نوع مواجهه صوراسرافیل با مذهب؛

آزادی یا لجام گسیختگی؟

«آزادی‌« از جمله آرمانهایی بود که انقلابیون مشروطه‌خواه به دنبال آن بودند. اما نگاهی به نشریات این دوره نشان می‌دهد که تفسیر آنان از آزادی گاهی به معنای حمله بی حد و مرز به دین و روحانیت بوده است. امری که حتی دامن نشریه نام آشنای صور اسرافیل را نیز گرفت.
آزادی یا لجام گسیختگی؟
 
                                     «آزادی‌« از جمله آرمانهایی بود که انقلابیون مشروطه‌خواه به دنبال آن بودند. اما نگاهی به نشریات این دوره نشان می‌دهد که تفسیر آنان از آزادی گاهی به معنای حمله بی حد و مرز به دین و روحانیت بوده است. امری که حتی  دامن نشریه نام آشنای صور اسرافیل را نیز گرفت.
در فضای آزاد پسامشروطه، روزنامه‌های جدید و پرتعدادی کار خود را آغاز کردند تا در کنار نشریاتی که زمینه ساز مشروطه شدند، این فضا را تداوم بخشند. «صور اسرافیل» هم از جمله این نشریات است که در این تاریخ با حمایت مالی «میرزا قاسم‌خان تبریزی»، سردبیری «میرزا جهانگیرخان شیرازی» و با همکاری و قلم فرسایی «میرزا علی اکبر دهخدا» به جرگه مطبوعات عصر مشروطه پیوست.
 
در ابتدا میرزا جهانگیرخان شیرازی و میرزا قاسم تبریزی به صورت مشترک نخستین مدیران صوراسرافیل بودند و از شماره پانزدهم به بعد دهخدای 28ساله در سمت سردبیر و نویسنده به آنها پیوست. این روزنامه از پرفروش ترین جریده های عصر مشروطه بود که تیراژش را گاه تا 24 هزار نسخه قید کرده اند.
 
«صور اسرافیل» در8 صفحه و با قطع وزیری و چاپ سربی منتشر می شد. سی و دومین شماره صوراسرافیل به مدیریت میرزا جهانگیرخان که در حقیقت آخرین شماره آن محسوب می‌شد در۲۱ جمادی‌الاول ۱۳۲۶ هجری به چاپ رسید؛ سه روز پیش از بمباران مجلس شورای ملی که اعدام میرزا جهانگیرخان شیرازی را نیز در پی داشت.
 
با کودتای محمد‌علی شاه و تعطیلی مجلس شورای ملی و در فقدان میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، علی‌اکبر دهخدا به سویس رفت و در این کشور سه شماره از «صوراسرافیل» را با مساعدت میرزا ابوالحسن‌خان پیرنیا به چاپ رساند. هر چند دفتر روزنامه در سوئیس بود ولی چاپ آن به علل فنی در پاریس انجام می گرفت. همین امر مشکلاتی را ایجاد کرد که در نهایت موجب تعطیلی این روزنامه شد. شعار صوراسرافیل که به گفته برخی چون عین السطنه «یا از مذهب بد می-نویسد و یا از علما یا از شاه و محترمین»2 به تقلید از انقلاب فرانسه حریت، مساوات و اخوت بود و همت خود را تکمیل معنای مشروطیت، حمایت از مجلس و روستائیان، فقرا و ضعفا و مظلومین قرار داده بود. این روزنامه از جریان تندروی آن زمان محسوب می شد. نقد بر اوضاع اجتماعی و سیاسی محوری است که در قالبهای گوناگون و به ویژه طنز چرند و پرند دهخدا دنبال می شد.3
 
صور اسرافیل؛ رسانه ای که قدر مخاطب را ندانست
محتوای صریح این روزنامه و انتقادات تند آن به هیئت حاکمه و وابستگان دربار که معمولا با افشاگریهای صحیح و سقیم همراه بود باعث شد تا صوراسرافیل خیلی زود به نشریه ای پرمخاطب تبدیل شود. در کنار محتوای مخاطب پسند آن، نباید از اوضاع خاص جامعه ایران که به شدت تشنه این گونه اخبار و مطالب بود نیز غافل شد. قلم روان و طنازانه دهخدا که مقالاتش در ستون «چرند و پرند» و با امضای «دخو» منتشر می شد نیز در استقبال مردم تاثیر فراوان داشت.
 
دهخدا کژیهای سیاسی و اجتماعی، سوء تدبیر حکومت و بی‌توجهی برخی حاکمان و نخبگان به آرمانهای مشروطه را با قلمی طناز اما گزنده با مشکلات مردم کوچه و باز در هم می آمیخت. البته این ترکیب در برخی اوقات با تندرویهایی که حتی تنه به تنه گستاخی می زد همراه بود و موجب تشتت فکری و رنجش خاطر گروهها و اصناف مختلف جامعه می‌شد. اما فضای دو قطبی آن دوران و مخالفتهای روزافزون پادشاه جدید(محمد علی شاه) با مجلس مشروطه و هواخواهان آن باعث می‌شد تا این تندرویها در غبار جنجالها گم شود.
 
با این که نقد مناسبات قدرت و رویکرد استبدادی محمد علی شاه بر تمامی یا بخش عمده‌ای از یادداشتها و مقالات صور اسرافیل حاکم بود اما سردبیر و نویسندگان این نشریه، به گونه‌ای مستقیم یا غیر مستقیم نیروهای مذهبی جامعه را نیز با انتقادات تند خود می نواختند. این نقدها گاه به خاطر آنچه به زعم آنان حمایت برخی روحانیون از سیاستهای ضدمشروطه و به عبارتی مخالفت با مشروطه مورد نظر گردانندگان نشریه معرفی می‌شد، صورت می‌گرفت. گاهی هم ناظر بر نگرش و برداشتی از آموزه‌های دینی بود که دست اندرکاران این روزنامه آن را مغایر تعریف خود از آزادی می‌پنداشتند. با مروری بر مطالب سی و پنج شماره صوراسرافیل، می توان نمونه‌هایی از این نقدهای بی پروا را مشاهده کرد. این انتقادات معمولاً با زبان کنایه و استهزا بیان شده و در رویکردی افراطی به طرد آموزه‌های دینی و تحقیرکارگزاران مذهبی می‌پردازد.
 
تلاش برای برقراری پیوند میان روحانیت و دربار
اگرچه صور اسرافیل در برخی از شماره های خود و به مناسبتهای مختلف، نسبت به بزرگان دین و روحانیون شهیر شیعه تعظیم و اعزاز ابراز می دارد، امّا در موارد متعددی هم لحنی به غایت تند و توهین آمیز نسبت به روحانیت در قالب کنایه و هجو مشاهده می شود: « امّا یک مشت مردم بدبخت ایران برای اینکه آدم باشند و استیفای حقوق آدمیت کنند منتظرند مجدداً جبرئیل از آسمان نازل شود، فلان مجتهد اجازه بدهد و فلان پادشاه امضاء نماید».4
 
همسنگ قراردادن اجازه مجتهد و پادشاه در فضایی که پادشاه ضدمشروطه فاقد محبوبیت نزد افکار عمومی است، نشان نوع نگاه این نشریه به روحانیت است. در جایی دیگر با لحنی توهین آمیز همین الگو برای رییس الوزراء و افراد متدین به کارگرفته می شود تا اقدامات هر دو را در یک سطح نامطلوب و مخرب نشان دهد: «یک رئیس الوزراء تمام یک ملت را بنده هوی و هوس شخصی و ثروت یک مملکت را سرمایه شهوت رانی خود قرار می دهد. یک نفر متدین مسأله دان گرفتن شپش پیراهنش را بقضا و قدر حواله می نماید. به چه جهت؟ برای اینکه گاهی بواسطه مداومت بر اضداد ممکن است یک امر طبیعی منسی بماند.»5
 
تحقیر آموزه‌های دینی با عبارات سخیف
در جایی دیگر به بهانه یک مطلب فکاهی که ربط چندانی هم با طبقه متدینین جامعه ندارد، القاب مورد استفاده روحانیون با عباراتی سخیف مورد تمسخر قرار می گیرد: «بلی، آن وقت در ایران معشوق السلطنه، محبوب الدوله، عزیز الایاله، خوشگل خلوت، قشنگ حضور، ملوس الملک نبود... ملاهای آن وقت هم چماق الشریعه، حاجب الشریعه، پارک الشریعه نداشتند. خلاصه آنوقت کالسکه الاسلام، میز و صندلی المذهب، اسب روسی الدین وجود نداشت».6
 
این رویه به شکلی دیگر و در انتقاد از برخی مدعیان دروغین و ریاکارن مذهبی به کار برده می شود. جدای از محتوا لحن زننده این نوشته نیز شدت و حدت بیان آن را گزنده‌تر از پیش می‌کند:
 
                                                                                                                                                                                                                                                                   اگر به یک مسلمان ایرانی بگویند مؤمن آب دماغت را بگیر، مقدس چرک گوشت را پاک کن، کار به این اختصار برای این بیچاره مشقت و مصیبت بزرگی است!! امّا اگر بگویی ... پیغمبر شو، جناب شیخ ادعای امامت کن، ... تمام ذرات وجود آقا برای نزول وحی و الهام حاضر می گردد... با اینکه تمام مزایای دین حنیف اسلام بر همه دنیا مثل آفتاب روشن شده... باز تمام این پیغمبران دروغی، امامان جعلی و نواب کاذبه همه دنیا را می گذارند و درهمین یک قطعه خاک کوچک که مرکز دین مبین اسلام است نزول اجلال می‌فرمایند...ماشاالله خاک پر برکت ایران در هر ساعت یک پیغمبر تازه یک امام نو بلکه نعوذ بالله یک خدای جدید تولید می نماید.7 

در جای دیگر و به خاطر عدم استقبال برخی علمای مذهبی و مخالفت آنان با آموزه‌های مدنظر «صور اسرافیل»، چنین گستاخانه و بی پروا می نویسد: «... امروز در تمامی وسعت اسلامی ایران یک طلبه، یک عالم و یک فقیه نیست...» .8 در مقاله ای دیگر، با همان نگاه مطلق گرا و گستاخانه از معارف غنی علما، حکما و فیلسوفان ایران این گونه یاد می‌شود:« حکمت و کلام ما، معجونی است مضحک از خیالات بنگیهای هند، افکار بت‌پرستهای‌ یونان، اوهـام کاهـنهای کلده، و تخیلات رهابین یهود. پیشوایان پرستندگان گَنگ، علمای عابدین لاما و رؤسای عناصرپرستان هـند، هـر یک اقـلاً یک یا دو کتاب مختصر و مفصل در فلسفه مذهب باطل خود نوشته‌ در‌ میان ملت و امت خویش انتشار می‏دهند، امـا در هـزار و سـیصد سال، شهوت ریاست، لذت اصوات نعال و حرص قُرب سلطان، به علمای ما فـرصت نـداد که فلسفه اسلامی را از این‌ مزخرفات‌ جدا کرده و یک رساله مختصر مشتمل بر حکمت طریقه حقه خودشان به زبان عـوام، نـوشته‏، منتشر کنند».9
 
ناگفته پیداست که چنین متن و لحنی فاقد هرگونه استدلال منطقی بوده و اصولاً از حالت نقد اجتماعی و فکری خارج می شود چرا که تنهانشان بغض و خشم پردامنه نویسنده است. به عبارت بهتر تنها چیزی که در این نوشتار مشاهده نمی شود نقد منصفانه و عالمانه است. شاید یکی از دلایل این نگرش صوراسرافیل به مقوله مذهب را باید در تاثیرپذیری «میرزا جهانگیر شیرازی» از «میرزاآقا خان کرمانی» از روشنفکران ضددین جستجو کرد. «فریدون آدمیت‌» ضمن بیان مقدمه‌نویسی میرزا جهانگیر بـر رسـاله آقـاخان و تـأثیرپذیری وی از انـدیشه‌های‌ او‌ می‌نویسد: « می‌دانیم که میرزا جهانگیرخان نویسنده صور اسرافیل با آثار میرزا آقا‌خان خوب آشنا بـوده‌ و متأثر‌ از او‌ است. مقدمه‌ای هم بر رساله مورد بحث نگاشته شده، رنگ تفکر میرزا آقاخانی را دارد، گرچه مقدمه‌ از متن اصل رساله جداست. از سوی دیگر، مضمون رساله میرزا‌ آقاخان‌ به‌ اعتراف خودش انـقلابی بـوده، حال آنکه رساله حقوق و وظایف ملت، آهنگ انقلابی ندارد... به نظر ما موضوع ‌‌رساله‌ با سلسله مقالاتی که به امضای «م. ا. د» (علی‌اکبر دهخدا ) در روزنامه صور اسرافیل منتشر‌ شده‌ دقیقاً‌ جور مـی‌آید».10
 
فرجام سخن
صوراسرافیل هم مانند بسیاری از مطبوعات دوره مشروطه و پس از مشروطه دچار افراط گرایی در جریان نقد اجتماعی و سیاسی و اختلاط پدیدهها و مفاهیم این دو عرصه شد. برداشت کژتاب گردانندگان صوراسرافیل از مقوله آزادی و عدم تفکیک آن از لجام گسیختگی فکری، باعث شد بخشی از نخبگان و مردمی که دغدغه‌های مذهبی داشتند از این نشریه و تفکر مشروطه خواهی آن روی برگردانند. این در حالی است که سبک نوشتاری جذاب و قلم پرقوت نویسندگانی همچون دهخدا (که درایام شباب نویسنده اصلی این نشریه پر مخاطب بود) می‌توانست ابزاری برای نقد هیئت حاکمه و عاملی برای اتحاد نیروهای متنوع مخالف مشروطه باشد؛ امّا دین ستیزی عیانی که هرازگاهی با لحنی تند و تحقیر آمیز در مقالات آن منعکس می شد باعث شد تا بخش عمده ای از افکار عمومی آن روزگار ایران که در مخالفت با استبداد محمدعلی شاه دغدغه‌های مذهبی داشتند نسبت به این نشریه حساس شوند. برخی مطالب و محورهای یاداشتهای طنز و جدی صوراسرافیل چه در حوزه سیاسی و چه در حوزه عرصه مسائل اجتماعی فراتر از نقدهای منطقی، عملاً توهین به باورهای دینی جامعه محسوب می شد. وضعیتی که در شکافهای عمیق منجر به ناکامی مشروطه و روی کار آمدن استبداد رضاشاهی بی تاثیر نبود.
 
_________________________________
1.عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من(تاریخ اجتماعی و اداری قاجاریه)، ج2، تهران:زوار،1343،ص249.
2. عین السلطنه، روزنامه خاطرات، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار،تهران: اساطیر، 1374  ج۳، ص۱۸۳۴.
3.سمیه زمانی، تابوی سیاسی در سه روزنامه قانون،صوراسرافیل و کاوه، دو فصلنامه ممالک محروسه، سال یکم، شماره 1،بهار و تابستان 1394 صص103-102.
4.روزنامه صوراسرافیل، شماره2، ص1.
5.همان، شماره2،ص2.
6.علی اکبر دهخدا، چرند و پرند، صور اسرافیل، شماره2، ص9.
7.روزنامه صوراسرافیل شماره4، ص6.
8.همان.
9.امیر سبزی­پور و علی احمدی خواه، بررسی هفته نامه صوراسرافیل، فصلنامه«تاریخ اسلام در آینه پژوهش»، سال ششم، شماره 21،ص130.
10.فریدون آدمیت، ایدئولوژی نهضت مشروطیت، تهران، گستره،1388،ص327. https://iichs.ir/vdcjfvemzuqeh.sfu.html
iichs.ir/vdcjfvemzuqeh.sfu.html
نام شما
آدرس ايميل شما