...جنگ نفت که پس از پایان جنگ دوم جهانی و سیاست‌مداری قوام به خروج ارتش سرخ و پایان غائله آذربایجان انجامید و شاه فکر می‌کرد دیگر دغدغه خاطری ندارد با همان «تبصره» دو خطی ضمیمه ماده واحده ردّ قرارداد نفت قوام و سادچیکف،‌ آتش خود را روز به روز سوزان‌تر می‌نماید چنان‌که از مذاکرات گس ـ گلشائیان در اتاق در بسته به مجلس پانزدهم کشیده شد...
مصدق به روایت عمیدی نوری!
«...جنگ نفت که پس از پایان جنگ دوم جهانی و سیاست‌مداری قوام به خروج ارتش سرخ و پایان غائله آذربایجان انجامید و شاه فکر می‌کرد دیگر دغدغه خاطری ندارد با همان «تبصره» دو خطی ضمیمه ماده واحده ردّ قرارداد نفت قوام و سادچیکف،‌ آتش خود را روز به روز سوزان‌تر می‌نماید چنان‌که از مذاکرات گس ـ گلشائیان در اتاق در بسته به مجلس پانزدهم کشیده شد [و] با مبارزه اقلیت چند نفری «مکی،‌ حائری‌زاده،‌ عبدالقدیر آزاد [و] بقائی» چنان گسترش یافت که مجلس شانزدهم و محیط کشور در حرارت زیاد نفت در تلاطم بود که با قتل رزم‌آرا نخست‌وزیر و اعلام ملی شدن نفت اوج گرفته مصدق‌السلطنه زمام‌دار مقتدر کشور برای اجرای امر ملی شدن نفت گردیده است. در این اوضاع و احوال بود که شاه باز هم خود را کنار کشیده در انتظار روزی ماند که جنگ نفت نیز پایان یابد تا حکومت مطلقه رضاشاهی خود را بلامعارض و بی‌محابا به کار برد بنابراین قوام‌السلطنه که مراحل اواخر دهه هفتم عمر خود را با آن قلب ناراحت می‌گذرانید باز هم به امید ورود در گود سیاست برای حل مشکل نفت خود را به زودی آماده برگشت به ایران نموده وقتی وارد تهران گردید به اوضاع پرداخت.
 
کار نفت با سیاستهای پیچیده بین‌المللی و علاقه آمریکا...[به] منافع نفتی ایران و نقطه نظرهای سیاست شوروی در امر نفت و دست و پاهای انگلیسی‌های مغرور که فرصت حل امر را از سال‌های پیش با سخت‌گیری‌های بی‌جهت از دست داده بودند،‌ مصدق‌السلطنه را چنان گرفتار نموده بود که از اصول عقاید خود در رعایت قوانین و آزادی‌هایی که هفتاد سال برای آن سنگ به سینه می‌زد خارج نموده چنان قدرت مطلقه قانونی با گرفتن اختیارات از مجلس و ترسانیدن شاه از تظاهرات به اصطلاح ملی با همکاری آقاسیدابوالقاسم کاشانی به وجود آورده بود و با افراد تجهیزی خود روزنامه‌های انتقادی را غارت می‌کرد که از آذر 1330 یک صف قوی از مخالفین مطبوعاتی که خود من نیز با آنها بودم به علت غارت ادارات آنها در مجلس علیه او متحصّن بودند در حالی‌که در اتاق‌های دیگر یک صف از نمایندگان مجلس که در رأس آنها جمال امامی قرار داشت به عنوان اقلیت مخالف دولت از نداشتن امنیت از چاقوکشان دولت متحصّن بودند. کار نفت نیز از جنبه فنی و استخراج و بهره‌برداری به سیاست‌بافی در کوچه و بازار و مبارزه با انگلیس و اخراج کارشناسان خارجی نفت از کشور و قطع رابطه با دولت انگلیس و این‌گونه تظاهرات احساساتی کشیده بود که مصدق و کاشانی بالای اوج احساسات قرار داشتند ولی مصدق که می‌دانست وضع مالی و اقتصادی کشور بسیار بد است و نظامی‌ها هم در اختیار شاه هستند و هر لحظه هم حوادثی علیه او می‌رود در تیر ماه 1331 به شاه فشار آورد که باید اختیار وزارت جنگ و قوای انتظامی نیز به دست خودم باشد و پست وزارت جنگ را هم باید خودم داشته باشم. اما شاه که بسیار ملاحظه او را می‌کرد و سعی می‌نمود از درگیری با او خودداری کند از این پیشنهاد یکّه خورد که مبادا علیه شخص او نقشه‌ای در پیش باشد از این جهت از طرفی در برابر او مقاومت می‌نمود و از طرف دیگر به وسیله ایادی که داشت در مجلس دست به فعالیت زد که زمینه‌ای برای نخست‌وزیری دیگری فراهم سازد... به هر حال اصرار دکتر مصدق به شاه برای گرفتن مهار وزارت جنگ و قوای انتظامی از یک طرف و مقاومت شاه از طرف دیگر و آماده شدن زمینه در مجلس برای ارائه تمایل به نخست‌وزیری قوام‌السلطنه کار را به جایی رسانید که مصدق برای تهدید شاه اعلام استعفا از نخست‌وزیری نمود در حالی که برخلاف انتظارش دید شاه استعفایش را پذیرفت و به مجلس اطلاع داد تمایل برای نخست‌وزیر جدید را فوراً‌ اعلام دارند که دکتر امامی (امام جمعه تهران) رئیس مجلس آن روز نیز جلسه خصوصی را تشکیل داد استعفای مصدق را اعلام [کرد] و رأی تمایل نخست‌وزیر جدید را با اکثریت برای قوام‌السلطنه به دست آورده فوراً‌ به شاه اطلاع داد،‌ که فرمان نخست‌وزیری او نیز صادر شد.
 
من آن روز طبق معمول که از اواخر آذرماه پارسال تا آن روز 27 تیر ماه 1331 که بیش از هفت ماه بود تحصّن مدیران جراید در مجلس ادامه داشت هر روز نزد متحصّنین که خودم نیز جزو آنها بودم ولی شب در آنجا نمی‌ماندم در اتاق متحصّنین بودم و پیشنهاد نمودم دیگر با سقوط دولت مصدق موردی برای بقای ما در تحصّن نیست بهتر است دسته‌جمعی به ملاقات قوام‌السلطنه برویم و ببینیم اوضاع از چه قرار است. رفقا با این پیشنهاد موافقت نموده اعلامیه‌ای به عنوان موفقیت مطبوعات کشور از تحصّن هفت ماه بر سقوط دیکتاتوری تهیه شد که فردا در روزنامه‌هایمان منتشر شد ولی خودمان دسته‌جمعی نزد قوام‌السلطنه رفتیم...»1  
 

دکتر محمد مصدق به اتفاق دکتر غلامحسین مصدق و چند تن از همراهان
شماره آرشیو: 4502-4ع

پی نوشت:
 
1. ابوالحسن عمیدی‌ نوری،‌ یادداشت‌های یک روزنامه‌نگار (تحولات نیم قرن اخیر تاریخ معاصر ایران از نگاه ابوالحسن عمیدی نوری)،‌ به کوشش: مختار حدیدی ـ جلال فرهمند،‌ ج2،‌ تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،‌ 1384، صص116ـ119. https://iichs.ir/vdcg.u93rak9qqpr4a.html
iichs.ir/vdcg.u93rak9qqpr4a.html
نام شما
آدرس ايميل شما