نگاهی به زندگی نیکیتا خروشچف؛

مردی که پرده از جنایات استالین برداشت

کنگره بیستم حزب کمونیست شوروی در ۱۴ فوریه ۱۹۵۶م افتتاح شده بود و ده روز ادامه داشت. در روز آخر خبر رسید بعد از رفتن خبرنگاران و عکاسان، نمایندگان در سالن بمانند. کمی بعد او اعلام کرد: باید گزارش محرمانه‌ای را به اطلاع شما برسانم. کلمه‌ای از آن نباید به خارج درز کند. هیچ‌کس یادداشت برندارد و فقط سراپا گوش باشید. آن گزارش طولانی از نیمه‌شب شروع شد و بیش از چهار ساعت طول کشید
مردی که پرده از جنایات استالین برداشت
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ نیکیتا سرگی یوویچ خروشچف، رهبر پیشین اتحاد جماهیر شوروی و پدر اصلاحات سیاسی و اقتصادی این کشور، در 15 آوریل 1894م در اوکراین دیده به جهان گشود. او در روستایی کوچک با نام کالویفکا به دنیا آمد، اما این امر او را از دنبال کردن سیاست منصرف نکرد. او مدارج تحصیلی خود را در مدارس شوروی به سرانجام رساند و در اوج دوران جوانی بود که تحولات انقلابی روسیه را با گوشت و پوست لمس کرد؛ به‌ویژه که خانواده او کشاورز بودند و بعدا خود در معادن زغال سنگ به کار مشغول شد و مشکلات قشر کارگر را با تمام وجود درک کرد. در بحبوحه انقلاب اکتبر 1917م که به قدرت‌گیری مارکسیست‌ها در روسیه منجر شد، در کنار لنین و یارانش قرار گرفت؛ در جنگ داخلی روسیه، که در فاصله سال‌های 1918م تا 1921م رخ داد، در ارتش سرخ خدمت کرد و در سال 1929م به دبیرکلی حزب کمونیست مسکو رسید.[1]
 
او مدارج ترقی را در حزب کمونیست یکی پس از دیگری پیمود و تمام تلاش خود را کرد تا در رأس هرم قدرت قرار گیرد. وی در نهایت در سال 1953م در مقام دبیرکلی حزب در سطح کشور رسید و به رهبری اتحاد جماهیر شوروی دست یافت؛ البته برای رسیدن به این جایگاه او رقیبان و مدعیان مختلفی را پشت سر گذاشت و حتی برخی فکر نمی‌کردند پس از مرگ استالین، خروشچف بتواند به رهبری اتحاد جماهیر شوروی دست یابد. در نهایت سمتی که نزدیک به سی سال در دستان ژوزف استالین، رهبر نامی کمونیست‌ها، بود به خروشچف رسید و او سکان هدایت کشور را برعهده گرفت.[2]
 
خروشچف (نفر دوم از راست) در کنار جوزف استالین (دهه 1930م)
خروشچف (نفر دوم از راست) در کنار جوزف استالین (دهه 1930م)
 
سخنرانی مخفی خروشچف
شهرت خروشچف تا حدودی ناشی از این بود که وی به نوعی عملکرد رهبران پیشین را زیر سؤال برد و پس از مرگ استالین، پرده از جنایات او برداشت. خروشچف این جنایت‌ها را در کنگره بیستم حزب کمونیست و در فوریه 1956م مطرح کرد و جزئیات وحشتناک شکنجه و قتل عام مردم بی‏گناه در دوران استالین را شرح داد و ظلم و ستمی را که او سال‏ها در انکار آن کوشیده بود آشکار و هویدا ساخت. این سخنرانی‌های خروشچف در تاریخ، به سخنرانی مخفی شهرت پیدا کرد و بسیار موضوع بحث قرار گرفت. بر این اساس بود که وی سیاست استالین‌زدایی را در دوران رهبری‌اش در اتحاد جماهیر شوروی پیش گرفت. او اردوگاه‌های کار اجباری را تعطیل و صدها هزار زندانی دوران استالین را به صورت گروهی آزاد کرد. در ادامه خروشچف بودجه نظامی کشور را به‌شدت کاهش داد و سیاست‌های رفاهی و اقتصادی را در روسیه اجرا کرد.[3]
 
در واقع او به این واقعیت رسیده بود که سیاست‌های سخت رهبران روسیه در دوران لنین و استالین مردم روسیه را درگیر فقر و تنگدستی گسترده کرده است و باید تغییری در شرایط ایجاد شود. در زمینه اقتصادی، خروشچف تلاش کرد اقتصاد شوروی را از وابستگی به صنایع سنگین به سمت کشاورزی و تولیدات مصرفی هدایت کند. او طرح‌هایی مانند توسعه کشتزارهای ذرت و مناطق کشت‌وکار نووایا زملیا را اجرا کرد، هرچند بسیاری از این طرح‌ها ناکام ماندند. در واقع هدف او از اجرای این برنامه اقتصادی به زیر کشت بردن زمین‌های بایر کشاورزی در قزاقستان و ولگا بود تا به این ترتیب روسیه با افزایش غلات و محصولات کشاورزی به ثروت دست پیدا کند؛ طرحی که با عنوان زمین‌های باکره شناخته می‌شد. این برنامه ابتدا به موفقیت‌هایی دست پیدا کرد، اما به‌تدریج به دلیل مشکلات مدیریتی و مسائل محیط زیستی کنار گذاشته شد.[4]
 
خروشچف همچنین در زمینه سیاسی نیز تغییراتی ایجاد کرد و به مطبوعات آزادی نسبی بخشید و در کل به رسانه‌ها این امکان را داد تا از دولت و عملکرد آن انتقاد کنند؛ البته این فضا نسبی بود و همچنان سخت‌گیری‌های خروشچف در مقابل مخالفانش ادامه پیدا کرد. سیاست استالین‌زدایی وی نیز باعث شد بیش از نیمی از رهبران حزب کمونیست شوروی و به‌ویژه دبیران اول حزب در مناطق مختلف از کار برکنار و به جای آنان افرادی به کار گمارده شوند که با او و سیاست‌هایش همسویی و هم‌سنخی داشته باشند. او به سبب همین تغییرات و اصلاحاتی که اجرا کرد به پدر اصلاحات سیاسی و اقتصادی در روسیه معروف شد.[5]
 
در دوران خروشچف، همچنین پیشرفت‌هایی در زمینه هوایی و فضایی اتفاق افتاد که از آن جمله می‌توان به پرتاب نخستین ماهواره به فضا در ۱۹۵۷م و پرتاب نخستین فضاپیمای حامل انسان به مدار زمین در آوریل ۱۹۶۱م اشاره کرد. مواردی از این دست نشان می‌داد که برای خروشچف پیشرفت در زمینه علمی و تکنولوژیک مهم تلقی می‌شد؛ به‌ویژه که این کشور در یک نظام دو قطبی و در رقابت با ایالات متحده آمریکا بود. این پیشرفت‌ها سبب شد روس‌ها بتوانند در سال 1961م هواپیمای جاسوسی یو-2 ایالات متحده را بر فراز خاکشان تشخیص دهند و آن را سرنگون کنند که این
خود بر توازن قوا میان طرفین تأثیرگذار بود و مواضع مسکو را در قبال واشنگتن تحکیم بخشید.[6]
 
سیاست خارجی خروشچف در خارج
تغییرات رخ‌داده در دوره رهبری خروشچف فقط به ابعاد داخلی محدود نماند و سیاست خارجی اتحاد جماهیر شوروی را نیز در بر گرفت. خروشچف سیاست همزیستی مسالمت‌آمیز با غرب را دربرگرفت و کوشید به نوعی از دامنه تنش و تخاصم با غرب و در رأس آن آمریکا بکاهد؛ به‌ویژه که در نظام دو قطبی هر گونه تنشی در روابط دو ابرقدرت غرب و شرق بر جهان سیاست و بر مسائل داخلی شوروی تأثیر به‌سزایی داشت. در حقیقت مسکو و واشنگتن دو ابرقدرت هسته‌ای بودند که در صورت درگیری و رویارویی مستقیم، جهان به نابودی کشانده می‌شد. همین مسئله باعث شد خروشچف تنش‌زدایی با آمریکا را در سیاست خارجی خود در کانون توجه قرار دهد؛ البته تنش‌زدایی به معنای تسلیم نبود و بیشتر حرکتی تاکتیکی برای بهبود وضعیت شوروی در فضای رقابت شدید دو ابرقدرت بود.[7]
 
مذاکره محمدرضا پهلوی و همراهان وی با سران شوروی در کاخ کرملین (6 تیر 1335)
مذاکره محمدرضا پهلوی و همراهان وی با خروشچف و سران شوروی در کاخ کرملین (6 تیر 1335)
شماره آرشیو: 124530-275م
 
با در پیش گرفتن چنین رویکردی در سیاست خارجی روسیه، صدای مخالفت چین بلند شد و با ممانعت از صدور تکنولوژی هسته‏ای شوروی به چین، تنش در روابط دو کشور افزایش پیدا کرد و باعث رویگردانی پکن از مسکو شد. این اختلافات در دوره رهبری خروشچف ادامه پیدا کرد و همین امر به حیثیت خروشچف ضربه زد؛ چراکه چین نیز یک کشور کمونیستی بود و به لحاظ ایدئولوژیک با روسیه شوروی در یک مسیر قرار داشت.
 
بحران‌های بین‌المللی
در دوره خروشچف بحران‌های بین‌المللی متعددی رخ داد، اما شاید مهم‌ترین آنها بحران موشکی کوبا بود. بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲م جهان را در آستانه یک جنگ هسته‌ای قرار داد. در این بحران، شوروی به رهبری خروشچف تلاش کرد موشک‌های بالستیک را در کوبا مستقر کند؛ موضوعی که با مخالفت شدید آمریکا به رهبری جان. اف. کندی روبه‌رو شد. در نهایت طرفین بعد از مذاکرات فشرده حاضر به عقب‌نشینی از مواضع خود شدند. بحران موشکی کوبا نشان داد که خروشچف در عین حال که منافع ملی شوروی را در نظر می‌گیرد و در مورد آن سرسخت است، مرد مذاکره و توافق نیز هست و می‌توان با او بر سر مسائل مختلف کنار آمد.[8]
 
نیکیتا خروشچف و جان اف. کندی در جریان دیدار با یکدیگر در وین سال ۱۹۶۱
دیدار نیکیتا خروشچف و جان اف. کندی (وین؛ سال ۱۹۶۱م)
 
بحران دیگر حوادث لهستان و مجارستان بود که به شورش و انقلاب علیه رهبران نزدیک به اتحاد جماهیر شوروی و ایدئولوژی چپ منجر شد، اما در نهایت با بی‌تفاوتی غرب و در رأس آن آمریکا نسبت به مسائل لهستان و مجارستان، مسکو به رهبری خروشچف شورش‌های مردمی را سرکوب و نظام مارکسیستی لنینیستی موجود در این کشورها را تقویت کرد.[9]
 
میراث خروشچف
میراث خروشچف پیچیده و بسیار متناقض است و ابعاد مثبت و منفی دارد. از یک طرف از او به عنوان یکی از نخستین رهبران شوروی یاد می‌شود که تلاش کرد با استبداد استالینیستی مقابله کند. اقدامات او در زمینه حقوق بشر، آزادی‌های فرهنگی و اقتصادی و تلاش‌هایش برای کاهش تنش‌های بین‌المللی از جمله دستاوردهای مثبت او هستند. از سوی دیگر، بسیاری از سیاست‌ها و طرح‌های اقتصادی او ناکام ماندند و موجب نارضایتی‌های گسترده‌ای شدند؛ برای مثال با اصلاحات در زمینه کشاورزی در سال 1953م بود که در برخی از نواحی اتحاد جماهیر شوروی خشکسالی روی داد. این مسئله به بروز بحران در کشور انجامید و روسیه را در سال‌های بعد دچار کمبود شدید غله کرد. مردم در تأمین نان و غله دچار مشکل شدند و برای خرید نان گاهی ساعت‌ها باید در صف به انتظار می‌نشستند تا چند کیلو نان تهیه کنند. بااین‌حال، او در تاریخ اتحاد جماهیر شوروی و دوره جنگ سرد اقدامات مهمی انجام داد و اصلاحات او به عنوان تلاش برای مدرن‌سازی نظام شوروی در یادها ماند.[10]
 
برکناری از قدرت
در اکتبر ۱۹۶۴، خروشچف به دلیل نارضایتی‌های گسترده در درون حزب و دولت، از قدرت برکنار شد. رقبای او در حزب کمونیست، به رهبری لئونید برژنف او را به ایجاد هرج‌ومرج در اقتصاد و سیاست خارجی متهم کردند. خروشچف پس از برکناری، در مسکو به زندگی خود ادامه داد و تا پایان عمر زیر نظر رهبران روسیه قرار داشت. نیکیتا خروشچف در نهایت در 11 سپتامبر سال 1971م چشم از جهان فروبست و نام خود را در تاریخ و سیاست روسیه برای همیشه به یادگار گذاشت.[11]
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. Taubman, William. Khrushchev: The Man and His Era. W.W. Norton & Company, 2003, p11-12.
[2]. روی.آ. کدودف و ژورس.آ. مدودف، نیکیتا.س. خروشچف، سال‌های حاکمیت، ترجمه عنایت‌الله رضا، تهران، مؤسسه انتشارات نوین، 1362، صص 14-20.
[3]. ادوارد کراشنکو، خاطرات سیاسی خروشچف، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، شرکت انتشاراتی رسام، 1365، صص 84-81.
[4]. روی.آ. کدودف و ژورس.آ. مدودف، همان، صص 21-48.
[5]. همان، صص 14-20.
[6]. مهدی احمدی، «فرازونشیب فروپاشی نظام شوروی»، قابل دسترسی در:
https://www.irna.ir/news/83597858
[7]. احمد نقیب‌زاده، تاریخ دیپلماسی و روابط بین‌الملل، تهران، نشر قومس، 1388، ص 260.
[8]. ادوارد کرانکشاو، همان، صص 334-345.
[9]. احمد نقیب‌زاده، همان، ص 260.
[10]. روی.آ. کدودف و ژورس.آ. مدودف، همان، صص 163-174.
[11]. ادوارد کرانکشاو، همان، صص 457-464.
 
https://iichs.ir/vdcipwar.t1aw52bcct.html
iichs.ir/vdcipwar.t1aw52bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما