جدایی قفقاز از ایران تاثیرات مثبت و منفی فراوانی بر جریانهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... کشور ما گذاشت، اما متاسفانه با وجود گذشت دویست سال از این رویداد، بررسی تحولات آن همچنان در ایران مورد غفلت واقع شده است.
به گزارش روابط عمومی و اطلاعرسانی موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، همایش بینالمللی صدمین سالگرد دوره نخست استقلال جمهوریهای قفقاز (1921-1918م) (آذربایجان قفقاز، ارمنستان و گرجستان) به همت این موسسه برگزار شد.
در آغاز این همایش، حسین احمدی، دبیر علمی همایش، با اشاره به مسئله جدایی قفقاز از ایران گفت: بیش از دویست سال از جدایی قفقاز از ایران میگذرد؛ رویدادی که تاثیرات مثبت و منفی فراوانی بر جریانهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... ایران گذاشته است. اما متاسفانه این مسئله در ایران مورد غفلت واقع شده است.
ایشان سپس افزود: فاصله بین انقلاب روسیه تا مسلط شدن بلشویکها یعنی سالهای 1918-1921، دوره استقلال جمهوریهای گرجستان، ارمنستان و آذربایجان است.
بخش بعدی سخنان مقدماتی دبیر علمی این همایش درباره برگزاری همایش و فراخوان مقاله بود. ایشان در این بخش به سند محور بودن مقالات ارسال شده اشاره نمود.
نقش فرقه مساوات در تحولات باکو
پس از این بخش، مسعود عرفانیان، پژوهشگر حوزه تاریخ، مقاله خود را با عنوان «نقش فرقه مساوات در دگرگونیهای سیاسی اجتماعی خانات گنجه، باکو و شروان» ارائه کرد. وی در آغاز سخنان خود به شهر باکو اشاره کرد و گفت: تا پیش از سال 1870، این شهر ساکت و آرام بود و بهرغم وجود چاه نفت در آنجا، به دلیل میزان کم استخراج این ماده، در مرکز توجه نبود، اما با افزایش فراوری نفت و حضور سرمایهداران در این شهر مهاجران بسیاری به آنجا کوچ کردند. این امر زمینه فعالیت احزاب چپگرا، به ویژه حزب سوسیال دموکرات روسیه را در باکو فراهم کرد. از حزب های دیگر فعال در این شهر می توان به فرقه دموکرات و مساوات اشاره کرد.
در بخش بعدی، عرفانیان موضوع شکلگیری فرقه دموکرات را پیش کشید و گفت: این فرقه از درون سازمان همت، شکل گرفت. البته انقلاب ترکهای جوان در سال 1908 در عثمانی، تاثیر بسزایی در شکلگیری این فرقه داشتند. این فرقه به نمایندگی بورژوازی در حال رشد فعالیت میکرد.
محمدعلی رسولزاده، پسر عموی محمدامین رسولزاده از بانیان آن بود. این فرقه را «مساوات» نام نهادند. مساوات به معنای برابری است و دلیل این نام، تلاش فرقه یادشده بر تحقق حقوق برابر با روسیان مسیحی برای مسلمانان روسی بود.
وی با اشاره به اینکه درباره سال تاسیس این فرقه نظرهای متفاوتی وجود دارد، اظهار کرد: مساوات تا سال 1917 فعالیت پنهانی داشت و جمعیت خوانده میشد. به دست آوردن استقلال تمام ملل مسلمان، پشتیبانی از همه ملل مسلمان به هنگام جنگ با دشمن، تشدید مبارزه در جهت حفظ موجودیت مسلمانان از جمله اهدافی بود که برای این حزب در نظر گرفته شده بود.
رقابت مساواتیها و بلشویکیها موضوع دیگری بود که عرفانیان به آن اشاره کرد. وی با بیان این مطلب که فرقه مساوات در روند سیاسی باکو بر بلشویکها غلبه پیدا کرد، نحوه این غلبه را شرح داد.
این پژوهشگر تاریخ در بحث از چگونگی این تسلط از نقش عثمانیها سخن گفت و اظهار نمود: تمام اقدامات مساواتیها در قفقاز زیر چتر حمایتی ترکان عثمانی بود.
پایان بخش سخنان مسعود عرفانیان، نامگذاری کشور آذربایجان بود. وی در این بخش دیدگاههای جمیل حسنی درباره نامگذاری خانات شروانات، گنجه و باکو به آذربایجان را بیان کرد.
واکاوی روابط بلشویکها و عثمانیها
سخنران بعدی این همایش سیروان خسروزاده، که مترجم کتاب «قفقاز در کشاکش جنگ و انقلاب 1917-1921» و همچنین نویسنده کتاب «سیاست و عملکرد بریتانیا در قفقاز از 1917- 1921» است، به واکاوی سیر روابط بلشویکها و عثمانیها در سالهای (1917-1921) پرداخت. وی سخن خود را چنین آغاز کرد: موضوع سخنان من درباره بررسی دو کشوری است که بر اساس برنامه متفقین فاتح قرار بود سرنوشت آنها طور دیگری رقم بخورد، اما روند بر خلاف این طرح پیش رفت.
در بخش بعدی، خسروزاده از روابط عثمانی و روسیه در قرن نوزدهم سخن گفت و به تنشهای میان این دو کشور که جنگهای کریمه و کنفرانس برلن شاخص آن بود اشاره کرد.
وی در ادامه افزود: شکستهای ارضی عثمانی در برابر روسیه، ناسیونالیستهای عثمانی را به تکاپو وا داشت. این اندیشه دلیل اصلی حضور عثمانیها در جنگ جهانی اول بود. آنها به دنبال تحقق آمال پانترکیسم بودند و از همین رو درصدد تصرف مناطق ترک و مسلماننشین روسیه، بهویژه در قفقاز برآمدند. البته آنها تا سال 1917 و انقلاب اکتبر نتوانستند وارد قفقاز شوند، اما با رخ دادن این انقلاب، نیروهای روسیه از قفقاز خارج شدند. در پی خروج نیروهای روسیه از قفقاز، بلشویکها با عثمانی و آلمان قرارداد برست لیتوفسک بستند، اما عثمانیها به تعهدات خود پایبند نماندند و به قفقاز دستاندازی کردند.
خسروزاده با طرح پرسشی درباره چرایی پایبند نبودن عثمانیها به تعهدات خود، دیدگاههای خود را دراینباره چنین شرح داد: چندین علت در این امر موثر بود از جمله:
به دنبال فراخوان نیروهای روسیه از مناطق پیرامونی، منطقه قفقاز آمادگی دفاعی لازم برای مقابله با عثمانیها را نداشت و فرصتی وسوسهکننده برای تصرف این منطقه ایجاد شده بود.
عثمانیها در سال 1918 زیر فشار هزینههای کمرشکن جنگ، مستاصل شده بودند و برای تداوم جنگ در پی منابع جدید بودند؛
رقابت عثمانیها و آلمانیها در قفقاز، عامل دیگری برای این دستاندازی بود.
وی افزود: در نتیجه رقابتهای میان عثمانی و آلمان بود که آلمانیها گرجیها را تحتالحمایه قرار دادند و جمهوری گرجستان شکل گرفت و ترکها هم با حمایت از آذربایجانیها، زمینه شکلگیری آذربایجان را فراهم کردند.
خسروزاده سخنان خود را چنین ادامه داد: به دنبال ورود قوای انگلیسی به فرماندهی ژنرال دنسترویل به باکو، عثمانیها به آن شهر حمله کردند و آنجا را تصرف کردند اما به دنبال پایان جنگ و شکست عثمانی و در پی معاهده صلح مدروس با انگلیس، ناچار به تخلیه قفقاز شدند و نیروهای انگلیسی مجددا وارد قفقاز شدند.
وی دراینباره چنین اظهار کرد: بعد از پایان جنگ جهانی اول، انگلیسیها از آن منطقه به حمایت از روسهای سفید دست زدند. از آن سو کشورهای فرانسه، ایتالیا و انگلیس به دنبال تقسیم عثمانی بودند. همین امر بلشویکها و عثمانیها را به هم نزدیک کرد. در سال 1919 نیروهای سه کشور یادشده، به تقسیم سرزمینهای متصرفشده از عثمانی دست زدند. این برای ترکهای عثمانی حساسیت زیادی ایجاد نکرد؛ زیرا خود را شکستخورده جنگ میدانستند، اما با ورود نیروهای یونانی به ازمیر، خون ناسیونالیستی ترکها جوشید و جنبشی مقاومتی در آناتولی شکل گرفت. اما برای استمرار این جنبش و موفقیت آن نیاز به منابع مالی و اسلحه بود. این نیاز در سال 1919، با خروج انگلیسیها از خاک قفقاز برآروده شد؛ زیرا با رفتن آنها، نمایندگان عثمانی توانستند به باکو روند و از طریق همتیهای باکو نیاز خود را به پول و اسلحه، به گوش بلشویکها برسانند. بلشویکها در قبال چنین کمکهایی شرایطی داشتند از جمله اینکه حاکمیت شورویها بر قفقاز و در بحر خزر تحقق پیدا کند. در این زمان، در حوزه سیاست ترکیه، استقلال و حفظ تمامیت ارضی این کشور در اولویت قرار داشت و آذربایجان مستقل تنها سدی بر سر راه استقلال ترکیه بود. استقلال ترکیه در گرو بیطرفی گرجستان، سرکوبی ارمنستان و واداشتن آذربایجان به تسلیم در برابر بلشویکها بود. در چنین شرایطی آنها با فریب جمهوری آذربایجان زمینه تسلط شوروی بر این جمهوری را فراهم کردند. سرکوب ارمنستان سیاست دیگر ترکیه بود؛ چرا که ارمنیها در برابر ترکیه مطالبات ارضی داشتند. با توجه به همین سیاست، بلشویکها خواستار آن شدند که ارمنیها در برابر ترکها از مطالبات ارضی خود دست بردارند.
این نویسنده و پژوهشگر تاریخ پس از اشاره به موضوع تصرف گرجستان، به کنفرانس مسکو و توافقات بلشویکها و ترکها پرداخت که درنتیجه آن با تسلیحات و پولی که بلشویکها به ترکها دادند یونانیها در تابستان 1922 شکست خوردند و کمی بعد انگلیسیها هم کنار آمدند و مذاکرات صلح لوزان آغاز شد و در سال بعد به نتیجه رسید و شورویها هم در سال 1924 از سوی بریتانیا به رسمیت شناخته شدند. وی نتیجه گرفت بلشویکها و ترکها بهرغم تضادهای ایدئولوژیکیشان، در نتیجه یک روابط دیپلماتیک سازنده توانستند موجبات حفظ حاکمیت و استقلال همدیگر را فراهم سازند.
تاثیر معاهدات بینالمللی بر تحولات قفقاز
علیرضا بیگدلی که مدتی در وزارت خارجه سمتهای مختلفی داشته و با تحولات این منطقه در دوره معاصر از نزدیک آشناست، سخنان خود را با عنوان «معاهدات پایانی جنگ جهانی اول و تاثیر آن بر تحولات قفقاز» مطرح کرد. وی نخست درباره فروپاشی شوروی و استقلال جمهوریهای آذربایجان، گرجستان و ارمنستان سخن گفت و مسئله به رسمیت شناختن آنها توسط ایران را مطرح کرد. بیگدلی در این بخش تاکید کرد که ایران از اولین کشورهایی بود که به محض اعلام فروپاشی شوروی، ، جمهوری ارمنستان، گرجستان و آذربایجان را آن هم در یک روز به رسمیت شناخت.
وی با بیان اینکه قراردادهای بینالمللی بیش از رویدادهای داخلی و حتی منطقهای قفقاز بر تحولات این منطقه موثر بودهاند به جنگ فرانسه با عثمانی در سال 1799م اشاره کرد و افزود: از زمان این جنگ، تحولاتی رخ داد که نقش بسیاری در تحولات منطقه قفقاز داشت. پس از آن، میتوان از حمله روسیه به ایران (جنگ اول ایران و روسیه)، معاهدات فین کن اشتاین، ترکمنچای و... سخن گفت. اما تحولات عثمانی و جنگ آن با ایتالیا نقطه عطف این معاهدات بود که ضعف عثمانی را آشکار کرد. بعد از آن، تحولات مربوط به جنگ جهانی اول و معاهدات پنهانی قدرتها نقش موثری در این منطقه داشت.
ایرانیان در قفقاز و قفقازیان در ایران
آخرین سخنران بخش اول این همایش الهام ملکزاده بود که مقاله خود را با عنوان «مهاجرت دوسویه ایرانیان در قفقاز» ارائه کرد. وی با اشاره به اینکه مقاله یادشده با استفاده از اسناد آستان قدس رضوی درباره مهاجرانی که از منطقه قفقاز آمدند نگاشته شده است، نخست موضوع مهاجرت نیروهای کار ایرانی (تجار، کسبه و کارگران) به قفقاز را مطرح کرد. ملکزاده در این بخش گفت: پیشرفت صنعتی منطقه قفقاز جاذبه بسیاری برای ایرانیان داشت. همین امر باعث شد ایرانیان بسیاری به این منطقه مهاجرت کنند و عدهای موقت و عدهای دائم در آنجا مستقر شوند. این مهاجران ایرانی به مرور در قفقاز به جمعیتی اثرگذار بدل شدند.
وی افزود: در دوره رضاشاه، بازگشت گسترده مهاجران قفقازی به ایران را شاهدیم. آنها بیشتر خانوادههای شیعیمذهب بودند که نسبت به سیاستهای بلشویکها نظر خوشی نداشتند. سیل دوم مهاجرتها مربوط به نیمه دوم حکومت رضاشاه بود. در این زمان، گروه دیگری از این مهاجران به ایران آمدند.
ملکزاده پس از بیان علل این مهاجرتها، به مهاجرت قفقازیها به ایران اشاره کرد و گفت: مسائل اعتقادی بهویژه پس از تشکیل حکومت بلشویکها، دلیل اصلی حضور آنها در ایران بود.
وی با بیان اینکه قفقازیهای مهاجر در رویدادهای پس از مشروطه در ایران نقش داشتند، آنها را به دو گروه تقسیم کرد: نخست گروهی که بیشتر به دلایل اعتقادی به ایران آمدند و تابعیت ایرانی گرفتند و دوم گروهی که تابعیت روسی خود را حفظ کردند. کمیته قفقاز در مشهد که در جنگ جهانی اول و به حمایت از عثمانیها تشکیل شد، دربردارنده همین قفقازیهای مهاجر بودند. حضور ارامنه قفقاز در کارهای هنری و صنایعی مثل زرگری در ایران نمود دیگری از این قفقازیهای مهاجر است.
عثمانیها در قفقاز
در بخش دوم همایش، منیژه صدری پشت تریبون قرار گرفت. وی که بنا بود از سیاستهای عثمانی در ایران و قفقاز در جنگ جهانی اول براساس اسناد عثمانی سخن بگوید، کلام خود را چنین آغاز کرد: طی تاریخ هر وقت حاکمیت ایران قوی بود، قفقاز به ایران تعلق داشت، اما هر وقت در ضعف بود، قفقاز را از دست داد.
صدری سپس به موضوع محوری سخنرانی خود توجه کرد و درباره آن اظهار کرد: عثمانی قرن نوزدهم که قدرتی در حال فروپاشی بود، سیاستهای چندگانهای داشت که برآیند آنها نتایج مطلوبی نداشت. این حکومت در این دوره عموما سیاستهای ذیل را دنبال میکرد: 1. حمایت از اندیشه اتحاد ترکها یا همان «پانترکیسم» که ناممکن مینمود؛ 2. تلاش برای اتحاد دنیای اسلام، که با سیاست پانترکیسم در تناقض بود.
وی با اشاره به آرشیوهای اسنادی منظم عثمانی که به سبب برخورداری این حکومت از نظام قوی بوروکراتیک بود، و نیز وجود اسناد بسیار جالب توجه درباره ایران در این آرشیوها، گفت: عثمانیها در سالهای 1914 تا 1918م تلاش کردند در منطقه قشقایی نفوذ کنند و از طرفی به حمایت همهجانبه از اسماعیل سیمیتقو پرداختند و همچنین کوشیدند شمال غرب ایران را تصرف کنند. درواقع عثمانیها به رغم آنکه وضعیت اجتماعی و اقتصادی رو به زوالی داشتند همواره میکوشیدند در ایران نفوذ یابند.
رابطه فرقه عدالت قفقاز و جنبش جنگل
سخنران بعدی این همایش علی علیبابایی درمنی بود که مقاله خود را با عنوان «تاثیر جریانهای سیاسی جمهوری دموکراتیک آذربایجان بر فروپاشی جنبش جنگل با تمرکز بر فرقه عدالت در جمهوری دموکراتیک آذربایجان» ارائه کرد. وی در بخش ابتدایی سخنان خود نحوه شکلگیری فرقه عدالت را شرح داد. علیبابایی در این بخش بیان نمود: فرقه عدالت در محله صابونچی باکو تاسیس شد. این فرقه در اردیبهشت 1296ش رسما فعالیت خود را آغاز کرد. فرقه عدالت نزدیک به بلشویکها و در تقابل با مساواتیها بود.
این پژوهشگر تاریخ سخنان خود را چنین ادامه داد: فرقه عدالت همواره با نیروهای انقلابی ایران در تماس بود و در 1918م تلاش کرد از طریق اسدالله غفارزاده با میرزا کوچکخان ارتباط برقرار کند که البته با کشته شدن او، این تلاش ناکام ماند. ظاهرا جنگلیها از بلشویکها تحت عنوان «دشمنِ دشمن» یاد کردهاند و بدین سان میتوان دلیل نزدیکی جنبش جنگلیها به ایشان را دریافت. درواقع به نظر میرسد نهضت جنگل و میرزا کوچکخان تصور روشنی از بلشویکها نداشتند و در مقابل روسیه تزاری و استعمار انگلیس، همواره از آنها با عنوان «احرار روسها» نام میبردند. اما با آشکار شدن شعارهای تند اقتصادی بلشویکها، فاصله میرزا با آنها بیشتر شد و تنش میان آنان بالا گرفت و میرزا همراه نیروهایش به جنگلهای فومن رفت.
تعهدشکنی روسها در قفقاز
پس از علی علیبابایی، منصور مهدوی سخنرانی خود را با عنوان «امکان طرح دعاوی ارضی ایران نسبت به بخشهای جداشده قفقاز (کنفرانس ورسای)» آغاز کرد. وی نخست به تعهدی که روسها به نادرشاه داده بودند اشاره نمود و گفت: به لحاظ تاریخی روسها به نادرشاه متعهد شده بودند چشمداشتی به مقاطعی که بعدا اشغال کردند نداشته باشند؛ بااینحال روسیه همواره به گرجستان چشم طمع داشت. هنگامی که این قدرت به اشغال گنجه اقدام کرد، بسیاری از علما در برابر آنان ایستادگی کردند و حتی به شهادت رسیدند. این قشر همواره پیشتاز دفاع از مرزهای جغرافیایی کشور بوده است و مقابله با حمله روسها به قفقاز نیز یکی از نمودهای آن بود.
مهدوی در بحث از جنگهای ایران و روس، به اقدامات انگلیس نیز توجه کرد و درآنباره اظهار نمود: سر گور اوزلی، سفیر انگلیس در ایران، که پای فراموسونری را به دربار قاجارها باز کرد، در جنگهای ایران و روسیه همواره سعی میکرد جنگ را تشدید کند. انگلستان با فراخواندن انگلیسیها از سپاه عباس میرزا (بهرغم مخالفت عباس میرزا) و قرار دادن اطلاعات محرمانه سپاه ایران در اختیار روسیه سبب شکست عباس میرزا در این جنگها شد و نهایتا با ملاحظه مستقیم انگلیس، هفده شهر از ایران جدا شد. عهدنامه گلستان به دست میرزا ابوالحسنخان شیرازی فراماسون منعقد شد.
وی در بخش دوم سخنان خود وارد بحث دوره دوم جنگهای روسیه و ایران شد و در ادامه بحث مداخله انگلیسیها گفت: در این جنگها، کاردار سفارت انگلیس در شورای عالی جنگ ایران بود و به شاه مشاوره نظامی میداد. در این جنگها بود که ایران؛ قفقاز و گرجستان را کاملا از دست داد و حق کاپیتولاسیون برای روسها به رسمیت شناخته شد.
علت وجودی آذربایجان و نسبت آن با ایران
سالار سیفالدینی آخرین سخنران این همایش بود که به موضوع «علت وجودی جمهوری آذربایجان و نسبت آن با امنیت ملی ایران از منظر جغرافیایی» پرداخت. وی دراینباره گفت: در تماس قلمروهای فرهنگی، فرهنگهای ترکیبی بهوجود میآید که یکی از آنها قفقاز است.
سیفالدینی در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: علت وجودی آذربایجان دو ایراد عمده دارد: 1. براساس نگاههای سیاسی و سفارشی، یکسری علتهای بیاعتبار برای آن درست شده است که در کتابهای درسی آنها به دانشآموزان این کشور القا میشود؛ 2. موجودیت این کشور و اثبات این موجودیت منوط به نفی موجودیت ایران است.
وی افزود: مهمتر از این علتها، ورود این نظریههای بیاعتبار به ایران است که به تهدیدی برای ما تبدیل شده است. ما چنین تجربهای را در عراق دهه 1970 داشتیم. در آن زمان در کتابهای درسی، مطالبی ضد ایران به دانشآموزان عراقی القا میشد که زمینهای برای جنگ دو کشور بود.