... برای تغییر ذائقه، به شاه گفتم دختری که دیروز دیده بود، یعنی همانی که به نظر من خلوضع آمده بود، علنا مرا به جای شاه گرفت؛ چون تعظیم غرایی کرد و بعد هم خودش را انداخت توی بغل من. من هم کاملا دست و پایم را گم کرده بودم و نمیدانستم به چه زبانی او را از اشتباه درآورم...
سهشنبه، 7 آبان 1353
«... برای تغییر ذائقه، به شاه گفتم دختری که دیروز دیده بود، یعنی همانی که به نظر من خلوضع آمده بود، علنا مرا به جای شاه گرفت؛ چون تعظیم غرایی کرد و بعد هم خودش را انداخت توی بغل من. من هم کاملا دست و پایم را گم کرده بودم و نمیدانستم به چه زبانی او را از اشتباه درآورم. با وجود این، به گفته یک آشنای مشترک که بعدا او را ملاقات کرد، دخترک خیلی ساده است و ضرری ندارد که شاه رضایت دهد با او شام بخورد. شاه پاسخ داد که خودش هم به این نتیجه رسیده است...»1
محمدرضا پهلوی در یک ضیافت خصوصی در دهه 1350
شماره آرشیو: 981-11ع
پی نوشت:
1. اسدالله علم، گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم)، ج 2، تهران، طرح نو، چ اول، بهار 1371، ص 628. https://iichs.ir/vdcf.jdviw6dvcgiaw.html