گذری بر شعارهای انقلاب اسلامی(1)

مبارزه با زبان طنز

مردم برای بیان ایدئولوژی انقلابی خود، علاوه بر زبان حماسه و جهاد، در بسیاری مواقع از زبان طنز، شوخی و فکاهی نیز بهره می‌بردند. این دست شعارها، که بیشتر توسط مردم کوچه و بازار و به فراخور شرایط عمومی زمان و مکان سر داده می‌شد، ضمن اینکه نوعی تنوع و انبساط خاطر را ایجاد می‌کرد، چند ویژگی عمده داشت
مبارزه با زبان طنز
 
هم‌زمان با اوج‌گیری انقلاب اسلامی در سال‌های 1356 و 1357 و در ماه‌های منتهی به بهمن 1357، یکی از ابزارها و تاکتیک‌هایی که توسط مردم انقلابی به خوبی استفاده شد و در مسیر پیشبرد اهداف نهضت با استقبال عمومی همراه شد، استفاده از شعارها و عبارات آهنگینی بود که به نوعی اعلامیه‌های مردمی به‌شمار می‌آمدند. چه بسا شعارهایی نظیر «مرگ بر شاه» یا «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» اصلی‌ترین شعارهایی بوده باشند که توسط خود مردم شکل گرفتند و مبنایی‌ترین اصول انقلاب را معرفی کردند.
 
در واقع در آن سال‌ها سعی می‌شد شعارها با شعوری انقلابی همراه باشد؛ شعوری که دربردارنده خواسته‌های قلبی و مطالبات مردمی بود. به بیان دیگر این شعارها نیازهای اساسی و افکار و آمال مردم را معرفی می‌کردند. وقتی طی مصاحبه‌ای از مرحوم استاد شهریار سؤال شد که «سراینده این شعارها و شاعران آنها در جریان انقلاب اسلامی چه کسانی بودند؟ پاسخ داد: این شعارها، شاعرانش مردمان گمنام هستند».1 در واقع ارزش واقعی این شعارها نیز به گمنامی شاعران، اصالت‌محور و مردمی بودن آنهاست. این اشعار از قلب و جان مردم مایه می‌گرفتند و بیانگر احساسات درونی و خواسته‌های قلبی آنان بودند.
 
در این میان علاوه بر تفاوت ساختاری و زبان‌شناختی شعارها، محتوای آنها نیز از تنوع بسیاری برخوردار بود. غالب آنها علیه رژیم شاه، وابستگان دربار و دولت‌های مختلف پهلوی شکل می‌گرفت. افزون بر این، تأیید حرکت امام خمینی، تبعیت از رهبری روحانیت، واکنش نسبت به اقدامات، افکار و آرمان‌های گروه‌های غیر اسلامی مانند سازمان‌های چپ و شبه‌چپ (به‌ویژه چریک‌های فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق) نیز از جمله محورهای پرکاربرد شعارهای انقلاب به‌شمار می‌آمد. مردم انقلابی برای بیان ایدئولوژی انقلابی خود، علاوه بر زبان حماسه و جهاد، در بسیاری مواقع از زبان طنز، شوخی و فکاهی نیز بهره می‌بردند. این دست شعارها، که بیشتر توسط مردم کوچه و بازار و به فراخور شرایط عمومی زمان و مکان سر داده می‌شد، ضمن اینکه نوعی تنوع و انبساط خاطر را ایجاد می‌کرد، چند ویژگی عمده داشت:
 
  • نخست اینکه در اغلب موارد، اصلی‌ترین مبانی نظری و اجرایی رژیم پهلوی را هدف قرار می‌داد و به اصول بنیادین این رژیم می‌تاخت.2
    دیگر آنکه برآمده از دغدغه‌ها و نگره‌های توده‌های مردم بود و به همین دلیل می‌توانست نشان‌دهنده خواسته‌ها، مطالبات و دیدگاه‌های مردم عامه باشد.
 
  • سه دیگر آنکه شعارهای طنزآمیز، بازتاب عملکرد رژیم در میان مردم بود؛ درواقع واکنش مردم به کنش پهلوی را می‌شد در تبلور شعارهای فکاهی آن روزها جست. بی‌راهه نیست که طنز را در لغت به معنی فسوس کردن، عیب‌جویی و طعنه زدن گفته‌اند؛ به گونه‌ای که به صورتی خنده‌آور اظهار می‌گردد. طنز، با ناروایی می‌ستیزد و در پی خنده‌اش عبرت است؛ بنابراین در طنزگویی، هدف تنها خنداندن نیست، بلکه نیشخند طنز با خشم و قهری توأم است که با نوعی خودداری حکیمانه درآمیخته است.3
 
حکایت وجود عقلای مجانین که در تاریخ این مردم حضور فعالی داشتند نشان‌دهنده این حقیقت است که آنان برای بیان خواسته‌ها و مطالباتی که معمولا بیان آنان متضمن نوعی دل‌نگرانی و تشویش بوده است، به راحتی از عنصر طنز بهره برده‌اند  
بااین‌همه استفاده از شعارهای طنزآمیز الزاما به معنای عوام‌گرایی نبود. در ساختار زبانی بسیاری از این شعارها، به درستی از آرایه‌ها و هنرهای زبانی استفاده شده بود؛ برای نمونه در شعارهایی که در ادامه ذکر می‌شود، تا حد زیادی ذم شبیه به مدح استفاده شده است. در این آرایه، گوینده ضمن نکوهش کسی یا چیزی، واژه‌هایی چون: مگر، اما، لیکن، جز، الاّ و مانند آن را می‌آورد؛ به‌طوری که شنونده گمان می‌کند قصد ستایش دارد، اما پس از تأمل درمی‌یابد که جمله‌ای که پس از این کلمات آمده، ذم دیگری است.4
 
شریف امامی، نه شریفی، نه امامی                بلکه یک خر تمامی
 
ما می‌گیم شاه نمی‌خوایم، نخست‌وزیر عوض میشه
 
ما می‌گیم خر نمی‌خوایم، پالون خر عوض میشه
 
نه شاه می‌خوایم، نه شاپور، لعنت به هر چی مزدور
 
اینه شعار بختیار                منقل و وافورو بیار
 
شاه فراری شده                سوار گاری شده
 
بختیار شیره‌کش               باید بری مراکش
 
شاه در به در شده            ساواک بی‌پدر شده
نفتو کی بُرد آمریکا                     گاز رو کی برد شوروی
پولش رو کی خورد؛ پهلوی            مرگ بر این سلطنت پهلوی
 
ای شاه خائن تو پینه‌دوزی             کفش آقا پاره شده باید بدوزی
 
مرگ بر بختیار                  تخم مرغ ده ریال
 
این است شعار ملت           حراج نصف قیمت
 
اسرائیل نابود است روتختی موجود است
 
پسر رضا آلاشتی   رفتی توله‌تو گذاشتی
 
رضا کچلِ آلاشتی             عجب تخمی گذاشتی
 
پدر رضا، پسر رضا             سی‌وپنج میلیون نارضا
 
شاهِ کمرشکسته                تو توالت نشسته
داد می‌زنه: بختیار              یه آفتابه آب بیار
 
کوروش، برخیز که گندش درآمد
 
مرگ موهبتی الهی است که از طرف ملت به شاه تفویض می‌شود
 
خدا، شاه، میهن
گر بگیرد اولی جان پلیدِ دومی
ملتی یابد نجات، آسوده گردد سومی
 
گفتنی است وفور این دسته از شعارها تا حد زیادی ریشه در مناسبات کلامی زبان فارسی و کلا ایرانیان داشت؛ ایرانی‌جماعت به خوبی یاد گرفته بود که در قالب خنده، طنز و مزاح، اصلی‌ترین اعلان مواضع را داشته باشد. حکایت وجود عقلای مجانین که در تاریخ این مردم حضور فعالی داشتند نشان‌دهنده این حقیقت است که آنان برای بیان خواسته‌ها و مطالباتی که معمولا بیان آنان متضمن نوعی دل‌نگرانی و تشویش بوده است، به راحتی از عنصر طنز بهره برده‌اند و این بار نیز وجود فراوان این نمونه شعارها، راهکاری بود برای شخصیت‌ها و گروه‌هایی که هم از واکنش تند رژیم در قبال سر دادن شعارهای تند می‌ترسیدند و هم بیان مطالبت خود را لامحاله و ناگزیر می‌دانستند؛ بنابراین شوخی و استفاده از زبان طنز و هجو در شعارها بر پایه کمک گرفتن از آرایه‌های لفظی و نوعی هنجارشکنی و تابوشکنی انجام می‌شد؛ دلیل آن نیز روشن بود: پیش از این کسی جرئت نمی‌کرد اسم شاه یا حتی نخست‌وزیر را بدون ذکر القاب و عناوین احترام‌آمیز بر زبان آورد، اما طنز بهترین راه برای حذف این تابو بود.
 
مردم به راحتی می‌توانستند با اغراق‌گویی، خصایص و ویژگی‌ها و مختصات شاه و اطرافیانش را به سخره بگیرند؛ از وضع ظاهری و شکل و شمایل آنها گرفته (مثل ممد دماغ یا پسر رضا کچل) تا ممیزه‌های فردی دیگر (مثلا اشاره به عادت‌های تدخینی بختیار) یا گفته‌های غیرواقعی مسئولان (تمسخر گفته ازهاری مبنی بر نوار بودن صداهای انقلابی). از این نمونه‌ها و دسته‌بندی‌ها به‌وفور می‌توان یافت، اما نکته‌ای که در خلق بیشتر آنها به صورت یکسان وجود دارد این است که این شعارها ابتدا در محافل خصوصی موضوع پچ‌پچ‌های خصوصی بوده و سپس سدشکنی کرده و بعد از آن چه بسا به عنوان اصول نهضت فراگیر شده است (مثلا: ما می‌گیم شاه نمی‌خوایم، نخست‌وزیر عوض میشه/ ما می‌گیم خر نمی‌خوایم، پالون خر عوض میشه یا: نفتو کی بُرد آمریکا/ گاز رو کی برد شوروی/ پولش رو کی خورد؛ پهلوی/ مرگ بر این سلطنت پهلوی) درحالی‌که در شعارها، این دیوار شکسته می‌شود و عامه مردم با همان مجال کم و نبود نیروی متخصص، با سلیقه و سابقه‌ای که در خلق شعار دارند، در توصیف ویژگی‌های شاه و درباریان اغراق می‌ورزند؛ مثلا زمانی که ازهاری، صدای شعاردهندگان را صدای نوار ضبط‌شده می‌داند، نه صدای واقعی تظاهرکنندگان، مردم بلافاصله به پشت بام‌ها می‌روند و یک‌صدا می‌گویند: «ازهاری بیچاره، ای سگ چار ستاره، بازم بگو نواره، نوار که پا نداره، چشمای تو خماره».
 
یا وقتی بختیار در سخنرانی کذایی خویش، خود را مرغ طوفان می‌خواند که ترسی از طوفان حوادث انقلاب ندارد، بلافاصله این شعار ورد زبان مردم می‌شود: «نه مرغ طوفانی، نه موج دریایی، تو گرگ خونخواری، تو نوکر شاهی». به‌هرروی چون طراح شعارها و به‌ویژه شعارهای طنزآمز، عامه مردم بودند، در نهایت سادگی و لطافت و ظرافت، شعارها را تنظیم و به اذهان هدایت می‌کردند؛ به طوری که همه گروه‌ها و طبقات شرکت‌کننده در انقلاب می‌توانستند به آسانی آنها را به حافظه بسپارند و تکرار کنند. ازآنجاکه زبان در این شعارها طبیعی و درآمیخته با مکالمات روزمره است، از فنون بلاغی دشوار و پیچیده در آنها خبری نیست و تشبیه و استعارات و کنایاتی که بعضا در برخی شعارها دیده می‌شود، ساده و با زندگی مردم مأنوس بوده است.

راهپیمایی مردم در عاشورای 1357

پی نوشت:
 
1. حسین  پایدار و بیژن پروان، انقلاب اسلامی در بجنورد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 563.
2. این نظر بر خلاف نظر کسانی است که معتقدند شعارهای طنز و شوخی تنها برای بیان امور روزمره بودند که هدف خاصی را دنبال نمی‌کردند؛ برای نمونه رک: محمدسعید سبهانی، فرهنگ شعار انقلاب اسلامی، تهران، زیتون سبز، 1387، ص 49.
3. حسین رزمجو، انواع ادبی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1374، صص 89-90.
4. «جلوه‌های ادبی ـ سیاسی شعارهای دوران انقلاب اسلامی ایران» (بخش دوم و پایانی)، خبرگزاری فارس، 19/11/1394. قابل بازیابی در:
farsnews.com/news/13940401000025
  https://iichs.ir/vdcd.s092yt059a26y.html
iichs.ir/vdcd.s092yt059a26y.html
نام شما
آدرس ايميل شما