نگاهی به روابط اقتصادی دو بال آمریکا در خاورمیانه؛

کارکردهای دکترین «محورهای پیرامون» در فضای بین‌الملل

روابط ایران و رژیم اشغالگر اسرائیل عملا پس از کودتای 28 مرداد 1332 شروع شد. گستردگی روابط دو کشور بدون توجه به فراز و نشیب‌های متأثر از تحولات روابط بین‌الملل، دو طرفه بود. رژیم اشغالگر اسرائیل در مقابل شناسایی این کشور توسط ایران در چهارچوب دکترین معروف به «محورهای پیرامون» از همان ابتدای تأسیس علاقه‌مندی خود را به گسترش روابط با ایران اعلام کرد
کارکردهای دکترین «محورهای پیرامون» در فضای بین‌الملل
 
با پیدایش صنعت نفت در اوایل قرن بیستم و اهمیت ایران به‌عنوان یکی از مهم‌ترین کشورهای نفتی، معادلات سیاسی ـ اقتصادی و روابط خارجی ایران دگرگون شد. در این میان، حکومت پهلوی دوم علیرغم مخالفتِ جامعه، با رژیم اشغالگر اسرائیل مناسبات نفتی برقرار کرد. این نوشتار به چرایی این رابطه و تحلیل کارویژه‌های آن اختصاص یافته است.
 
دکترین محورهای پیرامون؛ نجات از انزوا
تأمین نفتِ اسرائیل از جانب ایران را نمی‌توان تنها به خواستِ آمریکا یا حتی ایران دانست، بلکه خود اسرائیل پذیرای اصلی روابط نفتی بود. روابط ایران و رژیم اشغالگر اسرائیل عملا پس از کودتای 28 مرداد 1332 شروع شد و به‌خصوص در زمینه نفتی تا انقلاب اسلامی روزبه‌روز گسترش یافت. گستردگی روابط دو کشور بدون توجه به فراز و نشیب‌های متأثر از تحولات روابط بین‌الملل، دو طرفه بود. رژیم اشغالگر اسرائیل در مقابل شناسایی این کشور توسط ایران در چهارچوب دکترین معروف به «محورهای پیرامون» از همان ابتدای تأسیس علاقه‌مندی خود را به گسترش روابط با ایران اعلام کرد. به‌موجب دکترین محورهای پیرامون که دیوید بن گورین، اولین نخست‌وزیر اسرائیل طراح آن بود، رژیم اشغالگر اسرائیل می‌بایست روابط خود را با کشورهای پیرامون جهان عرب به‌ویژه ترکیه و ایران توسعه می‌داد.
 
از نظر بن گورین تحکیم روابط دو جانبه با این کشورها در درازمدت می‌توانست اسرائیل را از انزوای سیاسی خارج و منافع اقتصادی ـ امنیتی آن را در برابر کشورهای عربی تأمین کند؛ بنابراین پس از سقوط محمد مصدق و قدرت یافتن محمدرضا پهلوی، نفوذ اسرائیل در سطوح مختلف گسترش یافت. اهمیت دکترین محورهای پیرامون هنگامی آشکار می‌شود که ماشین جنگی رژیم اشغالگر اسرائیل بدون نفت قادر نبود سه جنگ مهم با اعراب را موفقیت‌آمیز پشت سر بگذارد و این نفت را دولت ایران تأمین می‌کرد.1
 
رژیم اشغالگر اسرائیل از بابت تأمین نفت و روابط با کشورهای عربی در تنگنا قرار داشت و می‌بایست دکترین پیرامون را به اجرا می‌گذاشت. حتی مصر که نفت چندانی نداشت تحت رهبری جمال عبدالناصر، منادی تحول در خاورمیانه عربی شده بود. از میان خاکستر استعمار انگلیس، ندای مبارزه‌جویانه و ناسیونالیستی ناصر برخاسته بود. او هم‌وطنان و نیز همسایگانش را با چنان شور آتشینی مخاطب قرار می‌داد که احساس یک هویتِ مشترک، که بعدها پان‌عربیسم نامیده شد، در میان تمام ملت‌های عرب برانگیخته شد. از آن گذشته، ناصر خاورمیانه را به این شناخت فرا می‌خواند که نفت اسلحه‌ای است که به کمک آن می‌توان امپریالیسم غرب و اسرائیل را به زانو درآورد.
 
وی از مردمش مصرانه دعوت می‌کرد که به خیابان‌ها بیایند و با اسرائیل، غرب و به‌ویژه سلطه استعماری انگلیس بر کانال سوئز مخالفت کنند؛ مخالفتی که به بسته شدن موقتی این کانال در سال 1335 منجر شد. واشنگتن، رژیم اشغالگر اسرائیل و لندن از این اقدامات ناصر احساس آرامش نمی‌کردند2 و همکاری ابتدایی بین ایران و اسرائیل که توسط حسین سنندجی، دبیر دوم سفارت ایران در لندن، و سال 1333 با پیشنهاد فروش نفت به دبیر اول سفارت اسرائیل آغاز شده بود، در سال 1336 و با عقد قرارداد فروش نفت به اسرائیل شکل رسمی به خود گرفت. به‌موجب این قرارداد، نفت ایران به بهای بشکه‌ای 30/1 دلار به اسرائیل فروخته شد.3
 
بسته شدن موقتی کانال سوئز به دنبال حمله‌ انگلستان و فرانسه و اسرائیل به مصر در سال 1335 همکاری نفتی گسترده‌تری بین ایران و اسرائیل در قالب دکترین محورهای پیرامون به‌وجود آورد. 73 درصد از کالاهای وارداتی و 76 درصد نفت صادراتی ایران از طریق کانال سوئز عبور می‌کرد؛ بنابراین ایران می‌بایستی هر چه زودتر راه‌های جدیدی برای کشتی‌های نفت‌کش حامل نفت خود بیابد. همچنین خصومت میان اسرائیل و مصر به‌شدت افزایش یافته بود و ایران تنها کشوری بود که رژیم اشغالگر اسرائیل در قالب دکترین محورهای پیرامون می‌توانست نفت خود را از طریق آن تأمین کند.4
 
اسرائیل پایگاه اصلی غرب در خاورمیانه و کشوری پول‌ساز برای آمریکا محسوب می‌شود. صرف وجود اسرائیل سبب می‌گردد کشورهای عربی و ثروتمند منطقه، دلارهای نفتی خود را در مقابل سفارش‌های گران‌قیمت اسلحه به آمریکا بدهند. کشوری با این اهمیت موردتوجه و حمایت آمریکا بود و آمریکا تلاش داشت تا با برقراری تعادل در منطقه مانع از تضعیف اسرائیل شود. با توجه به این اهمیت، سلسله رویدادهایی در اواخر سال 1341 توجه ایران، رژیم اشغالگر اسرائیل و آمریکا را به خود جلب کرد  
در سال‌های منتهی به دهه 1340 و پس از شکل‌گیری و تأسیس جمهوری عربی متحده، رژیم اشغالگر اسرائیل با نامه‌هایی نگرانی خود از این روند را به گوش سران ایران و اتیوپی رساند. شاه در پاسخ، موافقت کامل خود را با نظرات بن گورین اعلام داشت و به دنبال تبادل این نامه‌ها، تلاش‌هایی به‌منظور تحکیم و تقویت روابط اقتصادی بین دو رژیم صورت گرفت. با وجود بحران سیاسی موجود در ایران، در سال‌های 1341 و 1342، همکاری اقتصادی بین رژیم اشغالگر اسرائیل و ایران ادامه داشت و در سال 1344 ایران و اسرائیل شرکتی به نام شرکت نفت «ماورای آسیا» تأسیس کردند و آن را در کانادا به ثبت رساندند.5
 
حمایت آمریکا؛ تلاش برای برقراری تعادل منطقه
اسرائیل پایگاه اصلی غرب در خاورمیانه و کشوری پول‌ساز برای آمریکا محسوب می‌شود. صرف وجود اسرائیل سبب می‌گردد کشورهای عربی و ثروتمند منطقه، دلارهای نفتی خود را در مقابل سفارش‌های گران‌قیمت اسلحه به آمریکا بدهند. کشوری با این اهمیت موردتوجه و حمایت آمریکا بود و آمریکا تلاش داشت تا با برقراری تعادل در منطقه مانع از تضعیف اسرائیل شود.6 با توجه به این اهمیت، سلسله رویدادهایی در اواخر سال 1341 توجه ایران، رژیم اشغالگر اسرائیل و آمریکا را به خود جلب کرد. 19 بهمن 1341 گروهی از افسرانِ عراقی به رهبری سرهنگ عبدالسلام عارف و با پشتیبانی حزب بعث کودتایی در بغداد ترتیب دادند و عبدالکریم قاسم در این کودتا که سیزدهمین اقدام علیه او به شمار می‌رفت به قتل رسید.
 
سرهنگ نمرودی نخستین فردی بود که این خبر را به سپهبد کمال، رئیس اطلاعات ارتش ایران داد. یک ماه بعد، در 17 اسفند یک گروه بعثی حکومت را در سوریه نیز در دست گرفت. رژیم جدید سوریه متعهد شد با عارف همکاری کند و مذاکره درباره ایجاد یک اتحادیه فدرال بین عراق و سوریه و مصر آغاز گردید. قرارداد مربوط به این اتحادیه در 28 فروردین 1342 در قاهره به امضا رسید و شور و شوق زیادی در جهان عرب به‌وجود آورد، ولی موجب نگرانی شدید ایران، رژیم اشغالگر اسرائیل و کشورهای عربی طرفدار غرب گردید.7 این تحولات هم‌زمان بود با رویکرد سیاسی کشورهای عربی. تمام کشورهای عربی تهدید به منع صدور نفت به کشورهای دوست اسرائیل کردند و معتقد بودند که نبایستی کمپانی‌های نفتی به آمریکا و انگلیس و کشورهای دوست اسرائیل نفت حمل کنند و در کشور لیبی وضع بدتر بود. به کارمندان خارجی در شرکت نفت حمله شد و کارگران خارجی هم شروع به خارج شدن از کشور کردند.8
 
این روند رژیم اشغالگر اسرائیل را به‌شدت نگران کرده بود. در 21 شهریور 1344 سایپر، وزیر دارایی این رژیم، به‌اتفاق مایر عزری، سفیر اسرائیل در ایران، به حضور شاه رسید. سایپر توضیح داد که در عرض ده سال گذشته دو بار کانال سوئز بسته شده، تمام قرائن و شواهد حاکی از آن است که کانال مدت مدیدی بسته خواهد ماند. خط لوله 32 اینچی از خاک اسرائیل که هزینه آن 110 میلیون دلار خواهد شد، می‌تواند نفت ایران را از ایلات به اشکلون و از آنجا به اروپا بفرستد. آمریکایی‌ها با این طرح موافقت کرده‌ بودند و نخست‌وزیر انگلیس نیز فرستاده‌ ویژه‌ای برای بحث درباره‌ این موضوع به اسرائیل اعزام کرده بود. شاه موافقت اصولی خود را با این طرح اعلام نمود.9 این روند در سال‌های بعد نیز ادامه داشت و حتی در سال 1354 حکومت ایران متعهد شد کلیه‌ احتیاجات نفتی رژیم اشغالگر اسرائیل را تأمین کند و این تضمین دولت ایران خود جزئی از معاهده سری میان مصر و اسرائیل بود که هنری کیسینجر، وزیر خارجه وقت آمریکا، مذاکرات مربوط به آن را به عهده داشت10 که عمده دلیل آن برقراری تعادل در منطقه و جلوگیری از تضعیف شدید اسرائیل بود.
 
ایران؛ تأمین نفت با بهایی کمتر
جدای از مباحث سیاسی و استراتژیک، واردات نفت با بهایی کمتر از ایران نسبت به سایر کشورها دلیلِ دیگر همکاری نفتی ایران و رژیم اشغالگر اسرائیل بود. پس از جنگ سوئز، اعراب از فروش نفت به اسرائیل خودداری کردند. تنها منابع جانشین ونزوئلا و ایران بودند. ونزوئلا مخالفتی نداشت، اما فاصله بین دو کشور خیلی زیاد بود و هزینه حمل بر قیمت نفت می‌افزود. اسرائیل برای پرهیز از پرداخت این مبالغ اضافی، به ایران رجوع کرد که در خلال جنگ بی‌طرفی خود را حفظ کرده بود. معامله باید بین دو حکومت انجام می‌شد؛ چرا که شرکت‌های عضو کنسرسیوم، علاوه بر ایران، با اعراب هم معامله داشتند و در نتیجه نمی‌توانستند در قرارداد با اسرائیل شرکت کنند. این همکاری به‌سادگی نبود و ایران زیر فشار سنگین آمریکا، با اکراه پذیرفت. نکته جالب‌تر آن است که منوچهر فرمانفرمائیان‌ به‌عنوان متصدی فروش نفت به اسرائیل و شخصی که در مراکز مهم‌ قدرت‌ دوران‌ پهلوی‌ نفوذ داشت می‌گوید: «ما به اسرائیل هیچ دینی نداشتیم، اما اعراب همسایگان و همکاران ما در اوپک بودند و ما دلایل کافی برای حمایت از آنها داشتیم.» اما راز تأمین نفت برای اسرائیل را این‌گونه فاش می‌کند که «ما تنها منبع و آخرین پناه اسرائیل بودیم». ایران برای تأمین نفت اسرائیل تحت‌فشار بود و حتی به خود اسرائیلی‌ها این را گوشزد کردند که ایران با این کار در واقع برای خود دشمن تراشیده است.11
 
فشرده سخن
ایران پس از کودتای 28 مرداد 1332 و تا قبل از انقلاب اسلامی مهم‌ترین تأمین‌کننده نفت رژیم اشغالگر اسرائیل بود. آنچه ایران را وادار به این کارویژه می‌ساخت بیشتر در قالب علت‌های ساختاری قرار می‌گیرد. فضای حاکم بر کشورهای عربی و ضدیت با رژیم اشغالگر اسرائیل، تأمین منافع کلان امنیتی و اقتصادی آمریکا در خاورمیانه و در نهایت نجاتِ اسرائیل از فضای ملتهب خاورمیانه مهم‌ترین دلایلی بودند که آمریکا و رژیم اشغالگر اسرائیل را مجبور می‌ساخت تا کارویژه تأمین نفت اسرائیل را بر عهده ایران بگذارند.
 
دیدار هرمز قریب (رئیس تشریفات وزارت دربار پهلوی) با موشه دایان (وزیر جنگ اسرائیل) و همسرش هنگام سفر به ایران
دیدار هرمز قریب (رئیس تشریفات وزارت دربار پهلوی) با موشه دایان (وزیر جنگ اسرائیل) و همسرش هنگام سفر به ایران
شماره آرشیو: 3179-11ع

پی نوشت:
1. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران (دولت دست‌نشانده) 1320- 1357، تهران، ققنوس، چ هشتم، 1387، ص 412.
2. منوچهر فرمانفرمائیان و رخسان فرمانفرمائیان، خون و نفت (خاطرات یک شاهزاده ایرانی)، تهران، ققنوس، چ یازدهم، 1388، ص 39.
3. علیرضا ازغندی، همان، ص 412.
4. علی فلاح‌نژاد، مناسبات ایران و اسرائیل در دوره پهلوی دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 216.
5. همان، صص 217-218.
6. علیرضا امینی، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، صدای معاصر، چ دوم، 1386، صص 214-215.
7. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1357-1300، تهران، نشر پیکان، چ نهم، 1391، صص 380-381.
8. دانیل برگین، نفت ایران، ترجمه ابراهیم صادقی نیا، تهران، انتشارات هیرمند، 1376، ص 54.
9. علی فلاح‌نژاد، همان، ص 219.
10. همان، ص 230.
11. منوچهر فرمانفرمائیان، همان، صص 417-418. https://iichs.ir/vdcg.z97rak9twpr4a.html
iichs.ir/vdcg.z97rak9twpr4a.html
نام شما
آدرس ايميل شما