ایران و سازمان ملل متحد؛

پیوستن در زمان ضعف و بیماری

بی اعتنایی انگلستان و شوروی به اعلام بی طرفی حکومت ایران که به اشغال نظامی آن در شهریور1320 انجامید و کناره‌گیری رضاشاه از سلطنت، علاوه بر این که در سپهر سیاست داخلی نیز با نوعی خلأ قدرت همراه بود، روابط ایران با قدرتهای ‌درگیر جنگ را نیز دستخوش تغییر ساخت.
پیوستن در زمان ضعف و بیماری
در جریان جنگ جهانی دوم و با اشغال ایران توسط  قوای نظامی متفقین، کشور وارد چرخه‌ها ‌و گروه‌بندیهایی ‌در عرصه مناسبات بین الملل شد که بخش عمده آن خارج از اراده کارگزاران و حاکمان وقت بود. بی اعتنایی انگلستان و شوروی به اعلام بی طرفی حکومت ایران که به اشغال نظامی آن در شهریور1320 انجامید و کناره‌گیری رضاشاه از سلطنت، علاوه بر این که در سپهر سیاست داخلی نیز با نوعی خلأ قدرت همراه بود، روابط ایران با قدرتهای ‌درگیر جنگ را نیز دستخوش تغییر ساخت.
 
دولت بی طرف چگونه زیر سایه متفقین رفت؟
پس از اشغال ایران، حکومت پهلوی که از سوی لندن و مسکو متهم به گرایش پیدا و پنهان به آلمان و زمینه ساز حضور پررنگ نازیها در منطقه بود، حالا در چنبره دولتهای ‌متفق اشغالگر چاره ای جز همراهی با آنان نداشت، امّا این همراهی و همکاری، یکباره و یکپارچه نبود. روابط ایران با شوروی و انگلستان(متفقین) در جنگ جهانی دوم را می‌توان در یک بازه زمانی حداقل چهار ساله(24-1320) در یک طیف دید. یک سراین طیف، اعلام بی طرفی ایران در شهریور1320(پیش از اشغال) است و در انتهای آن پیوستن ایران به اعلامیه و سپس سازمان ملل متحد دیده می‌شود.
 
این مساله از آنجا حائز اهیمت است که اعلامیه ملل متحد را  می‌توان «مقدمات رژیم حقوقی» و سازمان ملل را نیز «نهاد سیاسی» مورد توافق متفقین پیروز در پایان جنگ دانست.  در شهریور1320 و پس از حمله انگلستان و شوروی به ایران، سفرای این دو کشور در یادداشتهایی،  علاوه بر بیان خواسته‌های ‌خود به دولت ایران، بر این نکته نیز تأکید کردند که هرگاه وضعیت جنگی اجازه دهد، نیروهای خود را از ایران بیرون خواهند برد و تهران را نیز اشغال نخواهند کرد. با مقاومت دولت ایران در برابر خواسته دیگر متفقین یعنی تحویل اتباع آلمان و ایتالیا و به نوعی تداوم سیاست طرفداری از آلمان، متفقین در 26 شهریور و  یک روز پس از استعفای رضاشاه از سلطنت، تهران را اشغال کردند.
 
 با قرار گرفتن ایران در موضع ضعف و اشغال‌شدگی، عملاً ادامه وضعیت بی طرفی بی نتیجه و ناممکن بود. در نتیجه سیاست خارجی ایران در روندی تدریجی و تبعی، رویکرد اتحاد با متفقین و به ویژه انگلستان و ایالات متحده آمریکا علیه کشورهای محور را در پیش می‌گیرد.  دو تحول مهم در اتخاذ این رویکرد، نقش اساسی ایفا کردند: اول اینکه شاه جوان از شکست سیاست بی طرفی پدرش درس گرفته و تحت تاثیر کارگزاران اطرافش و به ویژه محمدعلی فروغی به دنبال همکاری با متفقین بود. ضمن اینکه رفتار و عملکرد اتحاد جماهیر شوروی، ایران و انگلستان را نگران کرده بود و لزوم روشن شدن سطح و عمق روابط در دوران پس از اشغال را گوشزد می‌کرد.1
 
احتمال تخلیه نکردن ایران پس از پایان جنگ از سوی مسکو، لندن را به تکاپو وا داشت تا با عقد یک قرارداد رسمی «شوروی را متعهد به خروج از ایران سازد و ثانیاً با به اشغال نظامی ایران شکل قانونی بدهد و اعتبار از دست رفته انگلستان در افکار عمومی جهانی بر اثر این اشغال را بار دیگر به دست آورد. ضمن اینکه متفقین مایل بودند بی‌وقفه و به دور از کارشکنی از سوی مقامات ایرانی مخالفت مردم، تمامی امکانات موجود را برای هدفهای ‌نظامی خود به کار گیرند».2
 
 از این رو پیمان سه جانبه ای تنظیم و با تلاش محمدعلی فروغی(نخست وزیر) و علی سهیلی(وزیر امورخارجه) در بهمن ماه1320در مجلس تصویب شد. بر مبنای این پیمان، اتحاد جماهیر شوروی و انگلستان منفرداً و مشترکاً تعهد کردند که حاکمیت و استقلال سیاسی ایران را محترم شمرده و از ایران در قبال تجاوز از سوی آلمان و سایر کشورها دفاع کنند، ضمن این که مقرر شد قدرتهای ‌متفق پس از خاتمه جنگ، حداکثر تا شش ماه نیروهای خود را از ایران خارج کنند. از سوی دیگر ایران هم متعهد شد کلیه امکانات، وسایل ارتباطی و راهها و هر گونه تسهیلات مورد نیاز نیروهای متفق را در اختیار آنها قراردهد.3 بدین ترتیب اولین گام مهم و رسمی برای دوری ایران از سیاست بی‌طرفی و نزدیک شدن به اردوگاه متفقین برداشته شد. یک ماه بعد و در اسفندماه1320 فروغی استعفا داد و «علی سهیلی» از سیاسیون طرفدار غرب، کابینه تشکیل داد. قطع رابطه  با دولت ژاپن و دولت ویشی(دولت تحت حمایت نازیها در فرانسه) از اقدامات فوری سهیلی بود تا فرایند پیوستن ایران به متفقین سرعت بیشتری بگیرد.
 
ملل متفق و چتر«اعلامیه ملل متحد»
در همین ایام و پس از ملاقات چرچیل و روزولت در واشنگتن، اعلامیه ای با عنوان «اعلامیه ملل متحد» علیه کشورهای محور تهیه و در اول ژانویه 1942 در کاخ سفید به امضای26 کشور رسید. امضا کنندگان این اعلامیه متعهد شدند که همه امکانات خود اعم از اقتصادی و نظامی را علیه کشورهای محور و به ویژه آلمان نازی و ژاپن به کار گرفته و از هر گونه مخاصمه با یکدیگر و صلح جداگانه بادشنمان مشترک بپرهیزند. پس از آنکه دولت ایران در تیرماه 1322 تمایل خود را به امضای این اعلامیه اعلام کرد، آمریکا و انگلستان پذیرش این درخواست را اعلام جنگ رسمی ایران با دول محور دانستند. در نتیجه «محمدرضا پهلوی» در هفدهم شهریورماه 1322 و دو سال پس از آغاز سلطنتش، به صورت رسمی با آلمان و دولتهای ‌محور اعلام جنگ کرده و با امضای این اعلامیه، نام ایران را در کنار کشورهای متفق ثبت شد.
 
...باعث شد دولت ایران با توصیه آمریکا و انگلستان در دی ماه 1324 از شورای امنیت سازمان ملل متحد تقاضاکند تا به اختلاف میان ایران و شوروی رسیدگی شود. این اولین پرونده‌ای بود که در شورای امنیت سازمان تـازه‌ تـأسیس‌ ملل مطرح شد.  
به موازات ملاقاتها ‌و کنفرانسهای ‌متعدد سران آمریکا، شوروی  و انگلستان(پوتسدام، یالتا، تهران، واشنگتن) که در فاصله سالهای 1942 تا 1945 درباره شرایط جنگ و پس از پایان جنگ برگزار شد، اندیشه ایجاد «سازمان ملل متحد» نیز شکل گرفت.  سرانجام در آوریل 1945(اردیبهشت1324) و یک ماه پیش از پایان جنگ، ساختار نهایی سازمان ملل متحد و   شورای امنیت در «سان فرانسیسکو» تدوین شده و در بیست و چهارم اکتبر همان سال منشور ملل متحد به امضای پنجاه کشور رسید. ایران هم که در آن شرایط متزلزل و در حالی که بخش از صفحات شمالی سرزمین خود را زیر چکمه نیروهای شوروی می‌دید، این اعلامیه را امضا کردتا قرابت بیشتری به نیروها متفق پیدا کند.
 
اولین شکایت؛ به نام ایران به کام...
با پایان جنگ جهانی دوم، ایران با استناد به پیمان سه جانبه خواستار تخلیه خاک خود از قوای متفقین شد.ایالات متحده آمریکا و انگلستان برای پیشگیری از بهانه جویی مسکو، اعلام کردند که نیروهای خود را از ایران خارج خواهند کرد، اما سیاست شوروی در این زمینه نوعی «دفع الوقت» و طفره‌روی را به ذهن متبادر می‌ساخت. حضور فعالانه و حامیانه نیروهای شوروی در تشکیل دولت خودمختار آذربایجان و کردستان  باعث شد تا ایران در یادداشتهای ‌رسمی به مسکو اعتراض کندکه با انکار و بی اعتنایی این دولت همراه بود.
 
از سوی دیگر، تصمیم مجلس شورای ملی در منع دولت از اعـطای هـرگونه امـتیاز نفت به دول‌ خارجی،خشم دولت شوروی را برانگیخت. روسها اعمال نـفوذ آمریکا و انگلیس بر حکومت ایران را عامل‌ اصلی‌ این مخالفت دانسته و ایران را تهدید به ورود قوا و قـطع روابـط سـیاسی‌ نمودند‌.4 ناکامی کنفرانس مسکو(دسامبر1945) در حل مساله خروج نیروهای شوروی، باعث شد دولت ایران با توصیه آمریکا و انگلستان در دی ماه 1324 از شورای امنیت سازمان ملل متحد تقاضا کند تا به اختلاف میان ایران و شوروی رسیدگی شود. این اولین پرونده‌ای بود که در شورای امنیت سازمان تـازه‌ تـأسیس‌ ملل مطرح شد.
 
رئیس هیات نمایندگی شوروی  اعلام کرد که وقایع آذربایجان و کردستان ربطی به حضور نیروهای شوروی نداشته و ثانیاً چون دولتهای ‌ایران و شوروی مذاکرات را برای یافتن راه حل مناسب آغاز کرده‌اند؛ لذا طرح شکایت ایران محلی از اعراب ندارد. با این حال شورای امنیت سازمان ملل در بهمن ماه 1324 قطعنامه‌ای را تصویب کرده و از طرفین دعوی خواست تا در این زمینه مذاکره کرده و نتیجه را به اطلاع شورا امنیت برسانند.5  اگرچه خروج نیروهای نظامی شوروی از آذربایجان بعدها و با مذاکره احمد قوام در مسکو و فشار واشنگتن بر شوروی حل شد امّا این طرح دعوی که حمایت انگلیس و آمریکا را پشت سر خود می‌دید توانست تا حدی مسکو را به موضع دفاعی ببرد. بعدها «هری ترومن» در نـطقی که در سپتامبر1948 در سانفرانسیسکو ایراد کرد،گفت: «هنگامی که سازمان ملل هنوز یـکساله نشده بود، شورای امنیت بـا مشکل تهاجم نیروهای شوروی به‌ کشور‌ ضعیف و کوچک‌ ایران روبه‌رو شد. اقدام شـورای امـنیت کـمک کرد‌ دولت شوروی نـیروهای خود را از ایران خارج کند و ایران یک‌ کشور‌ مستقل‌ باقی ماند».6
 
 با این حال تصمیم ایران در پیوستن به «اعلامیه ملل متحد» و بعد از آن «سازمان ملل متحد» بیش از آنکه مبتنی بر چشم اندازی مدون و با اهداف ایجابی باشد، حربه ای برای پیشگیری از زیان بیشتر بود. سیاستمداران ایرانی هنوز داغ کنفرانس صلح ورسای پس از جنگ جهانی اول و عدم توجه به هیئت اعزامی ایران و خواسته‌های ‌آنان در هنگام پرداخت غرامت و جبران خسارات را فراموش نکرده بودند. به نظر می‌رسد حکومت ایران  در سالهای ‌پس از جنگ جهانی دوم به دنبال پایاب و زمین سفتی می‌گشت تا بتوانند با پانهادن بر آن، اوضاع آشفته و متغیر سیاست خارجی ایران را به ثبات برساند، اما ضعف داخلی و وابستگی بیش از حد به دو قدرت انگلیس و ایالات متحده آمریکا باعث شد تا این اقدامات پیامد سازنده ای نداشته باشد و تنها در نقش پناهگاهی برای مصون ماندن از جاه طلبی و رقابت قدرتهای ‌بزرگ آن روز عمل کند. فقدان نقشه راه و ناهماهنگی دستگاه دیپلماسی و نخبگان سیاسی کشور و از همه مهم‌تر تبعیت تصمیمات و سیاستگذاریها ‌از منویات دول متفق باعث ایجاد نوعی رکود و ضعف تصمیم‌گیری در  سیاست خارجی ایران در این سالها شد که تا وقایع ملی شدن صنعت نفت نیز ادامه داشت.

محمدعلی فروغی و اعضای هیات ایرانی شرکت کننده در اجلاسیه عمومی جامعه ملل در ژنو، سال 1930
شماره آرشیو: 2117-1ع

پی نوشت:
 
 
1.علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران(57-1320)، تهران، نشر قومس،1378،ص104.
2.ازغندی، همان،ص105.
3.همان،ص107.
4.مجتبی عطارزاده، "بررسی روابط ایران و شوروی در دوره حاکمیت کمونیسم"، مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 27، پاییز 1378،ص166.
5.ازغندی، همان، ص147.
6.رزال گریوز، "نقش محوری ایران در مناسبات شرق و غرب در جنگ جهانی دوم،ترجمه مریم بهرامیان"، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، شماره 2، بهار 1379، ص109.
  https://iichs.ir/vdch.xnkt23nwvftd2.html
iichs.ir/vdch.xnkt23nwvftd2.html
نام شما
آدرس ايميل شما