حوزه علمیه در هنگامه بلایای طبیعی؛

بازنده مصاف امدادرسانی

روزهای 14 تا 17 بهمن‌ماه 1346 شهر قم و مناطق بین قم و تهران به دلیل بارش برف در چهارده ساعت متوالی سراسر سفیدپوش شد و بیش‌از دویست دستگاه اتومبیل با هزاران نفر سرنشین در خط قم و تهران در علی‌آباد و گردنه نعلبندان در جاده ماندند. این مسافران بیش از دو روز و دو شب گرفتار سرما و گرسنگی بودند تا خبر به قم رسید
بازنده مصاف امدادرسانی
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ حوزه‌های علمیه و طلاب و علمای فعال در آنها علاوه بر رسالت ذاتی در آموزش علوم دینی به طلاب، دارای کارکردهای اجتماعی فراوانی نیز بوده‌اند. یکی از این عرصه‌های حضور، نقش‌آفرینی در امداد به آسیب‌دیدگان در بلایای طبیعی است.
 
تشکل و سازمان‌دهی این نهاد موجب شده است هنگام پیش آمدن حوادث غیرمترقبه بتواند سریع وارد عمل شود. این امر به‌ویژه پیش از انقلاب اسلامی و در شرایطی که رژیم پهلوی بر فاصله میان خود و مردم دمیده بود بیشتر به چشم می‌آمد؛ به‌خصوص آنکه مردم به حوزه و روحانیت بیش از حکومت اعتماد داشتند و دل‌بسته آن بودند. برهمین اساس این مقاله نقش حوزه علمیه در امداد به مردم در هنگام بلایای طبیعی چون زلزله بوئین‌زهرا و طبس را بر این مبنا بررسی می‌کند.
 
روحانیت پیش‌قدم برای امدادرسانی
حوزه علمیه در مدت حیات خود هنگام آگاهی از وقوع حوادث و بلایای طبیعی با استفاده از همان تشکیلات و شبکه ارتباطی برای امدادرسانی پیش‌قدم ‌شده است؛ برای مثال روزهای 14 تا 17 بهمن‌ماه 1346 شهر قم و مناطق بین قم و تهران به دلیل بارش برف در چهارده ساعت متوالی سراسر سفیدپوش شد و بیش‌از دویست دستگاه اتومبیل با هزاران نفر سرنشین در خط قم و تهران در علی‌آباد و گردنه نعلبندان در جاده ماندند؛ چنان‌که در نشریه «مکتب اسلام» آمده است: این مسافران بیش از دو روز و دو شب گرفتار سرما و گرسنگی بودند تا خبر به قم رسید. مراجع تقلید و زعمای حوزه علمیه قم فورا هیئتی مرکب از طلاب و غیرطلاب را با هزاران عدد نان و تخم‌مرغ و مواد غذایی دیگر و صدها عدد پتو، بنزین و گازوئیل برای نجات آنها فرستادند.[1]
 
دورنمای شهر تهران در یک روز برفی در اوایل دوره پهلوی
شماره آرشیو: 2232-۳ع
 
در داخل شهر قم نیز به دلیل بسته بودن جاده، مسافران در راه مانده‌ زیادی جمع شده بود. بار دیگر به محض مطلع شدن زعمای حوزه علمیه قم، در سراسر شهر اعلام شد که باید با عدل و انصاف با مسافران رفتار شود و اجناس به قیمت مناسب در اختیار مردم قرار گیرد؛ همچنین مساجد و تکایا از جمله مسجد اعظم حضرت آیت‌الله بروجردی، مسجد شاه خراسان، مسجد حسین‌آباد و دیگر مساجد و حجره‌های مدارس دینی از جمله حجره‌های صحن مطهر حضرت معصومه(س) با وسایل کافی از قبیل بخاری، که از برخی طلاب علوم دینی گرفته شده بود، در اختیار مسافران قرار گرفت. با بلندگو هم در شهر اعلام شد که مسافران را به آن مساجد راهنمایی کنند. عده‌ای از طلاب حوزه علمیه قم نیز هرکدام یک یا چند نفر مسافر را به منزل خود بردند و وسایل آسایش آنها را فراهم کردند.[2] 
 
اما وقوع دو زلزله بوئین‌زهرا در سال 1341 و طبس در سال 1357 بیش از همیشه جایگاه حوزه علمیه در امدادرسانی را نمایاند.
 
زلزله بوئین‌زهرا؛ طی شش روز ورق برگشت
دهم شهریور 1341 زلزله‌ای مرگ‌بار با قدرت 2/ 7 ریشتر بوئین‌زهرا و روستاهای اطراف آن را لرزاند. این زلزله به تخریب بناهای تاریخی مانند قلعه باستانی رودک منجر شد و تقریبا بیست‌هزار تن را کشت. شدت این زلزله به‌حدی بود که حتی در تهران نیز احساس شد. زلزله بوئین‌زهرا علاوه‌بر شدت فاجعه، از نظر نمود همبستگی ملی در تاریخ ثبت شد. به محض وقوع زلزله سازمان‌های وابسته به حکومت از جمله جمعیت شیر و خورشید با انتشار اطلاعیه‌هایی مردم را به کمک دعوت کردند، اما میزان کمک‌های جمع‌آوری‌شده برای حل مشکلات مردم بوئین‌زهرا کافی نبود؛ چون سازمان‌های امدادی دولتی به دلیل وابستگی به حکومت «در میان مردم جایگاهی نداشتند، مردم به آنها بی‌اعتماد بودند و از کمک خودداری می‌کردند».[3]
 
در این شرایط روحانیان یکی از گروه‌هایی بودند که به‌سرعت وارد میدان شدند و مردم را به حمایت از زلزله‌زدگان فراخواندند. از سویی آیات عظام سیدمحمدهادی میلانی، میرزا احمد خراسانی و فقیه سبزواری با صدور اعلامیه‌ای مشترک، مساعی عموم مردم را برای کمک به زلزله‌زدگان خواستار شدند. از سوی دیگر برخی آیات عظام همچون سیدکاظم شریعتمداری، سیدمحمدرضا گلپایگانی و شهاب‌الدین مرعشی‌نجفی به صورت جداگانه‌ درباره لزوم کمک مردم به زلزله‌زدگان فتوا صادر کردند. 14 شهریور نیز عده‌ای از بازرگانان و معتمدان شهرستان قم خدمت حضرت آیت‌الله عظمی گلپایگانی شرفیاب شدند و راجع‌به کمک به زلزله‌زدگان با ایشان مذاکره کردند؛ سپس حضرت آیت‌الله پیام زیر را به عموم مسلمانان ابلاغ کردند: «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم بر عموم مسلمین لازم است به هر نحو که می‌توانند به برادران دینی خود که در حادثه زلزله اخیر آسیب دیدند مساعدت کرده و عواطف و برادری خود را در این سانحه مؤلم ابراز دارند...». ایشان در ادامه «حسب تقاضای عده‌ای از مؤمنین» به اعلام شماره حسابی در بانک ملی شعبه قم پرداختند تا پس از جمع‌آوری وجوه، کمک‌های نقدی توسط اشخاص مورد اعتمادشان مستقیم بین آسیب‌دیدگان توزیع شود.[4]   
  
پس از حضور روحانیت و فراخوان کمک آنها، سیل حمایت‌های مردمی چنان سرازیر شد که در 16 شهریور 1341 دولت با انتشار اعلامیه شماره هفت خود اعلام کرد: «امروز جاده کرج و قزوین مملو از وسایل نقلیه اعانه‌دهندگان است و به قرار اطلاعی که هم‌اکنون از شیر و خورشید سرخ می‌رسد میزان کمک به‌حدی است که شاید امروز احتیاجی به ارسال خواربار از طرف شیر و خورشید سرخ نباشد».[5]
 
زلزله طبس؛ دهن‌کجی ملت به حکومت
مقارن ساعت 7 بعدازظهر شنبه 25 شهریور 1357 و هشت روز پس از کشتار 17 شهریور، زلزله شدیدی شهرستان‌های جنوب خراسان را به لرزه درآورد. این زلزله بیش از بیست‌هزار کشته و مجروح بر جای گذاشت و شهر طبس و بسیاری از روستاهای اطراف آن را ویران کرد. زلزله غیر از ویران کردن شهر طبس، قریب صد روستای کوچک و بزرگ را به طور ‌کلی از بین برد و 90 درصد سکنه آن را مجروح کرد یا کشت. علاوه بر این، شصت روستای دیگر طبس آسیب زیادی دیدند. پس از وقوع زلزله ارتش و شیر و خورشید سرخ طبق روال همیشه به یاری زلزله‌زدگان شتافتند، اما حضور مردم، اصناف و بازاریان تهران و سایر شهرها و گروه‌های اعزامی مجهز آنها ابتکار را از دست ارتش و شیر و خورشید خارج کرد.[6]
 
آنتونی پارسونز، سفیر وقت انگلیس در ایران، در خاطرات خود از این زلزله به عنوان یک فاجعه یاد کرده است که «فرصتی برای رقابت بین رژیم و مخالفان به‌منظور جلب افکار عمومی و بیعت با مردم» فراهم می‌آورد.[7] 
 
توجه به فضای حاکم بر آن مقطع از سیاسی شدن این زلزله حکایت می‌کرد. آنچه پارسونز نیز بدان اشاره کرده است. در فرصت پیش‌آمده برای رژیم به منظور به حاشیه بردن ابعاد کشتار 17 شهریور و ترمیم رابطه خود با مردم، باز این مخالفان حکومت به‌ویژه روحانیان بودند که از همه پیش افتادند؛ چنان‌که امام خمینی 27 شهریورماه دراین‌باره پیامی صادر کردند که از هوشمندی ایشان در درک شرایط
نشان داشت. امام در این پیام ضمن ابراز تأسف از وقوع این زلزله و ضرورت کمک به زلزله‌زدگان، تذکر دادند: «مسلمین غیرتمند لازم است مستقیما به برادران خود کمک کنند و چیزى به دست عمال دولت ندهند که باز راه براى چپاولگران باز شود».[8] همچنین برای آنکه دست حکومت را از سوءاستفاده از این واقعه کوتاه کنند تأکید کردند: «... در این موقع حساس آنچه لازم است به ملت شریف ایران تذکر دهم آن است که دولت و بوق‌هاى تبلیغاتى شاه از فرصت استفاده کرده و به اغفال مردم دست زده‏اند. آنهایى که هزاران نفر از بهترین فرزندان ما را دیروز بى‏رحمانه قتل عام کرده و ملتى را به عزا نشانده‏اند، امروز براى انحراف اذهان به تعزیه‌سرایى پرداخته و اشک تمساح براى زلزله‌زدگان مى‏ریزند و عزاى ملى اعلام مى‏کنند...».[9]
 
ایشان از مردم خواستند تا زلزله و بلایای طبیعی، آنها را از مسیر خود منحرف نکند؛ انحرافی که از نظر امام می‌توانست با تبلیغات اغفال‌کننده شاه رخ دهد و مانع از تداوم نهضت اسلامی شود. همین نگرانی هم موجب شد امام از روحانیت بخواهد: «در این موقع حساس که شاه زلزله را بهانه قرار داده و دست به بهره‌‎بردارى زده است، وظیفه الهى و سنگین خود را عمل فرمایند و به مردم هشدار دهند».[10] 
 
حضور روحانیت در یکی از زلزله‌ها در خراسان (سال 1347)
حضور روحانیت در یکی از زلزله‌ها در خراسان
 شماره آرشیو: ۱۰۵۴۳-۳ع

پیام‌ امام و سایر روحانیان برای کمک به زلزله‌زدگان، برای جامعه مذهبی، وظیفه شرعی و دینی ایجاد کرد. افزون بر این، مردم حضور و مشارکت خود در امدادرسانی را بخشی از مبارزه و «دهن‌کجی و بی‌اعتنایی به دولتی» می‌دانستند که مشروعیتش را از دست‌ داده بود.[11] گویا قرار گرفتن و کمک به مخالفان حکومت به‌ویژه روحانیت نیز لشکرکشی و به رخ کشیدن ملت عاصی در برابر شاه بود.
 
در پی پیام امام خمینی، شهید آیت‌الله صدوقی، شهید علم‌الهدی، شهید باقری، آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله رفسنجانی و فیروزآبادی و ده‌ها فعال انقلابی دیگر در منطقه زلزله‌زده حاضر شدند. آنها آسیب‌دیدگان را سامان دادند و کمک‌هایی که از مساجد و سایر انقلابیون در سراسر ایران جمع کرده بودند به مردم طبس رساندند. در حین این کمک‌ها در راستای آگاهی‌بخشی که در پیام امام خمینی نیز به آن تأکید شده بود تظاهرات مردمی ضدشاه ادامه یافت و روحانیت به تنویر افکار عمومی پرداخت؛ تا جایی که وقتی شاه در روز پنجم زلزله برابر با 30 شهریور به منطقه زلزله‌زده رفت مردم در فرودگاه تجمع کردند و علیه شاه شعار دادند.[12]
 
به گفته پارسونز شاه با کمی تأخیر از منطقه بازدید کرده بود. علاوه بر این، به جای سرزدن به مرکز زلزله و رسیدگی از نزدیک به وضع مردم مصیبت‌دیده، در فرودگاه طبس توقف و به سرکشی از عملیات نجات اکتفا کرد. پارسونز نوشته است: «شاه در اونیفورم فرمانده نیروهای مسلح ایران با جلال و جبروت و شق‌ورق راه می‌رفت و چند تن از مأموران امنیتی و امیران ارتش با سینه‌هایی پر از مدال در اطراف او حرکت می‌کردند، ولی این تظاهر به قدرت برای پوشاندن ناراحتی شاه و چهره‌ بیمارگونه‌ او کافی نبود».[13]
 
ساختمان تخریب‌شده حزب ایران نوین در شهرستان فردوس هنگام زلزله خراسان (سال 1347)
ساختمان تخریب‌شده حزب ایران نوین در شهرستان فردوس هنگام زلزله خراسان
شماره آرشیو: 15568-4ع
 
این در حالی بود که گروه‌های مختلف سیاسی در طبس برای امداد به زلزله‌زدگان، پایگاه‌هایی تأسیس کرده بودند. در این میان شاخص‌ترین پایگاه‌، پایگاهی بود که به نام امام خمینی و با تمثال‌هایی از امام در طبس دایر شده بود. در این پایگاه‌ها، روحانیانی نظیر آیت‌الله خامنه‌ای، صدوقی و هاشمی‌نژاد مسئولیت امور را در دست داشتند. پایگاه امام خمینی به‌شدت فعال و تأثیرگذار بود و رونقی چشمگیر داشت؛ آنچه خود نمایندگان حکومت در طبس هم بدان صحه می‌گذاشتند؛ برای نمونه مسئول داروخانه شیر و خورشید به این نتیجه رسیده بود که کار اصلی را در طبس بیمارستان و درمانگاه‌های حضرت امام انجام می‌دهند. بنابراین به نیروهایش گفته بود داروهای مورد نیاز خود را به آنجا سفارش بدهند تا از تهران درخواست کنند.[14]     
 
همچنین در جریان امدادرسانی برای اولین‌بار تشکیلاتی به همت بزرگان پا به عرصه وجود گذاشت که شاید بتوان آن را اساس تشکیلات منسجمی دانست که بعدها به نام کمیته امداد امام‌خمینی شناخته شد. این تشکیلات به‌قدری گسترده و منظم عمل می‌کرد که حتی نیروهای دولتی آن نظم را نداشتند و از این گروه استمداد می‌گرفتند. این تشکیلات در ابتدا با توجه به حساسیت رژیم نسبت ‌به دو کلمه «امام‌ خمینی»، در پلاکاردهای خود می‌نوشتند: «گروه امداد امام». این‌گونه بود که اولین کمیته امداد در طبس و زیر نظر روحانیان در محل باغ گلشن تأسیس شد. بعد از آنکه کار بیرون آوردن اجساد و کفن‌ودفن آنان تقریبا به پایان رسید ساختن خانه، حمام و مسجد در اولویت قرار گرفت و به همت مرحوم آیت‌الله سیدعبدالله شیرازی و شهید صدوقی تعدادی خانه موقت، مسجد و حمام احداث شد. گروه امداد امام‌خمینی نیز با ابتکاری جدید شروع به ساختن بازار و ایجاد تعداد زیادی مغازه کرد تا مردم مشغول کسب و تجارت شوند.[15]
 
نقش روحانیان در امدادرسانی آن‌قدر بود که پارسونز در خاطرات خود به آن اشاره کرده و نوشته است: «نیروهای مسلح مسئولیت عمده عملیات نجات مصدومین و حمل و نقل و اسکان زلزله‌زدگان را به‌عهده گرفتند ولی ملاها و طلاب و دانشجویان دانشگاه مشهد و داوطلبان دیگر که از طرف مخالفان بسیج شده بودند، نقش فعالی در کمک به زلزله‌زدگان و تأمین مواد غذایی و سایر مایحتاج آنها بازی کردند».[16]  
 
فرجام سخن
حوزه علمیه هنگام وقوع بلایای طبیعی به دلیل برخورداری از عواملی چند، چون اعتماد مردم به روحانیت و بی‌اعتمادی به حکومت، مذهبی بودن جامعه و قدرت تاثیر کلام و عمل روحانیت، دارا بودن شبکه ارتباطی، تشکل و انسجام، نقش عمده‌ای داشت؛ به‌ویژه در جریان زلزله طبس، حرکت روحانیت به عنوان اقدامی تجهیزی در ممانعت از سوءاستفاده رژیم پهلوی و تبلیغات برای به حاشیه بردن جریان انقلابی و کشتار 17 شهریور از دامنه و تأثیر بیشتری برخوردار شد. مردم نیز برای دهن‌کجی به حکومت در کنار روحانیت قرار گرفتند. همین هم موجب شد به گفته پارسونز فرصت رژیم برای رقابت با مخالفان به‌منظور جلب افکار عمومی و بیعت با آنها از دست رود و روحانیت در این عرصه نیز پیشتاز باشد.
 
پی‌نوشت‌ها
-----------------------------------------------------
[1]. شجاعی، «خدمات حوزه علمیه به محصورشدگان در برف»، مکتب اسلام، سال نهم، ش 4 (اسفند 1346)، ص 278.
[2]. همان، ص 279.
[3]. نواب شمس‌پور و همکاران، «یک قرن دوستی: جمعیت هلال احمر در سال‌های 1320 تا 1357»، فصلنامه علمی پژوهشی امداد و نجات، سال هفتم، ش 1 (1394)، ص 125.
[4]. همان، صص 126-127.
[5]. همان، ص 127.
[6]. همان، ص 136.
[7]. سر آنتونی پارسونز، خاطرات سفیر سابق انگلیس در ایران؛ غرور و سقوط، ترجمه منوچهر راستین، تهران، انتشارات هفته، 1363، ص 122.
[8]. روح‌الله خمینی، لوح فشرده صحیفه امام، ج 3، ص 474.
[9]. همان‌جا.
[10]. همان‌جا.
[11]. نواب شمس‌پور و همکاران، همان، ص 136.
[12]. همان‌جا.
[13]. سر آنتونی پارسونز، همان، ص 122.
[14]. همان، ص 137.
[15]. همان‌جا.
[16]. سر آنتونی پارسونز، همان، صص 121-122.
 
 
https://iichs.ir/vdcez78w.jh8evi9bbj.html
iichs.ir/vdcez78w.jh8evi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما