دوران سی و شش ساله سلطنت «فتحعلیشاه قاجار»، با وقوع تغییرات سیاسی در اروپا و شکلگیری بازیگران جدید در قالب دولتهای نوین همزمان بود. آغاز توسعه طلبی و استعمارگری کشورهایی نظیر فرانسه، انگلستان و روسیه، رقابتی جدی میان این سه کشور برای دسترسی به مناطق استراتژیک جهان پدید آورد. از سوی دیگر، ظهور «ناپلئون بناپارت» و فتوحات گسترده او، روابط میان ممالک اروپایی را دستخوش چرخشهای سریع و اتحاد و افتراقهای متناوب کرده بود. ایران با توجه به قرابت با هندوستان، مجاورت با دریای آزاد و همسایگی با روسیه نقشی مهم در معادلات استعماری این قدرتهای اروپایی داشت. ورود جدی ایران به این مناسبات در حالی رقم خورد که حکومت ایران فاقد برنامهای مدون و از آن مهم تر،کارگزارانی متعهد، ماهر و مسلط به تحولات جهانی بود.
یکی از افرادی که در این سالها در روابط میان ایران و انگلستان نقش آفرینی جدی داشت «میرزا ابوالحسن ایلچی» بود. او به عنوان نخستین سفیر رسمی ایران در انگلستان شناخته میشود. میرزا ابوالحسن ایلچی پس از دو دوره سفارت در انگلستان و حضوری کوتاه مدت در روسیه، تا پایان حیات عهدهدار منصب وزارت خارجه ایران بود، اما نکته قابل تأمل درباره او و این مناصب مهم در آن شرایط حساس و پر نوسان، وابستگی فکری و رفتاری به دولت انگلستان بود، به گونه ای که از آغاز مأموریتش در انگلستان تا آخر عمر خود از این دولت خارجی حقوق دریافت میکرد!
میرزا ابوالحسن شیرازی و سقوط و صعود از نردبان قدرت
«میرزا ابوالحسن شیرازی» معروف به «ابوالحسن خان ایلچی» فرزند «میرزا محمدعلی اصفهانی» در سال1190ه.ق (1776میلادی) در شیراز به دنیا آمد. پدر او از صاحبمنصبان حکومت «نادر شاه افشار» و بعدها «کریم خان زند» بود. از این رو میرزا ابوالحسن از همان کودکی با دنیای سیاست و روابط میان کارگزاران حکومتی و آنها آشنا شد. او همچنین خواهرزاده و داماد حاج ابراهیم خان کلانتر(اعتمادالدوله شیرازی) نیز بود. فردی که با خیانت به لطفعلی خان زند، شیراز را به «آغا محمدخان» تسلیم کرد و به پاس این خوشخدمتی، به مقام صدر اعظمی شاه قاجار رسید و تا سه سال پس از به سلطنت رسیدن فتحعلیشاه در این منصب بود.
با حضور ابراهیم خان کلانتر در کرسی صدراعظمی، میرزا ابوالحسن خان مدتی حاکم شوشتر شد، اما چرخ گردون به کام این خاندان نچرخید و فتحعلیشاه که از افزایش گستره قدرت و دایره نفوذ ابراهیم خان کلانتر بیمناک شده بود در سال 1215ه.ق او و خویشاوندان دارای منصبش را برکنار و به قتل رساند. میرزا ابوالحسن جوان با مشاهده این وضعیت در پناه انگلیسیها به هندوستان گریخت. با آرام شدن اوضاع و با وساطت «محمد حسین خان صدر اصفهانی» و موافقت شاه به ایران بازگشت.1 مدتی در دستگاه حکومتی فارس و اصفهان مشغول به کار بود تا این که در ربیع الاول 1224 ه.ق(1809م) به فرمان شاه به عنوان سفیر ایران عازم انگلستان شد.
وقتی آقای سفیرحقوقبگیر میزبانش شد!
در این سفر «جیمز موریه» (نویسنده کتاب حاجی بابا اصفهانی و منشی «هارفورد جونز» سفیر بریتانیا در ایران) میرزا ابوالحسن خان ایلچی را همراهی میکرد. آنها در شوال 1224ه.ق(25 نوامبر 1809) از بندر«پلیموث» وارد خاک انگلستان شدند و «سر گور اوزلی» که بر زبان و ادبیات فارسی مسلط بود، وظیفه میزبانی از میرزا را عهده دار شد. او پس از 4ماه حضور در انگلستان و پس از چند بار به تعویق افتادن دیدارش با پادشاه این کشور، در 23صفر 1225(30 مارس1810) موفق به این کار شد. مقامات انگلیسی برای آنکه سفیر ایران همراهیهای لازم را با آنان به عمل آورده و آن همه معطلی را به فراموش بسپارد همه گونه اسباب راحتی او را فراهم کردند. بازکردن باب معاشرت با زنان متعدد، شرکت در مهمانیهای گوناگون و سرانجام تعیین مقرری مادامالعمر برای او، سببساز دلبستگی بیش از پیش آقای سفیر به انگلستان شد.2
در کتاب ناسخ التواریخ در این باره آمده است:«[انگلیسیها] سالی یک هزار و پانصد تومان در وجه میرزا ابوالحسن خان برقرار کردند که از دولت کمپانی هندوستان مأخوذ دارد». به موجب تصویبنامه رسمی وزارت خارجه انگلیس، پرداخت این مقرری سالیانه به عهده کمپانی هند شرقی گذاشته شد و مقامات کمپانی هم با ارائه این شرط به میرزا این پرداخت را به عهده گرفت: «این مقرری مادامی که شما در حفط روابط دوستانه بریتانیای کبیر و ایران به سفیر کبیر بریتانیا مساعدت نمایید منظماً پرداخت خواهد شد».3
میرزا ابوالحسن خان، از این تاریخ تا هنگام فوتش در سال1262 ه.ق به مدت سی و هشت سال، حتی در زمانی که وزیر خارجه بود این حقوق را دریافت میکرد. علاوه بر این مستمری، مبالغ دیگری هم به عناوین مختلف به او داده شد که در بانکهای کمپانی هندوستان به امانت گذاشت که بعد از مرگش از میان رفت و به وراثش نرسید.4
در کتاب ناسخ التواریخ آمده است:«[انگلیسیها] سالی یک هزار و پانصد تومان در وجه میرزا ابوالحسن خان برقرار کردند که از دولت کمپانی هندوستان مأخوذ دارد». به موجب تصویبنامه رسمی وزارت خارجه انگلیس، پرداخت این مقرری سالیانه به عهده کمپانی هند شرقی گذاشته شد و مقامات کمپانی هم با ارائه این شرط به میرزا این پرداخت را به عهده گرفت: «این مقرری مادامی که شما در حفط روابط دوستانه بریتانیای کبیر و ایران به سفیر کبیر بریتانیا مساعدت نمایید منظماً پرداخت خواهد شد».
حیرانی سفیر مقهور
پس از دیدار با پادشاه و انتخاب «سرگور اوزلی» به عنوان سفیر جدید انگلستان در ایران، ابوالحسن خان ایلچی چهار ماه دیگر را نیز در لندن سپری کرد. در این مدت در معیت «اوزلی»، اوقات خود را برای خرید هدایای مناسب جهت شاه و درباریان و بازدیدهای مختلف سپری کرد. «دیدار از قشون انگلیس، شرکت در ضیافت شهردار لندن، دیدار از پارلمان و برج لندن و کلیسای سن پال، شرکت در مهمانی بالماسکه، شرکت در مراسم جشن تولد پادشاه انگلیس و همچنین شرکت در جلسات فراماسونری» از جمله این اقدامات بود.5
پس از «عسگرخان افشار ارومی» میرزا ابوالحسن خان ایلچی دومین ایرانی است که با زمینهچینی اوزلی در ژوئن 1810 به عضویت فراماسونری در آمد. یکی از وظایف اوزلی پس از ورود به ایران، جذب اطرافیان فتحعلیشاه به فراماسونری با کمک میرزاابوالحسن خان و «ایجاد حلقه ای متشکل از وفاداران به سیاست انگلستان در ایران متشکل و منسجم بود».6
البته «اسماعیل رائین» معتقد است ابولحسن خان ایلچی بر خلاف چهرههایی نظیر میرزا ملکم خان و آخوندزاده در دهههای بعدی، تلاش عملی قابل ملاحظهای برای ترویج فراماسونری انگلستان در ایران انجام نداد.7 با این حال عضویت او در این سازمان و علقههای فکریاش به مظاهر غرب، از او چهرهای کاملا وابسته به انگلستان ساخته بود. در همین زمان بود که میرزا خاطرات خود از این سفر و مشاهداتش از انگلستان را در قالب کتاب «حیرتنامه» به رشته تحریر در آورد که همان گونه که از نامش پیداست،سرشار از عباراتی است که حیرت و خودکمبینی او از اوضاع انگلستان و پیشرفتهای این کشور است. ابوالحسن خان، اوزلی و همراهانشان در ژوئیه1810 راهی ایران شده و شانزده ماه بعد پس از یک سفر طولانی دریایی و پیاده شدن در برزیل، سیلان و بمبئی در نوامبر1811 به تهران رسیدند.
وابستگی دولت، نتیجه وابستگی سفیر
دوستی میان اوزلی به عنوان دیپلماتی کارکشته و زیرک، با ابوالحسن خان به عنوان سفیری مقهور و همواره تحت تاثیر، رابطهای دوسویه ایجاد کرده بود. به این معنا که اوزلی هم به جبران تلاشهای ابوالحسن خان برای تأمین منافع انگلستان، در پی ارتقای جایگاه او نزد شاه ایران بود. آن گونه که «جیمز موریه» در کتاب خود مدعی شده است در دیدار سفیر جدید انگلستان با فتحعلیشاه، اوزلی با تبانی قبلی با میرزا ابوالحسن ایلچی، با شدت و حرارت از خدمات صادقانه او تمجید کرده و میرزا را فردی شایسته برای پیگیری منافع ملی ایران و شاه قاجار معرف کرد. در این جلسه، فتحعلیشاه هم ضمن تصدیق گفتههای اوزلی خطاب به ایلچی گفت:« آفرین! آفرین! ابوالحسن تو روی مرا در مملکت بیگانه سفید کردی، من هم روی تو را سفید خواهم کرد. تو از نجیبترین خانوادههای مملکت من هستی، به حول الهی من تو را به مقامهای بلند اجدادت خواهم رسانید». در این هنگام میرزا ابوالحسن خان بر ای سپاسگزاری به خاک افتاد به طوریکه پیشانی او به خاک میرسید»! 8
در جریان جنگهای دوره اول ایران و روس از آنجایی که سیاست انگلستان، رهانیدن روسیه از جنگ با عثمانی و ایران و درگیر کردن آن کشور با فرانسه در جبهه اروپا بود، به اصرار اوزلی و پیگیری میرزا ابوالحسن، شاه ایران متقاعد شد که به مذاکرات صلح با روسیه تن بدهد. فتحعلیشاه هم که از اوضاع جهانی و اضطرار روسیه و انگلستان از ترک مخاصمه با ایران برای مواجهه با فرانسه اطلاعی نداشت،در بدترین شرایط تن به صلح داد. اوزلی هم خود و میرزا ابوالحسن خان ایلچی را به عنوان نمایندگان ایران در مذاکرات صلح تحمیل و قائم مقام فراهانی را از روند مذاکرات صلح حذف کرد. نتیجه این اقدامات، انعقاد پیمان ننگین گلستان بین ایران و روسیه درسال 1228 ه.ق با وساطت انگلستان بود.9
سفر دوم و مهره ای که سوحته بود!
در سال 1814 انگلیسیها در نسخه اصلاحی خود بندهایی از عهدنامه مجمل که این کشور را متعهد به ایستادگی در مقابل روسیه میکرد، حذف کرده و به تیرگی روابط خود با روسیه پایان دادند. این نسخه مورد تأیید فتحعلیشاه نیز قرار گرفت. فتحعلیشاه که از پشتیبانی انگلستان نگران درباره بازپسگیری اراضی تصرف شده توسط روسیه سخت نگران شده بود، دوباره میرزا ابوالحسن ایلچی را در سال 1233 ه.ق به عنوان سفیر به لندن فرستاد. او که پیش از عزیمت به انگلستان حدود دو سال در سن پترزبورگ مذاکرات بی نتیحه ای با روسها داشت، موظف بود «نارضایتی شاه و مقامات بلندپایه ایران از سطح روابط دوکشور را به اطلاع مقامات انگلیسی رسانده، کیفیت و قیمت سلاحها و تجهیزاتی که دولت انگلستان و کمپانی هند شرقی در اختیار ایران گذاشته بود بداند و در نهایت به طور مشخص بداند که سیاست انگلستان نسبت به ایران چیست».10 اما این بار نحوه استقبال و برخورد انگلیسیها با ابوالحسن خان بسیار متفاوت از سفر اول بود؛ به نحوی که حتی هزینه پذیرایی و اسکان او و هیئت همراهش را نیز از دولت ایران دریافت کردند.
میرزا ابوالحسن هم پس از سه مرتبه دیدار با «کاسل ری» وزیر خارجه انگلستان که نتیجه چندانی در پی نداشت، در جمادی الاول 1235ه.ق انگلستان را ترک کرد. چهار سال بعد، به وزارت خارجه ایران منصوب شد و تا مرگ فتحلیشاه در سال 1250ه.ق(1834 میلادی) عهده دار این سمت بود. در دوران وزارت او بود که عهدهنامه ترکمنچای نیز با خساراتی بیشتر از عهدنامه گلستان امضا شد. با به سلطنت رسیدن «محمدشاه» و حضور«قائم مقام فراهانی» در کرسی صدارت، در فعالیت او وقفه ای افتاد اما با قتل قائم مقام و جایگزینی «حاج میرزا آقاسی»، ابوالحسن خان ایلچی باردیگر به وزارت خارجه رسید و تا هنگام مرگش در 75 سالگی(1265 ه.ق) در این مقام باقی ماند.
فرجام سخن
وابستگی فکری و رفتاری «میرز ابوالحسن خان ایلچی شیرازی» به دولت انگلستان آن هم در مقطعی حساس برای سیاست خارجی ایران، نتیجهای جز قراردادهای ننگین با روسیه از یک سو و وابستگی هرچه بیشتر دولت ایران به انگلستان نداشت. این آغاز عصر بی خبری و حیرت دیپلماتهای دستگاه سیاست خارجی ایران بود که سالهای سال نیز ادامه یافت و خسارات فراوانی را به دنبال داشت. این نکته تأسفبار و خفتآور که فردی که رسماً حقوق بگیر دولت انگلستان بوده و مفتخر به عضویت در تشکیلات فراماسونری است، سالها در مسند وزارت خارجه مشغل به کار بوده حقیقتی تلخ است که زمینه ساز بسیاری از ناهنجاریها و کاستیهای سالهای یعد نیز شد. «میرزا ابوالحسن خان ایلچی» نمونه کامل نخبگان سیاسی و دیپلماتهایی است که تحت تأثیر تمدن غرب و حیرتزده از پیشرفتهای ظاهری آنها، دچار خودکمبینی مفرط شده و با پشت پا زدن به مفاهیمی همچون تعهد، منافع ملی، عزت نفس و اراده و تیزهوشی، تنها به منافع شخصی خود میاندیشند. او و نمونههایی شبیه به او که متأسفانه در
تاریخ معاصر ایران کم نیستند، گاه در تأمین منافع قدرتهای استعماری، از نمایندگان سیاسی آن کشورها نیز پیشی میگیرند.