قطع کردن زنجیره پادشاهی موروثی قاجارها کاری بود که یکشبه محقق نشد؛ رضاخان برای این امر در مسیری قدم گذاشت که مردانی آن را برایش مساعد میکردند.
به دست گرفتن قدرت در نظامهای پادشاهی بیشتر با صفت جانشینی ارثی همراه است. حتی در برخی از موارد، شاه جانشین خود را آزادانه انتخاب میکند. رضاشاه اما اینگونه نبود و زنجیره پادشاهی موروثی قاجارها را قطع کرد. قطع کردنِ این زنجیره چندان کار آسانی نبود و به این دلیل که رضاشاه نمیتوانست بهصورت مستقیم این زنجیره را پاره کند، فرآیندی تدریجی را آغاز کرد که در این فرآیند افراد متفاوتی او را یاری کردند. نوشتار پیش رو به شاخصترین افرادی که رضاشاه را در فرایند نیل به مقام سلطنت یاری رسانده و حمایتهای گستردهای از وی به عمل آوردند، اشاره خواهد کرد. با توجه به حجم کوتاه این متن تنها چند مورد از این چهرهها مورد توجه قرار میگیرند.
محمدعلی فروغی؛ حقوقدانی همراه
حمایتهای محمدعلی فروغی (ذکاالملک) از رضاشاه در دو بُعد نظری و عملی قرار میگیرد. وی از همان ابتدای قدرت گرفتن سردار سپه پس از کودتای سوم اسفند 1299 به حمایت از وی همت گماشت. ازاینرو وقتی سردار سپه به مقام رئیسالوزرایی (آبان ماه 1302) رسید، او را در مقام وزارت قرار داد. فروغی در دوره کوتاه فطرت میان خلع سلطنت قاجاریه و تأسیس سلطنت پهلوی، کفالت ریاست وزرایی را بر عهده گرفت و زمانی که سردار سپه بنا به تصمیم مجلس مؤسسان به مقام سلطنت منصوب شد (آذر 1304) نخستین رئیسالوزرای وی همان ذکاءالملک بود که در سالهای پرآشوب برآمدن سردار سپه همیشه از او پشتیبانی کرده بود و این حمایت تا پایان سلطنت رضاشاه ادامه پیدا کرد. در دوره نخستوزیری وی دانشگاه تهران و فرهنگستان زبان ایران به کمک دیگر روشنفکران متجدد بنا نهاده شد. از جنبه نظری نگاهی به نوشتههای فروغی از دوران جوانی تا کهنسالی نشان میدهد که وی متجددی با رویکرد لیبرال و معتقد به نظام اقتصادی و سیاسی آزاد بود؛ اما او برای ایران نقشه دیگری داشت. این نوع از نگاه، حمایت او از رضاشاه و کنار آمدنش با «دیکتاتور منور» را بازگو میکند.1 دیکتاتوری منور قطعا تناقضی در رویکرد و اندیشه و عمل سیاسی فروغی بود. بهخصوص آنکه شمشیر استبداد رضاشاه بر پیکر او نیز فرود آمد و رضاشاه برای مدتها او را طرد کرد.
یکی از مهمترین اقداماتی که فروغی در راستای تثبیت قدرت رضاشاه در ابتدای سلطنت او انجام داد، پذیرش مسئولیت در حکومت وی بود. در 25 آذر 1304 گزینش فروغی بهعنوان رئیسالوزرا اهمیت مییابد. وقتی رضاشاه فروغی را نامزد کرد، تدین رئیس مجلس، به او اطلاع داد که فروغی چند هواخواه بیشتر ندارد و حتماً رأی نمیآورد. رضاشاه حدود بیست نفر از نمایندگان را به خانه خود خواند و از آنها درخواست کرد که از فروغی حمایت کنند. مسئله حل شد و عده کثیری به او رأی دادند. یکی از هدفهای عمده رضاشاه در انتخاب فروغی، احتمالاً این بود که بر ثبات و تداوم تأکید ورزد. نشان دهد که چیزی در نتیجه پادشاه شدن او تغییر نکرده است. فروغی قبلاً هم رئیسالوزرا بوده است و فعلاً هم در همان سمت انجاموظیفه میکرد.2 بدین ترتیب اگر این زمان، یک بزنگاه تاریخی در نظر گرفته شود، نقش فروغی در تثبیت سلطنت رضاشاه اهمیت مییابد.
علیاکبر داور؛ یارگیری مخفی
رضاخان در ابتدا از حمایت قابلملاحظهای در میان نخبگان طبقه متوسط مدرن، از جمله باشگاه ایران جوان که جوانانِ در خارج تحصیلکردهای چون دکتر علیاکبر سیاسی و دکتر محمود افشار آن را برپا کرده بودند، برخوردار بود. علیاکبر داور، وزیر آینده عدلیه و مالیه که در سال 1316 زیر فشار رضاشاه خودکشی کرد، در میان طرفداران سردارسپه نسبت به سایرین به دلیل استدلال قوی و تحصیل در دانشگاه ژنو در رشته حقوق و علوم سیاسی برتری داشت. داور در روزنامه خود آشکارا از نیاز به دیکتاتوری طرفداری میکرد. همچنین روزنامهنگاران جوان و برجستهای چون زینالعابدین رهنما به کارزار رضاخان پیوستند. آنها، به همراه گروه تازه تأسیس دموکراتهای مستقل ایران (که در مجلس به فراکسیون تجدد معروف بود)، به رهبری سید محمد تدین، شروع به طرفداری از تغییر رژیم به جمهوری به نفع رضاشاه کردند و از حمایت سوسیالیستهایی مانند سلیمان میرزا نیز برخوردار شدند.3
از مهمترین اقدامات داور، تهیه مادهواحده انقراض قاجار و به سلطنت نشستن رضاخان بود. وی پس از مطالعه کافی در قوانین اساسی کشورهای مترقی، شرحی به نام مادهواحده تهیه کرد که انقراض قاجار و به قدرت رسیدن رضاخان را عملی مینمود. این متن در ابتدا مورد تایید دوستان وی و سپس مورد موافقت سردار سپه قرار گرفت. از اواخر مهرماه 1304 تلگرافهای زیادی از سراسر ایران به مجلس میآمد که حاوی ابراز انزجار مردم از سلسله قاجاریه و شخص احمدشاه و درخواست آنان برای خلع احمدشاه و قاجاریه از سلطنت بود. همچنین شبنامههایی با همین مضمون پخش میشد. از اول آبان به بعد نیز در مدرسه نظام چادرهایی برپا میشد و شماری از مردم حدود چهارصد تا پانصد نفر در آنجا متحصن شدند و خلع احمدشاه و قاجاریه را از سلطنت، طلب میکردند. در این برنامهها دست رضاخان و عوامل و هواداران پشت پرده او پیدا بود. به عبارتی این برنامههای بهظاهر خودجوش بر اساس نقشههای ایادی رضاخان و از جمله داور طرحریزی میشد. از اواخر مهرماه به بعد نیز عبدالحسین تیمورتاش و علیاکبر داور و چند تن از دیگر نمایندگان هوادار رضاخان به جمعآوری امضا و آراء از نمایندگان مجلس برای خلع قاجاریه از سلطنت پرداختند.4
مهمترین کار ویژه دو نشریه ایرانشهر و آینده را میتوان شکلدهی فضای ذهنی ایرانیان در آغاز دهه 1300 با باستانگرایی و توجه به عناصر تجدد دانست که رویهمرفته موردتوجه دولت رضاشاه قرار گرفت و توانست با تکیه بر این موارد، قدرت سیاسی را کسب کند.
از بامداد روز هشتم آبان ماه 1304 داور ستاد کار خود را در منزل سردار سپه تشکیل داد. وکلا پشت سر هم توسط مأمورین نظامی به خانه سردار سپه جلب میشدند و به آنها تکلیف امضای مادهواحده میشد. سید محمد تدین نایبرئیس اول آن روز مجلس نیز بیان میکند که در روز جمعه 8 آبان ماه 1304 پس از تماسی که با وی گرفتهشده، به داور مراجعه کرده است. هنگامیکه وی داور را در زیرزمین ملاقات میکند، داور پشت میز نشسته و وکلا مشغول امضای نامهای هستند و در این هنگام داور به پیشخدمت دستور میدهد تا با دیگر وکلا نیز تماس گرفته شود و آنها را به امضای این مادهواحده فراخوانند. سپس داور از تدین نیز درخواست امضای نامهای را میکند که در آن نوشتهشده بود: «مجلس شورای ملی، به نام سعادت ملت ایران انقراض سلطنت قاجاریه را اعلام نموده و حکومت موقتی را به شخص آقای رضاخان پهلوی واگذاری نماید».5 شمار اندکی از کسانی که به این طریق دعوت به امضای پیشهنگام طرح مذبور شده بودند از این کار خودداری کردند، اما بیشتر نمایندگان با تطمیع و تشویق یا تهدید و ارعاب امضای موافق خود را پای طرح نهادند.6
در جلسه نهم مجلس پنجم که تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی صورت گرفت نیز علیاکبر داور در مقام تغییر قانون اساسی به نفع رضاشاه سخنرانی کرد. در ماده 36 قانون اساسی مشروطه آمده بود که سلطنت تنها در پادشاهان قاجار تداوم خواهد یافت و برای به قدرت رسیدن رضاخان بایستی این ماده تغییر مییافت. داور در مقام دفاع از این تغییر بیان میکند: «کاری که ما میکنیم واقعاً نقض قانون اساسی نیست... ایشان ممکن است همچو تشخیص بدهند که یک چنین پیشنهادی برخلاف مصالح مملکت است و بنده هم خدا را شاهد میگیرم و عرض میکنم که این تغییر و این پیشنهاد موافق صلاح مملکت است».7 در ادامه داور به همکاری نکردن شاهان قاجار با مجلس و معضلاتی که برای کشور ایجاد کردند اشاره میکند و میگوید: «در این صورت لازم نیست که ما بیاییم و برای دفاع از یک خانوادهای که بیلیاقتی آنها را تصدیق میکنیم وارد شویم و قضیه را به خونسردی تلقی کنیم».8 بنابراین حمایتهای علیاکبر داور چه در جلب حمایت نمایندگان و چه بهرهگیری از تحصیلات حقوقی خود در راستای تغییر قانون اساسی به نفع سردار سپه اهمیت مییابد.
حسین کاظمزاده ایرانشهر و محمود افشار؛ ایدئولوژیسازی
یکی از مهمترین اقداماتی که رضاشاه برای بهدستآوردن مشروعیت از آن بهره فراوانی برد، ایدئولوژیسازی بود. اگرچه برخی از نخبگان در حوزه عمل سیاسی به فعالیت در راستای دستیابی رضاشاه به قدرت پرداختند اما برخی از شخصیتهای دیگر در حوزه نظری راه را برای صعود رضاخان به مقام سلطنت هموار کردند. از مهمترین این شخصیتها میتوان به حسین کاظمزاده ایرانشهر اشاره کرد. نشریه ایرانشهر که به مسئولیت و سردبیری وی از سال 1301 تا 1306 در آلمان منتشر میشد به ایرانیت بیش از شاخصهای هویتی دیگر توجه داشت. کاظمزاده ایرانشهر در این دوره با تأکید بر ملیت و ایرانیت به دنبال هویتسازی برای ایرانیان بود و اینگونه از ضرورت ناسیونالیسم مینویسد: «هر فردی که خون آریایی در بدن دارد و خاک ایران را وطن خود میشمارد، خواه کرد و بلوچ، خواه زرتشتی و ارمنی، باید ایرانی شمرده و ایرانی نامیده شود».9
همچنین محمود افشار، بنیانگذار مجله آینده در نخستین شماره آن با عنوان «مطلوب ما: وحدت ملی ایران» بر این نکته تأکید میکند که وحدت ملی کامل هنگامی ظهور خواهد کرد که در تمام مملکت زبان فارسی عمومیت یابد، اختلافات محلی از حیث لباس و غیره محو شود و ملوکالطوایفی از بین برود. همچنین تقیزاده در همین شماره و در یادداشتی با عنوان «مقدمات آینده روشن» مینویسد که «چهار رکن عمده این استقلال و تمدن و ترقی بعقیده اینجانب عبارتست از وحدت ملی، امنیت، اصلاح ادارات دولتی و بخصوص مالیه و اصلاح اصول حکومت ملی و نمایندگی ملی».10 بنابراین مهمترین کار ویژه این دو نشریه را میتوان شکلدهی فضای ذهنی ایرانیان در آغاز دهه 1300 با باستانگرایی و توجه به عناصر تجدد دانست که رویهمرفته موردتوجه دولت رضاشاه قرار گرفت و توانست با تکیه بر این موارد، قدرت سیاسی را کسب کند.
فشرده سخن
رضاشاه در رسیدن به مقام سلطنت راه دشواری را در پیش داشت که بدون کمکهای نظری و عملیِ شخصیتها و نخبگانِ آن روزگار، این امر امکانپذیر نبود. فعالیتهای عملی شخصیتهای مختلف رضاشاه را در کسب مقام سلطنت یاری میبخشید و فعالیتهای نظری نویسندگان نیز مشروعیتسازِ اقدامات وی شد.
رضاخان مجلسی را که با خوف و رجا به او رأی داده بود همواره طویله میخواند
شماره آرشیو: 1-3669-7ع
پی نوشت:
1. موسی غنینژاد، اقتصاد و دولت در ایران، اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران، 1395، صص 160- 163.
2. سیروس غنی، ایران برآمدن رضاخان و برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران، انتشارات نیلوفر، 1392، چاپ ششم، صص 400- 401.
3. تورج اتابکی، تجدد آمرانه، ترجمه مهدی حقیقتخواه، تهران، انتشارات ققنوس، 1396، چاپ پنجم، صص 33- 34.
4. داریوش رحمانیان، ایران بین دو کودتا (تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران)، تهران، انتشارات سمت، 1394، چاپ سوم، ص 77.
5. باقر عاقلی، داور و عدلیه، تهران، انتشارات علمی، 1369، صص 71- 72.
6. رحمانیان، همان، ص 77.
7. حسین مکی، تاریخ بیستساله ایران، جلد سوم، چاپ چهارم، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1374، ص 492.
8. همان، ص 497.
9. مجله ایرانشهر، 1302، سال 2، شماره 2، صص 74- 75.
10. مجله آینده، 1304، سال 1، شماره 1. https://iichs.ir/vdcb.gb0urhb8fiupr.html