بسترهایی که منجر به نگارش مقاله توهین‌آمیز علیه امام خمینی شد

گاف بزرگ حاکمیت پهلوی در خودنابودسازی!

موضع سرسختانه امام(ره) در طی سه بیانیه ای که بعد از فوت فرزندشان علیه شاه انجام گرفت، خشم و کینه شاه را برانگیخت و او با توجه به قوت قلبی که جیمی کارتر به شاه داد وقت را برای مبارزه با امام مغتنم شمرد و به صورت علنی به مخالفت با او پرداخت...
گاف بزرگ حاکمیت پهلوی در خودنابودسازی!
 
بررسی علل و عوامل یک رویداد، پژوهشگران را بر آن داشته است که یک پدیده را در بستر و زمان و مکان خودش مورد تبیین و تفسیر قرار دهند. در واقع، رویدادها، فارغ از فضای تاریخی نیستند و تاثیر متقابل و تعیین کننده عوامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی بر ساختار و کارگزار نظام سیاسی،‌ نقش بارزی ایفا می‌نماید. بر این اساس، ‌پیامد تصمیمات رهبران سیاسی بر بستری از عوامل نهفته است که خواسته و ناخواسته،‌ بر اثر ورود متغیرهای نامحتمل در بازی تصمیم گیری، منجر به بحرانی می شود که برگرداندن شرایط به وضعیت تعادل بسیار سخت و گاه ناممکن است.
 
بدین ترتیب، مقاله توهین آمیز روزنامه اطلاعات که در صفحه هفت روز 17 دیماه 1356 برعلیه امام خمینی به چاپ رسید؛ در بستری از ضدیت با روحانیون، مبارزه با طبقه سنتی، حکومت دست نشانده و رانتی و سرکوب مخالفان سیاسی قرار داشت. بنابراین نوشتار پیش‌رو تلاش دارد چرایی این مقاله توهین آمیز را در بسترهایی که منجر به انتشار آن شد، تبیین نماید.
 
مخالفتهای امام خطاب به شخص شاه
شاه، به عنوان راس هرم قدرت در ساختار نظام سیاسی پهلوی، نقشی بی چون و چرا بازی می کرد. قدرت بی‌پاسخگو و بی مسئولیت وی باعث شد که نهادهای انتصابی و غیرمنتخب، در ذیل زنجیره فرماندهی، به اجرای منویات شاهنشاه گردن نهند و چیزی فراتر از افراد بله قربان گو تبدیل نشوند. یکی از این اقدامات را می‌بایست درج مقاله سفارشی و هتاکانه مورخ 17 دی 1356 در روزنامه اطلاعات که با تیتری سرخ رنگ تحت عنوان "ایران و استعمار سرخ و سیاه" در دو ستون سمت چپ صفحه 7 ، توسط فرد مجهول الهویه ای به نام «احمد رشیدی مطلق» نگاشته شده بود، دانست. این مقاله  «به نوعی انتحار سیاسی رژیم تعبیر شد و باعث شد که 400 روز بعد از آن، نظام شاهنشاهی منقرض و فروپاشیده شود.» 1 
 
کارشناسان از این مقاله که هشت روز بعد از سفر جیمی کارتر به تهران انجام گرفت با عناوینی چون «جرقه در انبار باروت، گاف بزرگ حاکمیت پهلوی، حماقت غیر قابل باور، خطای نابخشودنی، شعله ورسازی آتش زیر خاکستر، واقعه شوم، ضربه عجیب به مملکت، دستپخت هویدا، پوست خربزه زیر پای نظام» 2 نام می برند که هر چند هویت نویسنده تاکنون نامعلوم است اما با توجه به نقش پرنفوذ شاه در هرم قدرت و مخالفتی که با روحانیون بر سر اصلاحات ارضی و پیشبرد تمدن بزرگ داشت، انگشت اشاره به سمت او در نوشتن آن مقاله می رود.
 
شاه، با توجه به واقعه 15 خرداد 1342، و مخالفتهای امام خمینی نسبت به اصلاحات ارضی، لایحه کاپیتولاسیون و مخصوصا پاسخ امام به تلگراف یاسر عرفات در شهادت حاج سیدمصطفی خمینی که سلطنت شاه را «غیرقانونی» می داند و او را «مامور اجانب» قلمداد می نماید؛ و در جای دیگر این پاسخ، کشتار فجیع و غیرانسانی پانزدهم خرداد را با عمل «چنگیز» در قتل عام مردم مقایسه می کنند و نیز او را «سیاه دل»، «خائن»، «دوستار آمریکا و اسرائیل» خطاب می کند و راه برون رفت از این مسئله را در وحدت مسلمین در جهاد و انقلاب می داند؛ 3  سخت برآشفته می شود و برای تضعیف شخصیت امام و کاهش محبوبیت و مقبولیت وی،‌ اقدام یا فرمان به درج آن مقاله می نماید. 
 
افکار کاریکاتورگونه شاه و برنامه‌های حزب رستاخیز، منجر به تنشهای اجتماعی و سپس سیاسی شد. تورم، ورود کالاهای وارداتی آمریکایی، بی توجهی به کشاورزی، ورشکسته کردن بازاریان از جمله پیامدهایی است که در نتیجه این سیاستها نمودار شد. این ساختار ناکارآمد به کاهش مشروعیت رژیم و مقبولیت و مشروعیت پیامها و سخنرانیهای امام در جهت انقلاب مستضعفین و برچیدن تفاوتهای طبقاتی شد.  
بنابراین، موضع سرسختانه امام در طی سه بیانیه ای که بعد از فوت فرزندشان علیه شاه انجام گرفت، خشم و کینه شاه را برانگیخت 4  و او با توجه به قوت قلبی که جیمی کارتر به شاه داد وقت را برای مبارزه با امام مغتنم شمرد و به صورت علنی به مخالفت با او پرداخت5  زیرا که بیانات امام خمینی، اصل ساختار و نظام سلطنت را نشانه گرفته بود و آن را «باطل» و پابرجایی این دودمان را محال و مصیبتی برای ملت می دانست و «وظیفه عموم مسلمانان و علمای اعلام و روشنفکران و دانشگاهیان را آن دانست که گفتنیها را بگویند و بنویسند و به گوش مقامات بین المللی و سایر جوامع بشری برسانند». 6 بدین ترتیب،‌ شاه برای دفاع از خود و ساختار سلطنت دست به این عمل زد.
 
ساختار ناکارآمد حکومت پهلوی
منصب شاهنشاهی، در طول تاریخ، همیشه مورد نزاع و مخالفت مکتب شیعه و اکثر علمای اعلام قرار گرفته است. به همین ترتیب خاندان پهلوی برای حفظ ثبات و تضمین بقای سلطنت، به جای تکیه بر ملت ایران و همراه نمودن و مشارکت آنان بر سیاستهای آینده کشور، ‌به کشوری دست نشانده تبدیل شد که تلاش می‌کرد تا با حمایت بیگانگان سرپا بماند و  از درون بر سازمانهای سرکوب کننده ساواک تکیه نماید و با پولهای بادآورده‌ای که نصیب این دولت رانتیر می گشت، توجهی به وضعیت ازهم گسیخته فرهنگی، اجتماعی و سیاست نماید. این عوامل،‌ بعد از واقعه 15 خرداد 1342، و فضای تنگتر و رعب  آور سیاسی به‌واسطه دستگاههای اطلاعاتی – امنیتی عریض و طویل که موازی هم بودند، بر هم بار شد و برای نگه داشتن این دستگاه توخالی و لرزان، هر صدایی را که مخالف منویات شاهانه قرار داشت، سرکوب و نابود می‌کرد.
 
از طرفی، ساختار سلطنت و نیز تصمیمات اقتدارگرایانه شاه، مبنی بر نوسازی، ولو، با اجبار و سرکوب، موجب گسست جامعه از حکومت شد. انقلاب سفید که محور اصلی آن اصلاحات ارضی بود شمار قابل توجهی کشاورزان مستقل و کارگران بی زمین به وجود آورد که به لحاظ سیاسی در حکم نوعی بمب بودند» 7و نیز، سیاستهای فرهنگی و هنری که تماما الگوبرداری از شیوه زندگی آمریکایی و اروپایی بود به وضعیت تک صدایی در تمامی وجوه سیاسی آن که از سال 1353 به حضور تنها حزب کشور، یعنی به «حزب رستاخیز» منجر شد، عواملی بودند که واکنش روشنفکران و از جمله امام خمینی را به دنبال داشت. امام، در تبعید از کشور، از پای ننشست و در جای جای طرح دروس خود در حوزه علمیه نجف، با پیش کشیدن «نظریه ولایت فقیه»، بر نظام سلطنت ایراد گرفت و آن را غیر مشروع دانست. اما شاه، سودایی دیگر در سر داشت: تمدن بزرگ؛ و برای آن حاضر بود هزینه های زیادی بدهد که سرانجام به خاطر آن حاضر شد از کشور فرار نماید.
 
افکار کاریکاتورگونه شاه، و برنامه‌های حزب رستاخیز، منجر به تنشهای اجتماعی و سپس سیاسی شد. تورم، ورود کالاهای وارداتی آمریکایی، بی توجهی به کشاورزی، ورشکسته کردن بازاریان از جمله پیامدهایی است که در نتیجه این سیاستها نمودار شد. این ساختار ناکارآمد به کاهش مشروعیت رژیم و مقبولیت و مشروعیت پیامها و سخنرانیهای امام در جهت انقلاب مستضعفین و برچیدن تفاوتهای طبقاتی شد. امام، همواره بر فساد و چپاول خاندان پهلوی و وابستگان آنها انگشت می نهاد و «شاه را بدلیل پشتیبانی از اسرائیل در برابر جهان اسلام به باد انتقاد می گرفت» 8 بنابراین، درجهت مقابله با این ساختار معیوب هر دو طرف قضیه، در جهت عکس یکدیگر حرکت کردند و طرفی پیروز شد که توانست به پشتیبانی از ملت این نظام را برچیند.
 
فرجام
شاه، به عنوان کارگزار، و نهاد سلطنت، مشروعیت و کارآمدی خود را از دست داده بود و دیگر دستگاههای سرکوب نمی توانستند صدای مخالفان را چه با توهین و ترور شخصیت و چه با دیگر ابزارهای خشن و غیرانسانی، خفه کنند. انتشار این مقاله توهین آمیز،‌ به مثابه انبار باروتی بود که در جهت عکس هدف اولیه آن که تضعیف روحانیون و مذهب قرار داشت، و آنچه که حزب رستاخیز به برچیدن تضاد طبقاتی به عنوان فلسفه انقلاب ایران یاد می  کرد، نه تنها انجام نگرفت، بلکه به ریشه کن شدن خود نظام سلطنتی منجر شد!

داریوش همایون قائم مقام حزب رستاخیز هنگام سخنرانی در جلسه گفت و شنود اعضاء کانونهای حزبی در شهرشتان بابل
شماره آرشیو: 179-643ه

پی نوشت:
 
1.محمد توحیدفام و مرضیه حسینیان امیری، فراسوی کنش و ساختار، تهران، گام نو، ص 11-12.
2.صفاءالدین تبرائیان، انفجار یک مقاله و پس لرزه های آن، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، سال ششم، شماره 24، زمستان 1381، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ص 7.
3.همان، ص 7.
4.امام خمینی، صحیفه نور، جلد اول، ویرایش 2، پاسخ به تلگراف تسلیت آقای یاسر عرفات در شهادت حجت الاسلام و المسلمین حاج سیدمصطفی خمینی، تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1370، ص 411-412.
5.مظفر شاهدی، حزب رستاخیز؛ اشتباه بزرگ، جلد دوم: آسیب شناسی یک ناکامی بزرگ، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1382، ص 289.
6.انقلاب ایران به روایت بی.بی.سی؛ زیر نظر عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: طرح نو، 1372، ص 208. 
7.امام خمینی، صحیفه نور، جلد اول، ص 416.
8.یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، چاپ چهارم، تهران: نی، 1389، ص 252.
همان، ص 264. https://iichs.ir/vdcg.t9trak9q3pr4a.html
iichs.ir/vdcg.t9trak9q3pr4a.html
نام شما
آدرس ايميل شما