با بررسی زندگی سیاسی احمد آرامش متوجه میشویم که اقدامات وی آنقدر جدی محسوب نمیشد که برای حکومت شاه بتواند دردسر جدی ایجاد کند؛ به طوری که نیازی به ترور او باشد. آن هم در شرایطی که پس از رهایی از زندان، برنامه زندگی او بیشتر به کتاب خواندن و پیادهروی میگذشت.
در تاریخ هر جامعهای بدون شک نقش شخصیتهای سیاسی مورد توجه ویژه قرار میگیرد؛ تا آنجا که برخی افراد معتقدند که تاریخ و تحولات یک کشور توسط شخصیتها ساخته میشود. اگر هم چنین نقشی برای شخصیتها در تحولات سیاسی و اجتماعی در نظر نگیریم و معتقد باشیم که این تاریخ است که نقش شخصیتها را مشخص میکند، باز هم نمیتوان از نقش افراد در تحولات سیاسی و اجتماعی چشم پوشید. در تاریخ پر فراز و نشیب ایران نیز افرادی بودند که به سهم خود با توجه به مناصب سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که داشتند بر تاریخ کشور تاثیر گذاشتند. احمد آرامش یکی از این افراد است که زندگی او نه به خاطر اقداماتی که انجام داده تاثیرگذار محسوب میشود، بلکه به دلیل سرگذشتی که برای وی رقم خورد قابل اهمیت است؛ در واقع از این سرنوشت میتوان به بسیاری از سیاستهای رژیم پهلوی در برخورد با افراد مخالف پی برد.
در این نوشتار در پی آنیم که با بررسی زندگی سیاسی احمد آرامش به دلایل ترور وی پی ببریم. به عبارت دیگر به این مسئله بپردازیم که چرا احمد آرامش که از رجال سیاسی دوره پهلوی دوم بود و از یک طرف برای مدتی سمتهای مهمی چون وزارت کار و ریاست سازمان برنامه را در اختیار داشت و از طرف دیگر شوهر خواهر شریف امامی نیز بود، ترور شد؟
پستهای دولتی زمینه ساز فعالیتهای سیاسی
احمد آرامش متولد یزد، دوران دبیرستان خود را در تهران گذراند و برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت. او پس از بازگشت از آمریکا، صاحب چندین پست دولتی از جمله ریاست بنادر شمالی و ریاست اداره طرق و شوارع شهسوار شد و پس از چندی که به وزارت هنر انتقال یافت مدیرکل آن وزاتخانه گردید.1 در همین سالها بود که زمینه فعالیت سیاسی آرامش فراهم شد. در بحبوحه ناآرامیهای سال 1324 نفوذ حزب توده در میان کارگران روز به روز در حال افزایش بود. در چنین شرایطی بود که قوام السلطنه اوضاع امور را به دست گرفت و مامور تشکیل دولت شد. وی برای مقابله با ناآرامیها و حفظ دولت خود، جمعی از یاران نزدیک خود را وارد کابینه کرد و برای جلوگیری از افزایش نارضایتی کارگران مهندس شریفامامی، مصیب نفیسی، فتحالله معتمدی، جمشید فرمانفرماییان و احمد آرامش را مامور بررسی و تاسیس وزارت کار کرد و پس از مدتی از ایجاد این وزارتخانه، احمد آرامش به عنوان وزیر کار انتخاب شد.
احمد آرامش در جوانی ( آبان ماه 1324 )
شماره آرشیو: 1228-4513ش
نزدیکی احمد آرامش به قوام السلطنه سبب شد تا وی در زمینه ایجاد حزب دموکرات نقش اصلی ایفا کند و با عضویت در آن حزب در جلسات سری و خصوصی حضور داشته باشد؛ جلساتی که در آن علی امینی نیز حضور داشت.2 در همان دوران بود که آرامش با تاسیس روزنامه دیپلمات و چاپ مقالات و یادداشت، به دفاع از احمد قوام و حزب دموکرات پرداخت. وی پس از سقوط کابینه قوام برای مدتی خانه نشین شد. به عبارت دیگر نخستین جرقههای اختلاف با حکومت شاه و خاندان پهلوی از همین جا زده شد. بنا به برخی گفتهها قرار بود که احمد آرامش به نخست وزیری انتخاب شود و حتی شاه از وی لیست وزرای انتخابی را خواسته بود، اما برخی درگیریها و اختلاف نظرها با اشرف پهلوی سبب شد انتصاب وی به عنوان نخست وزیر به کلی منتفی شود.3
حکومت محمدرضاشاه که سماجت و اقدامات آرامش و گروهش را خطرناک میدید و احساس میکرد که ممکن است اقدامات او از کنترل خارج شود، ابتدا به وسیله فرمانداری نظامی، دفتر اصلی این گروه را تسخیر و تعطیل کرد و سپس با دستگیری چند عضو موسس و برکناری اعضای دیگر از مشاغل دولتی، به فعالیت سیاسی رسمی آنان خاتمه داد؛ اقدامی که در نهایت به رادیکالتر شدن مواضع آرامش و یارانش منجر شد.
این اتفاق همراه با رفتن قوام از صحنه سیاسی ایران میتوانست احمد آرامش را به کلی از قدرت دور کند، اما ازدواج وی با مهدیه شریف امامی، خواهر جعفر شریف امامی، او را در عرصه قدرت نگه داشت و در زمان نخست وزیری شریف امامی، احمد آرامش پس از مدتی خانه نشینی عهده دار ریاست سازمان تازه تاسیس برنامه و بودجه شد؛ همچنین به عنوان وزیر مشاور در کابینه حضور داشت. البته قبل از آنکه آرامش به قدرت برگردد، چند سالی بیکار بود. در این دوران بود که وی فعالیتهای سیاسی و روزنامه نگاری خود را بیشتر کرد و حتی سازمان سیاسی تشکیل داد. او با برگزاری جلسات مختلف و سرّی علیه فضای سیاسی کشور بیانه صادر میکرد و در برخی روزنامهها مقالاتی علیه حضور بیگانگان در کشور به چاپ میرساند. در کنار موارد فوق، آرامش سازمانهایی غیررسمی برای گرفتن اطلاعات از درون حکومت تشکیل داد. در این سازمانها، جمعی از بازاریان و اصناف تهران که در سیاست و اقتصاد ایران صاحب قدرت بودند حضور داشتند و اطلاعاتی در مورد امور سرّی فعالیتهای سیاسی و اقتصادی و رفت و آمد افراد خارجی جمع آوری میکردند.4
این گونه اقدامات احمد آرامش نخستین جرقههای اختلاف با نظام حاکم را شعلهور کرد و سبب شد مسئولان حکومتی و نظام پهلوی از مقالات و نوشتههای ضدآمریکایی احساس خطر کنند. این مسئله در درگیریها و اختلافات بعدی بیتاثیر نبود. همانطورکه در بالا اشاره کردیم، با روی کار آمدن شریف امامی و تشکیل کابینه توسط او، احمد آرامش دوباره به قدرت بازگشت و سمت وزیر مشاور و ریاست سازمان برنامه و بودجه را به دست گرفت. همین مسئله سبب شد وی به اسنادی از سوءاستفادههای بزرگ اقتصادی توسط شرکتهای خارجی دست پیدا کند. وی از این فرصت استفاده کرد و دست به افشاگری زد. در پی همین افشاگریها بود که مجلس آن زمان از وی برای سخنرانی دعوت کرد و او با حضور در مجلس و نطقی آتشین، خبرساز شد و گوشهای از فسادهای صورت گرفته توسط خارجیها را برملا کرد.
سقوط کابینه شریف امامی و عبور از سلطنت
احمد آرامش پس از سقوط کابینه شریف امامی دوباره با نگارش مقالات و فعالیتهای حزبی به مخالفت با حکومت پرداخت و همین بهانهای شد تا وی توسط حکومت وقت دستگیر و روانه زندان شود. آرامش پس از آزادی از زندان بیش از پیش به مخالفت با نظام حاکم پرداخت و با نطقها و اعلامیههای جنجالی خبرساز شد. حکومت محمدرضاشاه که سماجت و اقدامات آرامش و گروهش را خطرناک میدید و احساس میکرد که ممکن است اقدامات او از کنترل خارج شود، ابتدا به وسیله فرمانداری نظامی، دفتر اصلی این گروه ــ که در چهارراه کالج، کوچه لطیفی بود ــ را تسخیر و تعطیل کرد و سپس با دستگیری چند عضو موسس و برکناری اعضای دیگر از مشاغل دولتی به فعالیت سیاسی رسمی آنان خاتمه داد؛ اقدامی که در نهایت به رادیکالتر شدن مواضع آرامش و یارانش منجر شد.
با ممنوع شدن فعالیتهای این گروه، احمد آرامش همراه یاران و نزدیکان خود به فکر تشکیل سازمانی سری افتاد و با صدرو اعلامیهای کمیته جمهوری خواهان ایران را تشکیل داد که عملا در آن از رژیم سلطنت عبور کرده و خواستار تشکیل نظام جدید شده بود.5 پس از این اقدام، وی به تقویت تشکیلات خود دست زد و با گرفتن اعضای جدید فعالیتهای خود را گسترش داد، اما پس از چندی ساواک با رخنه در کمیته جمهوری خواهان، بسیاری از اعضای آن را دستگیر کرد. در پی این اقدام، احمد آرامش نیز دستگیر و در دادگاه نظامی محاکمه شد و به اتهام قیام علیه حکومت سلطنتی و مشروطه به ده سال زندان محکوم گردید.6
آرامش پس از گذشت هفت سال زندان، بنا به دلایلی از جمله بیماری آزاد شد. پس از آن، زندگی او بیشتر به انزوا گذشت. آرامش ظاهرا در اواخر عمر فعالیت سیاسی چندانی نداشت، اما با همه این احوال وی را ترور کردند. به استناد اخبار مندرج در جراید، در تاریخ بیست و چهارم مهر ۱۳۵۲ش، آرامش به ضرب چند گلوله از پای درآمد و دکتر بقایی، نماینده سابق مجلس شورای ملی، جواز دفن وی را به دلیل پارگی قلب صادر کرد.7
ترور احمد آرامش اقدامی تکراری برای سرکوب مخالفان
اینکه چرا آرامش با وجود وابستگی به دستگاه حکومتی ترور شد سوالی است که در این نوشتار به دنبال آن بودیم. با بررسی زندگی سیاسی آرامش متوجه میشویم که اقدامات وی آنقدر جدی محسوب نمیشد تا برای حکومت شاه بتواند دردسر جدی ایجاد کند آن هم تا حدی که پس از رهایی از زندان نیاز به ترور وی باشد. اما آنچه مشخص است این است که شاه در طول 37 سال حکومتش به طور دائم کنترل خود را بر جامعه و سیاست ایران افزایش داد. طى این دوران شاه براى حفظ رژیم خود، متکى به ترکیبى از «سرکوب» و «جلب همکارى» بود.8 از یک طرف همه گونه مخالفت را سرکوب مىکرد و از طرف دیگر به عنوان یکى از تاکتیکهاى مهم خود، به گونه ماهرانهاى مخالفان خود را انتخاب و آنها را به عنوان نخبگان سیاسى جذب مىکرد. به نظر میرسد پس از آنکه حکومت از جذب احمد آرامش یا سکوت او ناامید شد، به ترور وی اقدام کرد و این ادامه راهی بود که شاه برای برخورد با مخالفان خود بین سالهای 1350 تا 1355 در پیش گرفته بود؛ در واقع بین سالهاى 1350 تا 1355 حکومت ترور و شکنجه بیش از پیش حاکم شد؛ صدها نفر اعدام شدند و هزاران نفر زندانى. در این دوران، نهادهاى مذهبى بیش از باقی گروهها مورد تهاجم قرار گرفتند.
احمد آرامش (رئیس سازمان برنامه بودجه) در کنار شریف امامی (نخست وزیر)
شماره آرشیو: 129-161س
پی نوشت:
1. احمد آرامش، خاطرات سیاسی، تهران، فردوسی، بیتا، ص ۹.
2. اسماعیل رائین، هفت سال در زندان آریامهر، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، بیتا، صص ۱۹۰ـ ۱۹۵.
3. باقر عاقلی، شرح رجال سیاسی و نظامی، تهران، گفتار، ۱۳۸۰، ص ۸.
4. مصطفی الموتی، رجال عصر پهلوی، لندن، بینا، بیتا، ج ۵، صص ۲۱۰ـ۲۳۱.
5. باقر عاقلی، همان، ج ۵، صص ۷ـ ۹.
6. مصطفی الموتی، همان، ج ۵، ص ۲۳۲.
7. اسماعیل رائین، همان، ص۱۳.
8. مارک ج گازیو روسکى، سیاست خارجى آمریکا و شاه، ترجمه فریدون فاطمى، تهران، نشر مرکز، 1371، ص 34. https://iichs.ir/vdcj.oexfuqeivsfzu.html