نگاهی به «خدمتگزار تخت طاووس»؛

محمدرضا پهلوی به روایت پرویز راجی

راجی در خاطرات خود نقل می‌کند، هنگامی که مصاحبه یکی از روزنامه‌ها با شاه را خواندم تمام بدنم به لرزه افتاد. شاه در این مصاحبه به صراحت گفته بود هیچ کس نمی‌تواند مرا سرنگون کند. چون 700 هزار نظامی، بسیاری از کارگران و قاطبه ملت پشتیبان من هستند و من ترسی از مخالفان و معارضان خود ندارم.
محمدرضا پهلوی به روایت پرویز راجی
یکی از راههای شناخت مقاطع مختلف تاریخی نگاه اجمالی به خاطراتی است که از سیاستمداران آن مقطع به‌جا مانده است. این امر به‌خصوص زمانی اهمیت دوچندان پیدا می‌کند که نقش اشخاص در شکل‌گیری و روند تحولات برجسته می‌نماید. در واقع در رژیمهای اقتدارگرا اهمیت کارگزار، نسبت به ساختار بسیار بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد. از آن رو که افراد تاثیر مهمی بر شکل‌گیری جریانات دارند. در این میان تاریخ دوران پهلوی و به‌خصوص دوران پهلوی دوم آکنده از آثاری این‌چنین است. آثاری که سبب شده است شناخت بهتر و بیشتری از هندسه سیاسی در این دوران شکل گیرد. یکی از این آثار کتابی است که پرویز راجی در ارتباط با سپهر سیاست در دوران پهلوی دوم و به‌ویژه در خصوص شخص محمدرضا پهلوی به رشته تحریر درآورده است. این کتاب از آن جهت با اهمیت است که نگاه پرویز راجی به موقعیت سلطنت محمدرضا در سالهای آخر حکومت وی را بیش از پیش باز می‌نمایاند. بر این اساس پژوهش زیر در پی آن است تا با نگاهی اجمالی، رویکرد سفیر ایران در انگلستان به شخص شاه در مقطع منتهی به انقلاب اسلامی ایران را بیش از گذشته روشن نماید.
 
چگونگی نزدیک شدن به حلقه قدرت
 پرویز راجی درسال 1315 درتهران به دنیا آمد . پدر او وزیر بهداشت کابینه منوچهر اقبال بود. پرویز تحصیلات متوسطه خود را در آمریکا به پایان رسانید و درسال 1338 لیسانس اقتصاد خود را از دانشگاه کمبریج انگلیس گرفت و درسال 1339 به استخدام وزارت نفت درآمد. او در وزارت نفت مورد توجه امیرعباس هویدا قرار گرفت و تا سمت رئیس دفتر وی ارتقا یافت .از همین برهه بود که پلکان ترقی را به سرعت پیمود و تا سفارت ایران در لندن پیش رفت.
 
در واقع آشنایی وی با هویدا و رفتن هویدا به وزارت خارجه راجی را نیز به این وزارتخانه کشاند و پس از مدتی با منصوب شدن هویدا به نخست‌وزیری به حلقه نزدیکان شاه راه پیدا کرد. در همین بازه زمانی بود که مورد توجه ویژه اشرف قرار گرفت. راجی درسال 1352 با عنوان مشاور نخست‌وزیر به نخست‌وزیری بازگشت و پس ازچندی با توجه به روابط گرمش با اشرف، سفیر حکومت پهلوی  در لندن شد و تا بحبوحه انقلاب در این سمت باقی ماند.1
 
ماموریت سفیر در لندن
درخرداد 1355 در پی حواشی که برای امیرتیمور سفیرشاه در لندن به شکل باخت کلان در قمار و ازدست دادن تمام ثروتش در کازینوهای لندن اتفاق افتاد، شاه با توصیه اشرف و هویدا پرویز راجی را به سفارت ایران در لندن منصوب نمود و به او وظایف و مسئولیتهای مختلفی داد. راجی باید تلاش می‌کرد تا با استفاده از پیشینه دوستی خود با محافل و مجالس گوناگون در لندن و به‌خصوص استفاده از هنری که در جذب افراد خوشگذران دارد، روابط مستحکم‌تری بین دو نظام سلطنتی ایران و بریتانیا ایجاد کند.
 
او همچنین ماموریت داشت امور تجارتی و اقتصادی میان تهران و لندن ــ به‌خصوص خریدهای تسلیحاتی شاه از انگلستان ــ را بیش از پیش توسعه دهد و به هر شیوه ممکن، سیاست‌مداران و سردمداران حکومت انگلیس را با روشهای مختلف تطمیع نماید. در عین حال یکی دیگر از وظایف راجی کاستن از دامنه مخالفتها علیه شاه بود. در همین ارتباط وی بسیاری از از شخصیتها و فعالان سیاسی را که با رژیم پهلوی دچار مشکل شده بودند دور خود جمع کرده بود. در واقع وی با این کار تلاش می‌کرد از شدت و حدت مبارزه با حکومت پهلوی بکاهد.
 
اختلاف نظر سفیر با شاه در مورد برخورد با مخالفان
وی همانند شاه توسعه اقتصادی را بر توسعه سیاسی مقدم می‌دانست. در واقع او بر این عقیده بود که ابتدا مردم باید سطحی از توسعه اقتصادی را تجربه کنند و بعد از آن است که حاکمیت باید مسیر را برای توسعه سیاسی هموار سازد. او بر این عقیده بود که وضعیت ایران را باید با توجه به موقعیتش تحلیل و ارزیابی کرد. راجی در کتاب خاطراتش می‌گوید که شاه در پی آن است تا ایران را از وضعیت اسفناک قرون وسطایی خود نجات دهد و پس از آن است که راه آزادیهای سیاسی را باز خواهد کرد. او بر این عقیده بود که در مراحلی از پیشرفت باید برخی از آزادیهای سیاسی و اجتماعی محدود شود تا نظم و انضباط کشور با چالش مواجه نشود.
 
راجی بر این عقیده بود که شاه، به شدت تحت تاثیر توهم توطئه بود و برای همین همیشه گمان می‌کرد افرادی پشت‌پرده نشسته‌اند و برای ایران تصمیم می‌گیرند. دلیل این امر را نیز این طور بیان می‌نماید که محمدرضا چون می‌دانسته پدرش را انگلیسیها به تاج و تخت رساندند و بعد هم او را به جایش نشاندند و دوباره با کودتا وی را به قدرت بازگرداندند همیشه فکر می‌کرد نیروهایی هستند که دیده نمی‌شوند و تکلیف دنیا را روشن می‌کنند.  
با این حال وی در خاطرات خود عنوان می‌کند که در برهه‌ای از زمان به شاه یادآوری می‌کند که زمان آن فرا رسیده است که آزادیهای مدنی و سیاسی افزایش یابد. البته او می گوید که شاه در برابر این موضع‌گیری من به سرعت واکنش نشان داد که من با لحنی زیرکانه صحبتهای شاه را تایید و نکات او را قابل ستایش خواندم. در حقیقت راجی بر آن بود تا در ضمن وفاداری به نظام شاهنشاهی و شخص محمدرضا پهلوی، حقوق مخالفان را به رسمیت شناخته و راهی برای برون رفت از خفقان و استبداد سیاسی بیابد. در همین حال او در بخش دیگری از خاطراتش از شیوه اقتدارگرایانه حکومت شاه صحبت به عمل می‌آورد. در واقع راجی بر این عقیده بود که شاه در همه مسائل ریز و درشت کشور دخالت و راجع به آنها موضع‌گیری می‌کند. او بر این عقیده بود که شاه چون طعم قدرت را چشیده است دخالت نکردن در امور برایش بسیار ناگوار و سخت می‌نماید. مضاف بر این شاه سلطنت خود را ابدی می‌پنداشت و بر این گمان بود که کسی یارای به زیر کشیدن او از تاج و تخت را ندارد. در همین ارتباط راجی در خاطرات خود نقل می‌کند، هنگامی که مصاحبه یکی از روزنامه‌ها با شاه را خواندم تمام بدنم به لرزه افتاد. شاه در این مصاحبه به صراحت گفته بود هیچ کس نمی تواند مرا سرنگون کند. چون 700 هزار نظامی، بسیاری از کارگران و قاطبه ملت پشتیبان من هستند و من ترسی از مخالفان و معارضان خود ندارم.2   
 
اذعان راجی به متوهم بودن شاه
یکی از مسائلی که پرویز راجی در خاطراتش صراحتا به آن اشاره می‌کند نگاه توطئه آمیز شاه به رسانه‌های غربی و حتی رهبران سیاسی‌شان بود. در واقع یکی از دلایلی که شاه وی را به سمت سفارت ایران در لندن منصوب کرده بود نگرانی شاه ار رسانه‌های غربی و تبلیغات آنها علیه حکمرانی اقتدارگرایانه وی بود. به تعبیر دقیق کلمه دغدغه آن روزهای شاه و عصبانیت وی از این بود که چرا مطبوعات غربی چهره او را در میان افکار عمومی مردم دنیا و رهبرانشان مخدوش می‌سازند و از نقض حقوق بشر و شکنجه زندانیان سیاسی می‌نویسند. به همین دلیل شاه وظیفه ارتباط با سردبیران و روزنامه‌نگاران برای تغییر نگاه آنها نسبت به شاه را به راجی محول می‌کند و در تلگرافی به او توصیه می‌نماید که برای تغییر وضع مطبوعات هر کاری می‌تواند بکند. به روایتی،‌ راجی می‌بایست هرچه زودتر راهی برای رفع عطش باج‌خواهی و کنارآمدن با بعضی سازمانها و مطبوعات ظاهراً مخالف شاه در انگلیس پیدا کند و به هر صورت ممکن، چه با امتیاز دادن و چه بذل و بخششهای کلان از نشر و پخش مطالب مضر به حال شاه و رژیمش بکاهد.
 
نگاه متوهم شاه حتی تا جایی پیش می‌رود که شرایط انقلابی کشور و آشوبهای آن را به تحرکات خارجی نسبت می‌دهد. او در کتاب خاطراتش به صراحت به ذکر این موضوع می‌پردازد که در جواب انتقادات شاه سعی کردم نگرانیهای وی را غیر واقعی و غیر منطقی جلوه دهم.  به همین دلیل به شاه گفتم که دلیلی ندارد که غربیها بخواهند علیه سلطنت شما توطئه نمایند، زیرا ما منافع مشترک بسیاری با کشورهای غربی داریم. همچنین اهداف بسیاری داریم که با کشورهای غربی همسو هستند.3در همین زمینه راجی می‌گوید به شاه تلگراف زدم و تلاش کردم تا کمی او را آرام سازم. به او گفتم بگذارید رسانه‌های خبری هرچه دوست دارند بگویند. سرنوشت حکومت پهلوی به رسانه‌های غربی گره نخورده است. او مانند بیشتر دولتمردان دوره پهلوی محمدرضا را از انحرافها و اعوجاجهایی که گریبان حکومت شاه را گرفته بود بری می‌داند. با این حال برخلاف برخی از سیاست‌مداران این عصر ــ همچون زاهدی که کودتای 28 مرداد را قیام ملی می‌نامید ــ می‌پذیرد که آنچه در سال 32 رخ داد کودتایی بود که عوامل خارجی در آن دست داشتند. البته وی که در روزهای منتهی به کودتا سن و سال چندانی نداشت معتقد بود که شخص شاه در کودتا نقش پررنگی نداشت.
 
 راجی بر این عقیده بود که شاه، به شدت تحت تاثیر توهم توطئه بود و برای همین همیشه گمان می‌کرد افرادی پشت‌پرده نشسته‌اند و برای ایران تصمیم می‌گیرند. دلیل این امر را نیز این طور بیان می‌نماید که محمدرضا چون می‌دانسته پدرش را انگلیسیها به تاج و تخت رساندند و بعد هم او را به جایش نشاندند و دوباره از طریق کودتا وی را به قدرت بازگرداندند همیشه فکر می‌کرد نیروهایی هستند که دیده نمی‌شوند و تکلیف دنیا را روشن می‌کنند.4با توجه به مطالب مطرح شده باید گفت که پرویز راجی در طول دوران صدارتش بر سفارت ایران در انگلستان مدعی بود که تلاش می‌کرد تا در عین اطاعت از فرامین شاه و اعلام وفاداری به سلطنتش نگاه متفاوت خود به مسائل را به شخص شاه گوشزد نماید. البته به نظر می‌رسد او و رجال سیاسی اطراف او با محافظه‌کاری خاصی به تحلیل رویدادها و انتقال واقعیتها به دستگاه سلطنت اقدام می‌کردند؛ آن‌گونه که شاه به شکلی غیرواقع‌گرایانه و غیرمنطقی به جامعه و مردم ایران می‌نگریست.

سال 57،کاخ سعد‌آباد. گزارش ارتشبدازهاری در آخرین سلام رسمی نظامیان
شماره آرشیو: 673-11ع

پی نوشت:
 
1.پرویز راجی، خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه: ح.ا. مهران، تهران، انتشارات اطلاعات، 1364، ص 223.
2.همان، ص 238.
3.همان، ص 238.
4.عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران انتشارات پیکان، 1382، ص 387-349. https://iichs.ir/vdcg.39nrak9nypr4a.html
iichs.ir/vdcg.39nrak9nypr4a.html
نام شما
آدرس ايميل شما