آیتالله شیخ مردوخ کردستانی ملقب به جمالالدین فرزند شیخ عبدالمؤمن امام جمعه کردستان در 27 رجب 1297ق در سنندج به دنیا آمد. وی از نسل امیرمحمد سرسلسله مردوخیان میباشد که در 737ق برای تبلیغ دین اسلام با یک عده از کسان و بستگان خود از شام (سوریه) به خاک اورامان کردستان هجرت نموده در دشت شامیان...
آیتالله شیخ مردوخ کردستانی ملقب به جمالالدین فرزند شیخ عبدالمؤمن امام جمعه کردستان در 27 رجب 1297ق در سنندج به دنیا آمد. وی از نسل امیرمحمد سرسلسله مردوخیان میباشد که در 737ق برای تبلیغ دین اسلام با یک عده از کسان و بستگان خود از شام (سوریه) به خاک اورامان کردستان هجرت نموده در دشت شامیان، چادر زدند. سپس برای جلوگیری از سرما ناچار شدند که دهکده دگاشیخان را بنا کنند.
وی در 7سالگی نزد پدرش به خواندن الفبا و قرائت جزوات قرآن پرداخته در مدت کمی صرف و نحو و منطق و حساب و هندسه و تصریف زنجانی و نصاب الصبیان و علم فرایض را آموخت. به خاطر برخورداری از هوش و ذکاوت فوقالعاده زودتر از حد انتظار به علوم قدیمه دست یافته به مراحل نهایی رسید. و چون دارای بیان شیوا و منطقی قوی بود، از همان جوانی بنا به تقاضای پدرش امامت و خطابه جمعه به وی واگذار شد، و در ضمن به مطالعه متون علوم عقلیه و نقلیه پرداخته در اندک مدتی در بسیاری از علوم رسمی و ریاضی و صنایع و هنرهای زیبا و ذوقی از قبیل حجاری، معماری، نقاشی، حکاکی و صحافی مهارت پیدا کرد.
چندی بعد تصمیم گرفت علوم قدیمه را از زبان عربی به فارسی تدوین و ترجمه کند تا به راحتی مورد استفاده عموم قرار گیرد. در 1327 یک دستگاه ماشین چاپ سربی وارد کشور کرد و روزنامه ندای اتحاد را منتشر نمود، و در آن راجع به وحدت اسلامی مقالاتی جالب توجه مینوشت. همچنین انجمن صداقت را نیز تشکیل میدهد و چون مردم بیش از حد علاقه و دلبستگی نشان میدهند انجمن را به حزب ترقی و تهذیب اخلاق تغییر میدهد، و به نشر مسلک دموکراسی میپردازد.
روحانی مشهور اهل سنت کردستان، در ماههای آخر عمر شیخ فضلالله نوری، در تهران مهمان وی بوده و شرحی از الطاف شیخ نسبت به خود نقل کرده است. در روزهای وانفسای فتح تهران، که جان شیخ سخت در خطر بود و هر روز نیز بر دامنه این خطر افزوده میشد، مردوخ به شیخ اصرار ورزید که برای حفظ جان به سفارت روسیه پناه ببرد. و شیخ در پاسخ گفت: «برای عالم اسلامیت، ننگ میدانم که در تاریخ کفر و اسلام بنویسند یک نفر از علمای اسلام، پس از هفتاد سال خدمت به عالم اسلامیت، از ترس مرگ پناهنده به سفارتخانه فرنگ شد. برای من، مرگ از این تحصن خوشتر است...».
وی از شیخ به عنوان ایرانمدار یاد کرده و در شرح اجتماع مردم به رهبری شیخ در باغشاه برای جلوگیری از تجدید مشروطه میگوید: «ما نمایندگان ملت کردستان به صدای رسا ــ که عموم سفرا و نمایندگان دول همجوار هم بشنوند ــ صریحاً میگوییم ما ملت بی عقل و بی تمیز شایسته نعمت مشروطیت نیستیم! و مزاج مملکت ایران هنوز استعداد این نوشدارو را پیدا نکرده است! ما هنوز قیم لازم داریم...».
در 26 محرم 1337ق رئیس عدلیه و ادارات اوقاف و معارف کردستان میشود. متجاوز از صد جلد تألیفات در موضوعات مختلف دارد و در سرودن اشعار عربی و فارسی و کردی تسلط کامل داشت که بیشتر آن در دیوان اشعارش موجود میباشد.
در سواری و تیراندازی و قلمفرسایی و نقاشی و خطاطی نمونه دوران و سرآمد اقران بوده است. او بنابر دستخط موجود، مرگ خود را سال 1354 پیشبینی نموده بود که در شب جمعه بیست و یکم شهریور همان سال مطابق با 5 رمضان 1395ق بعد از یک مدت بیماری در سنندج فوت کرد و طبق وصیت خود در دهکده نوره در چند کیلومتری غرب سنندج به خاک سپرده شد.
پی نوشت:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
ابوالحسنی (منذر)، علی. خانه بر دامنه آتشفشان! شهادتنامه شیخ فضلالله نوری (به ضمیمه وصیتنامه منتشر نشده او)، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1382.
باستانی پاریزی، محمدابراهیم. تلاش آزادی: محیط سیاسی و زندگانی مشیرالدوله پیرنیا. تهران: نوین، 2536= [1356].
قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج3- زندان. تهران: وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.
مدرس، عبدالکریم؛ ترجمه احمد حواری نسب. دانشمندان کرد درخدمت علم و دین. تهران: اطلاعات، 1369.
مردوخ کردستانی، محمد. تاریخ مردوخ. تهران، نشر کارنگ، 1379. https://iichs.ir/vdcfied1aw6dv.giw.html