یک نمونه از اسنادی که در رابطه با کودتا مطرح شده است به ملاقات اسمیرنوف سفیر شوروی با رضاشاه و تلگراف بولارد سفیر انگلیس اشاره کرده و گفته «اسمیرنوف، سفیر شوروی در تهران، طی ملاقاتی با رضاشاه هشدار داده بود که توطئهای برای کشتن او جریان دارد».
در سالهای نزدیک به آغاز جنگ جهانی دوم روابط ایران و آلمان به بهانههای مختلف همچون تأمین نیازهای صنعتی ایران از سوی آلمان تقویت شد. این روابط با آغاز جنگ جهانی دوم و اعلام موضع بیطرفانه ایران نیز به همان قوت باقی ماند و حتی به دلیل تصورات رضاشاه مبنی بر پیروزی آلمان در جنگ جهانی دوم، بیش از پیش افزایش یافت. برخی معتقدند بهرغم روابط خوب و نزدیک دو کشور، آلمان در این دوره به دنبال کودتا علیه رضاشاه بود و افرادی چون قوام را نیز برای عملیات خود در نظر گرفته بود. با این مقدمه در ادامه به بررسی این سؤال که هدف آلمان از این کودتا چه بود و اجرای کودتا تا چه حد محتمل بود پرداخته میشود.
آغاز جنگ جهانی دوم و روابط آلمان و ایران
روابط ایران و آلمان در اوایل حکومت رضاشاه در برخی از امور اقتصادی آغاز شد و به دنبال آن در حوزههای مالی همچون استخدام کارشناسان آلمانی در بانک ملی گسترش یافت. با این حال این روابط چندان گسترده و عمیق نبود و تداوم چندانی نیافت، به خصوص آنکه با کارشکنی و اختلاس کارشناسان آلمانی در بانک ملی اندکی به تیره شدن روابط دو کشور نیز انجامید. با آغاز جنگ جهانی دوم، روابط دو کشور با تغییراتی همراه شد و آلمانها حضور فراوانی در بخشهای گوناگون کشور یافتند. این روابط در وهله اول برگرفته از اعتقاد و امید ایران به پیروزی آلمان در جنگ جهانی دوم بود. بهواقع «رضاه که از دخالتهای انگلستان در امور ایران به تنگ آمده بود به طرف آلمانیها گرایش و علاقه پیدا کرد و طی چند سال روابط ایران و آلمان خیلی صمیمانه شد».1
شاید هدف رضاشاه در نزدیک شدن به آلمان، استفاده از قدرت این کشور در برابر انگلیس و رها شدن از مداخلات این کشور بود. بر این اساس رضاشاه تمهیدات لازم برای حضور آلمانیها در ایران را فراهم نمود و «در زمان اوج قدرت نازیها در آلمان، به دستور رضاخان یک کابینه جوان به نخستوزیری دکتر متین دفتری ۴۳ ساله روی کار آمد (آبان ۱۳۱۸). وظیفه این کابینه نزدیک شدن به آلمان بود. عملاً نیز روابط تجاری و صنعتی بین ایران و آلمان توسعه یافت و تعداد مهندسین و متخصصین آلمانی در طول جنگ جهانی دوم در ایران زیاد شد و به رده دوم پس از انگلیسیها، رسید».2 بر این اساس متخصصین و کارشناسان آلمانی توانستند در امور مهم اقتصادی فعالیت کنند و دست به اقدامات بزرگی بزنند. راهآهن سراسری، ایستگاههای راهآهن در تهران و تبریز و اهواز و امثالهم، خط آهن سراسری پل ورسک، پلهای راه آهن در مناطق صعبالعبور، فرودگاه، کارخانه مونتاژ هواپیما، کارخانه شکرسفید، کارخانه ذوب آهن کرج، سیلوهای گندم، کارخانجات آرد و سایر تأسیسات بخشی از اقدامات آلمانها در این دوره است.3
فعالیت آلمانیهایی که طی این سالها وارد ایران شدند به مسائل فنی و اقتصادی محدود نشد؛ بلکه بسیاری از آنها در حین فعالیتهای اقتصادی، به جاسوسی و کسب اطلاعات لازم نیز مشغول شدند که همین موضوع مورد اعتراض متفقین قرار گرفت. گرچه رضاشاه همواره این موضوع را رد میکرد؛ اما متفقین با ارائه اسناد و مدارک لازم بر آن تأکید داشته و خواستار اخراج نیروهای آلمانی بودند. با اینحال، برخی پا را از این نیز فراتر گذاشته و معتقدند بخشی از فعالیتهای آلمانیها به طرح و اجرای کودتا علیه رضاشاه معطوف بود. موضوعی که از نظر تاریخی کمتر به آن اشاره شده است؛ اما برخی با دلایل و شواهد خاص خود بر آن تأکید دارند.
کودتای آلمان علیه رضاشاه
متفقین بارها و بارها به حضور نیروهای آلمانی در ایران واکنش نشان داده و نسبت به اخراج آنان به رضاشاه هشدار داده بودند. طبق اسنادی که موجود است هشدار متفقین تنها محدود به حضور نیروهای آلمانی نبود؛ بلکه آنان پیرامون تحرکات آلمانها به طراحی و شکلگیری کودتا علیه رضاشاه نیز اخطار داده بودند. حمید شوکت از جمله تحلیلگران و نویسندگانی است که با مطرح نمودن این نظر و استناد به برخی از اسناد، از تصمیم آلمان به کودتا خبر داده است. وی در میان اسنادی که در این رابطه مطرح نموده است، در یک نمونه به ملاقات اسمیرنوف سفیر شوروی با رضاشاه و تلگراف بولارد سفیر انگلیس اشاره کرده و گفته است «اسمیرنوف، سفیر شوروی در تهران، طی ملاقاتی با رضاشاه هشدار داده بود که توطئهای برای کشتن او جریان دارد. بولارد، سفیر انگلیس در ایران، نیز مدتی پیش از این، طی ارسال تلگرافی به وزارت خارجه آن کشور، به مسئله امکان بروز کودتایی بر ضد رضاشاه و نقش آلمان در آن پرداخته بود».4
اسنادی که درباره کودتا منتشر شده حاکی از تماس آلمانها با قوام است. بر این اساس تماس آلمان با قوام به تشکیل کمیتهای به ریاست قوام بازمیگردد «که در آن، علاوه بر قوام، تیمسار یزدانپناه، تیمسار قدیمی، ابراهیم حکیمی (حکیم الملک)، صادق صادق (مستشارالدوله) و حسینعلى قرهگزلو (فتحالسلطنه) عضویت داشتهاند. این کمیته با عناصر بانفوذ دیگری نیز در تماس بوده و هدف سرنگون ساختن رضاشاه را با کمک آلمانها دنبال میکرده است».
علاوه بر این، شوکت در مهمترین سند مرتبط با ادعای خود به اسناد وزارت امور خارجه انگلیس اشاره میکند که در بیست ماده تنظیم شده است و در آن به چگونگی انجام کودتا پرداخته شده است. به گفته شوکت ماده اول این اسناد به نقش قوامالسلطنه در کودتا اشاره شده است و حاکی از تماس آلمانها با قوام است. بر این اساس تماس آلمان با قوام به تشکیل کمیتهای به ریاست قوام بازمیگردد «که در آن، علاوه بر قوام، تیمسار یزدانپناه، تیمسار قدیمی، ابراهیم حکیمی (حکیمالملک)، صادق صادق (مستشارالدوله) و حسین على قرهگزلو (فتحالسلطنه) عضویت داشتهاند. این کمیته با عناصر بانفوذ دیگری نیز در تماس بوده و هدف سرنگون ساختن رضاشاه را با کمک آلمانها دنبال میکرده است».5
شوکت به اهداف و انگیزههای آلمان برای کودتا اشاره چندانی نکرده است و تنها احتمال موجود را مقابله نکردن رضاشاه با شوروی در صورت حمله متفقین دانسته است. وی در ادامه دلایل و مستندات خود برای کودتای آلمان به تبلیغات برنامه فارسی رادیو برلین بر ضد رضاشاه که او را به همکاری با انگلستان متهم میساخت، نیز اشاره کرده است.6
آیا آلمان درصدد کودتا بود؟
موضوع طراحی کودتا توسط آلمان علیه رضاشاه، موضوعی مبهم است که توسط نویسندگان محدودی مطرح شده است. شاید با جرئت بتوان گفت مدعیان این موضوع بسیار انگشتشمار بوده و آثار آنها چندان شناخته شده نیست. همان طور که گفته شد مطرحترین اثر موجود در این زمینه «در تیررس حادثه» نوشته حمید شوکت باست. درواقع میتوان گفت تا زمانی که اسناد مورد ادعا منتشر و بررسی نگردد نمیتوان با اطمینان از آن سخن گفت. بر این اساس بسیاری با رد این ادعا، آن را بیپایه و ابهامآمیز دانسته و معتقدند دلیل برخی از مستندات مطرح شده متأثر از عوامل دیگر بوده است، چنانچه فخرالدین عظیمی در رابطه با ارتباط قوام با آلمان گفته است: «ادعایی که در مورد قوام و رهبری کودتایی علیه رضا شاه شده، نیازمند اسناد استوار است. قوام با توجه به وضعیت سیاسی آن روزگار، میخواست به گونهای رفتار کند که بتواند با طرفی که در جنگ برنده شود میانه خوبی داشته باشد».7
به باور عظیمی، این ادعای کودتای آلمان از طریق افرادی چون قوام کاملاً نادرست و اشتباه است. با اینحال بررسی شرایط موجود در آن برهه و ماهیت سیاست آلمان تا حدودی مشخص کننده تصمیمات و کنش سیاسی این کشور و رهبران آن است. به اعتقاد نگارنده گرچه روابط ایران و آلمان در آن دوره بسیار مطلوب و مثبت بود، اما احتمال کودتا از سوی آلمان نیز چندان دور از ذهن و بعید نبود، چنانچه این کشور بعد از اتحاد با شوروی، به دلیل منافع خود و سودای تسخیر دنیا، به این کشور حمله نمود. از این رو اگر رهبران و تصمیمگیرندگان سیاسی آلمان در رابطه با کودتا علیه رضاشاه به توافق میرسیدند و یا شرایط آن مهیا بود، چه بسا این کودتا صورت میگرفت. اما این توافق صورت نگرفت و همانطور که شوکت گفته است، حتی تبلیغاتی که علیه رضاشاه در رادیو فارسی برلین صورت میگرفت پس از چندی بنا بر اعمال نفوذ گرایشی در مقامات بالای تصمیمگیری رژیم نازی که حمله به رضاشاه را به سود سیاست آن کشور نمیدانست، متوقف گردید.8 بر این اساس طرح کودتا قبل از اشغال ایران توسط متفقین اجرا نشد اما همچنان جزء گزینههای روی میز بود.، زیرا به باور شوکت بعد از اشغال ایران توسط متفقین و حتی برکناری رضاشاه از قدرت، موضوع کودتا دوباره مطرح شد. در همین سند (سند بیستمادهای) اشاره شده است که اگرچه پس از اشغال ایران توسط متفقین طرح کودتا بههم ریخت، اما با پیشروی نیروهای آلمان به سمت قفقاز، مجریان کودتا مجدداً فعالیتهای خود را برای سازماندهی این اقدام از سر گرفتند9 که این کودتا هم با تحکیم مواضع متفقین، نقش بر آب میشود.
سخن نهایی
بررسی تحرکات و اقدامات کشورهای متخاصم در جنگ جهانی دوم پیرامون برقراری ارتباط با ایران حاکی از آن است که رضاشاه بهرغم ادعای خود مبنی بر ایجاد کشوری بزرگ و مدرن، آگاهی سیاسی چندانی نسبت به تحولات سیاسی جهان و اوضاع بینالملل نداشت. او مبنای خود را بر اساس اعتماد به قدرتهایی چون آلمان قرار داد و بر اساس تصورات خود همپیمانی با قدرتهای بزرگ را رمز توسعه و پیشرفت دانست که در نهایت سرانجامی جز شکست و برکناری در پی نداشت.
ملاقات حسن اسفندیاری با آدولف هیتلر صدراعظم آلمان
شماره آرشیو: 3106-1ع
پیوست:
1. تاجالملوک، همسر رضاپهلوی شاه ایران، خاطرات ملکه پهلوی (تاجالملوک پهلوی)، بنیاد تاریخ شفاهی (معاصر)، تهران، بهآفرین، 1380، ص 94.
2. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج اول، تهران، انتشارات اطلاعات، 1382، ص 86.
3. تاجالملوک، همان، ص 94.
4. حمید شوکت، در تیررس حادثه زندگی سیاسی قوامالسلطنه، تهران، نشر اختران، 1386، چاپ دوم، صص 155- 156.
5. شوکت، همان، ص 158.
6. شوکت، همان، ص 157.
7. فخرالدین عظیمی، شاه در پیشگاه تاریخ، نگاه نو، شماره ۸۹، بهار ۱۳۹۰، ص 74.
8. شوکت، همان، ص 157.
9. شوکت، همان، ص 159. https://iichs.ir/vdch.zn-t23nvwftd2.html