فرح دیبا درباره سفر خاندان سلطنت به سنتموریتس اظهار نمود: «به دلیل آنکه در شبهای سرد و طولانی زمستان، حوصلهشان سر نرود، دلقک دربار را نیز همراه با خود به سوئیس میبردند تا اسباب سرگرمی آنها را فراهم نماید».
محمدرضا پهلوی و خاندان سلطنت، از میانه دهه چهل تا اواسط دهه پنجاه شمسی، هر سال سفرهای بلندمدّت و مکرّری به سوئیس، به منظور تفریح در دامنه کوههای آلپ انجام میدادند، یکی از پیامدهای مخرّب این سفرهای سالانه، مخارج هنگفت مالی بوده که از کیسه ملّت ایران خارج میگردید. در این مقاله کوتاه، نگاهی به برخی زوایای این بُعد از مسافرتهای سیاحتی محمدرضاشاه و اطرافیانش به قلب اروپا افکنده خواهد شد.
اگر از هزینه سرسامآور و فوقالعادهای که پهلوی دوّم برای خرید ویلا در سنت موریتس سوئیس و بازسازی آن انجام داد، چشمپوشی کنیم، هزینههای مالی معمول برای یک سفر درازمدت به آن نقطه از قارّه اروپا، در مجموع، مبالغ قابلتوجّهی را شامل میشد که منافع فراوانی را نصیب کشور میزبان یعنی سوئیس نموده، و بار اقتصادی سنگینی از سوی هیئت حاکمه بر دوش ملّت ایران تحمیل میکرد. حاکمیّتی که وظیفه اصلیاش، در واقع، اداره مطلوب امور کشور و بهبود رفاه و معیشت مردم تحت حکومتش بود. یکی از تلگرافهای رسمی مورخ بهمن1348ش، از سفارت ایران در سوئیس(زوریخ) به معاون وقت وزارت خارجه ایران(خوانساری) یکی از موارد در این زمینه میباشد:«به طوریکه جناب آقای بهبهانیان اظهار میدارند مانند سال گذشته هزینه تلفن و تلفکس و تلگراف، اجاره ترن و هواپیما و اتومبیلهای استیجاری در ژنو و زوریخ و سنتموریتس و هزینه آقایان مأموران اعزامی از طرف وزارت امور خارجه و رانندگان به عهده سفارت شاهنشاهی خواهد بود. خواهشمند است دستور بفرمایند حتیالامکان هرچه زودتر اعتبار کافی در اختیار بگذارند تا پرداخت صورت حسابها با اشکال مواجه نگردد».1
یکی از معضلات این سفر تفریحی که موجب صرفِ هزینه مالی فراوان میگردید، حملونقل کالاها و اثاثیه مسافران آن بود، چنانکه روایت شده: «اصولاً یکی از مسائل حزنانگیز در سفرهای شاه و ملکه به سوئیس، حجم بار و تعداد چمدانهای آنها بود، نمیتوانستم بفهمم چرا در یک سفر تفریحی چند هفتهای باید آنقدر زیادهروی شود که دو هواپیما فقط بار و اثاثیه شاه و همراهانش را به سوئیس حمل کند؟!».2 داستان این اسباب و لوازم به همینجا ختم نمیشد، چرا که علاوه بر آن، طی اقامت بلندمدّتِ خانواده پهلوی دوم در سوئیس، هواپیماهای اختصاصی متعدّدی بهطور مستمر و مداوم میان تهران و زوریخ پرواز مینمودند تا وسایل موردنیاز محمدرضاشاه و همراهانش را میان دو کشور حمل کنند.3 همچنین، مسئولین و عناصر حکومتی، بهطور مکرّر در حالِ رفتوآمد به سنتموریتس بودند برای نمونه، اینطور گفته شده که روزانه یک وزیر برای ارائه گزارش به محمدرضاشاه، از تهران به سنتموریتس میرفت و این روند برای وزیر موردنظر، به مدّتِ هرچند وقت یکبار تکرار میگردید.4 طبیعتاً این آمدوشدها بهطور رایگان نبوده، بلکه قسمتی از بودجه مملکت، صرف آن میگردید که سند ذیل، یک نمونه جزئی از آن میباشد: «وجه پرداختی بابت هواپیما که دو مرتبه به سنتموریتس رفته بالغ بر10800فرانک، پول هتل برای دو مرتبه که جناب آقای زاهدی رفتهاند و اسناد آن خدمت جناب آقای عَلَم وزیر محترم دربار شاهنشاهی فرستادند بالغ بر3400 فرانک جمعاً بالغ بر14200 فرانک میشود، در صورتی که تأیید میشود پرداخت شود».5
این کارگزاران و عناصر وابسته به پهلوی دوم، به طور طبیعی نیاز به مکانی برای استقرار موقّت یا نسبتاً طولانیمدت داشتند؛ طوریکه هر ساله، یکی از هتلهای مجهّز و تقریباً برجسته شهر زوریخ به نام «گراندهتل دولدِر» برای مدت دو ماه بهطورکامل اجاره میشد تا مورد کاربرد همراهان شاه و عناصر حکومت پهلوی قرار گیرد و سفارت ایران در سوئیس، مسئول پرداخت هزینه آن بود.6
جدای از این دولتمردان که برای ارائه گزارش کار خود به نزد شاه، سفرهای کوتاهمدّت و چند روزهای را به سوئیس داشتند، سفر محمدرضاشاه و اعضای خانوادهاش به آن کشور اروپایی، دائماً همراه با تعداد قابلتوجّهی از افراد بوده و بیشتر به یک کاروان شباهت داشت، که این خود، هزینههای بیشتری را میطلبید. حضور این افراد، علل گوناگونی میتوانست داشته باشد، برخی به منظور خوشگذرانی در کنار خاندان سلطنتی روانه آنجا میشدند: «معمولاً در سفر به سوئیس خالههای عزیزم و مادر از جان بهترم را هم همراه خودم میبردم تا در آنجا جمع ما جمع باشد و محفل گرمی داشته باشیم. محمدرضا هم دوستان نزدیک خودش را میآورد تا با آنها پوکر و تخته بازی کند. محمدرضا به بازی پوکر و تخته بسیار علاقمند بود. سپهبد ایادی و آقای دولّو هم میآمدند. از آمریکا هم زاهدی سفارت را به معاونش میسپرد و به سوئیس میآمد».7
برخی دیگر، در راستای تأمین امنیت کاملِ «اعلیحضرت و علیاحضرت» به آنجا برده میشدند:«از میان 40 همراه شاه و ملکه، 25 نفرشان را مأموران امنیّتی و محافظ تشکیل میدادند که برای همه آنان نیز همیشه میبایست حدود 40 اتومبیل با رانندگان قابلاعتماد و نیز 10 فروند هواپیمای کوچک آماده باشد».8 حتی در مواقعی که فرح دیبا همراه با فرزندانش و بدون حضور شخصِ محمدرضاپهلوی راهی سنتموریتس میشد، «ملتزمین رکابِ» او از بُعد تعداد، قابلملاحظه بوده و سفارت ایران در سوئیس مجبور بود، تدارک لازم برای اقامت مطلوب آنها را کاملاً فراهم نماید.9
مسئولین و عناصر حکومتی، بهطور مکرّر در حالِ رفتوآمد به سنتموریتس بودند برای نمونه، اینطور گفته شده که روزانه یک وزیر برای ارائه گزارش به محمدرضاشاه، از تهران به سنتموریتس میرفت و این روند برای وزیر موردنظر، به مدّتِ هرچند وقت یکبار تکرار میگردید...
جالب اینجاست که دلیل رفتنِ برخی افراد به سوئیس، در راستای ایجاد سرگرمی برای خاندان سلطنتی بود، چنانکه حتّی «دلقک مخصوص دربار» به نام «قلی ناصری» نیز در زمره همراهان شاه و فرح عازم سنت موریتس میشد: «...با تعجب پرسیدم دلقک مخصوص دربار؟!...منظورتان این است که مثل قرون وسطی دربار ایران هم دلقک مخصوص دارد؟ بله شاهنشاه بعضی اوقات که دچار افسردگی خاطر میشوند خیلی علاقمند هستند کسی برایشان جوک بگوید تا دلشاد شوند».10 فرح دیبا نیز در این مورد اظهار نمود: «به دلیل آنکه در شبهای سرد و طولانی زمستان، حوصلهشان سر نرود، دلقک دربار را نیز همراه با خود به سوئیس میبردند تا اسباب سرگرمی آنها را فراهم نماید».11
غیر از این همراهانِ ایرانی و «ملتزمین رکاب»، شاه و همسرش همواره در قالب برگزاری مهمانی یا جشن در ویلایشان در سنتموریتس، میزبان برخی افراد خارجی بهخصوص هنرمندان و سیاستمداران نیز بوده و مجالس عیشونوش نیز برپا میکردند. فرح دیبا با افتخار عنوان میکند که برخی از کارگردانان و سینماگران معروف جهان که از شدّت علاقه او و محمدرضاشاه به سینما مطلع بودند، به منظور دریافت کمک و مساعده مالی به آنها مراجعه میکردند، «من در یک نوبت به اورسن ولز سینماگر معروف که در تهیه یکی از فیلمهایش دچار شکست مادی شده بود، یکی دو میلیون دلار کمک بلاعوض کردم».12
بر اساس مطالبی، در طی برگزاری یک مهمانی بزرگ و پرتجّمل در زمستان1350ش از سوی شاه در ویلای سوورتا، تقریباً 110 نفر منجمله ملکحسین پادشاه اردن، پرنس برنهارد از هلند، ملکحسن دوم از مراکش و برخی از نخستوزیران کشورهای دیگر حضور داشتند.13 یکی از مهمانان پروپاقرص و نسبتاً دائمی خاندان سلطنتی در سنتموریتس، پادشاه مخلوع یونان به نام کنستانتین بود که رابطه نزدیکی با پهلوی دوم داشت،14 بعد از اضمحلال قدرتش، از مهمانان موردتوجه خاندان سلطنتی ایران در سنتموریتس بود15 و ظاهراً مناسبات گرم و صمیمانهای میان طرفین وجود داشت، بهطوریکه بنابر روایت اسدالله علم:«ساعت10شب علیاحضرت شهبانو وارد شدند. ایشان مهمان خودشان، پادشاه و ملکه یونان را با هواپیمای اختصاصی خود به رم بردند. با آنها ناهار میل کردند و تشریف آوردند، یه این جهت دیر وارد شدند».16 حتی در سال1354ش که شخصِ محمدرضاشاه به سنتموریتس نرفت، و فرح دیبا همراه با چهار فرزندش راهی سوئیس گردید، پادشاه مخلوع یونان و همسرش «نیز مرخصی خود را در جوار علیاحضرت فرح» گذراندند.17
نوع دیگری از هزینههای گزافی که خاندان سلطنتی در هنگام اقامت در سنتموریتس، از جیب ملّت ایران متقبّل میگردید، به مسائل صرفاً تشریفاتی و فرعی مربوط است. یک نمونه برجسته آن، اتومبیلهای فوقالعاده گرانقیمت و لوکس بود که به دستور شاه و همسرش، از کمپانیهای اتومبیلسازی معتبر و معروف در سطح جهانی خریداری میگردید. بنابر اظهارِ فرح دیبا، «من در سنتموریتس دو اتومبیل داشتم که یکی از آنها همیشه در زوریخ آماده بود و یکی هم در سنتموریتس. محمدرضا هم یک اتومبیل فراری و یک رولزرویس تشریفاتی داشت»،18 و البته بر مبنای روایتی دیگر، تعداد این نوع اتومبیلها، بیشتر از مقدار مذکور بود و مسئولیت نگهداری آنها را نیز سفارت ایران در سوئیس برعهده داشت. «نکته قابلتوجه در رولزرویسی که مرا به سنتموریتس برد، این بود که تمام وسایل فلزی روی داشبورد و دستگیرههایش از طلای ناب بود».19
شاید گرانقیمتترین و خبرسازترین اتومبیلی که محمدرضاشاه در هنگام اقامتش در سنتموریتس، درصدد مالکیتِ آن برآمد، «لامبورگینی میورا اسویجی» باشد که در سال 1349ش سفارش ساختِ آن را داد.20 او شخصاً از عناصر بلندپایه کمپانی لامبورگینی خواست تا یک نوع اتومبیل جدید و خاص برای او طرّاحی کنند و در قبال آن، هر مبلغی که از سوی آنان عنوان شود، پرداخت خواهد کرد. در نهایت، قیمت تمامشده این اتومبیل 13 میلیون لیره(واحد پول ایتالیا در آن برهه زمانی) عنوان شد در حالی که ارزش پولی یک لامبورگینی معمولی، در همان زمان 8 میلیون لیره بود. بنابر ادعای مورخ مشهور کمپانی لامبورگینی(استفانو پاتسینی)، محمدرضا پهلوی به همراه همسرش در مسیر حرکت از تهران به سنتموریتس در زمستان1349ش، در ایتالیا توقف نموده و شخصاً از کارخانه لامبورگینی دیدن کرد، و در همین زمان، دستور ساختِ اتومبیلِ موردنظر خود را داد. همین مورخ مدّعی شد که هیچیک از افراد قدرتمند سیاسی و مذهبی جهان در آن برهه زمانی منجمله پاپ، و رؤسای جمهورِ وقتِ امریکا و شوروی، مالک چنین اتومبیل مدرن و کاملی نبودند.21
در نهایت، به این نکته هم باید اشاره نمود که جدای از خرید این اتومبیلها، نگهداری و تعمیرِ این کالاهای لوکس و گرانبها در اروپا نیز که بر عهده سفارت ایران در سوئیس قرار داشت، خود منوط به صرفِ هزینههای فراوانی بود،22 و از سوی دیگر، بیمه این اتومبیلها هم داستان دیگری داشت. برای نمونه، سفیر وقتِ ایران در لندن طی تلگرافی مورخ اسفند1349ش به دربار پهلوی اینطور اظهار نمود: «چون بنابر آنچه دکتر ستوده از ژنو با تلفن اطلاع دادند، موسّسات بیمه سوئیس برای بیمه رولزرویس نو اشکالتراشی میکردند، ازینرو، با زحمات زیاد اتومبیل را در لندن به مبلغ 16هزار لیره در قبال تمام خطرات از امروز به مدت سه ماه بیمه کردم و بیمهنامه را با پست هوایی سفارشی برای آقای هنجی به سنتموریتس فرستادم».23
اگر از صرفِ مبالغ کلان بهمنظورِ ارضای امیال محمدرضاشاه در راستای خریدنِ اتومبیلهای لوکس و پرهزینه بگذریم، در آن سو، فرح دیبا نیز گرایش زیادی به لباسهای زینتی و بسیار گرانقیمت، جواهرات و لوازم آرایشی مدرن داشت. بنابر اظهار شخصِ فرح دیبا، هنگامیکه او به سوئیس میرفت، نمایندگان مِزونهای معتبر اروپایی به دیدار او رفته و آخرین مدلهای لباس و آرایش مو را برای او عرضه میکردند. فرح با افتخار عنوان میکند که: «این روش باعث شده بود تا ما برای خرید از جواهرفروشیهای بلژیک و یا مزونهای پاریس و گالریهای لندن نیاز به سفرهای بیمورد و وقتگیر به نقاط مختلف اروپا نداشته باشیم». او در ادامه اظهاراتش مدعی است که حتی گالریها و مِزونهای طراز اول امریکایی هم نمایندگان خود را با نمونههای لباس و جواهرات به سوئیس میفرستادند.24
در مجموع، و با توجه به هزینههای مالی انجامشده از سوی خاندان حاکمه ایران در طی این سفرها، سود هنگفتی نصیب سوئیسیها گردید، در حالی که برخی با یک اظهارنظرِ اغراقآمیز، از سود ده میلیون دلاری سوئیس در هر سال روایت کردند،25 یکی از مقاماتِ مهمّ و با نفوذِ حکومت پهلوی یعنی اردشیر زاهدی در کتاب خاطراتش اعتراف میکند که مبلغ یک تا دو میلیون دلار در هر سال از این طریق به جیب سوئیسیها میرفت.
همین شخص که در روزهای آوارگی محمدرضاشاه (بعد از وقوع انقلاب) در کنار او بوده، و تکاپوی فراوانی به منظور پیداکردنِ یک اقامتگاه مناسب برای شاه مخلوع ایران داشت، از این مسئله سخن رانده که درصدد رفتن به سوئیس برآمدند. او چنین عنوان کرد که وقتی مسافرتهای سالانه خاندان سلطنتی پهلوی و همراهانش به سنتموریتس، سود اقتصادی قابلتوجهی را از ابعاد گوناگون برای سوئیسیها به همراه داشته، و از سوی دیگر، «اعلیحضرت و خانواده ایشان بخش اعظم ثروت خود را به بانکهای سوئیس سپرده بودند، حال انتظار داشتیم سوئیس با آغوش باز بپذیرد»، که در نهایت چنین نشد و دولت سوئیس از این کار امتناع ورزید.26
محمدرضا و فرح پهلوی در سفر به سوئیس هنگام شرکت در یک مهمانی خصوصی در سنتموریتس
شماره آرشیو: 759-121پ
پی نوشت:
1. آرشیو موسسه مطالعات تاریخ معاصر، شماره راهنما 72-471-7م.
2.مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه: حسین ابوترابیان، تهران: انتشارات اطلاعات،1370ش، ص96.
3.همان، ص100.
4. همان، ص101.
5.آرشیو موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، شماره راهنما 149-3018-171-الف.
6. صمیمی، همان، ص100.
7. ابوالفضل آتابای، اسرار زندگی شاه و فرح (خاطرات فرح پهلوی)، تهران: راه ظفر، 1382ش، ص223.
8. صمیمی، همان، ص74.
9. بنگرید به: آرشیو موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، شماره راهنما:58-946-145د.
10. صمیمی، همان، ص78.
11. ابوالفضل آتابای، همان، ص223.
12. ابوالفضل آتابای، همان، ص226.
13.بنگرید به: http://www.randomhouse.de/content/edition/excerpts/368361.pdf
14. بنگرید به: آرشیو موسسه مطالعات تاریخ معاصر، راهنما:566-2004-171-الف.
15. بنگریدبه: زنان درباربه روایت اسناد(فرح پهلوی)،تهران: وزارت اطلاعات، 1387ش، ج2،ص278.
16. عالیخانی، یاداشتهای امیراسدالله علم، تهران:انتشارات مازیار و معین، 1377-1380ش،ج2،ص463.
17. زنان دربار به روایت اسناد(فرح پهلوی)، ج2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1388، ص278.
18. ابوالفضل آتابای، همان، ص223.
19. صمیمی، همان، ص102.
20. بنگرید به: http://www.kidston.com/kidston-news-item/105
21. بنگرید به: http://forums.dieselstation.com/lofiversion/index.php?t55.html
22. بنگرید به: آرشیو موسسه مطالعات تاریخ معاصر، راهنما 414-616-115ز.
23. همان، شماره راهنما 36-991-115ز.
24. ابوالفضل آتابای، همان،ص220.
25. بنگرید به: ماهنامه سوره، شماره30، بهمن1385ش، ص47.
26. ابوالفضل آتابای ، 25سال در کنار شاه(خاطرات اردشیر زاهدی)، تهران، عطائی، 1381، صص 188-193. https://iichs.ir/vdcj.xeifuqeixsfzu.html