فعالیتهای سرکوبگرایانه این سازمان در سال 1350 با تشکیل «کمیته مشترک ضد خرابکاری» تشدید و گسترش می یابد. چنانچه وقتی «رئیس همین کمیته به نام سرتیپ زندی‌پور ترور شد، 9 نفر از زندانیان سیاسی را به عنوان انتقام برخلاف همه موازین و به وضع فجیعی به قتل رساندند.»
شاه نمایش آشتی ملی را چگونه اجرا کرد؟
همزمان با اوجگیری اعتراضات مردم انقلابی ایران در اواخر رژیم پهلوی، حکومت شاهنشاهی دست به حرکات تاکتیکی جدیدی زد. به طور کلی رویکرد رژیم در اوج تظاهرات مردم را می‌توان در اجرای سیاست «چماق و هویج» خلاصه کرد. حکومت به طور همزمان و یا مقطعی تلاش می‌کرد تا هم رویه سازشکارانه با مخالفین را در پیش گیرد و هم در مواقعی برخورد خشن و تهاجمی را در قبال مخالفین پیش ببرد. در راستای همین رویکرد متناقض بود که حکومت پهلوی تلاش می کرد تا در کنار روی کار آوردن دولتهای خشونت طلبی همچون کابینه غلامحسین  ازهاری از دولتهایی با گرایشهای آشتی جویانه نیز بهره ببرد.
 
بدین ترتیب، با ورود به ماههای نزدیک به انقلاب و تشدید مبارزات مردمی، شاه در حرکتی تاکتیکی تلاش نمود از طریق طرح «آشتی ملی» فضای سیاسی کشور را آرام و خود را به مردم نزدیک نماید. این طرح با روی کار آمدن جعفر شریف امامی و اقداماتی چون مجازات سوءاستفاده کنندگان، آزاد گذاردن مطبوعات و ... رسماً آغاز می گردید و توسط دولتهای بعدی ادامه یافت. اما در کنار این اقدامات، از شهریور 57 تا بهمن همان سال اقدامات دیگری نیز در راستای اجرای این طرح عملی گردید. مطلب حاضر تلاش می‌کند تا سیاستهای اعمالی حکومت برای جلب رضایت مردم را به بحث بگذارد.
 
انحلال نهادهای حکومتی 
الف) انحلال ساواک
ساواک که مهمترین نهاد امنیتی و اطلاعاتی رژیم شاه بود؛ نقش مهمی در سرکوب عناصر ضد نظام سلطنتی داشت. این سازمان با اعمال شکنجه های غیرانسانی، یکی از عمده‌ترین دلائل گسترش نارضایتی عمومی و گرایش نهائی مردم به سوی تحرکات انقلابی و به سقوط کشاندن نظام سیاسی حاکم بر کشور بود.1 فعالیتهای سرکوبگرانه این سازمان در سال 1350 با تشکیل «کمیته مشترک ضد خرابکاری» تشدید و گسترش می یابد.  چنانچه وقتی «رئیس همین کمیته به نام سرتیپ زندی‌پور ترور شد، 9 نفر از زندانیان سیاسی را به عنوان انتقام برخلاف همه موازین و به وضع فجیعی به قتل رساندند.»2 این نشان‌دهنده آن بود که این دستگاه از چه میزان خشونت برخوردار بود و در نتیجه جامعه بیش از آنکه از سازمان امنیت کشور بوی امنیت را استشمام کند، احساس ناامنی می‌کرد. مسئله‌ای که در افواه مردم به آن اشاره می‌شد و رژیم به آن پی برده بود.
 
از این رو با توجه به سوابق و عملکرد این نهاد در ایجاد نارضایتی عمومی، عوامل حکومت پهلوی بر آن شدند با انحلال این سازمان، فضای ملتهب کشور را آرام نمایند. این موضوع در نهایت با طرح پیشنهاد انحلال ساواک توسط بختیار در 4 بهمن ماه سال 1357 به عنوان لایحه انحلال ساواک در مجلس ملی و مجلس سنا به تصویب می رسد. در واقع انحلال این سازمان یکی از راهکارهای حکومت برای آرام کردن مردم بود.
 
ب)انحلال حزب رستاخیز
علاوه بر ساواک، حزب رستاخیز نیز از دیگر نهادهای مهم حکومتی بود که به دستور شاه در پاییز 57 منحل شد. این حزب در سال 1353 و با برچیده شدن دو حزب ایران نوین و حزب مردم تأسیس گردید. شاه با تأسیس حزب، در فراخوانی عمومی، مردم را به عضویت در این حزب دعوت کرده و عنوان کرد اگر فردی به عضویت این حزب درنیاید، یا از مخالفین حکومت بوده  و یا بی وطن. اما رستاخیز تنها نام حزب را با خود به یدک می کشید و بیشتر از اینکه حزب باشد، ارگانی از دولت بود.  به عبارتی دیگر، این حزب به جای کاردکرد قانونی خود، به عاملی جهت سرکوب مردم تبدیل شده بود و به عنوان مکمل ساواک عمل کرد. چنانچه هویدا نخست وزیر و رئیس دفتر حزب رستاخیز بعد از حرکات انقلابی مردم قم اعلام کرد که «اعضای حزب تصمیم دارند وقایعی مانند واقعه قم را در هر کجای مملکت که بروز کند سرکوب نمایند.»3
 
همچنین بعد از تشدید بحران اقتصادی و گسترش ناآرامیها، رژیم از طریق حزب رستاخیز، «ده هزار دانش آموز را در دسته های منظمی با نام تیمهای بازرسی سازمان داد و برای جهاد بیرحمانه ای علیه محتکران، سرمایه داران و... روانه بازار کرد.»4 بدین ترتیب حکومت مشکلات اقتصادی را که خود به وجود آورده بود به گردن جامعه انداخت و هزار نفر از بازاریان را به جرم گرانفرشی مشمول جریمه‌ها و تنبیهات متعدد قرار داد. در واقع به جای آنکه انگیزه اصلی مقامات عالیرتبه احزاب دولتی، «ایفای نقش قانونی در دریافت آرای مردم و ابراز آنها باشد، در خدمت سودجویی، فرصت طلبی»5 در نزدیکی به راس حکومت و سرکوب مردم بود. از این رو شاه که از نارضایتی مردم از حزب و نقش آن در تشدید بحران آگاه بود، به ناچار تن به انحلال آن داد. بنابراین، رژیم در ادامه تاکتیک اتخاذی خود ابتدا کمکهای دولتی به حزب را قطع، سپس، موجودیت آن را به طور کامل منحل می کند.

 
دستگیری هویدا نیز نتوانست کمک چندانی به تحقق تاکتیک اتخاذی رژیم نماید. چنانچه امام بعد از این دستگیری فرمودند: «توقیف هویدا هم اثری ندارد، این هم یک مانوری است که خیال می کنند برای اسکات مردم این گونه امور تأثیر دارد.»
 
مصوبه‌هایی برای آرام کردن مردم
الف)تغییر تاریخ از شاهنشاهی به شمسی
علاوه بر حذف و یا انحلال سازمان ساواک و حزب رستاخیز، برخی از برنامه ها و یا طرحهای مصوب دولتی نیز حذف و به وضعیت سابق بازگشتند. از جمله این موارد می توان به تغییر تقویم از شاهنشاهی به شمسی اشاره نمود. در واقع تاریخ ایران پیش از این تغییر بر پایه شمسی قرار داشت؛ این تقویم در 24 اسفند 1354 همزمان با سالگرد تولد رضاشاه به تاریخ شاهنشاهی تغییر می کند که تصویب این طرح در کنار برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی باعث خشم مردم و گروههای مذهبی می گردد. از این رو با ناآرام شدن فضای کشور در سال 57، شریف امامی کوشید پس از تشکیل دولت «نظر مذهبیها را جلب کند. بنابراین تقویم شاهنشاهی را لغو کرد...»6 بدین ترتیب تاریخ کشور در 5 شهریور سال 1357 به تاریخ سابق خود یعنی تاریخ شمسی بازمی گردد.
 
ب)بستن برخی قمارخانه‌ها و تظاهر به مبارزه با بهائیت
از جمله سیاستهای دیگری که حکومت در این مقطع کوتاه برای  تظاهر به دینداری به انجام داد بستن برخی قمارخانه ها بود.  بدین ترتیب دولت «پنجاه و هفت قمارخانه وابسته به بنیاد پهلوی را بست...» اقدام دیگر حکومت در این زمینه که قطعا از ظاهرسازی فراتر نمی‌رفت، مبارزه با بهائیت بود.  حکومت با «تبلیغات فراوان مبارزه گستردهای علیه چهره های سرشناس منتسب به بهائیان را آغاز کرد...»7 میزان حضور بهائیان در هیات حاکمه و نفوذ آنها به خوبی بیانگر آن بود که این اقدام ظاهری نتیجه‌ای در بر ندارد.
 
مقابله با برخی چهره‌ها
الف)لزوم خروج برخی چهره‌ها از کشور
از دیگر اقدامات رژیم پهلوی در اجرای تاکتیک آرام سازی شرایط انقلابی، می توان به مقابله با برخی از رجال حکومتی اشاره نمود. در این راستا شریف امامی نخست وزیر وقت، در ابتدا «از اعضای فاسدتر خانواده سلطنتی خواست تا برای مدت زیادی از کشور خارج شوند...»8 بعدها با صلاحدید حکومتهای خارجی حتی شخص شاه و ملکه نیز از کشور خارج شدند. البته در این میان کم نبودند کسانی که نه برای بازگشت آرامش به کشور و اعاده حیثیت حکومت، بلکه به خاطر ترس از جان خود از کشور خارج شدند.
 
ب)دستگیری و بازداشت برخی چهره‌ها 
در این میان حکومت برای آرام کردن مردم اقدام به بازداشت برخی از چهره‌ها نیز کرد. کسانی چون «هژبر یزدانی سرمایه دار ثروتمند به جرم یک سرقت بزرگ دستگیر شد، دو نظامی عالیرتبه، پزشک مخصوص شاه و مدیر عامل هواپیمایی ملی ایران نیز به بهانه بهائی بودن پاکسازی شدند.»9 علاوه بر این، افراد سرشناس سیاسی و یا نظامی دیگری همچون امیرعباس هویدا و ارتشبد نصیری نیز بازداشت و زندانی گشتند.
 
نصیری را می توان اولین شخصیت مهمی دانست که طی نقشه از پیش تعیین شده دستگیر شد. گفته می شود وی پیش از دستگیری از جریان بازدداشت خود توسط رژیم آگاه گشته و می دانست که این دستگیری جنبه نمایشی دارد. بنابراین نصیری که به عنوان سفیر در پاکستان به سر می برد، توسط شاه احضار و در شهریور 1357 به اتهام فساد مالی دستگیر می شود. علاوه بر نصیری، امیرعباس هویدا از دیگر چهره های مهم و شاخص درباری نیز توسط رژیم پهلوی، محکوم و روانه زندان می گردد.  هویدا به مدت سیزده سال (1343- 1356) به عنوان نخست وزیر، ریاست دولت ایران را بر عهده داشت. «یکی از خصوصیات دوران وی را می توان، گسترش فساد در ابعاد مختلف آن دانست...» 10 البته دستگیری هویدا نیز نتوانست کمک چندانی به تحقق تاکتیک اتخاذی رژیم نماید. چنانچه امام بعد از این دستگیری فرمودند: «توقیف هویدا هم اثری ندارد، این هم یک مانوری است که خیال می‌کنند برای اسکات مردم این گونه امور تأثیر دارد.»11 
 
منصور روحانی قزوینی، از رجال بانفوذ و سرشناس حکومت پهلوی، منوچهر آزمون، وزیر کار و امور اجتماعی هویدا، عبدالعظیم ولیان، از وزرای رژیم پهلوی، داریوش همایون روزنامه نگار و سیاستمدار، غلامرضا نیکپی سیاستمدار و شهردار رژیم پهلوی نیز از دیگر افرادی بودند که طی ماه های منتهی به پیروزی انقلاب توسط رژیم در حرکتی نمایشی دستگیر و زندانی شدند. البته برخی از منابع تعداد افراد سرشناس نظامی و سیاسی دستگیر شده را حدود 14 نفر می دانند؛ با این حال دستگیریهای صورت گرفته نیز در نهایت نتوانست صدای اعتراض مردم را خاموش نماید.  
 
گذر زمان به حکومت پهلوی نشان داد که آنچه که حکومت در چارچوب رویکرد «آشتی ملی» در دولت شریف امامی و یا رویه‌های مشابه در دولتهای بعدی در پیش گرفته بود، موفقیت آمیز نبوده و نتوانست مبارزات مردمی را به پایان برساند.


نعمت‌الله  نصیری  (سفیر ایران در پاکستان ) به  هنگام  تقدیم  استوارنامه  خود به  رئیس‌جمهور پاکستان
شماره آرشیو: 3580-11ع

پی نوشت:
 
1.ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ترجمه: محمود طلوعی، تهران، نشر علم، 1372. ص 448.
2. سیدجلال­الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1391، چاپ هفدهم، ص 215.
3.یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: احمدگل محمد و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1384، چاپ یازدهم، ص 380.
4.همان. ص 614- 615.
5. علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران 1320- 1357، تهران: انتشارات سمت، 1384، چاپ سوم،
6.آبراهامیان، همان. ص 634.
7. همان
8. همان
9.همان
10. سیدجلال­الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1391، چاپ هفدهم، ص 189.
11. مصاحبه امام با خبرنگاران در نوفل لوشاتو در 18/8/1357  قابل بازیابی در:
http://farsi.khamenei.ir/sahifeh-content?id=13981 https://iichs.ir/vdcg.y9trak9qqpr4a.html
iichs.ir/vdcg.y9trak9qqpr4a.html
نام شما
آدرس ايميل شما