نکته مهم در این امر است که تأکید کارتر مبنی بر گسترش حقوق بشر در ایران راهی بود برای حفظ شاه به عنوان یک متحد واقعی؛ اگر نه کارتر نیز به سیاق رؤسای جمهور قبلی کمکهای خود به شاه را ادامه داد...
با روی کار آمدن جیمی کارتر در دی ماه سال 1355 فشارهایی چون حقوق بشر و منع فروش تسلیحات به کشورهای غیر دموکراتیک از جانب نهادهای بین المللی، سیاست خارجی آمریکا را تحت تأثیر قرار داد. این فشارها برای دولتی همچون دولت محمدرضا شاه که به تعبیر مارک گازیوروسکی، دولتی دست نشانده بود که برای کسب کمک اقتصادی و حمایت در مقابل دشمنان داخلی و خارجی وارد رابطه دست نشاندگی با ایالات متحده آمریکا شده بود، تهدیدی جدی محسوب نمیشد. به گونه ای که دولت حامی (ایالات متحده آمریکا) کمکهای خود را برای دولت دست نشانده کمی کاهش داد، اما این کاهش در جهت حفظ دولت دست نشانده بود و نه تلاش برای گسترش جامعه مدنی و اهمیت برای حقوق بشر. دولت دست نشانده بهناچار باید به گونه ای عمل میکرد که هم بتواند کمکهای دولت حامی را داشته باشد و هم فشار سازمانهای بین المللی بر آن کاهش یابد. بنابراین برای خروج از این وضعیت بدون تدبیر به سمت اقدامات لحظه ای گام برداشت که اعلام فضای باز سیاسی از مهم ترین آنها بود. اعلام فضای باز سیاسی از جانب کارتر منجر به اقدامات صوری شاه در خصوص گسترش فضای باز سیاسی بدون تلاش برای گسترش نهادهای مدنی شد. از این رو سؤال نوشتار حاضر به این قرار است که آیا اعلام سیاست کارتر اعلامی بود یا اعمالی و اینکه چرا این سیاست برای شاه بسیار از آنچه در واقعیت بود، بزرگتر جلوه کرد.
روی کار آمدن جیمی کارتر
جیمی کارتر در مراحل مقدماتی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 1976/1355 بر دفاع از حقوق بشر در سرتاسر جهان تأکید کرد و در آخرین مرحله انتخابات ریاست جمهوری، ایران را نیز به عنوان یکی از کشورهایی به شمار آورد که آمریکا باید برای حفظ آزادیهای سیاسی و اجتماعی مردم آن کشورها، گامهای مؤثرتری بردارد. از همان ابتدا مشخص نبود که آیا دولت جدید واشنگتن واقعاً رژیم ایران را برای دادن آزادیهای بیشتر در فشار قرار خواهد داد یا نه. بی گمان پیروزی کارتر طرز فکر شاه و مخالفان آن را دگرگون ساخت، به گونهای که شاه احساس کرد رئیس جمهور جدید آمریکا از او انتظار خواهد داشت که حداقل برخی آزادیهای سیاسی را محترم بشمارد و جامعه را به سمت دموکراتیک شدن هدایت کند. همچنین مخالفان بر این تصور بودند که کاخ سفید برای نخستین بار پس از کندی، میخواهد مخالفان میانهرو را در برابر حملات سرکوبگرانه ساواک حفظ کند.1
تبارشناسی اعلام فضای باز سیاسی
برای روشن شدن هدف اعلام فضای باز سیاسی از جانب جیمی کارتر، باید تبارشناسی صورت گیرد. تبارشناسی این سیاست اعلامی به زمانی بر میگردد که شاه به گونهای خاص نگران وجهه خود در اذهان جامعه بینالمللی شد. شاه زمانی به این نگرانی رسید که اپوزیسیون در تبعید، مقیم در اروپای غربی و آمریکای شمالی توانسته بودند با برقراری تماس با سازمانهای مدافع حقوق بشر، اطلاعات فضاحتآمیزی در خصوص قتلهای سیاسی در ایران، در اختیار این نهادها قرار دهند. این آمار نشان میداد که حدود بیش از یکصد هزار زندانی سیاسی در ایران وجود دارند. همچنین در سال 1351 هیئتی از سازمان ملل متحد، ایران را به نقض مستمر حقوق بشر محکوم کرد و در سال 1354 عفو بین الملل، ایران را به عنوان کشوری اعلام کرد که بدترین آمار نقض حقوق بشر را داشت. شاه تلاشهای زیادی انجام داد و ایدههای مختلفی را به آزمون گذاشت که ایجاد حزب رستاخیز در سال 1354 یکی از آن ایدههای توخالی در جهت انحراف اذهان عمومی بود،2 به گونه ای که نه هرگز به حزب اجازه داد شد تا جدا از دولت و مستقلاً گسترش یابد و نه حزب به وعدههای قبلی خود مبنی بر دادن امتیازات سیاسی به تعداد کافی از اعضای خود عمل کرد.3
تأکید جیمی کارتر بر گسترش حوزه مدنی و حقوق بشر به طور ویژه در ایران را نمیتوان برای موقعیت شاه و دولت او خطرناک دانست، به گونه ای که سیاست حقوق بشر کارتر از دو منشأ سرچشمه میگرفت که یکی افزایش فشار نهادهای بین المللی و افزایش اعتراضات در ایران بود و دیگری استراتژی بود که در قالب گسترش حقوق بشر در ایران برای حفظ شاه و دولت آن انتخاب شد.
همچنین افشاگریهای روزنامههای معتبری نظیر ساندیتایمز لندن در مورد شکنجه، دستگیریهای خودسرانه و زندانیهای پرشمار در ایران و از همه مهمتر فشارهای سازمانهای حقوق بشری به ویژه نهاد کمیسیون بین المللی حقوقدانان،4 همه بر جهتگیریهای کارتر در مبارزات انتخاباتی او تأثیر گذاشتند و در چنین وضعیتی بود که جیمی کارتر در مبارزات انتخاباتی خود همسو با جامعه بین المللی بر گسترش حقوق بشر تأکید کرد و بر روی کار آمد.
اعلام فضای باز سیاسی؛ استراتژی بقای دولت دست نشانده
بحران اقتصادی در دولت شاه از حدود سال 1354 آغاز شده بود و به تدریج تا سالهای 1355- 1356 عمیق تر شد. این نخستین بحران عمده اقتصادی ایران از زمان انقلاب سفید شاه یعنی اوایل دهه 1340 بود. همانطور که افزایش فزاینده قیمت نفت بر اثر اقدام اوپک در سال 1352 موجب شد دولت ایران در برنامه سرمایه گذاری سال 1352- 1353 خود تجدید نظر کند و میزان سرمایه گذاری تا 89 درصد افزایش یابد، ناگهان قیمت اجاره خانهها بالا رفت، قیمت مواد غذایی وارداتی و ناکامی در برنامههای کشاورزی نیز بر کسری تراز بازرگانی خارجی افزود و هزینههای زندگی در سال 1355 به 16 درصد و در سال 1356 به 25/1 درصد رسید و این وضعیت هر نوع افزایش دستمزد را بیاثر میکرد.
در این سالها بحران کسادی به اوج خود رسید. دهقانان روز به روز بر اعتراضات خود میافزودند. در سال 1355 نرخ رشد صنایع غیر نفتی از 14/1درصد در سال 1355 به 9/4درصد در سال 1356 تنزل پیدا کرد. کشاورزی نیز 0/8 کاهش یافت. در این گیرودار تورم نیز افزایش پیدا کرد و بیکاری به رقم نگرانکننده 9/1درصد رسیده بود5 هر روز هم بر دامنه اعتراضات افزوده میشد. بنابراین بحران به حدی رسیده بوده که دولت حامی (ایالات متحده آمریکا) که قبلاً بر حقوق بشر در سیاست خارجی خود تأکید کرده بود، یکی از راههای حفظ دولت دستنشانده خود در ایران را گسترش حوزه عمومی و گسترش آزادیهای مدنی برای آرام شدن اوضاع میدانست که شاه هم همسو با دولت حامی، اعلام فضای باز سیاسی را به اجرا گذاشت. اما نکته مهم در این امر است که تأکید کارتر مبنی بر گسترش حقوق بشر در ایران راهی بود برای حفظ شاه به عنوان یک متحد واقعی و کارتر نیز به سیاق رؤسای جمهور قبلی کمکهای خود به شاه را ادامه داد به گونه ای که در خاطرات خود مینویسد: «من نیز همانند دیگر روسای جمهور آمریکا بر این باور بودم که شاه برای ما همپیمان قدرتمندی است. حفظ روابط حسنه با مصر و عربستان سعودی و همزمان فروش نفت به اسرائیل، با توجه به اینکه از سوی عربها تحریم شده بود، حکایت از قابلیتی در وجود شاه داشت و این قابلیت برای من ستایشآمیز بود».6
حکومت کارتر، بر خلاف پیشینیان خود، مجموعه منسجمی از اصول سیاست خارجی نداشت که بتوان آن را استراتژی جهانی توصیف کرد. اگر چه بر روی پیشبرد حقوق بشر در جهان سوم تأکید میکرد، این تأکید به خودی خود یک استراتژی را تشکیل نمیداد بلکه حکومت کارتر همان رویکرد اساسی حکومت نیکسون و فورد نسبت به ایران را دنبال میکرد، به گونه ای که با فروش مقادیر زیادی سلاحهای پیچیده به ایران موافقت کرد و پیوسته تلاشهای طرفداران حقوق بشر در جهت تن دادن به آزادیهای سیاسی را سد میکرد. همچنین رئیس جمهور کارتر و مشاوران عالی سیاست خارجی امریکا بیشتر در سال 1357 سرگرم مذاکرات برای موافقتنامه کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل بودند و کارتر هرگز نتوانست ایران را در یک برنامه عمومی برای سیاست خارجی آمریکا بگنجاند.7 علاوه بر این سندی دیگر بر حمایت کارتر همانند رؤسای جمهور قبلی آمریکا از شاه، نامه ای است که کارتر چند روز پس از جمعه سیاه، به شاه ارسال میکند و پشتیبانی آمریکا از وی را یادآور میشود.8
نتیجهگیری
تأکید جیمی کارتر بر گسترش حوزه مدنی و حقوق بشر به طور ویژه در ایران را نمیتوان برای موقعیت شاه و دولت او خطرناک دانست، به گونه ای که سیاست حقوق بشر کارتر از دو منشأ سرچشمه میگرفت که یکی افزایش فشار نهادهای بین المللی و افزایش اعتراضات در ایران بود و دیگری استراتژی بود که در قالب گسترش حقوق بشر در ایران برای حفظ شاه و دولت آن انتخاب شد. هدف کارتر از خواستهای دموکراتیک در ایران، حفظ شاه به عنوان یک همپیمان قدرتمند بود. این امر بهوضوح، زمانی مشخص میشود که کارتر، فروش تسلیحات نظامی و اسلحه به ایران را متوقف نمیکند و خود نیز در خاطراتش بر حرکت همسو با رؤسای جمهور قبلی آمریکا تأکید میکند. شاه نیز نمیخواست روابط ویژه خود با واشینگتن و دسترسی به تسلیحات آمریکایی را به خطر اندازد و در همین رابطه اقدام به اعلام فضای باز سیاسی کرد اما فراموش کرده بود که مشکل حکومت او از بین بردن جامعه مدنی است و نه اعلام فضای باز سیاسی.
محمدرضا پهلوی و جیمی کارتر هنگام گفتوگو در ایوان کاخ سفید
شماره آرشیو: 114-11ع
پی نوشت:
1. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی، محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، چاپ بیست و یکم ، 1392، ص 617.
2. محسن میلانی، شکل گیری انقلاب اسلامی، از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، ترجمه مجتبی عطار زاده، تهران، نشر گام نو، 1381، ص 201
3. جان دی استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعی، نشر موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1377، ص 59.
4. یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، چاپ پنجم، 1389، ص 280.
5. جان فوران، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، نشر خدمات فرهنگی رسا، چاپ دوم، 1378، صص 556- 557.
6. جیمی کارتر، ایران در خاطرات جیمی کارتر، ترجمه ابراهیم ایران نژاد، طیبه غفاری، تهران، نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390، صص 16- 17.
7. مارک گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه: بنای دولتی دست نشانده در ایران، ترجمه فریدون فاطمی، تهران، نشر مرکز، 1371، صص 176- 177.
8. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص 646. https://iichs.ir/vdcg.z9nrak9qypr4a.html