در زمینه ترویج موسیقی، فرح پهلوی موسیقی آمریکایی را بر سایر انواع آن ترجیح میداد، بهگونهای که خود در خاطراتش به این مطلب به صراحت اعتراف میکند که: «در زمینه موسیقی، طبعاً موسیقی آمریکایی مورد توجه ما بود».
هنگام ازدواج محمدرضا پهلوی با فرح دیبا، خاندان پهلوی، چهارمین دهه حکومت و ملکداری خود را سپری میکرد. در این زمان موقعیت درباریان و خانواده پهلوی به طور بیسابقهای در اجتماع ایرانیان تنزل یافته بود و این خاندان به دلیل سوء استفاده از موقعیت دربار و حکومت به شدت مورد تنفر مردم ایران واقع شده بودند. به همین دلیل پهلویها به دنبال اقداماتی برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود در افکار مردم داخل و بینالمللی بودند. فرح با راه یافتن به دربار پهلوی، تبدیل به وسیلهای برای ترمیم چهره رژیم با چهره دروغین فرهنگی شد. بدین ترتیب فرح دیبا پس از ورود به دربار پهلوی تبدیل به مسئول و تصمیمگیرنده اصلی در برنامهریزی و اجرای فعالیتهای فرهنگی و هنری در حوزههای مختلف شد. او با اقدامات به ظاهر فرهنگی و یا رفاهی، میکوشید در افکار عمومی از رژیم و دربار چهرهای اصلاحگر، خیرخواه و خدمتگزار ارائه دهد. از طرف دیگر نماینده گروهی غربگرا بود و خواسته یا ناخواسته به دلیل سلایق و اعتقاداتش در جهت فرهنگ و ارزشهای غربی حرکت میکرد و بدین دلیل فرهنگ و ارزشهای غیر ایرانی و اسلامی را در خلال کارهای بهظاهر خیرخواهانه و فرهنگی خود ترویج میداد. در ادامه این نوشتار به ویژگیهای فرهنگی نهادهای تأسیس شده تزیر نظر فرح میپردازیم و اینکه افکار و ایدههای او در زمینه هنر و فرهنگ چه سمت و سویی داشت و یا الگوی او چه نوع هنر و فرهنگی بود.
1. تأسیس کتابخانهها و مراکز نشر و چاپ کتاب
فرح دیبا که بزرگ شده و تحصیل کرده در مدارس خارجی بود سخت تحت تأثیر فرهنگ و آداب غربی آن مناطق قرار گرفته و آن شیوه تربیتی و آموزشی را برتر از شیوه تربیتی اسلامی و بومی کشور میدانست. در همین راستا یکی از محورهای اصلی اقدامات اجتماعی بهظاهر اصلاحگرانِه و فرهنگی فرح، اجرای سیاستی متناسب با آن الگوها بود. او برای عملی کردن این ایده، در ابتدا مراکز نشر و چاپ کتاب و کتابخانهها را هدف خود قرار داد و دست به تأسیس کتاب کتابخانه و چاپخانههایی زد و در آن کتابهایی را انتشار داد که کاملاً غربی و مروج فرهنگ غرب و آداب زندگی آنان بود. انتشار کتاب اگرچه اقدامی بهظاهر فرهنگی محسوب میشد ولی چون محتوای کتابها در جهت دور نمودن فرزندان و جوانان از باورها و ارزشهای بومی بود خود در ادامه به حرکتی ضد فرهنگی و ضد فرهنگ بومی کشور بدل شد.1 به عنوان نمونه یکی از کتابهایی که در نهادهای فرهنگی زیر مجموعه فرح چاپ و در کتاب خانهها پخش شد کتاب «چگونه بچه به دنیا میآید» بود. این کتاب به حدی دور از فرهنگ مردم و کودکان ایرانی بود که فرح خود اعتراف میکند نمیتوان آن را در بین مردم مذهبی روستانشین و شهرهای کوچک انتشار داد و در ابتدا باید از شهرهای بزرگ شروع کرد: «کتابهایی که برای روستازادگان فرستاده میشود باید تا آنجا که ممکن است ساده و آموزنده باشد. فرستادن کتابهایی مثل «چگونه بچه به دنیا میآید» به روستاها و شهرهای کوچک به هیچ وجه روا نیست، حتی در کتابخانهها هم نمیتوان آنها را در اختیار کودکان قرار داد... وجود این کتابها در کتابخانههای تهران یا اصفهان بیزیان است».2
2. تأسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از مراکز مهم ایجاد شده توسط فرح محسوب شناخته میشد و کاملاً بر اساس الگو و فرهنگ غربی برنامهریزی و اداره میگردید. کانونهایی که در سرتاسر ایران احداث شده بود قصد داشت الگوهای ضد بومی و غربی را به جامعه ایران تزریق و آن را در میان جوانان نهادینه سازی کند. به عنوان نمونه لیلی ارجمند مسئول کانون پرورش فکری که مستقیماً از سوی فرح انتخاب شده بود، در جواب پیشنهاد انتشار کتاب زندگی پیامبر (ص) برای کودکان در آن کانون، چنین پاسخ میدهد: «...در مورد کتاب زندگی حضرت محمد(ص) برای کودکان و نوجوانان نوشته آقای محسن جاویدان که برای اظهار نظر به این کانون ارسال فرموده بودید به اطلاع میرسد این کتاب متأسفانه در روال راه و رسم همیشگی کانون نیست و خصوصیاتی که برای کودکان و نوجوانان در آن چشمگیر باشد، مشاهده نمیشود».3
لیلی ارجمند مسئول کانون پرورش فکری که مستقیماً از سوی فرح انتخاب شده بود، در جواب پیشنهاد انتشار کتاب زندگی پیامبر (ص) برای کودکان در آن کانون، چنین پاسخ میدهد: «...در مورد کتاب زندگی حضرت محمد(ص) برای کودکان و نوجوانان نوشته آقای محسن جاویدان که برای اظهار نظر به این کانون ارسال فرموده بودید به اطلاع میرسد این کتاب متأسفانه در روال راه و رسم همیشگی کانون نیست و خصوصیاتی که برای کودکان و نوجوانان در آن چشمگیر باشد، مشاهده نمیشود».
در کل فعالیتهای عمده کانون که بهاصطلاح متولی امور تربیتی کودکان، نوجوانان و جوانان جامعه بود در این راستا خلاصه میشد: دعوت از بازیگران مبتذل زن و مرد سینما و تلویزیون، آموزش رقاصی، نمایش فیلمها و معرفی و ارائه کتابهای زنندهای چون «بچهها چگونه به دنیا میآیند» که عمدتاً مورد اعتراض مردم و جامعه ایرانی به دلیل فرهنگ غربی آن قرار میگرفت.4
3. تأسیس جشنوارههای هنر و موسیقی
فرح پهلوی با توجه به دیدگاههایش در ارتباط با فرهنگ و آداب غربی و احساس تحقیر در برابر آن، نوعی غربزدگی را که با جامعه سنتی و اسلامی ایران سازگاری نداشت، تبلیغ میکرد. او این کار را از طریق سازمانها و نهادهای زیر نظر دفترش، و از طریق سینما، تلویزیون، تئاتر و نقاشی و موسیقی به جامعه تزریق و نهادینهسازی میکرد. به عنوان نمونه در این ارتباط میتوانیم از برگزاری جشنواره هنر در سالهای 1346 تا 1356 که هر ساله در شیراز برگزار میشد نام ببریم که ملکه خود شخصاً ریاست آن را به عهده گرفته بود. در این جشنواره هرساله مردم شاهد اجرای صحنههای خلاف اخلاق، فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی بودند که هیچ سنخیتی با سنتهای آنان نداشت و کاملاً غربی و مروج فرهنگ آنان بود. جنجالهای جشنواره هنر شیراز وقتی به اوج خود رسید که در یک سال یک گروه هنرپیشه، دکانی را در یکی از خیابانهای اصلی شیراز در نزدیکی مسجد اجاره و درون دکان و در پیادهروی جلوی آن نمایشی شنیع اجرا کردند که به نقل از ویلیام شوکراس اگر چنین نمایشی در خیابانهای هر شهرک انگلیس یا امریکا اجرا میشد جنجال برپا میکرد و منجر به بازداشت هنرپیشگان میشد.5در زمینه موسیقی نیز همین رویه جاری بود و ابتذال به شدیدترین وجه آن وجود داشت و فرح پهلوی موسیقی آمریکایی را بر سایر انواع آن ترجیح میداد، به گونهای که خود در خاطراتش به این مطلب به صراحت اعتراف میکند که: «در زمینه موسیقی، طبعاً موسیقی آمریکایی مورد توجه ما بود».6
4. تأسیس امور خیریه
بر اساس اظهارات فرح پهلوی، سازمانهای تحت نظر او برای رفع مشکلات مردم و ارتقای سطح فرهنگی، معیشتی و بهبود هنر جامعه و .. تأسیس شده ولی در مجموع اقدامات او خارج از اهداف اصلی و تعریف شده بود. آنچه تحت عنوان امور خیریه توسط دربار انجام میگرفت فیالواقع چیزی بیش از یک نمایش نبود که غالباً هم برای جلب توجه کشورهای غربی به اجرا در میآمد. با اینکه تبلیغات زیادی در خصوص کارهای خیریه سازمانها و نهادهای تحت نظر فرح انجام میگرفت، ولی اقدامات صورت گرفته دراینباره بسیار ناچیز بود. مثلاً مینو صمیمی منشی فرح پهلوی در کتاب خاطرات خود، دیدارش با رئیس یکی از مراکز نگهداری کودکان معلول که فرح با تبلیغات فروان احداث کرده بود، چنین توصیف میکند: «وقتی وارد دفتر دکتر لقمان ادهم شدم، احساس کردم میخواهد مطلب بسیار مهم و محرمانهای را با من در میان بگذارد.... خیلی شمرده و آرام گفت: امروز میخواهم این مطلب بسیار مهم را به شما یادآور شوم که باید جلوی تبلیغات زیاد از حد خود را بگیرید... البته این تبلیغات مربوط به فعالیتهای سازمان، هرچه در خارج از کشور افزایش یابد، این وضع هیچ اشکالی ندارد، ولی چنانچه بخواهید همین شیوه تبلیغاتی را در ایران هم دنبال کنید، هر روز با عده کثیری مواجه خواهیم شد که میخواهند کودکان معلول خود را به دست ما بسپارند و تصدیق میکنید که چنانچه بخواهیم جوابگوی مردم باشیم، ناچار باید از تمام ظرفیت مرکز نگهداری کودکان معلول استفاده کنیم و این البته باعث خواهد شد تا دیگر چیزی از زیبایی و محاسن ساختمان مرکز باقی نماند».7 بهخوبی از این گفتار لقمان ادهم رئیس مرکز نگهداری کودکان معلوم پیداست که این مراکز بیشتر جنبه تبلیغاتی داشتند تا اجرایی و عملی و هدف از تأسیس آن چیز دیگری بوده است.
فرجام
به طور طبیعی نقطه شروع هر کار فرهنگی باید متناسب با شرایط اقلیمی، زیستی و نیازهای فرهنگی آن جامعه منعقد شود تا بدین وسیله مردم آن جامعه از سایه و ثمره آن بهرهمند شوند. آثار فرهنگی بهمثابه کالایی هستند که فروشندهای باید آن را به ضرورت تولید کند و خریدارش آن را بنا به نیازهای واقعی خواستار شود، اما فرهنگی که فرح پهلوی و نهادهای زیر مجموعه آن ترویج میکردند، نه تنها با نیازهای واقعی مردم آن زمان سازگار نبودند بلکه کاملاً مغایر با آداب و رسوم جامعه مردم مسلمان ایران بود و همین امر را باید از دلایل اصلی فروپاشی و شکست آن طرحها بدانیم.
جنجالهای جشنواره هنر شیراز وقتی به اوج خود رسید که در یک سال یک گروه هنرپیشه، دکانی را در یکی از خیابانهای اصلی شیراز در نزدیکی مسجد اجاره و درون دکان و در پیادهروی جلوی آن نمایشی شنیع اجرا کردند که به نقل از ویلیام شوکراس اگر چنین نمایشی در خیابانهای هر شهرک انگلیس یا امریکا اجرا میشد جنجال برپا میکرد و منجر به بازداشت هنرپیشگان میشد
شماره آرشیو: 673-113ق
پی نوشت:
1. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، فرح پهلوی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1387، ص 47.
2. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، لیلی امیر ارجمند، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سال 1382، ص 135.
3. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، لیلی امیر ارجمند، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سال 1382، ص 135.
4. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، فرح پهلوی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1387، ص 48.
5. ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا مهدوی، تهران، انتشارات پیکان، 1381، ص 115.
6. فرح پهلوی، کهن دیارا(خاطرات فرح پهلوی)، تهران، نشر فرزاد، ص 62.
7. مینوصمیمی، پشت پرده تخت طاووس(خاطرات مینو صمیمی)، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، اطلاعات، 1391، ص 136-137. https://iichs.ir/vdch.mn-t23nixftd2.html