چرچیل در 20 مرداد 1324 روزولت را متقاعد کرد تا در اشغال ایران با آنها همراهی کند. بدین ترتیب اشغالِ ایران توسط شوروی و انگلیس به حضور نظامیان آمریکایی در ایران، که بخشی از برنامه جنگی متفقین بود، منجر شد.
ایران متأثر از تحولات نظام بینالملل چندین بار به اشغال درآمده، اما هیچگاه مستعمره نشده است. اگرچه سازوکارهای کهن ایرانیان نظیر عناصر فرهنگی، مانع از مستعمره شدن آنان شده، پیامدهای اشغال همواره با آنان بوده است. یکی از پیامدهای اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، نفوذ گسترده آمریکا در صحنه سیاست این کشور بود. بدین ترتیب در نوشتار پیش رو به اهمیت جنگ جهانی دوم و تغییر مواضع ایالاتمتحده نسبت به ایران خواهیم پرداخت.
جنگ جهانی دوم؛ همکاری آمریکا
جنگ جهانی دوم هنگامی آغاز شد که سالهای قبل از آن رضاشاه برای مدرنسازی و صنعتی ساختن ایران به آلمان روی آورده بود. در 1 تیر 1320، آلمان به روسیه حمله کرد. این حمله به میثاق جدیدی میان لندن و مسکو منجر شد. ایران درست چهار روز پس از درگیری آلمان و شوروی اعلام بیطرفی کرد. این امر نتوانست از نگرانیهای بریتانیا و شوروی در خصوص حضور آلمان در ایران بکاهد. بههرحال، اوضاع بههمریخته بود و در 3 شهریور 1320 متفقین در نهایتِ غافلگیری به ایران حمله کردند. قبل از اشغال، موضع آمریکا با موضع ترکها تفاوتی نداشت. بریتانیاییها نتوانستند آمریکاییها و ترکها را برای انجام دادن عملیات نظامی در ایران متقاعد کنند.
روزنامههای ترکیه هم آشکارا موضع انگلیس و شوروی را در مورد ایران جدی نمیگرفتند و بیطرفی ایران را تحسین میکردند. بریتانیاییها بالاخره آمریکاییها را متقاعد کردند. وینستون چرچیل که فهمیده بود تضمینی برای پشتیبانی آمریکاییها از ماجراجوییهایش در ایران نیست، در 20 مرداد 1324 شخصا با رئیسجمهور روزولت درباره این موضوع گفتوگو کرد و وی را متقاعد ساخت تا در اشغال ایران با آنها همراهی کند.1 بدین ترتیب اشغالِ ایران توسط شوروی و انگلیس به حضور نظامیان آمریکایی در ایران، که بخشی از برنامه جنگی متفقین بود، منجر شد.
خروج آمریکا از انزوا و ورود به صحنه سیاستِ ایران
در سالهای جنگ، وضع اقتصادی ایران اَسَفناک بود. تورم، افزایش قیمتها، بهوجود آمدن بازار سیاه و کمبود خواربار و قحطی، که نتیجه مستقیم حضور ارتشهای بیگانه بود، موجبات نارضایتی شدید مردم را فراهم ساخته بود. حکومتهای فروغی و سهیلی مشکلات گستردهای داشتند تا اینکه در 18 مرداد 1321، قوامالسلطنه، سیاستمدار قدیمی، به نخستوزیری رسید. در نخستین روزهای نخستوزیری قوام، وندل ویلکی، نماینده مخصوص رئیسجمهوری آمریکا از ایران، بازدید به عمل آورد و به دنبال آن رئیسجمهور روزولت اعلام نمود که دفاع از ایران یک مسئله حیاتی برای آمریکا بهشمار میآید و آن دولت آماده است به ایرانیان کمک نماید. سپس بهمنظور سروصورت دادن اوضاع مالی و اقتصادی و نظامی ایران، مذاکراتی درباره استخدام مستشاران آمریکایی انجام شد. این بار برخلافِ گذشته، چون دولت آمریکا سیاست انزواطلبی را کنار گذاشته و نقش مهمی در جنگ به عهده گرفته بود، از این فکر استقبال نمود و چند هیئت از مستشاران مالی و اقتصادی، نظامی، پلیس و ژاندارمری، بهداشتی، کشاورزی و نفتی به ایران اعزام نمود. مهمترین این هیئتها مستشاران مالی بودند که ریاست آنان به دکتر میلسپو واگذار شده بود. [برای اطلاع از اقدامات میلسپو در ایران رک: مستشار آمریکایی در میانه موافقان و مخالفانش] همزمان با استخدام مستشاران مالی، دولت ایران دو هیئت مهم از مستشاران نظامی آمریکایی را برای اصلاح ارتش، ژاندارمی و شهربانی به استخدام خود درآورد.2
حضور آمریکاییها در صحنه اقتصاد و سیاست ایران گسستی عمیق از سیاست انزواطلبی این کشور و دوری از صحنه سیاستِ ایران بود؛ بهعنوان نمونه، در طول انقلاب مشروطه، انقلابیون ایران در نشستهای پنهانی خود بر آن شدند برای نجات جنبش مشروطه به قدرتهایی بیطرف متوسل شوند که چشم طمع به ایران نداشته باشند و ایالاتمتحده یکی از آنها بود. نمایندگان آزادیخواهان ایران در اسلامبول به سفارتخانههای فرانسه، آلمان، آمریکا و بریتانیا مراجعه کردند. سفارتخانه آلمان ظاهرا نویدبخش بود، درحالیکه سفارتخانه ایالاتمتحده در این موضوع چیزی برای گفتن نداشت. باوجود آنهمه توسل جستنهای پیدرپی به قدرتهای سیاسی، ایرانیان دریافتند که خودیاری بهترین کار است و اینگونه جنگ داخلی در ایران آغاز شد که حاصل آن خونریزی سهمناکی بود.3 سکوت آمریکا و همراهی نکردن با انقلاب مشروطه بهخوبی سیاستِ انزواطلبی این کشور را نشان میدهد که با حضور در جنگ جهانی دوم کنار گذاشته شد.
در مدت بحران آذربایجان، که سرانجام ایران توانست نیروی خارجی را از این منطقه اخراج کند، آمریکا توان دیپلماتیک خود را به نفع ایران بهکار گرفت. حتی برخیها معتقدند که رئیسجمهور وقت آمریکا (ترومن) اولتیماتومی به اتحاد شوروی درباره خروج نیروهایش از شمال ایران فرستاده است
اهمیت یافتن ایران؛ ریشه رقابت شوروی و آمریکا
رقابتِ ایران و شوروی نمونه اساسی تعارض قدرتهای بزرگ برای دستیابی به منافع در کشورهای دیگر است. هنگامیکه ریشههای رقابت شوروی و آمریکا در ایران به جنگ جهانی دوم میرسد، آشکار میشود که از این زمان ایران در فهرستِ منافع آمریکا قرار گرفته است. آغاز این رویارویی، غائله آذربایجان (1325-1326) بود. بحران آذربایجان با شورش کُردها و آذریها علیه حکومت مرکزی با هدف ایجاد حکومت خودمختار در استان آذربایجان ایران آغاز گردید.
مدتها بود آذریها و کردها از اینکه دولت اقدامی برای بهبود شرایط زندگی آنها نکرده و به آزادی مدنی آنها بیتوجه بوده است، از دولت مرکزی ناراضی بودند. دولت شوروی با حمایت از خواستههای کردها و آذریها نقش مهمی در سازماندهی جنبشهای جداییطلب ایفا کرد. دولت ایران ارتش خود را برای به دست گرفتنِ کنترلِ آذربایجان اعزام کرد، اما ارتش شوروی در شمال ایران باقی ماند و مانع از ورود ارتش ایران به داخل آذربایجان شد. دولت ایران شکایتی علیه شوروی به خاطر دخالت در بحران آذربایجان به شورای امنیت سازمان ملل و دولت آمریکا فرستاد. سرانجام به دنبال اعمال فشار سازمان ملل متحد و دولت آمریکا و همچنین مذاکراتی که دولت ایران با شوروی انجام داد، شوروی نیروهای خود را از ایران خارج کرد.4 در مدت این بحران، که سرانجام ایران توانست نیروی خارجی را از این منطقه اخراج کند، آمریکا توان دیپلماتیک خود را به نفع ایران بهکار گرفت. حتی برخیها معتقدند که رئیسجمهور وقت آمریکا (ترومن) اولتیماتومی به اتحاد شوروی درباره خروج نیروهایش از شمال ایران فرستاده است.5 بهاینترتیب فقط پس از جنگ جهانی دوم بود که پرداختن به ایران به بخشی از استراتژی جهانی ایالاتمتحده تبدیل شد؛ یعنی هنگامیکه ایران بهصورت یکی از آوردگاههای متعدد مبارزه شرق و غرب درآمد.6
کشفِ جغرافیایی برای منافع
آنچه در سطور بالا آمد، حمایتهای آمریکا از ایران در جنگ جهانی دوم و رقابت با قدرتهای انگلیس و شوروی بر سرِ ایران بود. چرایی این رقابت را باید در سخن مخابرهشده لوئیس درفوس، وزیرمختار آمریکا در ایران، به واشنگتن جست: «ایران بیشتر و بیشتر در پی کمک و راهنمایی ایالات متحده است و من احساس میکنم که ما نباید از این فرصت در تحکیم موقعیت خود غفلت کنیم».7 حمایتهای آمریکا از ایران ریشه در منافعی داشت که آمریکا میتوانست از پیوند با ایرانیان حاصل کند. اولین تلاش برای کسب منافع را باید در تقاضای امتیاز نفت از جانب سه دولت بزرگ (انگلیس، شوروی و آمریکا) جست.
ماجرا بدینسان آغاز شد که در اسفند 1322 دو هیئت انگلیسی و آمریکایی از جانب شرکتهای نفت سوکونی ـ واکیوم و سینکلر آمریکایی و شرکت رویال داچ شل انگلیسی ـ هلندی به تهران آمدند و هر دو تقاضای امتیاز نفت در نواحی جنوب شرقی ایران را نمودند. مذاکرات و حتی حضور نمایندگان یادشده در تهران محرمانه نگاه داشته شده بود و جز چند تن از مقامات بلندپایه دولت، کسی از مذاکرات ساعد با آنان اطلاعی نداشت. بهمحض آنکه شورویها بهوسیله عوامل خود از مذاکرات آگاه شدند، آنها نیز دستبهکار شدند و در شهریور 1323 هیئتی را به ریاست سرگئی کافتارادزه، معاون وزارت خارجه شوروی، به تهران فرستادند تا امتیاز نفت شمال را درخواست کند.
شورویها استدلال میکردند که آنها هیچ سهمی در نفتِ خاورمیانه ندارند و کلیه منابع نفتی منطقه در اختیار انگلیسیها و آمریکاییهاست و اکنون نیز نفت بلوچستان را خواستار شدهاند. ساعد، نخستوزیر، از جانب این کشورها و بهطور ویژه حزب توده تحتفشار قرار گرفت و در 19 آبان 1323 از نخستوزیری استعفا داد. در چنین اوضاع و احوالی بود که دکتر مصدق، نماینده اول تهران، شرایط را برای اجرای برنامه بزرگ ضد استعماری خود مناسب دانست. وی، که از ابتدای زندگیِ سیاسیِ خود مخالفِ واگذاری امتیاز به بیگانگان بود، طرح منع واگذاری امتیاز نفت را به مجلس تسلیم کرد و آن را فیالمجلس از تصویب گذراند.8 درخواست آمریکاییها برای کسب منابع نفتی ایران بهخوبی چرایی حمایت از ایران و همچنین ماهیت پیام لوئیس درفوس را آشکار میسازد. اما طرحِ دکتر مصدق امید بیگانگان برای گرفتن امتیاز را به باد داد و راه مبارزه مردم ایران را برای استیفای حقوق خود تا ملی شدن صنعت نفت هموار ساخت.
فشرده سخن
آمریکاییها با دخالت در جنگ جهانی دوم و ورود به ایران، جغرافیایی را لمس کردند که سرشار از منافع سیاسی و مالی (بهطور ویژه نفت) بود. تا قبل از این جنگ، آمریکا سیاستِ انزواطلبی را دنبال میکرد و این سیاست در نهایت به تبلیغات مذهبی و مراودات دیپلماتیک ختم میشد. لحظه ورود نظامیان آمریکا به خاک ایران سرآغازِ ورود عملیِ آنان به صحنه سیاست و اقتصاد ایران بود که پس از آن پیوند درهمتنیدهای میان منافع آمریکا و خاک ایران برقرار شد.
محمدرضا پهلوی سوار بر اتومبیل همراه یک ژنرال آمریکایی در حال سان دیدن از نیروهای متفقین در ایران
شماره آرشیو: 4550-11ع
پی نوشت:
1. کاوه فرخ، ایران در جنگ: از چالدران تا جنگ تحمیلی، ترجمه شهربانو صارمی، تهران، ققنوس، 1397، صص 463-466.
2. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، روابط خارجی ایران: از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، تهران، امیرکبیر، 1392، چ هجدهم، صص 415-417.
3. به کوشش و ترجمه علیرضا ساعتچیان، ایرانیان از نگاه آمریکاییان؛ ایران عهد قاجار در روزنامههای آمریکا، تهران، کتاب پارسه، 1397، ص 134.
4. کریستین بلیک، روابط خارجی ایران از 1320 تا 1341: روایتی جدید از رویارویی آمریکا و شوروی در ایران، ترجمه علی باقری دولتآبادی و حوریه دهقان، تهران، نشر مخاطب، 1394، ص 29.
5. همان، ص 41.
6. گراهام فولر، قبله عالم؛ ژئوپلیتیک ایران، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر مرکز، 1394، چ هفتم، ص 285.
7. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1357-1300، تهران، نشر پیکان، 1391، چ نهم، ص 87.
8. همان، صص 92-95. https://iichs.ir/vdce.n8pbjh8fn9bij.html