نگاهی به دلایل تاریخی و کوتاه مدت رخداد 13 آبان؛

چرا سفارت آمریکا تسخیر شد؟

آبراهامیان معتقد است که بخش عمده‌ای از خصومت میان ایران و امریکا، ریشه در کودتای 1332 مرداد دارد. به تعبیر آبراهامیان دیرپاترین تاثیر کودتا، اثرگذاری آنها بر حافظه جمعی مردم ایران بود. افکار عمومی اکنون بیش از گذشته متقاعد شده بودند که قدرت واقعی در دستهای پنهانی قرار دارد. کودتا در واقع تاییدی بر این عقیده پذیرفته شده بود که امریکا به عنوان بزرگ‌ترین قدرت امپریالیستی جهان جایگزین بریتانیا شده است.
چرا سفارت آمریکا تسخیر شد؟
شاید بتوان گفت از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز هیچ مقطعی از روابط دو کشور پیچیده‌تر و پرتنش‌تر از مقطعی نیست که به بحران گروگانگیری انجامید. دوره‌ای که طی آن 52 دیپلمات آمریکایی 444 روز توسط دانشجویان پیرو خط امام به گروگان گرفته شدند. بر این اساس پژوهش حاضر در پی آن است تا با بررسی علل کوتاه مدت و بلند مدت این رویداد مهم، نگاهی هر چند کوتاه به چرایی تسخیر سفارت آمریکا در ایران بیاندازد.
 
علل بلند مدت تاریخی
تسخیر سفارت آمریکا یک سال کمتر از پیروزی انقلاب اسلامی، معلول عوامل کوتاه مدت و بلند مدت بسیاری است. اولین حادثه از سلسله حوادثی که به تسخیر سفارت آمریکا منجر شد، حادثه کودتای 28 مرداد 1332 بود. این گذار با رشد آگاهی عمومی از سیاست در ایران مقارن شد و سبب پدید آمدن یک نگاه منفی به ایالات متحده در افواه عمومی مردم ایران در دوران مدرن را سبب گردید. به عبارت دیگر برای بیش‌تر فعالین سیاسی ایرانی، تاریخ روابط ایران و ایالات متحده در سال 1953 آغاز شد، با کودتایی که به وسیله سازمان سیا برای سرنگونی دولت دموکراتیک مصدق طرح ریزی شده بود. کودتا تاثیر و نیت سوء آمریکاییها را نشان داد. به تعبیر علی انصاری وجود رادیو و تلویزیون در مقطع منتهی به کودتای 28 مرداد که کوچکترین حوادث را انعکاس می‌داد، تاثیر بسیاری بر ذهنیت مردم ایران نسبت به آمریکا گذاشت1.
 
در همین ارتباط، آبراهامیان معتقد است که بخش عمده‌ای از خصومت میان ایران و امریکا، ریشه در کودتای 1332 مرداد دارد که طی آن سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا دولت مردمی محمد مصدق را سرنگون کرد و زمینه شکل‌گیری حاکمیت استبدادی محمدرضا شاه پهلوی را فراهم کرد. وی انقلاب ایران را پیامد ناگزیر شیوه اقتدارگرایانه و غیر‌دموکراتیک حکومت شاه می‌داند، که با حمایت امریکا و با ثروت پدید آمده از فروش نفت به بازیگری کلیدی در منطقه بی ثبات خاورمیانه تبدیل شد. همچنین از نظر آبراهامیان میراث کودتا چهار پیامد داشت که عبارت‌اند از ملی‌زدایی از صنعت نفت، نابودی مخالفان سکولار و مشروعیت‌زدایی مرگبار از نظام شاهنشاهی و طرز فکر توطئه‌انگاری در حافظه جمعی مردم ایران. به تعبیر آبراهامیان دیرپاترین تاثیر کودتا، اثرگذاری آنها بر حافظه جمعی مردم ایران بود. افکار عمومی اکنون بیش از گذشته متقاعد شده بودند که قدرت واقعی در دستهای پنهانی قرار دارد. کودتا در واقع تاییدی بر این عقیده پذیرفته شده بود که امریکا به عنوان بزرگ‌ترین قدرت امپریالیستی جهان جایگزین بریتانیا شده است. پس از انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی نیز چنین سوءظنهایی وجود داشت. افکار عمومی متقاعد شده بود که سیا مایل به انجام کودتا و سرنگونی دولت انقلابی است. شبح کودتا اکنون برای تسخیر روابط ایران و امریکا وارد عمل شده بود. در اسفند ماه 1359 بود که آیت‌الله خامنه‌ای با اقتدار گفت: ما مثل آلنده و مصدق لیبرال نیستیم که سیا بتواند ما را سرکوب کند. با این حال تسخیر سفارت آمریکا علل کوتاه مدتی نیز داشت که غالبا با پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفت2. در عین حال نقش مسائلی مانند لایحه کاپیتالاسیون و وابستگی حقارت آمیز شاه به آمریکا را نیز از نظر نباید از ذهن دور نگه داشت.
 
علل کوتاه مدت پس از پیروزی انقلاب
در مورد اقدامات آمریکاییها پس از انقلاب باید گفت که شاید یکی از مهم‌ترین آنها تمرکز بر روی نیروهای لیبرال بود. ایالات متحده پس از قمار بر روی شاه، که در نهایت سرنگون شد، بر روی نیروهای میانه‌رو و لیبرال متمرکز شد. تمرکز بر نیروهای لیبرال امری عادی به نظر می‌رسید چرا که از لحاظ سیاسی و فرهنگی دیدگاه‌های این گروه با فلسفه سیاسی آمریکا مطابقت داشت. بیشتر افراد متعلق به این جریان با زبان انگلیسی آشنا و در آمریکا یا اروپا تحصیل کرده بودند. همچنین واشنگتن پس از انقلاب با این افراد رابطه مستقیم برقرار ساخته بود و نیروهای سفارت آمریکا در تهران با آنها دیدارهایی انجام داده بودند.
 
آنها به‌جز دیدار با شهید بهشتی نتوانستند توفیق چندانی در ارتباط با نیروهای مذهبی و رهبران آنها به دست آورند و در واقع موفق به ایجاد کانالی برای ارتباط با نیروهای انقلابی مذهبی نشدند. واشنگتن در طول دهه 1350 نه تنها با گروه‌های مذهبی هیچ ارتباطی برقرار نکرده بود بلکه به وضوح در برابر روحانیت سیاست مخالفت در پیش گرفته بود. با توجه به چنین سابقه و عدم اعتمادی که در فضای آن زمان ایران نسبت به آمریکا وجود داشت، جای تعجب نداشت که چرا رهبران مذهبی میلی به برقراری تماس با آمریکا نداشتند.
 
در حقیقت بسیاری از نیروهای مذهبی با تردید و نگرانی به رابطه میان "میانه‌روها" و دولتمردان آمریکا می‌نگریستند. به عقیده این گروه از انقلابیون که از قضا دست بالا را در شکل‌گیری تحولات انقلابی داشتند، انقلاب اسلامی نه تنها برای سرنگونی شاه صورت پذیرفته بود بلکه به دنبال کوتاه کردن دست آمریکاییها از کشور نیز بود ولی آنها می‌دیدند که آمریکاییها بار دیگر بازگشته و به فعالیت افتاده‌اند. بیشتر نگرانی نیروهای انقلابی در این بود که واشنگتن با جریان لیبرال تحصیل‌کرده در غرب مناسبات را برقرار ساخته است. در واقع واشنگتن برای اینکه روابط خود را هر چه سریعتر با تهران دوباره به حالت عادی درآورد جانب احتیاط را رعایت نکرده بود. اشتباه بزرگ واشنگتن ارتباط برقرار نکردن با رهبر انقلاب بود. البته این پرسش هم وجود دارد که آیا امام خمینی حاضر به پذیرش افرادی رسمی از دولت آمریکا بود یا نه؟3
 
یکی از مواردی که باعث افزایش سوءظن نیروهای انقلابی به آمریکا گردید مصوبه 28 اردیبهشت 1358 مجلس سنای آمریکا به پیشنهاد سناتور جاویتس بود. در این روز مجلس سنا ایران را به خاطر اعدامهای انقلابی محکوم شناخت. تلاش برای این مصوبه با اعدام یک بازرگان یهودی به نام حبیب القانیان شروع شد. این اعدام در واشنگتن به عنوان آزار و کشتار دسته جمعی یهودیان مطرح شد. رهبران ایران نیز این پرسش را مطرح کردند که چرا در زمان شاه که هزاران نفر زندانی، شکنجه و اعدام می‌شدند، مجلس سنا قطعنامه صادر نمی‌کرد؟  
سیاستی که درباره امام در پیش گرفته شد، نشان دهنده خط مشی کلی آمریکا نسبت به انقلاب ایران است. نوعی از دشمنی در رویکرد ایالات متحده کاملا مشهود بود. در تایید انقلاب نوعی بی میلی وجود داشت، و این مسئله برای انقلابیون کاملا روشن بود. با وجود آنکه سایر کشورهای جهان بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی به صورت رسمی پشتیبانی و حمایت خود را از دولت جدید ایران اعلام داشتند، چنین نیتی در هیچ یک از اعلامیه‌های رسمی دولت آمریکا به همین مناسبت به چشم نمی‌خورد. واشنگتن حتی نتوانسته بود رضایت نیروهای لیبرال را نیز کسب کند. آنها می گفتند که آمریکا هیچ‌گاه به طور رسمی، انقلاب را تایید و حمایت نکرده و از خود هیچ گونه انعطافی برای اعتراف به سیاستهای اشتباه گذشته نشان نداده است. وسایل یدکی مورد نیاز که پول آنها سالها پیش پرداخت شده، نمی‌دهد، و برای همکاری با رهبر انقلاب هیچ‌گونه کوشش جدی به عمل نیاورده است. نیروهای لیبرال در همین ارتباط دائما به دیپلماتهای آمریکایی بابت رفتار غیر دوستانه و کوتاهیهای سیاسی گله می‌کردند..
 
مورد دیگری که باعث افزایش سوءظن و بدبینی امام و نیروهای انقلابی به آمریکا گردید مصوبه 28 اردیبهشت 1358 مجلس سنای آمریکا بود. در این روز مجلس سنا با حمایت سناتور جاویتس مصوبه‌ای گذراند و ایران را به خاطر اعدامهای انقلابی محکوم شناخت. تلاش برای این مصوبه با اعدام یک بازرگان یهودی به نام حبیب القانیان شروع شد. این اعدام در واشنگتن به عنوان آزار و کشتار دسته جمعی یهودیان مطرح شد، و جاویتس و دیگران بلافاصله درصدد محکوم ساختن ایران به بدترین شکل برآمدند. در حقیقت از میان 29 نفری که از 17 تا 21 اردیبهشت‌ماه 1358 اعدام شده بودند، القانیان تنها فرد یهودی بود.
 
 سناتورهای آمریکایی یکی پس از دیگری در محکوم کردن اعدامهای انقلابی و شیوه برخورد انقلابیون با عناصر به جامانده از رژیم پهلوی سخنرانی کردند. این قطعنامه بار دیگر باعث برانگیخته شدن حس نفرت انقلابیون در ایران نسبت به آمریکا شد و تظاهرات سراسری مردم در ضدیت با آمریکا را به همراه داشت. رهبران ایران نیز این پرسش را مطرح کردند که چرا در زمان شاه که هزاران نفر زندانی، شکنجه و اعدام می‌شدند، مجلس سنا قطعنامه صادر نمی‌کرد. چرا مجلس سنای آمریکا ناگهان نگران سیر مراحل قانونی و حکومت قانون در ایران شده است؟ حضرت امام و نیروهای وفادار به ایشان این رویکرد آمریکا را به عنوان عمده‌ترین نمونه دورویی و دشمنی نسبت به ایران تلقی نمودند. در واقع این قطعنامه رهبران انقلابی را قانع نمود که آمریکا با دشمنی به انقلاب ایران می‌نگرد. برخی بر این عقیده هستند که اقدامات سنا که از سوی طرفداران پهلوی به‌ویژه کسانی که رابطه نزدیک با اسرائیل داشتند، به عمل آمد نخستین رویداد مهمی بود که باعث اشغال سفارت آمریکا در پنجم ماه بعد گردید4.
 
چند ماه بعد دوباره یک حرکت اشتباه از یک سیاستمدار آمریکایی باعث شد تاثیر منفی زیادی بر رابطه ایران و آمریکا گذارد. سناتور جکسون در مصاحبه با روزنامه نگاران که تحت عنوان برنامه دیدار با مطبوعات انجام می‌گرفت در مهر 1358 اظهار داشت که انقلاب ایران محکوم به شکست است و ایران در آستانه تجزیه و از بین رفتن تمامیت ارضی‌اش است. این صحبتها در ایران توجه مقامات رسمی جمهوری اسلامی را برانگیخت و آنها از این صحبتها تعبیر به دشمنی آمریکا کردند و این که آمریکا نقشه تجزیه و تکه تکه کردن ایران را دارد.
 
این حوادث همراه با یک رشته اقدامات سیاسی و اطلاعاتی انجام می‌شد. یکی از موارد تلاشی بود که افراد رسمی دولت آمریکا برای فرار شخصیتهای بانفوذ و متنفذ رژیم سابق ایران و ورود آنها به آمریکا، با استفاده از نفوذ خود انجام می‌دادند. در واقع روابط شخصی که میان مقامات آمریکا و افراد صاحب نفوذ رژیم پهلوی پیش از انقلاب وجود داشت در این فرایند نقش مهمی داشت. همچنین کارمندان سفارت آمریکا در ایران از ویزا به عنوان حربه‌ای برای جمع آوری اطلاعات از ایرانیان استفاده می‌کردند. در این مقطع اکثر افراد رده بالای حکومت موفق به اخذ ویزای آمریکا شده بودند و بیشتر درخواست کنندگان ویزا افرادی از طبقه متوسط و میانی جامعه بودند. آمریکاییها دریافت ویزا را منوط به دادن اطلاعاتی کرده بودند که برای دولت آمریکا مفید باشد 5.
 
مضاف بر اینها تحرکاتی که به وسیله آمریکا در منطقه خاورمیانه انجام می گرفت با بدبینی و سوءظن انقلابیون همراه می شد. از جمله این تحرکات، دیدار هارولد براون، وزیر دفاع آمریکا از خاورمیانه در بهمن ماه 1357 بود. طی این سفر، که مقارن به پیروزی انقلاب اسلامی بود،‌ براون به شکل بی‌سابقه‌ای اعلام کرد که ایالات متحده اگر مقتضی بداند راسا با کمک نیروی نظامی از منافعی که در ادامه عرضه نفت خلیج فارس دارد دفاع خواهد کرد. همچنین، مذاکرات ایالات متحده با کشورهای عمان و کنیا برای ایجاد تسهیلات نظامی در خاک آنها و اعزام چندین ناو جنگی به اقیانوس هند و دریای سرخ و نیز تقویت نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس از دیگر اقداماتی بود که دولت کارتر انجام داد6.  
 
فرجام چنین روندی تسخیر سفارت آمریکا در 13 آبان ماه 1358 بود که به نقطه عطفی در روابط دو کشور بدل شد. بدین‌ترتیب دو کشوری که متحد استراتژیک لقب گرفته بودند به دشمنان قسم خورده‌ای بدل شدند که آثار این دشمنی تا به امروز قابل مشاهده است.

ساعات اولیه تسخیر سفارت آمریکا. تصویر، فضای بیرونی سفارت را نشان می‌دهد

پی نوشت:
 
1.Ali Ansari. Confronting Iran the Failure of American Foreign Policy and the Next Great Crisis in the Middle East, 2007, Basic books.
2. یرواند آبراهامیان، کودتای 1332 مرداد و ریشه های مدرن روابط ایران و امریکا، تهران، نشر نی، ص306-307.
3. جیمز بیل  ، شیر و عقاب، ترجمه: حسین ابوترابیان، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر فاخته، ص 376-378.
4.همان، 382.
5. David Farber, Taken Hostage: the Iran Hostage Crisis and America’s First Encounter with Radical Islam, 2005,  Princeton University Press, New Jersey, 137..
6. R.K Ramezani, “the Genesis of the Carter Doctrine”, Middle East Perspective, Princeton, the Drown Press, 1981, p 185.  
 
  https://iichs.ir/vdce.o8nbjh87o9bij.html
iichs.ir/vdce.o8nbjh87o9bij.html
نام شما
آدرس ايميل شما