همین بیاحتیاطیها بود که موجب شده بود تهران شهری وسیعی شود؛ شهری که کمکم این اواخر دیگر غیرقابل کنترل بود و اساسا تأمین امنیت، و آب و برقش مشکل شده بود
به گزارش روابط عمومی پژوهشکدهتاریخ معاصر؛ «شاه یک مردی بود که به ظواهر امر اهمیت میداد، به عمق مطالب توجه نداشت. خیلی دلش را خوش میکرد به ظواهر... همیشه دلش میخواست عمارات خیلی عظیم، دانشگاهها تعدادش زیاد، ولی بههیچوجه فکر نمیکرد این دانشگاههایی که میسازند آیا معلم به قدر کافی دارند یا نه. این عمارات عظیمی که میسازند آیا اینها از نظر سوسیولوژیک و از نظر شهرسازی آیا صحیح هستند یا مفید هستند یا مفید نیستند... پیشرفت و ترقی ایران را بههیچوجه از نظر اصول و استراکتور مورد توجه قرار نمیداد. همیشه به کانژانتور و به ظواهر امر اهمیت میداد. هر چیزی را در اشل بزرگ و در کمیت زیاد میخواست بدون اینکه توجه بکند که این مسئله در اشل بزرگ و در کمیت وسیع آیا صحیح است، درست است یا درست نیست. شاید همین ملاحظاتش بود که، یعنی همین بیاحتیاطیاش بود که موجب شده بود تهران یک شهر وسیعی شده بود؛ شهری بود که خرده خرده این اواخر دیگر غیرقابل کنترل بود و اساسا هم امنیتش و هم آبش و هم برقش مشکل بود تأمین بشود».[1]
شماره آرشیو: 1174-6452-الف
پینوشت:
[1]. تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد، مصاحبه با محمد باهری، مصاحبهکننده حبیب لاجوردی، جلسه 31، 14 آگوست 1982.