نتیجه فعالیتهای طرفداران قوامالسلطنه به اینجا کشید که در اواسط سال 1321 کابینه سهیلی ساقط شد و تمایل مجلس سیزدهم به زمامداری قوامالسلطنه ابراز گردید...
«نتیجه فعالیتهای طرفداران قوامالسلطنه به اینجا کشید که در اواسط سال 1321 کابینه سهیلی ساقط شد و تمایل مجلس سیزدهم به زمامداری قوامالسلطنه ابراز گردید...
قوامالسلطنه به رتق و فتق امور پرداخته سعی مینمود قدرت پارلمان و دولت مسئول در برابر مجلس را زیاد نماید و از دخالت دادن دربار و درباریها که مقام غیر مسئول در حکومت مشروطه میباشند جلوگیری نماید و عملاً به محمدرضاشاه تدکر داده باشد که سیستم سلطنت رضاشاهی دیگر نباید ادامه یابد. و این کار را از کابینه خود شروع نمود، یعنی به وزیران خود گفته بود: مسئول دولت منم و من هم در مقابل مجلس شورا مسئولیت دارم باید وزیران در کارها به من گزارش دهند و وزارتخانهها هم به غیر از وزرا و بالنتیجه نخستوزیر به مقام دیگری در کارها نه مراجعه کنند و نه گزارش دهند تا حکومت مشروطه و دموکراسی برچیده شده سالها از این کشور، دو مرتبه به وضع عادی و معنای حقیقی خود برگردد. ولی اولاً طبع رجال ایران مساعد با تعظیم و تکریم در برابر شاه میباشد که در تاریخ ایران مقام اول را دارد و صدراعظمها همیشه از طرف او تعیین میشدند و این سنت تاریخی اینقدر ریشهدار است که با این حرفها در این کشور از بین نمیرود و ثانیاً رجالی از قبیل دبیراعظم بهرامی که وزیر پست و تلگراف کابینه قوام شده بودند (در حالی که او قبل از رضاشاه رئیس کابینه وزارت جنگ بود و از آن روز به بعد فقط یا سردار سپه وزیر جنگ و سپس رضاشاه را میشناخت و به او تعظیم میکرد) ممکن نیست چند روزی که قوامالسلطنه برحسب اوضاع روز به زمامداری رسیده است آنقدر حرف او را مورد قبول و اطاعت قرار دهد که اگر محمدرضاشاه او را احضار نمود بدون اجازه قوامالسلطنه نخستوزیر مسئول خود شرفیاب نگردد. و یا کفیل شهربانی کشوری که 20 سال بود به سردار سپه و بعد به رضاشاه گزارش کارها را میداد، نمیتواند ترک عادت کرده از گزارش به محمدرضاشاه خودداری کند.
به همین جهت مبارزه قوامالسلطنه با اینکار دستگاه خودش در گرفت. به نحوی که یک روز دبیراعظم بدون اطلاع قوامالسلطنه نزد شاه رفت و قوامالسلطنه او را مورد تغیّر خود قرار داد و این ماجرا به مطبوعات نیز کشیده شد و از طرف مطبوعات آزادیخواه، مثل ستاره، داد و باختر امروز که جدیداً از طرف سیفپور، برادر حسین فاطمی در تهران انتشار مییافت و همچنین مطبوعات دست چپ مثل روزنامه مردم ارگان حزب توده مورد تقویت قرار گرفت. در حالی که روزنامههای اطلاعات و کیهان و کوشش و مجله تهران مصور دهقان که طرفدار دربار بودند در این امر به سکوت گذرانیده فقط خبر آن را منتشر ساختند. ولی شاه را بیمناک از فعالیت قوامالسلطنه نموده ادامه زمامداریش را خطرناک برای سلطنت معرفی کردند و به چارهجویی پرداختند، زیرا هم شاه استعداد ابراز قدرت داشت و هم اطرافیان، بیمناک از خود بودند.1»
احمد قوام نخستوزیر با لباس تشریفات،
به اتفاق یوسف شکرائی عضو برجسته وزارت دربار هنگام شرکت در مراسم سلام رسمی
شماره آرشیو: 5926-1ع
پی نوشت:
1. ابوالحسن عمیدی نوری، یادداشتهای یک روزنامهنگار (تحولات نیم قرن اخیر تاریخ معاصر ایران از نگاه ابوالحسن عمیدی نوری)، به کوشش: مختار حدیدی ـ جلال فرهمند، ج2، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384، صص188ـ189. https://iichs.ir/vdcd.f092yt0ofa26y.html