روایت اسناد لانه جاسوسی از نظام تک حزبی پهلوی؛

چرا شاه حزب رستاخیز را بنیان نهاد؟

در رابطه با انگیزه شاه از تشکیل حزب رستاخیز روایات متعددی وجود دارد. برخی معتقدند اولین علت اصلی شاه از تأسیس حزب، به بیماری او مربوط بود. بر این اساس گفته می‌شود "به احتمال زیاد بیماری مهلک شاه ‌ــ که ظاهراً خود او در سال 1353 بدان پی برد و دغدغه نظام و سلطنتی که درباره آینده آن نگران بود ــ نیرومندترین انگیزه بوده است».
چرا شاه حزب رستاخیز را بنیان نهاد؟
 
در دهه 50 شمسی، محمدرضاشاه پهلوی که با تکیه بر ثروت بادآورده نفتی خود را پادشاه حقیقی و مطلق ایران می‌دید، با اقداماتی سیاسی به افزایش قدرت به نفع خود مبادرت نمود. یکی از اقدامات وی در این راستا، تشکیل حزب رستاخیز است. این حزب به عنوان تشکلی فراگیر، در سال 1353 ایجاد شد و  با ادغام سایر احزاب و جریانهای سیاسی، بسیاری از افراد از جمله کارمندان دولتی را موظف به عضویت در آن نمود. این حزب ظاهراً با هدف تمرکز قدرت و فعالیتهای حزبی تشکیل گردید؛ اما در عمل در بسیاری از امور دیگر نیز به فعالیت پرداخت. شرح بسیاری از این فعالیتها در اسناد لانه جاسوسی به خوبی انعکاس یافته است. با این مقدمه، در ادامه نوشته به روایت اسناد جاسوسی از حزب رستاخیز می‌پردازیم.
 
تاریخچه‌ای از فعالیت احزاب در دوره محمدرضاشاه
بعد از کودتای 28 مرداد 1332، محمدرضاشاه پهلوی برای سرپوش گذاشتن بر اقدامات مستبدانه و نیز کنترل فضای سیاسی اقدام به تأسیس دو حزب ملیون به رهبری اقبال و حزب اقلیت به رهبری علم نمود که می‌توان گفت هر دو حزب عملاً تحت اوامر شاه عمل کرده و از او تبعیت می‌کردند.  وی در توجیه اقدام خود برای ایجاد دو حزب دولتی در کتاب "مأموریت برای وطنم" نوشته است: «چون شاه مشروطه هستم دلیلی نمی‌بینم که مشوق تشکیل احزاب نباشم و مانند دیکتاتورها تنها از حزب دست نشانده خود پشتیبانی نمایم... حزب ملیون حزب محافظه‌کار است و حزب مردم باید نقش چپ را بازی کند.».1
 
فعالیتهای این دو حزب با آشکار شدن تقلب در انتخابات مجلس شورای ملی در سال 1339، کمرنگ شد و اعتبار دو حزب از میان رفت. حزب ملیون بعدها در حزب ایران نوین ادغام شد و عملاً از صحنه سیاسی حذف گردید. حزب مردم هم گرچه از بین نرفت و سالها به فعالیت پرداخت، اما نقش و تأثیر چندان فعالی در تغییر معادلات قدرت سیاسی نداشت. با این حال تا سال 1353، احزاب و سندیکاهایی چون حزب ایران نوین، حزب مردم، حزب ایرانیان و حزب پان‌ایرانیست به طور نمایشی فعالیتهای حزبی و سیاسی داشتند؛ اما در آن سال شاه به‌یکباره با انحلال تمام احزاب، حزب فراگیر رستاخیز را ایجاد کرد و تمام ایرانیان را مجبور به عضویت در آن حزب نمود.
 
انگیزه و ماهیت تشکیل حزب رستاخیز
در رابطه با انگیزه شاه از تشکیل حزب رستاخیز روایات متعددی وجود دارد. برخی معتقدند اولین علت اصلی شاه از تأسیس حزب، به بیماری او مربوط بود. بر این اساس گفته می‌شود "به احتمال زیاد بیماری مهلک شاه ــ که ظاهراً خود او در سال 1353 بدان پی برد و دغدغه نظام و سلطنتی که درباره آینده آن نگران بود ــ نیرومندترین انگیزه بوده است».2 فراتر از این دلیل که ناشی از حفظ قدرت و تدوام آن توسط پهلویها بود، انگیزه مهم‌تر شاه از این اقدام تمرکز قدرت بود. درواقع «شاه می‌خواست در داخل کشور مرکز همه قدرتها باشد و تصور می‌کرد که از این طریق می‌تواند در ردیف سران کشورهای بزرگ درآید».3 در این راستا حزب از چند طریق می‌توانست به تمرکز قدرت کمک نماید. اول از همه کاستن از قدرت هویدا نخست‌وزیر کشور بود.
 
تمرکز قدرت و کاستن از قدرت نخست‌وزیر
بسیاری معتقدند شاه با ایجاد حزب رستاخیز درصدد بود از قدرت روزافزون هویدا بکاهد و قدرت را به صورت مطلق در دست گیرد. «هر روز بیشتر آشکار می‌گردد که یک نتیجه مهم تشکیل حزب رستاخیز تنزل موقعیت هویدا بوده است. اگر این تنزل مقصود شاه بوده باشد، که یحتمل هم هست، اولین بار نخواهد بود که شاه بر ضد وزیری که از حدود معین خود تجاوز نموده اقدام کرده است».4 بر این اساس شاه دراولین گام بعد از تأسیس حزب، امیرعباس هویدا را به سمت دبیر کل حزب انتصاب نمود تا از این طریق او را تحت کنترل داشته باشد. شاه پیش از این نیز با سوظن نسبت به برخی نخست‌وزیران خود همچون علی امینی، زمینه‌ساز برکناری آنها شده بود. درواقع هرگاه شاه احساس می‌نمود اقدامات افراد می‌تواند به قدرت او آسیب بزند، با راهکارهای مختلف، او را از قدرت برکنار کرده و یا موجبات کاهش قدرت او را فراهم می‌آورد. علاوه بر این، حزب ابزار مناسبی برای کنترل برخی از نهادهای مهم همچون قوه مقننه و نمایندگان نیز بود.
 
در یکی از اسناد لانه جاسوسی در رابطه با حزب رستاخیز  آمده است: «هر روز بیشتر آشکار می‌گردد که یک نتیجه مهم تشکیل حزب رستاخیز تنزل موقعیت هویدا بوده است. اگر این تنزل مقصود شاه بوده باشد، که یحتمل هم هست، اولین بار نخواهد بود که شاه بر ضد وزیری که از حدود معین خود تجاوز نموده اقدام کرده است».  
کنترل و انتخاب نمایندگان مجلس
به‌رغم آنکه بسیاری از نهادهای قدرت بعد از کودتای 28 مرداد کاملاً تحت کنترل شاه درآمد، حداقل تا دهه 40 دربار نتوانسته بود بر پارلمان سلطه یابد.5 بنابراین گرچه حزب رستاخیز به طورسنتی یک حزب دولتی نبود ولی نقش گام به گام دولت و مجلس و نمایندگان را زیر نظر گرفت.6 این روند به‌خوبی تکمیل کننده هدف شاه در کنترل قوه مقننه و نمایندگان آن بود و خیال شاه را از هر گونه تحرک سیاسی بر ضد او و رژیمش آسوده می‌کرد. بر این اساس، «انتخابات بیست و چهارمین دوره مجلس چهره‌های جدیدی را که از حزب جدید و رفراندم شاه پشتیبانی می‌کردند وارد مجلس کرد. شاه با این کار قدرت مستقلی را که مربوط به فرد فرد نمایندگان می‌شد در حیطه قدرت خود قرار داد».7 بدین ترتیب با کنترل و نظارت حزب بر نمایندگان، اطاعت آنان از شاه چنان شدید شد که دو مجلس سنا و شورا به عنوان کاندیداهای این حزب و با صلاحدید دربار به مجلس راه یافتند.8
 
کنترل مخالفان با حزب
یکی از اهداف مهم حزب در راستای تمرکز قدرت شناسایی و کنترل مخالفان بود. بر این اساس «حزب رستاخیز حائز مکانیسمی است که علاوه بر ایجاد امکان راه‌یابی در فعالیت سیاسی وسیله‌ای قانونی نیز برای شناسایی مخالفین نامطلوب می‌باشد. بنای حزب رستاخیز بر این نظریه شاه است که معترضان به برنامه او در ایران باید بین زندان، تبعید یا محو شدن یکی را انتخاب کنند.9 در این راستا بسیاری از نشریات و روزنامه‌هایی که تا حدودی مواضع غیرهمسو با رژیم را داشتند به طور ناگهانی و با بهانه‌های مختلف تعطیل شدند. برخی از آمارها حکایت از تعطیلی 63 نشریه بعد از تأسیس حزب دارد.10 شاه درصدد بود با حزب برخی از مخالفان را به طور کلی حذف نماید و از سویی «بعضی ایرانیان با کفایت را که به سبب عضویت در احزاب مخالف خود را کنار گذاشته شده بودند در جریانات سیاسی وارد کند».11 بنابراین با تشکیل حزب رستاخیز، همه مردم بالاجبار موظف به عضویت در آن گردیدند و ساواک به عنوان نهادی قدرتمند توانست با ایجاد ترس و وحشت، بسیاری از مردم از جمله روستاییان را به عضویت اجباری در حزب وادار کند. بر این اساس بسیاری از مردم صرفاً از ترس ساواک عضویت در حزب رستاخیز را پذیرفتند.12
 
رستاخیز و اجرای نمایشهای دروغین دولت
حزب رستاخیز علاوه بر آنکه مانعی برای مشارکت عمومی بود، ابزاری برای نمایشهای دروغین رژیم نیز بود. بدین معنا که رژیم در اوج مخالفتهای مردمی، از طریق حزب تجمعاتی را به نفع خود برپا می‌نمود. چنانچه در یک نمونه آمده است «نشانه‌هایی مبنی بر قصد دولت ایران برای بسیج گروهها و افراد از طریق حزب رستاخیز جهت انجام تظاهراتی به حمایت از برنامه‌های دولتی علیه فعالیتهای مخالفین ارتجاعی وجود دارد. چنین تظاهراتی در 22 نوامبر 1977 به وقوع پیوست و اوج آن در 26 ژانویه بود که به طرفداری از انقلاب شاه و ملت انجام گرفت».13
 
با این حال نکته مهم در حزب رستاخیز گزینش اعضای مطیع و وفادار به شاه و رژیم آن است که لازمه اهداف مورد نظر شاه بود. به عنوان مثال زمانی که آموزگار دبیر کل حزب بود افراد وفادار به خود را در رتبه‌های حساس این حزب به کار گمارد که این گروه جدید روحیه فعال‌تر کردن و مدرنیزه‌‌تر کردن (موردنظر شاه) را داشتند.14 گرچه در اساسنامه حزب صریحاً بر این شروط ــ‌ وفاداری و مطیع بودن ــ‌ تأکید نشده بود؛ اما گزینش افراد خاص به‌خوبی گویای این مطلب است. چنانچه برخی از اعضای اصلی حزب، تکنوکراتهای آمریکایی بودند که در تمام موارد از شاه و سیاستهایش حمایت می‌کردند. آموزگار برای تشریح حزب رستاخیز موافقت کرد که 5 سیاستمدار جوان آمریکایی را که از ایران دیدار می‌کنند بپذیرد.15 بسیاری از این تکنوکراتهای آمریکایی به عضویت اصلی حزب نیز درآمدند.
 
 سخن نهایی
شاه با تشکیل حزب رستاخیز قدرت سیاسی غیر رسمی را شکل داد که ویژگیهای آن مبتنی بود بر اعطای مناصب بر مبنای میزان اطاعت از شاه در راستای تمرکز قدرت. در نهایت این موضوع در کنار سایر عوامل باعث ایجاد ساختار فرهنگی ناسالم سیاسی شد که با تکوین ساخت قدرت مطلقه، زمینه‌ساز سقوط شاه از قدرت گردید. بر این اساس حزب رستاخیز به‌رغم بهره‌گیری از ابزارهای سرکوب قدرت، توفیق چندانی در کنترل مخالفان نداشت و خود به عاملی مهم برای تشدید مخالفتهای مردمی تبدیل گشت و ضربه نهایی را بر پیکره رژیم پهلوی وارد ساخت.

 
پی نوشت:
 
1.محمدرضا پهلوی، مأموریت برای وطنم، تهران، بی‌نا، 1350، ص 336.
2.عبدالحسین آذرنگ، حزب دولتی و آخرین حزب سیاسی دولت پهلوی، دانشنامه جهان اسلام،1393، جلد 13.  
3.سید جلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، قم، دفتر انشارات اسلامی، چاپ هفدهم، ص 299.
4.اسناد لانه جاسوسی آمریکا، زندگی‌نامه جمعی از رجال پهلوی، ص 284.
5.حسین بشیریه، موانع توسعه سیاسی در ایران، تهران، گام نو، 1384، چاپ پنجم، ص 85.
6.اسناد لانه جاسوسی آمریکا، همان، ص 267.
7.همان، ص 251- 252.
8.علیرضا ازغندی، نخبگان سیاسی ایران بین دو انقلاب، تهران، نشر قومس، 1385، چاپ سوم، ص 135.
9.اسناد لانه جاسوسی آمریکا، همان، ص 283.
10.مظفر شاهدی، حزب رستاخیز اشتباه بزرگ، جلد اول، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 151.
11.اسناد لانه جاسوسی آمریکا، همان، ص 282.
12.شاهدی، همان، ج 2، ص 276 .
13.اسناد لانه جاسوسی آمریکا، همان، ص 684.
14.همان، ص 281.
15.اسناد لانه جاسوسی آمریکا ، نقش عراق در خاورمیانه، ص 210. https://iichs.ir/vdcj.teifuqeiisfzu.html
iichs.ir/vdcj.teifuqeiisfzu.html
نام شما
آدرس ايميل شما