کارتر به عنوان رئیس جمهور آمریکا به دنبال این بود در صورتی که شورا در آشتی دادن شاه و امام خمینی (ره) شکست بخورد، زمینه را برای انتقال آرام قدرت از نظام سلطنتی به حاکمیت جدید آنگونه که مدنظر آنها باشد، فراهم نماید.
محمدرضا شاه پهلوی به عنوان یکی از دیکتاتورهای مدرن در سده اخیر و مانند بسیاری از آنها، پس از مشاهده مخالفتهای گسترده علیه حکومت خود دست به اقدامات متناقضی زد. دامن این اقدامات را میتوان از فضای باز سیاسی تا سرکوب مخالفین متغییر دانست. با این حال با گسترش اعتراضات در دیماه 57، او امکان استقرار نظام پهلوی را بسیار ناچیز دید و آخرین تلاش خود را پیش از فرار از ایران در تأسیس شورای سلطنت به کار گماشت تا بدین وسیله امکان ماندگاری حکومت پهلوی را افزایش دهد. هرچند این تلاش روند انقلاب را بیش از پیش تسریع کرد.
تشکیل شورای سلطنت
اگرچه شورای سلطنت در روز 23 دیماه سال 57 تشکیل شد ولی به نظر میرسد زمزمههای تأسیس آن به دوران نخست وزیری شریف امامی یعنی شهریور همان سال برمیگردد. علی امینی به عنوان نخستین کسی که به ادامه حکومت پهلوی با شک مینگریست و حفظ این ساختار را نیازمند تغییرات در بنیادیترین قسمت این حکومت یعنی دربار پهلوی به عنوان مرکز فرماندهی و حکمرانی میدانست، پیشنهاد تشکیل شورای سلطنت و توجّه به نظر شورا را برای استمرار حکومت پهلوی بسیار ضروری میدانست. علی امینی در آن برهه بر این باور بود که با استفاده از افراد خوشنام در شورای سلطنت، میتوان تا اندازه زیادی موجب کاهش اعتراضات شد و هم اینکه بدین ترتیب به تدریج شرایط برای تقسیم قدرت در ساختار سیاسی حکومت پهلوی به وجود آید.
با این حال، محمدرضا شاه در آن برهه به شدت با طرح امینی مخالفت کرد و عملا این طرح را خطر جدی در مقابل قدرت تامه خود میدانست. مقاومت شاه در مقابل تشکیل شورای سلطنت فقط چندماه به طول انجامید و در نیمه اول دیماه سال 57 و درست چند روز قبل از فرار از ایران، وی با تشکیل این شورا موافقت کرد و اداره کشور را به به این شورا واگذار نمود.1
پیش از آنکه به اعضاء شورای سلطنت بپردازیم ذکر این نکته ضروری مینماید که شاه امیدوار بود با انتخاب افرادی در شورای سلطنت که تمایلات بیشتری به مردم دارند، موجبات استمرار حکومت خود را فراهم سازد و به وسیله این افراد امکان مذاکره با معترضین به شیوه مناسبتری فراهم آید تا با اعطای امتیازات مناسب به مخالفان، ادامه حکومت پهلوی میسر شود، از این رو تأسیس این شورا درست دو روز پس از تأسیس شورای انقلاب با دستور حضرت امام خمینی و با ریاست شهید مطهّری رخ داد تا بدینوسیله امکان مذاکره سریع با مخالفین تحقق یابد. وظایفی که شاه در اختیار شورا قرار داده بود تنها در مذاکره با معترضین خلاصه نمیشد، وی با اعطای اختیارات کامل به شورای سلطنت و تأکید بر آرام کردن شرایط از شورا خواست تا در کنار اداره کشور، با دادن امتیازات مناسبی به مردم، اینچنین وانمود کنند که دربار و در رأس آن شاه قصد دارد روند حکومت خود را تغییر داده و در این راستا با تأسیس شورای سلطنت، موجبات انتقال قدرت به نخست وزیر و هیأت دولت را فراهم آورد.2
اعضای شورای سلطنت به قرار ذیل بودند:
شاهپور بختیار(نخست وزیر)، دکتر محمد سجادی(رییس مجلس سنا )، دکتر جواد سعید(رییس مجلس شورای ملی)، علیقلی اردلان (وزیر دربار شاهنشاهی )، عبدالله انتظام (رییس هیأت مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران )، ارتشبد قرهباغی(رییس ستاد ارتش )، دکتر علی آبادی3 (دادستان سابق )، محمد علی وارسته(وزیر دارایی اسبق) و سید جلالالدین تهرانی(سناتور سابق).
شاه که تلاش کرد در انتخاب اعضای شورای سلطنت نهایت دقت را انجام دهد تا حمایت و رضایت مردم را به دست آورد، در انتخاب رئیس و دیگر سمتهای شورا نیز همین مسیر را طی نمود. وی پس از بررسیها بر آن شد تا ریاست شورای سلطنت را به سید جلالالدین تهرانی واگذار نماید. در ۲۶ دی۱۳۵۷ در جلسه شورای سلطنت که در حضور شاه تشکیل شد تهرانی به ریاست این شورا انتخاب شد. این انتخاب از آن رو صورت گرفت که وی علاوه بر فعالیّت گسترده در سطوح مختلف سیاسی کشور، رابطه بسیار عمیقی با روحانیون و علما نیز داشت تا جایی که در سال ۱۳۰۷ در جریان دستگیری سیدحسن مدرس، همراه او بود. این انتخاب میتوانست فرصت مناسبی در اختیار محمدرضا شاه قرار دهد تا به واسطه خوشنامی نسبی تهرانی در میان علما و مردم، تفکر نابودی و سقوط حکومت پهلوی در میان معترضین از بین رود.4
هدف از تشکیل شورای سلطنت
وظایف شورا در نزد افراد، گروهها و حتی دولتهای مختلف، متفاوت بود. هریک با توجّه به منافع خود وظایفی برای آن متصوّر بودند. به طور مثال شخص شاه چند هدف از تشکیل این شورا در نظر داشت. وی نخست بر آن بود که با تشکیل شورای انقلاب و با توجّه به اعضای آن که مقبولیّت نسبی میان مردم و معترضین داشتند از شدت فشارها و اعتراضات نسبت به خود بکاهد و با دادن امتیازاتی به مخالفین شرایط را آرام سازد. در مرحله دوم شاه تصور میکرد چنانچه این شورا پس از تلاشهای زیاد و مذاکرات متعدد با مخالفین توفیقی حاصل نکند، میتواند تا اندازهای اعتماد ایشان را کسب کرده و با برکناری او، حکومت را به فرزند وی محول کند و بدین ترتیب عملا حکومت در خاندان پهلوی ماندگار شود. بر اساس شواهد و مدارک به نظر میرسد اگرچه توفیق در دو مورد ذکر شده برای جانشین رضاشاه بسیار مهم بوده ولی هدف از تشکیل شورای سلطنت دستیابی بدانها نبوده است، بلکه در نظر محمدرضاشاه هدف از تأسیس شورای سلطنتی چیزی جدای از اینها بوده است.
یکی از مهمترین مشکلات سلطنت ناهماهنگی دولتمردان پهلوی با آن بود. من جمله شخص بختیار با شاه هماهنگ نبود و از همان ابتدا علاقهای به برقراری جلسات منظم شورای سلطنت نداشت. وی در تلاش بود از فرصت استفاده کرده و با جلب نظر مخالفان خود را به عنوان حکمران جدید ایران معرفی کند.
با کمی تأمل میتوان دریافت که تأسیس شورای سلطنت به فاصله 2 روز پس از تأسیس شورای انقلاب تنها برای دستیابی به یک هدف صورت گرفته و آن هم مقابله با این شورا و اهداف حضرت امام در راستای حرکتهای انقلابی بوده است. شاه بر این باور بود که تنها راه ماندگاری حکومت پهلوی نه در رضایت مردم خلاصه میشود و نه در دادن امتیازات انگشت شمار و کم ارزش به معترضین؛ بلکه در این برهه به وسیله مقابله با شورای انقلاب و تخریب این شورا در میان افکار عمومی امکان موفقیت و پیروزی وجود دارد. شاه به درستی نسبت به قدرت و نفوذ حضرت امام در جریان انقلاب آگاه شده بود و ازین رو تضعیف شورای انقلاب نزد مردم را تنها راه ضربه زدن به جریان انقلاب و در رأس آن حضرت امام میدانست. از این رو و با علم به این مسأله پس از تشکیل شورای سلطنت اقدام به فرار از کشور نمود تا چنانچه اقدامات این شورا با موفقیّت سپری شود دوباره به کشور بازگردد.5
یکی از مهمترین مشکلات سلطنت ناهماهنگی دولتمردان پهلوی با آن بود. من جمله شخص بختیار با شاه هماهنگ نبود و از همان ابتدا علاقهای به برقراری جلسات منظم شورای سلطنت نداشت. وی در تلاش بود از فرصت استفاده کرده و با جلب نظر مخالفان خود را به عنوان حکمران جدید ایران معرفی کند. در کنار نیروهای داخلی، قدرتهای تأثیرگذار جهانی نیز برای شورای سلطنت وظایفی در چارچوب منافع خود در نظر گرفته بودند. کارتر به عنوان رئیس جمهور آمریکا به دنبال این بود در صورتی که شورا در آشتی دادن شاه و امام خمینی (ره) شکست بخورد، زمینه را برای انتقال آرام قدرت از نظام سلطنتی به حاکمیت جدید آنگونه که مدنظر آنها باشد، فراهم نماید.
بنابراین طرح و طبق خواسته آمریکاییها در صورت شکست شورای سلطنت مدنظر شاه، این شورا با شرکت افراد روحانی و سیاسی تشکیل میشد. این شورا بلافاصله پس از تشکیل نام خود را به «شورای ملی» تغییر میداد. سپس با استفاده از اختیاراتی که به طور قانونی به صورت جانشینی شاه دارا بود، مجلس شورای ملی و مجلس سنا را منحل مینمود. پس از آن شاهپور بختیار نخست وزیر منصوب شاه از سمت خود عزل و شخص مورد نظر حضرت امام به این سمت گمارده شود و پس از آن خود شورا نیز منحل شود و انتقال قدرت بدین شکل صورت گیرد. اگرچه این طرح از سوی نهضت آزادی تهیه و برای تأیید به پاریس نزد حضرت امام (ره) ارسال شد، ولی با توجّه به تمایلات نزدیک اعضای این نهضت به سیاستهای آمریکا، حضرت امام بلافاصله پس از مشاهده این طرح با آن مخالفت کرد زیرا با تأیید آن عملا مهر مشروعیت بر نظام مستبد پهلوی زده میشد و بسیاری از عوامل این حکومت در ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی باقی میماندند.6
دلایل شکست شورای سلطنت
یکی از مهمترین دلایل شکست این شورا عدم هماهنگی و اهداف یکجانبه گرایانه اعضای آن بود. به زبانی گویاتر تشکیل این شورا بر پایه هیچگونه برداشت درستی از شرایط صورت نگرفت؛ همچنین اقدامات مقدماتی نیز در خصوص تأسیس آن انجام نشد و به نظر میرسد شخص محمدرضا شاه این شورا را در مقابل شورای انقلاب تشکیل داده تا فقط مقابله به مثل کند. با توجّه به اختلافات موجود در میان اعضای شورا با خود و با شاه، پر واضح است که تشکیل این شورا بر پایه هیچگونه خرد و عمل از پیش تعیین شدهای صورت نگرفته و بیشتر بازیچهای در هنگامه فرار محمدرضاشاه از ایران بوده است. مصداق این مسأله را نیز میتوان در استعفای سیدجلالالدین تهرانی به عنوان رئیس شورا مشاهده کرد که در زمان مراجعت به پاریس و صحبت با حضرت امام، پس از مطلع شدن از اینکه حضرت امام اساسا با این شورا مخالف است، استعفای خود را از پاریس نوشته و به عمر یک هفتهای شورا پایان میدهد.7
نکته جالب توجه این است که خود بختیار به عنوان نخست وزیر وقت، پس از استعفای تهرانی از مقام ریاست شورا هیچگونه اعتراضی بدان نمیکند و با استعفای وی همراه میشود. این مسأله نیز علاوه بر عدم انسجام در ساختار شورای سلطنت، قدرتطلبی هریک از این افراد را نیز نشان میدهد. پس از استعفای سید تهرانی از مقام ریاست، شورا با اصرار قرهباغی دو جلسه دیگر برگزار کرد ولی با توجه به اینکه هیچ برنامه مشخصی از سوی اعضای شورا ارائه نشد، اعضای آن همچون بسیاری از مقامات مانند گذشته به کشورهای خارجی پناه بردند و منتظر دستوری از جانب انگلیس و آمریکا ماندند و بدینگونه این شورا که نتوانست مشروعیّتی از جانب مردم کسب کند پس از یک هفته منحل شد. در مقابل، شورایی که از درون انقلابیون شکل گرفته بود(شورای انقلاب) و اعضای آن را مبارزین مورد اعتماد حضرت امام و مردم تشکیل میدادند به نحوی که با فراخوان صورت گرفته از سوی اعضای شورای انقلاب به مردم نسبت به حضور گسترده در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی مصادف با 26 و 27 دیماه، مشروعیت و مقبولیت شورای انقلاب نسبت به شورای سلطنت نزد همه آشکار شد و پس از این روز شورای سلطنت عملا منحل شد.8
از سمت چپ جلالالدین تهرانی در کنار اردشیر زاهدی
شماره آرشیو: 1829-115ز
پی نوشت:
1.برات دهمرده، دولت بختیار و تحولات انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 169-170.
2.غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی و پنج سالهی ایران، تهران، 1373، رسا، چاپ چهارم، جلد دوم، ص 311.
3.مسعود بهنود، از سیدضیا تا بازرگان، تهران، جاویدان، 1377، ص 868- 869.
3. لازم به ذکر است که دکتر علی آبادی هیچگاه فعالیتی در این شورا نداشت و با ارائه استعفای خود به آیتالله مطهری «رئیس شورای انقلاب» عملا اقدامی همسو با شورای سلطنت انجام نداد.
4.جمیله قرهباغی، اعترافات ژنرال: خاطرات ارتشبد عباس قرهباغی، تهران، نشر نی، 1364، ص170- 172.
5.مجید سائلی کرده ده، شورای انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 85- 88.
6. مسعود بهنود، ص 886 .
7.ابراهیم یزدی، آخرین تلاشها در آخرین روزها، تهران، قلم، 1368، ص 304-305. https://iichs.ir/vdch.mnkt23nz-ftd2.html