آنچه پیش روی شماست پاسخهای مکتوب دکتر عباس شیبانی به پرسشهای ما درباره «زمینهها و پیامدهای کودتای 28 مرداد 1332» است. این پاسخها بهرغم ایجاز و نیز خودنادیدهانگاری نویسنده، نکاتی مهم در خود دارد که میتواند برای تاریخپژوهان نهضت ملی مفید باشد.
□ به عنوان آغازین سوال، لطفا قدری درباره پیشینه علایق سیاسی خود بفرمایید؟ از چه دورهای به حضور در سیاست علاقهمند شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. اینجانب دکتر عباس شیبانی از سالهای بعد از شهریور 1320 ــ که هنوز سنی از من نگذشته بود ــ در جریانهای سیاسی کشور حاضر بودم؛ اگرچه فعالیت خاصی نداشتهام. غائله آذربایجان و ایجاد حکومت خودمختار در آنجا توسط پیشهوری و غلام یحیی با حمایت روسیه در سال 1324 و اقدامات نخستوزیر وقت قوامالسلطنه در مذاکره با استالین، رهبر شوروی، و برداشتن حمایت از گردانندگان غائله آذربایجان و رفتن ارتش ایران به آذربایجان و فرار غلام یحیی و پیشهوری به روسیه در سال 1325، از مسائل آن روزها بود. تیراندازی به شاه در 15 بهمن 1327 در دانشگاه و غیرقانونی شناختن حزب توده از دیگر رخدادهای آن دوره بهشمار میآمد و نیز روی آوردن مردم و بهدنبال آن، دولت به روحانیت و بازگرداندن آیتالله کاشانی از تبعید لبنان.
□ از چه زمانی اندیشه ملی شدن صنعت نفت قوت گرفت و شما در آن دوره چه فعالیتهایی داشتید؟
در مبارزات ملی شدن نفت، شخصاً چندان فعالیتی نداشتم. ابتدا صحبت از تأمین حقوق ملت ایران در شرکت نفت مطرح بود و در مجلس از آن صحبت میشد؛ سپس سخن از ملی شدن نفت در سراسر کشور به میان آمد. در آن زمان تودهایها که در سر داشتند نفت شمال را به شوروی بدهند، میگفتند: ملی شدن نفت در جنوب کشور باشد، ولی در کمیسیون نفت، ملی شدن در سراسر کشور تصویب شد. دکتر مصدق در آن زمان پیشنهاد کرد: پرداخت غرامت در قانون ذکر شود، که از این بابت ما خیلی ناراحت بودیم و میگفتیم: انگلیس سالها نفت ما را غارت کرده حالا باید غرامت هم بدهیم، ولی بعداً که در دادگاه لاهه قاضی رأی داد که ملی کردن حق ملتهاست و چون پرداخت غرامت در قانون ذکر شده، پس مصادره نیست و حرف انگلیس برای لغو این قانون درست نیست، فهمیدیم که مصدق چه پیشبینی درستی کرده است. آیتالله کاشانی در مبارزه ملی کردن نفت سهم بسزایی داشت و مردم یکپارچه از این قانون حمایت کردند. ترور رزمآرا توسط فدائیان اسلام در آن موقع، سبب شد به دلیل وحشتی که دستگاه حاکم و مجلس را فراگرفته بود، به ملی شدن نفت و پس از مدت نسبتا کوتاهی، به نخستوزیری مصدق رأی دهند. موقعی که مصدق به نخستوزیری انتخاب شد، اعلام کرد: دو برنامه دارد: یکی اجرای ملی کردن نفت؛ دیگری اصلاح قانون انتخابات مجلس. شرکت نفت از اجرای قانون ملی شدن خودداری میکرد و در همین احوال، قانون خلع ید تصویب و هیئتی برای اجرای آن به آبادان اعزام شد که مهندس بازرگان را به عنوان رئیس هیئتمدیره شرکت نفت ایران معین کردند. در آبادان با وجود گرمای شدید هوا، استقبال شایانی از این هیئت شد و مردم پرچم ایران را بالای سردر شرکت نفت برافراشتند. انگلیسیها اول اعتنای چندانی به این هیئت نمیکردند. مهندس بازرگان در جلسهای که هیئت خلع ید با رئیس شرکت انگلیسی داشت، جای او را در میز ریاست گرفت و در نتیجه انگلیسیها متوجه شدند که ظاهراً کار تمام است. آنها بلافاصله همه کارشناسان خود را به بصره بردند تا کار بهرهبرداری بخوابد، ولی با کمک مهندسان ایرانی که در شرکت نفت بودند و بعضی مهندسان دیگر ــ که اکثراً شاگردان مهندس بازرگان بودند ــ پالایشگاه آبادان شروع به کار کرد؛ حتی یک دستگاه (پلنت70) را هم که نصب نشده بود راهاندازی کردند. (تفصیل این جریان شاید در خاطرات مهندس بازرگان باشد.) انگلیسیها مانع خرید نفت توسط کشورهای دیگر از ایران شدند، حتی کشتی رزماری را ــ که محموله نفت برای ایتالیا میبرد ــ در بندر عدن توقیف کردند. دولت ملی در آن موقع، برنامه اقتصاد بدون نفت را مطرح کرد و قرار بود پالایشگاه کرمانشاه نفت داخلی را تأمین کند. دولت در این دوره به صادرات مواد غیرنفتی روی آورد و تنها دورهای بود که واردات و صادرات، توازن پیدا کرد. مصدق در انجام انتخابات مجلس هفدهم، دچار مشکل شد. در مناطقی که عوامل شاه شانس فرستادن نماینده از خودشان را نداشتند، ایجاد اخلال میکردند و ارتش که باید حافظ نظم میشد، خود از اخلالکنندگان بود. بدین سبب مصدق در خیلی شهرها، انتخابات را متوقف کرد و از 112 نماینده کل کشور، 72 نفر به مجلس آمدند. گروه اقلیت که علیه دولت فعالیت میکرد، در مواقعی که لازم بود لایحهای به نفع دولت رأی بیاورد، آبستراکسیون میکردند (یعنی ترک جلسه علنی) و مانع از رأیگیری میشدند.
مصدق با اختیاراتی که از مجلس گرفته بود، بیش از حدود 234 قانون آزمایشی تصویب کرده بود که بهجز یکی دو تای آن ــ که علیه شاه بود ــ را مجلس بعد از کودتا تصویب کرد و قانون دائمی شد. [در قانون جزائی آمده بود توهین به شاه در صورت شکایت، سه سال زندان داشت و توهین به مرجع احتیاج به شکایت نداشت و سه سال زندان داشت] همه اقدامات آن دوران، با استقبال مردم و حمایت روحانیت بود. حتی در سی تیر با حمایت همهجانبه مردم سراسر کشور و اعلامیه آیتالله کاشانی، شاه مجبور شد دوباره مصدق را بهعنوان نخستوزیر به جای قوامالسلطنه معرفی کند.
دولت بالفعل چون به جلوه درآمد
دولت بالغیر را نماند قوامی
مشکلات دولت ملی زیاد بود: اولا انگلیس نمیگذاشت کسی از ایران نفت بخرد و ثانیا: پرداخت حقوق کارکنان شرکت نفت هم بر بودجه دولت اضافه شده بود. مردم گرچه ناراحتیهای فراوان داشتند، ولی از حمایتِ دولت دست برنداشتند. جریان 9 اسفند و تحصن زاهدی در مجلس و این گونه مسائل وجود داشت تا اینکه کودتای 28 مرداد پیش آمد. مردم در 25 مرداد رأی به انحلال مجلس داده بودند. تودهایها که پشت پرده، از رهبرانشان شوروی و حتی انگلستان خط میگرفتند، تظاهراتی به نفع جمهوری دموکراتیک راه انداختند تا مردم مسلمان را به حکومت مصدق بدبین کنند که میخواهد حکومت کمونیستی راه بیندازد! تیمور بختیار لشکری را از کرمانشاه به قزوین آورده بود که با قدرت نظامی تهران را فتح کند و حکومت مصدق را ساقط نماید. بههرحال حکومت زاهدی سر کار آمد و عدهای از وزرای مصدق را دستگیر کردند و مصدق هم خودش را معرفی کرد تا نگویند او را دستگیر کردیم. امریکا از حکومت کودتا حمایت کرد. شوروی هم طلاهای طلب ایران را ــ که به حکومت مصدق نداده بود ــ به زاهدی داد. بعد از کودتا، اسامی افسران تودهای لو رفت و دستگیر شدند. بعضی معتقدند با همکاری انگلیس و شوروی، روسها اسامی را دادهاند. بعضی افسران تودهای که در رکن دو بودند، چون از لو رفتن اسامی خبردار شدند، قبل از دستگیری فرار کردند!
□ فعالیتهای مبارزاتی شما و دوستانتان پس از 28 مرداد چگونه تداوم یافت؟
چندی از کودتای 28 مرداد نگذشته بود که افراد و احزاب ملی گرد هم آمدند و نهضت مقاومت ملی شکل گرفت. آیتالله سیدرضا زنجانی و چند معمم دیگر، حزب ایران، حزب مردم ایران، حزب ملت ایران (پان ایرانیسم)، حزب نیروی سوم، مهندس بازرگان، دکتر سنجابی و عدهای دیگر، دور هم جمع شده بودند و روزنامه و اعلامیههایی منتشر میکردند تا اینکه احزاب مختلف بهتدریج کنار کشیدند. البته ابتدا مردم از این حرکت خوب حمایت کردند و به خصوص بازار در این زمینه نقش فعالی داشت. دانشجویان هم کار موتور محرک را میکردند، ولی بهتدریج که اختلافهایی پیش آمد، دلسرد شدند.
فساد حکومت زاهدی سبب شد که آمریکا برای تعویض او فشار بیاورد. برای اداره شرکت نفت، کنسرسیومی از انگلیس ـ آمریکا و کشورهای دیگر تشکیل شد که نهضت مقاومت، اطلاعیهای در بیان اینکه این کنسرسیوم مخالف قانون ملی شدن نفت است، به امضای آیتالله فیروزآبادی و عدهای از استادان دانشگاه و افراد شناختهشده منتشر کرد که شاه از آن خیلی عصبانی شد. او دستور داد استادان دانشگاهی را که این اطلاعیه را امضا کرده بودند اخراج کنند. رئیس وقت دانشگاه (دکتر علیاکبر سیاسی) زیر بار نرفت؛ وزیر فرهنگ وقت این کار را انجام داد و آنها را منتظر خدمت کرد و چون تعداد این استادان یازده نفر بود، شرکت یاد را تشکیل دادند (یازده استاد اخراجی دانشگاه). در سال 1339 که کندی فشار آورده بود که در ایران آزادیهایی داده شود، شاه اعلام کرد انتخابات آزاد است.
□ شما و دوستانتان در این انتخابات، چه رویکردی اتخاذ کردید؟
قرار شد با جمعی از دوستان نهضت مقاومت ملی، سراغ سران جبهه ملی برویم و از آنها بخواهیم که با حرفی که شاه زده، فعالیتی را شروع کنند. از جمله افرادی که به آنها مراجعه کردیم آقایان الهیار صالح، دکتر ملکی وزیر بهداری مصدق، دکتر آذر وزیر فرهنگ آن دولت، باقرخان کاظمی وزیر خارجه و قائم مقام نخستوزیر، دکتر شاپور بختیار و غیره بودند که اسامی دیگران یادم نیست. بهتدریج که این افراد تحرک پیدا کردند، ابتدا قرار شد جلسات عمومی سخنرانی، در منازل افراد تشکیل شود که سه شب منزل ما بود و سه شب هم منزل لباسچی. دوستان نهضت مقاومت ملی هم جلسات داخلی داشتند که در آنجا قرار شد برای اینکه روشن شود شاه تا چه حد در آزادی که داده پابرجاست، تظاهرات عمومی برگزار شود. در آخرین جلسه در منزل لباسچی، بنده پشت بلندگو اعلام کردم که هفته آینده روز سهشنبه بعدازظهر، تظاهرات دانشجویان در میدان جلالیه برقرار است. آن موقع میدان جلالیه پارک نبود و محوطه وسیعی داشت. تقریباً هم خارج از مرکز شهر و شلوغیهای آن بود و دولت نمیتوانست اعتراض کند که راهبندان شده است! از این اعلام پشت بلندگو، من میخواستم از حضور جمعیت برای ابلاغ این دعوت به دیگران استفاده کرده باشم. این کار موجب ناراحتی گروههای دیگر که میخواستند خود گرداننده کارها باشند شد و از روز بعد شروع کردند که به مردم بگویند: این تظاهرات مربوط به جبهه ملی نیست و شرکت نکنید! درهرحال اعلامیهای که برای این تظاهرات داده شد، به نام دانشجویان طرفدار جبهه ملی بود که اگر جمعیت نیامد، بگوییم تابستان است و دانشجویان رفتهاند شهرستانشان و خیلی به حساب جبهه ملی گذاشته نشود!
□ در آن دوره انجمنهای اسلامی دانشجویان چه نقشی در فرآیند ِ مبارزات داشت؟
انجمن اسلامی دانشجویان ــ که تعداد افراد آن نسبت به پانزدههزار دانشجوی دانشگاه زیاد نبود ــ جلسات سخنرانی تشکیل میداد معمولا صبحهای جمعه یا مستقل یا با همکاری انجمن اسلامی پزشکان و مهندسین که بیشتر در مسجد الجواد یا در خانه افراد تشکیل میشد. سخنرانان شهید آیتالله مطهری، مهندس بازرگان، شهید آیتالله بهشتی، آیتالله موسوی اردبیلی و عدهای دیگر بودند. مسجد هدایت ِ خیابان اسلامبول (جمهوری فعلی) هم ــ که در آنجا آیتالله طالقانی نماز میخواندند ــ یکی از پایگاههای انجمن بود. در اعیاد مختلف مذهبی در آنجا جلسه تشکیل میشد و گاهی هم نماز عید فطر در آنجا خوانده میشد. در مواردی هم نماز عید در شهرهای اطراف تهران تشکیل میشد و انجمنهای اسلامی اکثراً از شرکتکنندههای اصلی بودند.
□ درباره زمینههای شکلگیری گروه «نهضت آزادی ایران» در سال 1340 بفرمایید.
پس از شکلگیری جبهه ملی و تشکیل شورای مرکزی آن، مهندس بازرگان که در آنجا شرکت میکرد، پیشنهادهای دوستان نهضت مقاومت ملی را مطرح میکرد و میگفت: نظر دوستان ما این است. بارها به او گفته بودند: تو هم مثل دیگران تشکیلاتی درست کن و رسماً نظرات تشکل متبوع را بیان کن. با این مسئله که بارها برای مهندس بازرگان اتفاق افتاد، فکر تشکیل نهضت آزادی نضج گرفت. بالاخره در یکی از جلسههای نهضت مقاومت ملی که مهندس بازرگان، دکتر سحابی، مهندس سحابی، مهندس درخشان، مهندس نیکومنش، احمد صدر حاج سیدجوادی، حسام انتظاری، دکتر بهادری، حسن نزیه، بنده، مرحوم ماشاءالله پولادی، مهندس مقدم، رحیم عطائی، عباس سمیعی، مهندس عطائی، عباس رادنیا و عدهای دیگر ــ که یادم نیست ــ حضور داشتند، قرار شد مرامنامه و اساسنامه نهضت آزادی نوشته شود. بالاخره در سال 1340 در منزل پسر آیتالله فیروزآبادی، تشکیل نهضت آزادی اعلام شد و اعلام گردید که ما همکاری خود را با جبهه ملی ادامه میدهیم، ولی بلافاصله گروههایی که مایل نبودند یک تشکیلات مذهبی در کنار چهره ملی فعالیت کند، اعلام کردند که اینها از جبهه انشعاب کردهاند! درحالیکه اینطور نبود. ما از طریق مهندس بازرگان، پیشنهادهایی برای فعال کردن جبهه میدادیم که آنها، آن را عملی نمیدانستند و ما میخواستیم خودمان انجام دهیم تا بیشتر مردم را به صحنه بیاوریم و اگر شاه ممانعت کرد، دستش رو شود.
□ فعالیت نهضت در سالهای اولیه را چگونه ارزیابی میکنید؟
نهضت در ابتدای کار، محلی در خیابان کاخ (فلسطین) اجاره کرد و جلسات سخنرانی و آموزش افراد را در آنجا تشکیل میداد. چون نزدیک کاخ شاه بود، ساواک و عواملش، روز سی تیر سال 1340 به آنجا حمله و وسایل و نوشتجات آن را غارت کردند! البته ما پیشبینی میکردیم و قبلاً مدارک اصلی را از دسترس آنها خارج کرده بودیم که در این کار، مرحوم رادنیا نقش خوبی داشت. چون حرکت نهضت آزادی حرکتی سیاسی مذهبی بود، عدهای از اعضای نهضت از طرفداران امام خمینی بودند و این حرکت اسلامی سبب میشد مردم با دید بهتری به فعالیتهای نهضت بنگرند. https://iichs.ir/vdce.v8nbjh8oz9bij.html