حزب زحمتکشان ملت ایران، که طبق اساسنامهاش گرایش سوسیالیستی داشت، ترکیب عجیبی از بازاریان خرد پای بازار قدیمی تهران و روشنفکران سوسیالیست دانشگاه تهران و حتی اراذل و اوباش بود
احزاب و تشکلهای سیاسی از مسائل اساسی در قلمرو فعالیتهای سیاسی محسوب میگردند که زمینهساز بسیاری از وقایع و تحولات سیاسی ـ اجتماعی میباشند. در ایران نیز با پایدار گشتن فضای مناسب فعالیتهای سیاسی در حد فاصل شهریور 1320 تا مرداد 1332، احزاب و گروههای بسیاری پا به عرصه فعالیتهای سیاسی نهادند. از جمله این احزاب و تشکلها میتوان به حزب زحمتکشان ایران به رهبری مظفر بقائی اشاره کرد که نقش پررنگی در آن دوران پرفرازونشیب ایران داشت. در ادامه این نوشتار قصد داریم تاریخچه و چگونگی پیدایش، اثرگذاری و فرجام این حزب را بررسی کنیم.
1. پیدایش حزب زحمتکشان ایران
حزب زحمتکشان ملت ایران در اردیبهشت 1330 در ائتلاف با «سازمان نگهبان آزادی» به رهبری مظفر بقائی کرمانی و «نیروی سوم» به رهبری خلیل ملکی، که در 1326 به دلیل وابستگی حزب توده به شوروی از این حزب جدا شده بود، تشکیل شد. برای بررسی ریشهای چگونگی و چرایی این ائتلاف باید به دوران ابتدایی نخستوزیری مصدق و سهمخواهیهای افراد از قدرت بازگشت.
در دوران ابتدایی شکلگیری جبهه ملی، بقائی به دلیل حمایتهای سرسختانه از این جبهه و تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت ایران، عملا نفر دوم جبهه ملی و در کنار مصدق از سران اصلی این جبهه شناخته میشد و حتی رهبری جبهه ملی را نیز داشت،1 اما از روز 6 اردیبهشت 1330 با انتخاب مصدق به نخستوزیری و تشکیل دولت، اختلافات در صفوف جبهه ملی نیز آغاز شد. از یکسو نخستین کابینه جبهه ملی را صرفا عناصر جبهه ملی تشکیل نمیدادند و افرادی خارج از ائتلاف نیز در کابینه شرکت داشتند، که مهمترینشان سرلشکر فضلالله زاهدی، وزیر کشور، بود و از سوی دیگر اکثر تشکیلدهنگان جبهه ملی میخواستند بر موج احساسات عمومی سوار شوند و از این راه به قدرت دست یابند. از جمله این افراد مظفر بقائی بود که دریافت یک سازمان کوچک نمیتوانست پشتوانه محکمی در جبهه ملی، برای رسیدن به آرزوهایش باشد؛ ازاینرو با همکاری خلیل ملکی، حزب زحمتکشان ملت ایران را تأسیس کرد.
روز چهارشنبه 25 اردیبهشت 1330 در روزنامه «شاهد» بیانهای با عنوان اخطار مهم با امضای مظفر بقائی کرمانی منتشر و تأسیس حزب زحمتکشان ملت ایران اعلام شد.2 فردای آن روز اساسنامه موقت حزب زحمتکشان ملت ایران و بیانیه تشکیل حزب یادشده درج گردید و از همان تاریخ، روزنامه «شاهد» ارگان حزب زحمتکشان ملت ایران خوانده شد.3 همچنین سفارت آمریکا به بقائی و حائریزاده به بهانه تشکیل حزب و مبارزه با کمونیسم مبالغ هنگفتی پرداخت کرد تا توانستند ساختمانهایی برای فعالیت حزب خود فراهم کنند.4
2. اثرگذاری حزب زحمتکشان ایران
برای حداکثر اثرگذاری، حزب به یارگیری از تمام قشرها دست زد. اعضای حزب که پس از مدتی پنجهزار نفر برآورد شده بود، بیشتر از این چهار منبع متفاوت جذبشده بودند: 1. دانشگاه تهران و روزنامه «جوانان» حزب، نیروی سوم، و مجله روشنفکری علم و زندگی که خوانندگان بسیاری داشتند؛ 2. کرمان، زادگاه بقائی؛ 3. مغازهداران کرمانی و عطاران بازار تهران؛ 4. افزون بر دستههای فوق، حزب از پشتیبانی لاتهای شهر همچون شعبان بیمخ چاقوکشی قلدر در محلههای بدنام تهران نیز برخوردار بود.5 بدین ترتیب حزب زحمتکشان برای اثرگذاری حداکثری در سیاست، ترکیب عجیبی از بازاریان خرد پای بازار قدیمی تهران و روشنفکران سوسیالیست دانشگاه تهران، شهر کرمان و اراذل اوباش تهران بود و همین امر باعث شد مؤسسان حزب بتوانند بر موج احساسات مردم در بحبوحه سالهای 1330 تا 1332 سوار شوند و بر نفوذ و کسب قدرت خود بیفزایند.
حزب زحمتکشان ملت ایران طبق اساسنامهاش بهظاهر گرایش سوسیالیستی داشت، ولی در عمل با اهداف اصلی مبارزه با کمونیسم و مخالفت با حزب توده و نظریات پوپولیستی سوسیالیستی برای جلب رژیم پهلوی و نظر افکار عمومی بهوجود آمده بود.6 بهصورت دقیقتر در برنامه حزب زحمتکشان، ایجاد سلطنت مشروطه حقیقی، از بین بردن امتیازات طبقه بالا، تشویق صنایع کوچک، عدم وابستگی ملی به «همه اشکال امپریالیسم از جمله امپریالیسم روس» و «کاهش تنشهای طبقاتی میان کارگران و کارفرمایان» خواسته شده بود. تمام دیدگاه حزب زحمتکشان در راستای اساسنامه و خواستههایش را روزنامه «شاهد» بیان میکرد و هنگام توقیف آن، نشریه «عطار» این مسئولیت را به عهده گرفت.7
بقائی، رهبر حزب زحمتکشان، در اعلامیهای که در روزنامه «شاهد» منتشر شد، مصدق را با هیتلر مقایسه کرد، ارتش را بهعنوان «سدی در برابر کمونیسم» ستود و اظهار کرد که از یک مقام ملی پشتیبانی میکند نه از یک انقلاب اجتماعی
در ادامه راه، پس از کشمکشها و خواستههای منفعتطلبانه حزب و در پی مخالفتهای مصدق با آن، در سال 1331، دو دیدگاه در حزب زحمتکشان پدید آمد: دیدگاه بقائی که دوران همکاری با مصدق را پایانیافته میدید و دیدگاه خلیل ملکی که به تداوم همکاری با مصدق تمایل داشت. از 26 تیرماه 1331 مواضع بقائی در این زمینه علنیتر شد. با استعفای مصدق و ملاقات بقائی با احمد قوام در روز 30 تیر 1331، خلیل ملکی و همراهانش خواستار توضیح درباره این ملاقات شدند، اما بقائی با این استدلال که حاضر نیست تا این درجه از نظم حزبی و سازمانی تن دردهد، از دادن هرگونه توضیحی خودداری کرد و به دلیل تمارض بقائی، رسیدگی به این مسئله در حزب تا مهر 1331 به تعویق افتاد.
در 20 مهر 1331 جلسه حزبی دراینباره تشکیل شد و بقائی که میکوشید از پاسخگویی طفره رود با عصبانیت جلسه را ترک و از حزب استعفا کرد. هواداران بقائی در عصر 22 مهر 1331 در دفتر حزب حاضر شدند و طرفداران ملکی را پس از ضرب و شتم بیرون راندند و بقائی را از منزل به مرکز حزب آوردند.8 بقائی، رهبر حزب زحمتکشان، در اعلامیهای که در روزنامه «شاهد» منتشر شد، مصدق را با هیتلر مقایسه کرد، ارتش را بهعنوان «سدی در برابر کمونیسم» ستود و اظهار کرد که از یک مقام ملی پشتیبانی میکند نه از یک انقلاب اجتماعی.9 بقائی در عین جدا شدن از مصدق، خلیل ملکی را هم به اتهام اینکه مارکسیسم را تبلیغ و از حکومت دیکتاتوری پشتیبانی میکرد از حزب زحمتکشان خود اخراج کرد.10 در پی این اطلاعیه، حزب زحمتکشان به دو گروه منشعب شد: حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری بقائی و حزب زحمتکشان ملت ایران و «نیروی سوم» به رهبری خلیل ملکی.11 بقائی و طرفدارانش در حزب زحمتکشان پس از جدایی، خیلی زود به یکی از تندترین مخالفان مصدق بدل شدند و در روزنامه «شاهد» و مجلس به انتقاد از خط و مشی مصدق پرداختند و سرانجام بهپاس فداکاریهای اعضای حزب و بقائی، رهبر حزب، در کودتای 28 مرداد، رژیم پهلوی یک قطعه نشان رستاخیز درجهیک به مظفر بقائی اعطا کرد12 و بدین شکل حزب زحمتکشان یکی از اثرگذارترین حزبها در سرنگونی مصدق گردید.
3. فرجام حزب زحمتکشان
با سقوط دولت مصدق در 28 مرداد 1332 و نرسیدن بقائی به نخستوزیری و عدم ورود اعضای حزب به کابینه، این بار مخالفت پرسروصدای حزب متوجه دولت فضلالله زاهدی شد. حزب زحمتکشان زاهدی را به فساد و خیانت در برقراری مجدد روابط دیپلماتیک با بریتانیا متهم نمود. این مخالفتها با واکنش تند زاهدی در بستن روزنامه «شاهد» و تبعید سران حزب به زاهدان مواجه گردید.
در ایامی که سران حزب زحمتکشان در تبعید بودند، اوضاعواحوال حزب بهشدت متشنج گردید. بعد از بازگشت بقائی و دیگر روسای حزب از تبعید هم تغییری در اوضاعواحوال حزب رخ نداد؛ هیئت اجرائیه حزب تشکیل جلسه نمیداد و تنها بقائی با عده معدودی در منزل شخصی خودش جلسات حزبی برگزار میکرد که بیشتر شبیه محافل دوستانه بود تا فعالیت سیاسی.13 در سال 1336 تشکیلات علنی حزب زحمتکشان لحظات احتضار را سپری میکرد و رهبران حزب دیگر یک چهره سیاسی فعال به شمار نمیآمدند.
بدین ترتیب این حزب با خروج رهبرشان از صحنه سیاسی، عملا منحل و بیاثر شد و در عرصه سیاسی ایران از این تاریخ به بعد محلی از اعراب نداشت. گاه و بیگاه اعلامیهای منتشر میکرد که در میان مردم بازتاب مؤثری نداشت. در سال 1339 حزب زحمتکشان با نام «جمعیت پاسداران آزادی» به کار خود ادامه داد، اما بر اساس اسناد لانه جاسوسی آمریکا، تمام اقدامات هر دو سازمان حزب زحمتکشان و پاسداران آزادی «بدون پایگاه مردمی و تنها با روحیه فردپرستی اداره میشدند».14 در انتها حزب زحمتکشان روزبهروز به دستگاه حکومتی گرایش پیدا کرد، بهصورتی که در تیر 1343، حزب با تشویق ساواک و با هدف به انحراف کشاندن مسیر انقلاب اسلامی، اجازه فعالیت بیشتری یافت و دفتری برای ستاد مرکزی آن اجاره شد.15
مظفر بقائی و علی زهری در میان عدهای از اعضای شاخه جوانان حزب زحمتکشان ملت ایران
پی نوشت:
1. حسین آبادیان، زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقائی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 142.
2. امید عزیزی، «جمعیت پاسداران آزادی، حزب زحمتکشان و نهضت امام خمینی»، مجله پانزده خرداد، ش 46 (زمستان 1394)، صص 107- 126.
3. رضا آذری شهرضایی، «از انشعاب تا کودتا؛ نگاهی به چگونگی شکلگیری و مواضع»، مجله گفتوگو، ش 31 (1380)، ص 115.
4. امید عزیزی، همان، صص 107- 126.
5. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، نشر نی، ترجمه احمد گلمحمدی، 1392، ص 313.
6. سیدعلیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران (1320-1357)، ص 312.
7. یرواند آبراهامیان، همان، ص 313.
8. مسعود حجازی، رویدادها و داوریها؛ خاطرات مسعود حجازی (1329-1339)، تهران، نیلوفر، 1375، ص 50.
9. مظفر بقائی کرمانی، چه کسی در پیشگاه تاریخ منحرف شد؟ دکتر مصدق یا دکتر بقائی، انتشارات فردوس، 1395، صص 350-370.
10. یرواند آبراهامیان، همان، ص 341.
11. مظفر بقائی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383، ص 7 .
12. اسناد لانه جاسوسی امریکا،دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج 3، 1386، ص 90.
13. امید عزیزی، همان، صص 107- 126.
14. اسناد لانه جاسوسی امریکا، همان، ص 89.
15. امید عزیزی، همان، صص 107- 126. https://iichs.ir/vdcb.sbzurhb99iupr.html