قوامالسلطنه در کار کشورداری میخواست قدرتنمایی کند و اصول مشروطیت فراموش شده را در روابط دولت و دربار و مجلس تجدید کند به همین جهت به وزیران خود دستور داده بود گزارشهای مربوط به کارهای وزارتخانهشان را باید فقط به او بدهند که نخستوزیر کشور است و اوست که حق دارد حضور شاه شرفیاب گردیده مطالبی را که لازم است به میان گذارد...
«قوامالسلطنه در کار کشورداری میخواست قدرتنمایی کند و اصول مشروطیت فراموش شده را در روابط دولت و دربار و مجلس تجدید کند به همین جهت به وزیران خود دستور داده بود گزارشهای مربوط به کارهای وزارتخانهشان را باید فقط به او بدهند که نخستوزیر کشور است و اوست که حق دارد حضور شاه شرفیاب گردیده مطالبی را که لازم است به میان گذارد. به همین جهت [میان] او و مرحوم دبیراعظم بهرامی وزیر پست و تلگراف خود که بدون اطلاع و اجازه او نزد شاه رفته و مورد مؤاخده قوامالسلطنه قرار گرفته بود اختلاف پیش آمد. همچنین با مسعودی (عباس) مدیر روزنامه اطلاعات نیز بر سر مندرجات مطالبی گفتوگوهایی بینشان شده بود که مسعودی آن موقع هم وکیل مجلس از تهران بود و با دربار و شاه روابط خوبی داشت. شاه که دیده بود قوامالسلطنه او را همان شاه قانون اساسی میداند که بدون مسئولیت است و مداخلهای نباید در امور مملکت داشته باشد در حالی که با نیروی جوانی که داشت و سابقه ولیعهدی رضاشاهی که میدید او قدرت یگانه کشور بوده نخستوزیر و وزیر و مجلس و مطبوعات موضعی در پیشگاهش نداشتند از این وضع ناراحت بود خصوصاً اینکه اعضای دربار که تربیت شده دیکتاتوری پدرش بودند بیشتر او را تحریک میکردند که این رسم شاهی و اداره کردن کشور نیست، از این جهت به فکر افتادند به هر نحوی است قوام را از کار اندازند ولی دیدند ضامن بقای او متفقیناند که او را رجلی استخواندار و لایق اداره کشور بر حفظ امنیت میدانند بنابراین باید کاری کرد که آنها ببینند این سیاستمدار قدیمی برخلاف استنباط آنها از عهده حفظ امنیت کشور نمیتواند برآید تا از تقویت او دست بردارند. بدیهی است تنها راه پیشرفت این منظور ایجاد بلوایی در تهران علیه قوام است تا عدم کفایت او در خاموش نمودن آن روشن شود.
نقشه مزبور با خرج سنگینی روز 17 آذر 1321 انجام یافت. آن روز من در مجلس شورا بودم که دیدم جمعیتی فراوان در تهران راه افتاده به مجلس ریختند و فریاد مردهباد قوام میزدند و تقاضای نان از مجلس شورای ملی نموده به عنوان قحطی در کشور تقاضای عزل قوام را از مجلس شورا داشتند. آنها قسمتی از در و پنجرهها را شکسته به فضای بهارستان داخل محوطه مجلس جا گرفتند. مرحوم احمد دهقان مدیر مجله تهران مصوّر که غیر وارد در این بلوا نبود آن روز در فضای مجلس حضور داشت وقتی چشمش به من افتاد، گفت: باز هم از دولت قوام جانبداری میکنی؟ میبینی چگونه ملت علیه او قیام نموده است؟ میخواهی الان بگویم همینجا حالت بیاورند؟ سپس اشارهای به چند جوانی نمود که نزدیک من ایستاده بودند. آنها به من سلام نموده احترام گزاردند و به دهقان گفتند: ما شاگردان عمیدی نوری در دبیرستان دارایی بودیم که کارمند آن وزارتخانه شدهایم، چطور میتوانیم جسارت به استاد خود کنیم؟ دهقان که رنگ و رویش پریده من به شوخی به او گفتم: میخواهی حالا من به آنها فرمان دهم؟! او خجالت کشیده به کنار رفت.»1
گوشهای از تظاهرات مردم در واقعه 17 آذر 1321 در داخل مجلس شورای ملی در بهارستان
شماره آرشیو: 5725-۴ع
پی نوشت:
1. ابوالحسن عمیدی نوری، یادداشتهای یک روزنامهنگار (تحولات نیم قرن اخیر تاریخ معاصر ایران از نگاه ابوالحسن عمیدی نوری)، به کوشش: مختار حدیدی ـ جلال فرهمند، ج2، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384، صص49ـ50. https://iichs.ir/vdcb.8bsurhbzziupr.html