بررسی طبقات اجتماعی از آن جهت اهمیت دارد که ما را با چگونگی پیدایش و میزان اثرگذاری آن در فرآیند تحولات اجتماعی آشنا می سازد. بدیهی است که طبقات بازتاب گرایشها، علایق و ویژگیهای اجتماعی یک یا چند گروه اجتماعی است. طبقه یکی از انواع قشربندیهای اجتماعی را تشکیل می دهد. تا قرن نوزدهم اصطلاح «رسته» به جای طبقه به کار می رفت. طبقه از قرن نوزدهم و برای اولین بار توسط آدام...
جمعیت و اقتصاد در نیمه دوم قرن نوزدهم

کاهش جمعیت چه تأثیری بر اقتصاد عصر ناصری گذاشت؟
جمعیت، واژه ای که شاید این روزها بیشتر از همۀ کلمات لغتنامه ذهن همه را به خود مشغول کرده است یکى از عوامل اصلى ثروت و قدرت ملى به شمار می‏رود. برای بررسی جمعیت و شناخت تغییرات آن و درک پیامدهای احتمالی این تغییرات در هر دورۀ تاریخی باید ابتدا ساختار طبقات اجتماعی جامعه مورد نظر را بشناسیم، سپس رابطه میان جمعیت و نظام اقتصادی را بررسی کنیم.
 
بررسی طبقات اجتماعی از آن جهت اهمیت دارد که ما را با چگونگی پیدایش و میزان اثرگذاری آن در فرآیند تحولات اجتماعی آشنا می سازد. بدیهی است که طبقات بازتاب گرایشها، علایق و ویژگیهای اجتماعی یک یا چند گروه اجتماعی است. 1 طبقه یکی از انواع قشربندیهای اجتماعی را تشکیل می دهد. تا قرن نوزدهم اصطلاح «رسته» به جای طبقه به کار می رفت. طبقه از قرن نوزدهم و برای اولین بار توسط آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل به کار برده شد، اصطلاح طبقه با ظهور مارکس معنای ویژه ای یافت و به یکی از مفاهیم بنیادی در علوم اجتماعی معاصر تبدیل گردید. با توجه به تعریفی که از مفهوم طبقه داده شد، به نظر می رسد در ایران قرن نوزدهم طبقه به معنای واقعی وجود نداشته است. ساختارهای غیر طبقاتی نشان ساختار اجتماعی بودند. لذا ایران قرن نوزدهم دارای چهار لایه اجتماعی سنتی بود. شاه در رأس آن و بزرگان محلی، علمای عالی رتبه و تجار عمده در طبقه دوم قرار داشتند. طبقۀ سوم شامل رهبران محلی، کدخدایان و زمینداران می شد. مردم عادی (ایلیاتی، دهقانی، شهری) نیز در طبقۀ زیرین آن جای می گرفتند.
 
جمعیت ایران در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم از سوی محققان مختلف میان 8 تا 10 میلیون نفر تخمین زده می شود. تقریباً حدود 20% تا 23% این جمعیت ساکن شهرها بودند. این جمعیت در میان 99 شهر بزرگ و کوچک تقسیم می شدند که بسیاری از آنها فقط اسماً نام شهر گرفته بودند وگرنه با دهات و روستاهای بزرگتر چندان تفاوتی نداشتند. بزرگترین شهرهای ایران عبارت بودند از: تهران حداکثر با 230000، تبریز 180000، اصفهان 100000 و مشهد 80000 نفر جمعیت و دیگر شهرها زیر 40 هزار و حتی 10 هزار نفر بودند. 2 53% جمعیت در ده زندگی می کردند. 10% جمعیت در آبادیهای کوچک ساکن بودند و بقیه جمعیت ایران را عشایر کوچنده یا نیمه کوچنده تشکیل می دادند. 3 لازم به یادآوری است که؛ در زمان قحطی سالهای 1289-1288ﻫ.ﻕ جمعیت به صورت چشمگیری کاهش یافت. برخی محققین کل جمعیت را در این سالها 600/653/7 نفر تخمین زده اند. به عبارتی در شهرها 800/963/1 ، در روستاها 000/780/3 و عشایر 800/909/1 نفر ساکن بودند. 4
 
بررسی دربارۀ جمعیت از مقایسه زاد و ولد و مرگ و میر در جامعه آغاز می شود. به عبارتی، هرگاه نرخ زاد و ولد از نرخ مرگ و میر بیشتر باشد، جمعیت افزایش خواهد یافت و برعکس، در موارد یا مراحلی که غیر از این باشد و نرخ مرگ و میر بیشتر از نرخ زاد و ولد شود، شاهد کاهش جمعیت خواهیم بود. البته جمعیت ایران در قرن نوزدهم اگر هم رشد کرده باشد، به دلایل گوناگون نمی توانسته نرخ رشد قابل توجهی داشته باشد. به سخن دیگر، زمینه‌های مادی لازم برای افزایش جمعیت در ایرانِ آن روز وجود نداشت.
 
برخی از اقتصاددانان قرن نوزدهم ازجمله مالتوس بر این عقیده هستند که جمعیت و توسعۀ اقتصادی در ایران همجهت با یکدیگر تغییر کرده اند. این ارتباط دایره وار به این معنی است که هرگاه و به هر دلیل جمعیت کاهش یابد، بر کل نظام اقتصادی تأثیرات بسیار زیادی خواهد گذاشت. به عبارتی مقدار تولید، سطح قیمتها و فرآیند باز تولید و قابلیت اقتصاد در تولیدِ مازاد از این رهگذر لطمه خواهد دید. برای اقتصادهایی که چرخۀ آنها بر پایه نیروی کار انسانی می چرخد همانند اقتصاد ایران در قرن نوزدهم مناسبات اقتصادی را با مشکلات جبران ناپذیری مواجه می کند.5 مدل زیر مصداق این مطلب است.
مدلی از الگوی جمعیت و توسعه اقتصادی

فقدان امکانات بهداشت رسمی و غیر رسمی، بروز بیماریهای مُسری، پایین بودن امید به زندگی در میان جامعه، پایین بودن سطح آموزش رسمی و غیر رسمی، بی ثباتی طبیعت «زلزله، خشکسالی، سیل»، قحطی که با خشکی هوا و کمبود امکانات ارتباطی تشدید می شود، شیوۀ نادرست اقتصاد، سطح پایین زندگی در حد امرار معاش، وجود بیکاری مزمن در اقتصاد، بیکاری پنهان و کم کاری در بخش کشاورزی و سایر بخشها، از جمله عواملی هستند که در کاهش جمعیت تأثیر بسزایی دارند.
 
نرخ زاد و ولد در ایران قرن نوزدهم بالا بود ولی به علت پایین بودن بهداشت عمومی و بروز بیماریهای واگیر میزان مرگ و میر افزایش یافت. با افزایش مرگ و میر تعداد نیروی کار انسانی تقلیل یافت و همین مسئله بحرانهای اقتصادی را به همراه آورد. سیل گسترده ای از افراد برای گذران زندگی به کشورهای همجوار نظیر؛ روسیه، قفقاز و عثمانی مهاجرت کردند.6 با کاهش نیروی کار انسانی که مهمترین عامل در اقتصاد کشاورزی و کارگاههای صنعتی بود شاهد رکود اقتصادی در این دوره می باشیم. برای نمونه در سالهای 1874-1877م. به دلیل بروز بیماری وبا و طاعون در مناطق شمالی کشور، کشاورزی با مشکل حاد مواجه شد. در این سالها میزان صادارتی که از این استانها به برخی از نقاط صورت می‌گرفت کاهش چشمگیری یافت و مناسبات اقتصادی با مشکلات عدیده ای مواجه شد. 7
 
کمبود مواد غذایی بر اثر خشکسالیهای متعدد از مهمترین و مؤثرترین عوامل در پایین ماندن میزان رشد جمعیت در ایران بوده است. گرچه این امر به صورت عادی در بسیاری از مناطق کشور در قرون گذشته وجود داشت، لکن در سالهای متمادی به شکل قحطیهای وحشتناک جلوه کرد به طوری که نمی توان اثر آنها را در تغییر و تحول جمعیت نادیده گرفت. در میان قحطیهای ادواری که در دوره قاجاریه رخ داده مشهورتر و مهمتر از همه شاید قحطی سال 1287ﻫ.ﻕ باشد که احتکار غله‌داران آن را تشدید می‌کرد.8 وقایع نگاران دورۀ قاجار سال 1288ﻫ.ﻕ را سال قحطی عمومی در ایران دانسته اند. احتکار غله، گسترش زراعت محصولات نقدآور و کاهش زراعت معاشی در مناطق جنوبی و مرکزی کشور، در برخی اوقات عدم نظارت دولت بر امور آبیاری، کاهش باران سالیانه و ... از عواملی بود که بروز قحطی را تشدید می کرد و کشتار وسیعی را به همراه می آورد.9 با کاهش جمعیت توسعۀ اقتصادی نیز با مشکل مواجه می شد.
 
... و پایان سخن آنکه، عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی در ایران قرن نوزدهم، نه فقط به صورت موارد مکرر شیوع بیماری بلکه فقدان کامل ابتدایی ترین خدمات بهداشتی نمایان می شود. در جامعه ای که اقتصاد هنوز ابزار سرمایه‌ای ندارد و از ماشینهای صنعتی استفادۀ چندانی نمی شود، لطمه به جمعیت به عنوان مهمترین عامل تولید چرخه اقتصاد را از حرکت باز می دارد و فرآیند تولید در اقتصاد با مشکل مواجه می شود. همین عامل، مهاجرت سیل گسترده ای از جمعیت به کشورهای همجوار را به همراه می‌آورد که بیشترین تأثیر را بر اقتصادِ بازار دارد و آن را با رکود مواجه می سازد.

پی نوشت:
 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. فیاض زاهد، دولت و انقلاب، تهران، ابریشمی،1390، ص59.
2. مصطفی وطنخواه، موانع تاریخی توسعه نیافتگی در ایران، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ،1380، ص60.
3. جولیان باریر، اقتصاد ایران (1349-1279)، ترجمه: مؤسسه حسابرسی سازمان صنایع ملی سازمان برنامه، تهران، مؤسسه حسابرسی سازمان صنایع ملی سازمان برنامه، 1363، ص4.
4.  سیروس سعدوندیان، درآمدی بر جمعیت شناسی تاریخی ایران در عصر قاجار، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ، 1379، ص21.
5. احمد سیف، قرن گم شده اقتصاد و جامعه ایران در قرن نوزدهم، تهران، نشر نی،1387، ص 70.
6. ان لمبتن، ایران عصر قاجار، ترجمه سیمین فصیحی، تهران، نشر جاودان خرد، 1375، ص 75.
7. احمد سیف، اقتصاد ایران در قرن نوزدهم، تهران، نشر چشمه، تهران، 1373، ص 118.
8. محمدحسن خورموجی، تاریخ قاجار حقایق‌الاخبار ناصری، مصحح: حسین خدیو جم، جلد2، تهران، زوار، 1344، ص 265.
9. حامد الگار، نقش روحانیت پیشرو در انقلاب مشروطه، تهران، ترجمه ابوالقاسم سری، توس، 1359، ص242. https://iichs.ir/vdcebw8eijh8n.9bj.html
iichs.ir/vdcebw8eijh8n.9bj.html
نام شما
آدرس ايميل شما