روابط غیر رسمی چه تأثیری بر روابط پهلوی و آمریکا گذاشت؟

دیپلماسی خاویار

هرچند کنترل نفوذ کمونیسم در منطقه خاورمیانه، خریدهای گسترده تسلیحات و قرار دادن پایگاه‌های شنود در مرزهای شوروی در دوران پهلوی دوم سبب ارتباط تنگاتنگ ایران و آمریکا شده بود، بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد که در کنار این مسائل عوامل دیگری نیز بر توسعه روابط دو کشور تأثیرگذار بودند
دیپلماسی خاویار
 
هرچند کنترل نفوذ کمونیسم در منطقه خاورمیانه، خریدهای گسترده تسلیحات و قرار دادن پایگاه‌های شنود در مرزهای شوروی در دوران پهلوی دوم سبب ارتباط تنگاتنگ ایران و آمریکا شده بود، بااین‌حال بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد که در کنار این مسائل عوامل دیگری نیز بر توسعه روابط دو کشور تأثیرگذار بودند. این نوشتار درصدد است با بررسی روابط پهلوی دوم و رئیس‌جمهورهای آمریکا این مسئله را مورد واکاوی قرار دهد.
 
از زمان کودتای 28 مرداد 1332 تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، یکی از روش‌های محمدرضا پهلوی در سیاست خارجی ایجاد ارتباط‌های شخصی و کاری با مسئولان سیاسی و اقتصادی آمریکا بود. او در این راه سعی می‌کرد بتواند از افراد مورد اعتماد خود مانند اردشیر زاهدی استفاده کند تا از این طریق روابط خود را با آمریکا بیش از گذشته مستحکم نماید.
 
کانون روابط پهلوی با آمریکایی‌ها در منافع اقتصادی و سیاسی در نیویورک و واشینگتن نهفته بود. در چنین جاهایی بود که رابطه‌ای بلندمدت و غیررسمی محمدرضا پهلوی با قدرتمندترین کانون سیاسی و پول‌ساز در ایالات متحد شکل گرفت. این رابطه دربرگیرنده خانواده راکفلر و مشتریان و مشاوران راکفلرها نظیر کیسینجر بود. سال‌های سال راکفلرها و به‌ویژه نلسون به‌گونه‌ای پیگیر تبلیغ برای شاه ایران در آمریکا بودند. راکفلرها تنها سرمایه‌گذاران آمریکایی بودند که قرار ملاقات آنها با شاه پیش از آنکه آمریکا را ترک گوید، گذاشته می‌شد؛ چراکه معمول بود قرار دیدار زمانی گذاشته شود که افراد به ایران می‌آمدند. در این میان هنری کیسینجر به‌عنوان کارمند راکفلرها به‌سادگی در صف طرفداران شاه قرار گرفت. موقعی که کیسینجر طی دوران ریاست‌جمهوری نیکسون و فورد پرنفوذترین فرد در روند سیاست خارجی آمریکا گردید، جای هیچ شگفتی نبود که روابط آمریکا و محمدرضا پهلوی مستحکم‌تر شود.1
 
البته در این میان فقط ارتباط با راکفلرها نبود که سبب نزدیکی کیسینجر به محمدرضا پهلوی گردید. ارتباط این سیاستمدار آمریکا با هوشنگ انصاری، وزیر اقتصاد ایران، و اردشیر زاهدی نیز در توسعه روابط او با شاه تأثیر بسزایی داشت. این روابط شخصی سبب شد در سال 1352، کیسینجر در جریان سفر به ایران نقش فعالی را در توسعه هرچه بیشتر روابط دو کشور ایفا کند؛ به‌طوری‌که با لابی‌های او بخش کمیسیون مشترک اقتصادی ایران ـ آمریکا تشکیل و مقرر شد حجم تجارت غیرنفتی دو کشور در پنج سال آینده به بالاترین سطح ممکن برسد؛ در زمینه انتقال تکنولوژی و کمک‌های فنی به ایران نیز توافقاتی انجام شد که سبب گردید روابط دو کشور بیش از گذشته توسعه بیابد.2
 
کانون روابط پهلوی با آمریکایی‌ها در منافع اقتصادی و سیاسی در نیویورک و واشینگتن نهفته بود. در چنین جاهایی بود که رابطه‌ای بلندمدت و غیررسمی محمدرضا پهلوی با قدرتمندترین کانون سیاسی و پول‌ساز در ایالات متحد شکل گرفت. این رابطه دربرگیرنده خانواده راکفلر و مشتریان و مشاوران راکفلرها نظیر کیسینجر بود  
هرچند افزایش روابط اقتصادی ایران و آمریکا با هدف تسهیل مبادلات تجاری و رشد سرمایه‌گذاری در ایران صورت گرفت، اما داده‌های تاریخی نشان می‌دهد که منافع شخصی نیز نقش بسیار پررنگی در توسعه روابط اقتصادی دو کشور داشته است. به‌عنوان‌مثال شرکت سهامی شورلت ایران و شرکت سهامی موتور ایران متعلق به خاندان پهلوی با شراکت با جنرال موتورز آمریکا در کشور شکل گرفت. شرکت سهامی باطری ای.ت.ت. ایران  متعلق به خانواده فرمانفرمایان با شراکت ای.ت.ت آمریکا در کشور ایجاد شد. شرکت سهامی جیپ و شرکت رامبلرا وتو (خانواده اخوان)، ازجمله شرکت‌های اقتصادی هستند که روابط شخصی نقش پررنگی در توسعه آنها داشته‌اند.3
 
علاوه بر این باید اشاره کرد که روابط شخصی محمدرضا پهلوی و رئیس‌جمهور آمریکا در پررنگ‌تر شدن نقش ایران در اجرای دکترین نیکسون تأثیر بسزایی گذاشت. بر اساس این سیاست، دولت‌های ایران و عربستان سعودی به‌عنوان دو ستون اصلی برنامه‌های ایالات متحده، وظیفه حراست و پر کردن خلأ قدرت را در منطقه خلیج فارس عهده‌دار بودند. بااین‌حال جاه‌طلبی‌های شاه سبب شده بود او خواهان اجرای نقش پررنگ‌تری در دکترین نیکسون باشد. او در دیدار با رئیس‌جمهور آمریکا از نقش مشاوران هارواردی دولت جانسون، که بازمانده دوران کندی بودند، در سیاست خارجی آمریکا انتقاد و تأکید کرده بود که برای آمریکا بهتر است شاه را آن‌قدر توانمند سازد که بتواند نقش پررنگ‌تری در کفه ترازوی نظامی و سیاسی منطقه داشته باشد تا ثبات خلیج فارس بیش از گذشته حفظ شود و دولت‌ها و جریان‌های ناهمسو تقویت نشوند.4
 
روابط شخصی شاه و نیکسون سبب شد در فوریه 1970، نیکسون در نامه‌ای به محمدرضا پهلوی بنویسد که با او هم‌عقیده است که ایران باید نقش مهم‌تری را در دکترین نیکسون ایفا کند. «همان‌گونه که استحضار دارید، اندیشه‌های شما و من دراین‌باره و در بسیاری از موارد دیگر مشترک است و همان‌گونه که در مسافرت سال پیش فرمودید در بسیاری از مواضع در خصوص مشکلات منطقه با شما هم‌عقیده هستیم.»5
 
اردشیر زاهدی، وزیر امور خارجه ایران (1345-1350) نیز در خاطراتش اشاره می‌کند که در دوران پهلوی تلاش می‌شد از طریق شخصی‌سازی روابط خارجی، دسترسی به اهداف جاه‌طلبانه شاه تسهیل شود. او دراین‌باره می‌گوید: «در زمانی که وزیر امور خارجه بودم، با توجه به شناختی که از علاقه مسئولان خارجی به خاویار ایران داشتم، مراتب را به شاه رساندم. او نیز به شیلات دستور داد، سهمیه‌ای برای وزارت خارجه در نظر گرفته شود. این ابتکار ما معروف به دیپلماسی خاویار شد».6
 
استفاده از روابط شخصی در توسعه برنامه‌های اتمی یکی دیگر از مسائل مهم در دوران پهلوی دوم است. دکتر اعتماد، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، به نگرانی برخی از محافل در آمریکا در خصوص برنامه اتمی ایران اشاره ‌کرده و می‌گوید: «در سال اول کارمان با یک حقوقدان آمریکایی که پیش‌تر عضو کمیسیون انرژی اتمی آمریکا بود قراردادی داشتم تا او به‌طور مرتب آنچه را که در دولت آمریکا و در کنگره درباره انرژی اتمی مورد بحث است برای ما جمع‌آوری کند و نیز خواسته بودم که بریده همه جراید آمریکا را که راجع به برنامه انرژی اتمی ایران می‌نویسد برایم بفرستد. از مجموع آنچه در آمریکا نوشته می‌شد برمی‌آمد که در برخی محافل آمریکا یک نوع نگرانی نسبت به برنامه اتمی ایران وجود دارد».7
 
در این زمان شاه سعی کرد با استفاده از لابی‌های خود در آمریکا، موانع احتمالی پیشبرد برنامه‌های اتمی‌اش را برطرف کند. در همین راستااست که کیسینجر نسبت به ایده تأسیسات چندملیتی منطقه‌ای بازآوری هسته‌ای در ایران واکنش منفی نشان داد و به مسئولان آمریکایی توصیه کرد که به‌جای پیگیری این ایده، تأسیسات دوملیتی را با همکاری ایران و آمریکا ایجاد کنند. در این زمان طیف کیسینجر در مقابل افرادی مانند دونالد رامسفلد قرار داشتند که در برابر ایده صدور مجوز بازآوری سوخت مصرفی در ایران در یک تأسیسات ملی مخالفت می‌کردند.8
 
فرجام سخن
به نظر می‌رسد هرچند در دوران پهلوی دوم، سیاست کلی آمریکا حمایت از نقش پررنگ ایران به‌منظور حفظ ثبات منطقه به نفع ایالات متحده بود، بااین‌حال در همان زمان محافلی در آمریکا بودند که ترجیح می‌دادند در قبال جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای شاه حساب‌شده‌تر برخورد کنند و همچنان سیاست نظم دو ستونی متکی به ایران و عربستان در خلیج‌فارس تقویت شود. بااین‌حال در این زمان روابط شخصی محمدرضا پهلوی با نیکسون و کیسنجر و از طرفی روابطش با برخی محافل اقتصادی آمریکا سبب شد او بتواند دولتمردان این کشور را متقاعد کنند تا به شاه در دکترین نیکسون نقش پررنگ‌تری بدهند. همین مسئله سبب شد در اوایل سال‌های دهه 1350 دست محمدرضا پهلوی در خریدهای نظامی از آمریکا باز گذاشته شود و همچنین همکاری‌های گسترده‌ای اطلاعاتی با شاه در حوزه کردستان عراق صورت بگیرد. همین مسئله سبب شد بعد از سقوط پهلوی‌ها در ایران، در آمریکا از محافلی که به نفع او لابی می‌کردند انتقاد شود و فعالیت‌های آنها عامل عدم درک درست ایالات متحده از تحولات اجتماعی ایران در اواخر دوران پهلوی و درنتیجه عدم واکنش مناسب آن به‌شمار آید.
 
مصاحبه محمدرضا پهلوی و هنری کیسینجر با خبرنگاران
در سال‌های پایانی دهه 1960 و اوایل دهه 1970م، با روی کارآمدن نیکسون در کاخ سفید و متعاقب آن انتصاب هنری کیسینجر به عنوان مغز متفکر امنیت ملی آمریکا، فصل جدیدی از روابط ایران و آمریکا آغاز شد
مصاحبه محمدرضا پهلوی و هنری کیسینجر با خبرنگاران
شماره آرشیو: 82-11ع

پی نوشت:
1. جیمز ا.بیل، شیر و عقاب، ترجمه فروزنده برلیان، تهران، نشر فاخته، 1371، ص 429.
2. یوسف ترابی، روابط ایران و آمریکا، تهران، عروج، 1379، ص 259.
3. همان، ص 146.
4. رهام الوندی، نیسکون، کیسینجر و شاه، ترجمه غلامرضا بابایی، تهران، پارسه، بی‌نا، ص 79.
5. همان، ص 82.
6. اردشیر زاهدی، بیست و پنج سال در کنار شاه، تهران، پیام، 1381، ص 199.
7. محمدحسین یزدانی‌راد، در پرتگاه حادثه؛ زندگی‌نامه اکبر اعتماد، بنیان‌گذار سازمان انرژی اتمی ایران، تهران، اختران، ص 289.
8. رهام الوندی، همان، ص 249. https://iichs.ir/vdcb.8b9urhb0aiupr.html
iichs.ir/vdcb.8b9urhb0aiupr.html
نام شما
آدرس ايميل شما