در 30 مرداد 1348ش مسجدالاقصی به آتش کشیده شد. مسجد را یک یهودی استرالیاییتبار متعصب به نام دنیس روهان آتش زد، اما اتفاقاتی در روز حادثه رخ داد که ماجرا را مشکوک جلوه میداد و از دست داشتن عواملی دیگر در آن حکایت میکرد
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ در سال 1348ش مسجدالاقصی، مسجد مقدس مسلمانان، به دست یک یهودی به آتش کشیده شد. این اقدام که باعث خشم و ناراحتی مسلمانان جهان شد، واکنشهای متعدد سیاسی علما و روحانیان در سراسر جهان را به دنبال داشت. در ایران نیز مردم مسلمان از این اقدام اعلام انزجار کردند، اما در کنار مردم، واکنش سیاسی علما و روحانیان نیز تند و شدید بود و عواقب و پیامدهای خاصی داشت. علل آتش زدن مسجدالاقصی، واکنش علما و پیامدهای این اقدام، موضوعی است که شرح آن در نوشته ذیل آمده است.
چه کسی و چرا مسجدالاقصی را آتش زد؟
بسیاری آتش زدن مسجدالاقصی را از عواقب جنگ ششروزه اعراب و اسرائیل میدانند. این جنگ که ماحصل آن شکست اعراب، تصرف نوار غزه و بلندیهای جولان توسط اسرائیل بود، باعث شکلگیری حرکتهای افراطی در اسرائیل و کشورهای غربی شد. در واقع حاصل این جنگ آنقدر عظیم و مهم بود که در تمام ارکان و اجزای زندگی یهود و صهیونیسم و اسرائیل اثر عمیقی ایجاد کرد. قدرت اسرائیل در منطقه و در میان کشورهای عربی کاملا تثبیت شد و درست از این تاریخ حوادثی ــ در عرض دو، سه سال ــ در آمریکا و انگلیس و کشورهای اسلامی و ایران رخ داد که نمیتوان آنها را بیارتباط با هم و تنها یک اتفاق و تصادف دانست.
بر این اساس بعد از جنگ ششروزه، در آمریکا حزب جمهوریخواه بر دموکراتها (سال 1968م/ 1347ش) پیروز شد و نیکسون بر سر کار آمد. یک سال بعد، یعنی در 1969م/ 1348ش، در انگلیس هارولد ویلسون از حزب کارگر بعد از شش سال حکومت کنار رفت و به جایش ادوارد هیث از حزب محافظهکار نخستوزیر شد. در همین سال بود که در فلسطین مسجدالاقصی آتش زده شد.[1] مسجد را یک یهودی استرالیاییتبار متعصب به نام دنیس روهان در 30 مرداد 1348 به آتش کشید. البته نهادها و سازمانهای اسرائیلی نیز در آن روز با روهان همکاری کامل کردند و همین موضوع باعث قوت گرفتن این دیدگاه شد که آتشسوزی توسط خود اسرائیل انجام شده و روهان تنها یک عامل اجرایی بوده است؛ چنانکه «در همان روز آتشسوزی، شهرداری رژیم صهیونیستی دستور قطع آب مسجدالاقصی را صادر کرده بود و ماشینهای آتشنشانی رژیم صهیونیستی هم پس از خاموش شدن آتش آمدند. در این حادثه به قبه الصخره، واقع در قسمت دو ستون اصلی به همراه طاق سنگی بزرگ که در زیر گنبد مسجد قرار داشت و نیز گنبد چوبی داخل محراب با کاشیهای رنگی دیواره جنوبی و تمام مرمرهای رنگی نصبشده بر روی آن و همچنین 48 پنجره آسیب جدی وارد گردید. به علاوه منبر و محراب صلاحالدین ایوبی نیز به آتش کشیده شد».[2] بعد از این اتفاق، جامعه مسلمانان جهان در اعتراض به آن، عکسالعملهای مختلفی نشان دادند که در میان آنها، واکنش علمای ایرانی جایگاه خاص خود را داشت.
تصویری از مسجدالاقصی در شعلههای آتش (30 مرداد 1348)
اعتراض علمای ایرانی به آتش زدن مسجدالاقصی
اولین و مهمترین واکنش سیاسی علمای روحانی از آنِ امام خمینی(ره) بود. ایشان ضمن محکوم کردن این اقدام، عمل فریبکارانه شاه را نیز تقبیح کرد؛ زیرا بعد از آتش زدن مسجدالاقصی، شاه نیز به این واقعه واکنش نشان داد و اعلام کرد هزینه تعمیر مسجد را متقبل خواهد شد؛ همچنین به دنبال حادثه عمدی مسجدالاقصی، همایشی متشکل از سران کشورهای اسلامی تشکیل شد که اولین سخنران آن محمدرضا پهلوی بود. در این همایش، موضوع آتش گرفتن مسجدالاقصی بررسی شد و به پیشنهاد شاه، «حسن پادشاه مراکش، به ریاست همایش انتخاب گردید. البته در همین همایش، طرفداران مبارزه سیاسی بر ضد اسرائیل، توانستند کشورهایی مانند مصر به رهبری عبدالناصر و سوریه به رهبری حافظ اسد را که به اقدامات عملی بر ضد رژیم صهیونیستی معتقد بودند، منزوی سازند».[3]
در این شرایط امام خمینی نسبت به اقدامات اسرائیل و شاه واکنش نشان داد و اعلام کرد: کنفرانس اسلامی که در رباط برپا شد منشأ خدمتی به سود مسلمانان نشد، بلکه به دشمنان اسلام کمک کرد؛ زیرا بعضی از شرکتکنندگان در این کنفرانس نیّت صادقانه نداشتند و به علاوه تناقضاتی میان شرکتکنندگان در این کنفرانس وجود داشت. ایشان همچنین گفتند تا زمانی که فلسطین اشغالشده آزاد نشده است مسلمانان مسجدالاقصی را نباید تجدید بنا کنند. بگذارند جنایت صهیونیسم هماره در برابر چشمان مسلمانان مجسم باشد و مایه حرکتی برای آزادی فلسطین شود.
علاوه بر امام خمینی، آیتالله غلامرضا سعیدی بیرجندی نیز از جمله علمایی بود که به حادثه مسجدالاقصی واکنش نشان دادند. ایشان علاوه بر محکوم کردن حادثه آتش زدن مسجدالاقصی، کتابی نیز در این زمینه با عنوان «فریاد فلسطین و حریق مسجدالاقصی» به نگارش درآوردند که در زمره کارهای بزرگ سیاسی، فرهنگی استاد بهشمار میآید. این کتاب دربردارنده مباحث مهمی است از قبیل آرزوهای خطرناک اسرائیل و آتشسوزی مسجدالاقصی که به نام «روز اقصی» و توسط کنفرانس اسلامی به عنوان «روز عزا» اعلام شد.[4]
آیتالله خامنهای نیز از روحانیان دیگری بودند که در آن زمان حادثه مسجدالاقصی را محکوم کردند. هدایتالله بهبودی در «شرح اسم» و در بیان خاطرات ایشان در آن سال و ماهها بعد از حادثه مسجدالاقصی آورده است: «در آن زمان که شش ماه از آتش گرفتن مسجدالاقصی میگذشت، روحیه مسلمانان بیش از پیش جریحهدار بود. یکی از جملات پایانی آقای خامنهای این بود: "آقایان! جهاد در ایران واجب است... خدا قیام حسینی را در کالبد ما جایگزین کند". برخی از حاضران در مسجد الجواد، آقایان مهدی بازرگان، سیدمحمود طالقانی، مهندس تاج، مهندس سدهای، مرتاضی، مرتضایی، دکتر حائری یزدی بودند».[5]
پیامدهای سیاسی و اجتماعی حادثه مسجدالاقصی
آتش زدن مسجدالاقصی، پیامدهای سیاسی خاصی در جهان اسلام و در رابطه کشورهای اسلامی با کشورهای غربی داشت. اولین پیامد جدی و مثبت این حادثه، ایجاد همبستگی میان مسلمان جهان بود؛ چنانکه به فاصله کمی بعد از این قضیه، سران کشورهای اسلامی با تشکیل همایش درصدد بررسی حادثه مسجدالاقصی و محکوم کردن عمل صهیونیستها برآمدند.
«مسئله آتشسوزی مسجدالاقصی در ۱۹6۹ طوفانی از هیجان در کشورهای اسلامی پیش آورد، عامل اسرائیل بود و باید ملل اسلامی در مقابل آن بایستند؛ به همین جهت رؤسای کشورهای اسلامی، که غالبا در خط آمریکا بودند، برای فریب امت اسلام بر این امر پیشقدم شدند تا خود هم موضوع را بزرگ کنند و هم خود دور هم جمع شوند و از اسلام ادعای دفاع نمایند.»[6] البته در مورد اثربخشی همایش سران کشرهای اسلامی، برخی معتقدند این همایش فاقد هر گونه اثر مثبت بر تحولات جهان اسلام و موضوع اسرائیل و فلسطین بود. بااینحال همایش موجب توجه جهان اسلام به یک موضوع واحد شد.
انزجار مردم ایران از اسرائیل و شاه
محمدرضا پهلوی گرچه حادثه آتش زدن مسجدالاقصی را محکوم کرد، در همان زمان با اسرائیل روابط محرمانه داشت و حتی در جنگهای اسرائیل و فلسطین، تأمینکننده نفت اسرائیل بود؛ چنانکه «در سال 1348 طبق دستور شاه دهمیلیون تن نفت از طریق این لوله به اسرائیل فرستاده شد. ارسال نفت ایران حتی پس از جنگ چهارم اعراب و اسرائیل در سال 1352ش (1973م) ادامه یافت؛ مخصوصا از زمانی که اسرائیلها مجبور شدند حوزههای نفتی اشغالشده در صحرای سینا را به مصریها بازگردانند، صدور نفت ایران به اسرائیل افزایش یافت».[7] ازاینرو با آشکار شدن اعمال ضداسلامی اسرائیل، مردم تنفر و انزجار بیشتری از اسرائیل و رژیم پهلوی پیدا کردند.
سخن نهایی
موضوع آتش زدن مسجدالاقصی و واکنش صریح علمای جهان اسلام و ایران باعث شد باز هم موضوع بازگشت به دین به موضوعی مهم در میان مسلمانان تبدیل شود؛ بهخصوص آنکه مساجد مهمترین پایگاه دینی مسلمانان بهشمار میآمدند و این موضوع برای مسجدالاقصی به عنوان اولین قبله مسلمانان از اهمیت بیشتری برخوردار بود. این در حالی بود که در آن دوره موضوع دین و نقش آن در حوادث سیاسی به موضوع کماهمیت تبدیل شده بود؛ بدین معنا که بسیاری از نظریهپردازان سیاسی بر این باور بودند که دین، اثری در معادلات سیاسی اعم از انقلابها، جنبشهای اجتماعی و... ندارد. از سویی به دلیل همزمانی حادثه مسجدالاقصی با آغاز مبارزات گروههای اسلامی، بر عمق مبارزات و جنبشهای اسلامی افزوده شد و این موضوع نیز به دنبال خود بر رابطه حکومت پهلوی با مردم نیز تأثیر گذاشت.