در دوره نخستوزیری وی، شوروی مسئله نفت شمال را مطرح کرد و حتی کافتارادزه در رأس هیئتی به ایران سفر کرد تا از طریق زیر فشار قرار دادن دولت این امتیاز را دریافت کند، اما پارادوکس تاریخ در این بود که کسی که تا پیش از این به روسوفیل بودن شهره شده بود در برابر این مسئله ایستاد
سفیر کبیر ایران در شوروی، حضور مداوم در مسکو، تجربه وزارت امور خارجه و البته نخستوزیری، بخشی از کارنامه فردی است که زاده تفلیس بود؛۱ اما تمامی مدارج ترقی را در دستگاه پهلوی اول و دوم طی کرد و به نسبت سایر سیاستمداران این برهه نیز عمری طولانی داشت و در ۹۲ سالگی و پنج سال قبل از انقلاب اسلامی از دنیا رفت؛ محمدساعد مراغهای؛ سیاستمداری که حتی پس از برکناری رضاشاه در شهریور سال ۱۳۲۰ زمزمههایی مبنی بر ریاستجمهوریاش نیز به گوش رسید، اما توافق قدرتهای بزرگ و یا شاید هم عدم تمایل خودش به این سمت، قرعه شانس را به نام محمدرضا پهلوی زد.
از تولد تا ترکیه
ساعد مراغهای متولد ۱۲۶۰ش در تفلیس است و تحصیلات اولیهاش را نیز در همین شهر دنبال کرد؛ وی که سودای تحصیل پزشکی داشت بعدها برای تکمیل تحصیلات راهی روسیه شد، اما بناگاه سر از سوئیس درآورد و البته به همین سرعت نیز از تحصیل پزشکی منصرف شد و سر از مدرسه علوم سیاسی و حقوق درآورد.۲ وی بعدها نخستین تجربه سیاسی خود در عرصه فعالیت اجرایی را در سفارت ایران در ترکیه محک زد و عملا عمده فعالیتهای سفارت از طریق وی دنبال میشد؛ حضور محمدعلی فروغی به عنوان وزیر امور خارجه فتح باب همکاری ساعد با فروغی شد؛ زیرا بلافاصله از ترکیه فراخوانده و به عنوان حکمران ارومیه منصوب شد.۳
گویا در این برهه ستاره ساعد چشم فروغی را گرفته بود؛ زیرا وی سالها بعد یعنی در سال ۱۳۱۲ نیز بار دیگر، ساعد را به وزارت امور خارجه فراخواند و البته بعدها وی سفیرکبیری ایران در شوروی و همچنین وزیرمختاری ایران در ایتالیا را تجربه کرد.
تجدید حیات سیاسی ساعد
شهریور 13۲۰ برای ساعد مراغهای شروع فصل جدیدی از فعالیتهای سیاسی وی بود؛ برخی همچون عباس میلانی مدعی هستند که ساعد در این برهه، یعنی در دوره خلأ قدرت ناشی از برکناری رضاشاه، به تحریک شوروی قرار بوده است رئیسجمهور ایران شود و البته چنین پیشنهادی نیز به احمد قوام ارائه میشود، اما در نهایت چرخ بر پاشنه دیگری میچرخد و ساعد مهیای حضور در سمتهایی همچون وزیر امور خارجه و بعدها نخستوزیر ایران میشود. البته قبل از این اتفاق نیز حضور مداوم ساعد در روسیه، انگیزههای «روسوفیل» بودن وی را تا حدودی تأیید میکند؛ همچنان که وی پس از هجوم متفقین به ایران در تحکیم روابط دوستانه بین دولتهای ایران و شوروی نیز کوشش بسیاری به خرج داده بود.۴
ساعد در این برهه بلافاصله در کابینههای بعد از شهریور 13۲۰، یعنی کابینه سهیلی، قوام و مجددا سهیلی، سمت وزارت امور خارجه را در اختیار میگیرد، اما پس از استعفای سهیلی در دوره دوم نخستوزیریاش، برای نخستوزیری در نظر گرفته میشود و در نهایت به این سمت گمارده میشود؛ هرچند که کابینه نخست وی به دلیل آنکه مطامع شاه و نمایندگان را تأمین نکرده بود مورد قبول واقع نمیشود و وی مجبور میشود آرمانخواهی در سیاست را کنار گذارد و بسیاری از وزرای پیشنهادی خود را تغییر دهد.
آغاز چالشها
ساعد نخستین چالش دوره نخستوزیری خود را با مسئلهای آغاز کرد که حزب توده بهشدت از جریان پشت این مسئله حمایت میکرد و آن هم اعتصاب کارگران در اصفهان بود که البته ساعد توانست بر این مسئله فائق شود و حتی از جریان استیضاح پس از این ماجرا نیز جان سالم به در برد و همچنان نخستوزیر باقی ماند.۵
مسئله میلسپو
اوج چالش ساعد در دوره نخستوزیریاش رویارویی با مسئله مستشار اقتصادی آمریکایی یعنی میلسپو بود؛ ایران پس از اشغال سال ۱۳۲۰ از سوی متفقین وارث مشکلات بسیاری بود که حضور متفقین نیز به آن دامن میزد؛ در این میان میلسپو نیز با سیاستهای اقتصادی خود بر آتش بحران اقتصادی ایران در این شرایط میافزود؛ وی در این شرایط نیز پیشنهاد استقراض خارجی را به عنوان نوشدارویی برای مشکلات متعدد اقتصادی ایران مطرح میکرد؛ دامنه اختیارات میلسپو در حدی بود که رئیس بانک مرکزی را نیز عزل کرد و همین مسئله سبب شد در نهایت دولت ساعد حکم اخراج وی و همراهان آمریکاییاش را صادر کند. [برای اطلاع بیشتر رک: مستشار آمریکایی در میانه موافقان و مخالفانش]
نفت دردسرساز
ساعد از جمله نخستین نخستوزیران ایرانی بعد از شهریور 13۲۰ بود که نفت و مسئله نفت دامنگیرش شد و تا چند نخستوزیر بعد از وی نیز این مهم ادامه یافت. در دوره وی، شوروی که روی ساعد حساب ویژهای باز کرد مسئله نفت شمال را مطرح کرد و حتی کافتارادزه در رأس هیئتی به ایران سفر کرد تا از طریق زیر فشار قرار دادن دولت ساعد این امتیاز را دریافت کند، اما پارادوکس تاریخ مخالفت ساعد با این مسئله و ایستادگی بر موضع خود بود۶ و بعدها اعلام کرد تا مشخص شدن وضعیت جنگ جهانی مسکوت ماندن امتیاز ادامه دارد.۷
هم نخستوزیر؛ هم وزیر خارجه
ساعد پس از ماجرای کافتارادزه برای همیشه از چشم توده و تودهایها افتاد تا جایی که آنها علیه وی دست به تظاهرات زدند؛ ساعد استعفا کرد، اما مجلس به وی رأی اعتماد داد و او نیز در کابینه جدیدش، وزارت امور خارجه را که همواره برایش نوستالژی داشت برای خودش نگه داشت؛ اینک او هم نخستوزیر بود و هم وزیر امور خارجه. از جمله مهمترین اقدامات ساعد در این برهه این بود که با حکومت موقت فرانسه ارتباط برقرار کرد و ازمسافرت حجاج به مکه به علت قتل ابوطالب یزدی جلوگیری کرد.۸ ساعد سپس از نخستوزیری کنارهگیری کرد.
آن پنج گلوله معروف
ساعد از حزب توده در ماجرای کافتارادزه کینه به دل گرفته بود و مترصد فرصتی بود تا زمینه برچیده شدن همیشگی حزب را مهیا کند؛ یک اتفاق در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ این فرصت را برای ساعد و البته محمدرضا پهلوی مهیا کرد؛ ساعد پیش از این با رأی مجلس پانزدهم بار دیگر نخستوزیر شده بود؛ ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ ماجرای ترور شاه در دانشگاه تهران با آن پنج گلوله معروف شکل گرفت و بلافاصله دولت حکومت نظامی اعلام کرد و اول از همه نیز یقه توده و تودهایها را گرفت و آنها را غیرقانونی اعلام کرد. شاه نیز از آب گل آلود ماهی گرفت؛ اختیاراتش را افزایش داد و اختیار انحلال مجلس مؤسسان را در ملک طلق خود قرار داد.۹
پس از این ماجرا چرخش دیگری نیز در ساعد ایجاد شده بود و آن مهیاسازی تجدیدنظر در قرارداد نفتی بود؛ گلشائیان برای مذاکره به ایران آمده بود، اما مخالفان زمان را کشتند تا قرارداد نفتی جدید در مجلس پانزدهم به تصویب نرسد، اما تمام هم و غم دولت ساعد مهیاسازی تصویب قرارداد در مجلس شانزدهم بود و عملیاتیترین راهکار نیز این بود که مخالفان قرارداد به مجلس شانزدهم راه نیابند؛ کارگردانان اصلی این مسئله نیز هژیر و منوچهر اقبال بودند، اما ترور هژیر بسیاری از نقشهها را نقش بر آب کرد.
حیات رو به پایان سیاسی
با وجود این، ساعد در مجلس شانزدهم نیز مأمور تشکیل کابینه شد، اما استعفا کرد. وی که آخرین کابینهاش را اسفندماه سال ۱۳۲۸ به مجلس معرفی کرده بود میدانست که از همان ابتدا با صداهای مخالف متعددی روبهرو میشود و به همین دلیل استعفا کرد؛ استعفایی که آغازی برای پایان حیات سیاسی رسمی ساعد مراغهای بود؛ وی پس از این استعفا مدتی را در ترکیه به عنوان سفیر کبیر گذراند، اما زمانی که مصدق نخستوزیر شد ــ مردی که خاطره خوبی از کابینه ساعد در قرارداد نفتی گس ـ گلشائیان نداشت ــ او را به ایران فراخواند، اما پایان حیات سیاسی مصدق، بار دیگر فرصتی برای ساعد فراهم کرد تا این بار به عنوان سفیر به ایتالیا برود؛ وی پس از بازگشت از ایتالیا و مأموریت صورتگرفته و همزمان با تشکیل مجلس سنا، عمر سیاسی خود را با حضور مداوم در این مجلس به عنوان سناتور آذربایجان غربی به پایان برد و سرانجام نیز در سال ۱۳۵۲ از دنیا رفت.
فرجام سخن
کارنامه سیاسی محمد ساعد مراغهای سرساز از فراز و نشیبهای متعدد در عرصه سیاسی است؛ پستی و بلندیهایی که وی در مقام نخستوزیر و وزیر امور خارجه تجربه کرد، اما سال ۱۳۲۷ از لحاظی برای وی یک نقطه مهم محسوب میشود؛ زیرا شاهد چرخش در کارنامه سیاسی وی هستیم؛ ساعد تا پیش از این مخصوصا در جریان نخستین نخستوزیری خود محبوبیتی در میان مردم پیدا کرده بود و دلیل آن نیز این بود که قرار بود تعدادی وزیر مردمپسند را وارد کابینه کند که البته در نهایت نیز این کار را نکرد، اما از سال 13۲۷، وی نیز عملا به سمت دربار گرایش پیدا کرد و نتوانست چهرهای مستقل از خود در افق سیاسی ایران در دوره پهلوی دوم ترسیم کند.
محمد ساعد مراغهای پس از هجوم متفقین به ایران،
در تحکیم روابط دوستانه بین دولتهای ایران و شوروی کوشش بسیاری به خرج داد
سفر هیئت پارلمانی ایران به سرپرستی محمد ساعد مراغهای به شوروی
شماره آرشیو: 5855-11ع
پی نوشت:
1. محمد ساعد، خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغهای، تهران، نامک، ۱۳۷۱، ص ۸.
2. احمد عبداللهپور، نخستوزیران ایران، تهران، نشر علمی، ۱۳۶۹، ص ۱۹۷.
3. مهدی مجتهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، تهران، زرین، ۱۳۷۹، ص ۱۵۱.
4. همان، ص ۱۸۰.
5. جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج ۱، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ص ۱۴۰.
6. پیتر آوری؛ تاریخ معاصر ایران، ترجمه محسن مهرآبادی، تهران، عطایی، ۱۳۶۳، ج ۲، ص ۳۱۶.
7. جمشید ضرغامی، دولتهای عصر مشروطیت، تهران، اداره کل قوانین شورای ملی، بیتا، ص ۲۵۱.
8. باقر عاقلی، نخستوزیران ایران، تهران، جاویدان، ۱۳۷۴، ص ۸۵۰.
9. ناصر نجمی، دولتهای ایران از سید ضیا تا بازرگان، تهران، گلشایی، ۱۳۷۰، ص ۸۹۷. https://iichs.ir/vdcd.k0j2yt0fja26y.html