در مسجد هدایت، پیرامون تفسیر چند آیه از سوره بقره صحبت میکرد. شرکتکنندگان، که متجاوز از دویست نفر دانشجو و چند نفر از استادان دانشگاه بودند، به سخنان او در نقد روحانیان سنتی و صوفیها، که جز توقف و درجا زدن و به عقب برگشتن، کاری انجام نمیدهند، گوش میدادند
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ در دوره پهلوی، سلطه فرهنگی غرب و رواج انواع ایدئولوژیهای عرفیگرا و مادهگرا، دانشجو و دانشگاه را محل انواع تهاجمات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نموده و درک معنای زندگی راستین را بهواسطه فقدان الگوی عالم به علوم دینی، از آنها سلب کرده بود. روحانیان با دریافت خلأ فرهنگ دینی و معارف اسلامی در دانشگاهها، به تبیین فلسفه دین و نقش آن در زندگی و کاربرد آن در تمامی ابعاد دیگر دست زدند و در تلاش بودند ارزشهای اسلامی را در چهارچوب اسلام سیاسی برای برپایی یک حکومت صالح بر پایه هویت اسلامی، برقرار سازند؛ بنابراین، پیوند دانشجو و روحانیت، بستر را برای این نقش هموار کرد و کامل ساخت. در این جستار تلاش میشود این نمود فرهنگی با تعیین جایگاه شخصیتهای روحانی، که در میان دانشجویان از جایگاه والایی برخوردار بودند و به احیای این رابطه کمک کردند، بررسی و واکاوی شود.
ساختار فرهنگی جامعه و نقش دین؛ بایدها و نبایدها
به باور بسیاری از پژوهشگران، انقلاب اسلامی انقلابی در حوزه فرهنگ و در راستای تبیین مفاهیمی همچون ضدیت با ظلم و طرفداری از عدل و همچنین سیطرهیافتن نقش دینی در فرایندهای ذهنی و شکلگیری یک شخصیت مبارزِ انقلابیِ مؤمن به راه و سیره پیامبر و امامان برحق آن بوده است. انقلاب فرهنگیِ دهههای 1340 و 1350، بدون تلاش حوزههای نرمافزاری فکر دینی و سختافزاریِ مدارس علوم دینی، روحانیان آگاه به معارف اسلامی و سایر ابزارهای ترویج و انتشار آن، ممکن نبود. این امر با ایجاب نقش جدی روحانیان در دانشگاه و احیای رابطه بین روحانیت و دانشجو در پیوند بود.
یکی از روحانیانی که به اهمیت ورود به این عرصه پی برد استاد شهید مرتضی مطهری بود. ایشان نسبت بین سنت و تجدد را در دو ساحت متفاوت حوزه و دانشگاه احساس کرد و به این نتیجه رسید که هیچکدام بهتنهایی برای ادامه راه تاریخی خود، که همانا «انقلاب اسلامی» بود، نمیتوانند به نتیجه برسد و پیوند این دو بهعنوان یک ضرورت برای ایشان مطرح شد. به همین دلیل، خلأ فرهنگی موجود در فضای کشور، و بهویژه در دانشگاهها، عدهای را صرف جبران آن کرد که شهید مطهری یکی از آنها بود.
استاد شهید مرتضی مطهری؛ معارف اسلامی و علوم جدید
شهید مطهری با درک این خلأ فرهنگی و دینی، و با آگاهی از مقتضیات زمانه خود، به دانشگاه رفت تا نهتنها معارف حوزوی را به آنجا ببرد، بلکه با فضای دانشگاه نیز آشنا شود. سکولاریسم فرهنگی دهه 1350، تاروپود زندگی دانشجویان، و بنیاد فکری آنها را در معرض آسیب مکاتب الحادی قرار داده بود؛ تا جایی که بیشتر ادبیات مدرن ایران، که مخاطب زیادی در بین نسل جوان پیدا کرده بود، ضد روحانی بود.[1] اما دانشجویان دیگری هم بودند که نسبت به هویت فرهنگِ دینی خود، این نیاز را با وجود روحانیت در دانشگاهها احساس کردند. این مطالبه، مطالبه «حق» در برابر «باطل» و «آگاهی» در برابر «غفلت» بود. دانشجویانی که در کلاسهای درس این روحانیان حاضر میشدند، مسیر فکری و روحی خود را پیدا و هر یک نمونهای از جهاد تبیین نهضت اسلامی و سازماندهنده کنش جمعی میگردیدند. علوم جدید، ریشههای خود را در معارف اسلامی که باور را به واقعیت تبدیل میکرد، پیدا کرد. این بار معارف اسلامی موتور انقلاب جامعه را به حرکت درمیآورد و بار دیگر قدرتِ مذهب و دین به اثبات میرسید.
شهید آیتالله مرتضی مطهری در جمع دانشجویان دانشگاه شیراز (دهه 1340)
هنگامیکه شهید مطهری بهعنوان دانشیار به استخدام دانشگاه تهران درآمد، نیاز دانشجویان را به معارف اسلامی و ضرورت مبارزه با الحاد و مادیگری رایج در دانشگاهها را احساس کرد و کوشید رسالههایی را هر ماه در انجمن ماهانه دینی، که متشکل از سخنرانیهای او که حاوی نوعی از اندیشه سیاسی، منطق دینی و تبلیغاتی بود، برای دانشجویان و جوانان به چاپ برساند.[2] او همچنین برای ارتقای دانش اسلامی، مجله «مکتب اسلام» را منتشر کرد. محور سخنرانی او در حسینیه ارشاد، علاوه بر آگاهیافزایی اسلامی، مخالفت با ظلم، تفسیر روایات اسلامی و قرآنی، تبیین جایگاه انسان و فضیلت انسانی در جامعه بود. آیتالله مطهری در برابر ایدئولوژی سکولار چپ التقاطی و کمونیستها، که بر برابری زن و مرد تأکید میکردند، «مطالبی تحت عنوان "بانوی اسلام" بیان نمود که یک زن هم میتواند در صورت داشتن فضیلت در تمام کارها بهطور مساوی [با مردان] پیش برود».[3] بنابراین، زن و مرد میتوانند در مبارزه علیه ظلم و جور در کنار یکدیگر متحد شوند و این مغایرتی با اسلام و جهانبینی اسلامی ندارد.
آیتالله طالقانی، مسجد هدایت و پرتوی از قرآن آیتالله طالقانی، علاوه بر اینکه اهل مسجد، محراب و منبر بود، رابطه خوبی با جوانان و دانشگاهیان داشت و ایشان را میتوان پیشگام در وحدت حوزه و دانشگاه نامید؛ چراکه او از اول فهمید که آن قشری که در خطر قرار دارند، جوانها هستند و به همین خاطر با حضور در دانشگاه باعث میشد آنها از افتادن در دام مارکسیسم محافظت شوند. اهمیت او در احیای فکر دینی و بازگشت به قرآن معنی پیدا میکند که غالبا با سخنرانی در مسجد هدایت تهران و انجمن اسلامی دانشجویان تحقق مییافت. بنا بر اسناد ساواک، «طالقانی با حضور در جمع دانشجویان و بازاریها و طبقات مختلف، پیرامون تکالیف دینیِ زنان و مردان سخنرانی میکرد».[4]
آیتالله سیدمحمود طالقانی در اجتماع عظیم دانشگاهیان در دانشگاه تهران (سال 1357)
آیتالله طالقانی در مسجد هدایت، پیرامون تفسیر چند آیه از سوره بقره صحبت میکرد. شرکتکنندگان، که متجاوز از دویست نفر دانشجو و چند نفر از استادان دانشگاه بودند، به سخنان او در نقد روحانیان سنتی و صوفیها، که جز توقف و درجا زدن و به عقب برگشتن، کاری انجام نمیدهند، گوش میدادند.[5] در فراز دیگر از سخنان او، لزوم جهاد با کفار مطرح میشد: «اسلام میگوید با ظالم و کفار باید جنگید».[6] بنابراین، در نظر آیتالله طالقانی، اسلام سیاسی بر اسلام سنتی اولویت دارد و حرکت و جهاد، بالاترین فضیلت است. به گفته یکی از فعالان، مسجد هدایت بهمثابه دالانی بود که محافل مذهبی و سیاسی بیرون از دانشگاه را با کانونهای سیاسی، مذهبی درون دانشگاه پیوند میداد. او با تمام وجود صحبت میکرد. وقتی میگفت: «الا ان حزبالله هم الغالبون» یا «هم المفلحون»، واقعا لرزه بر بدن آدم میافتاد.[7]
ارتباط آیتالله طالقانی با انجمن اسلامی دانشجویان، که توسط دانشجویان اسلامگرای دانشکده پزشکی تهران شکل گرفت، باعث شد این انجمن و اعضای آن بهتدریج نقشهای مهمی در رخدادهای سیاسی ـ مذهبی ایفا کنند. از سوی دیگر، هدایت فکری و رهبری سیاسی ایشان، که با تشکیل جلسات هفتگی فرهنگی جهت فائق آمدن بر بیگانگیها و دوگانگیهای شایع اعمال میشد، بستر را برای دکتر شریعتی هموار کرد.[8]
دکتر بهشتی و دکتر مفتح؛ تجهیز ایدئولوژیک و مبادله فرهنگی
تاریخ همواره شاهد برخورد و تبادل فرهنگی بین کشورهای جهان بوده است؛ برخی بهصورت تهاجم و برخی دیگر در حالت تبادل آگاهانه فرهنگی ظهور کرده است. سلطه فرهنگی عبارت است از مبادله یکجانبه عناصر و پدیدههای فرهنگی، که تجلی آن را در دوره پهلویها شاهد هستیم. این سلطه، باورها، ارزشها و رفتارهای مستقر را در برابر هویت فرهنگی گروه مقابل تضعیف، تحریف و نابود میسازد. دکتر بهشتی با آگاهی از این امر، به یک زیرساخت فرهنگی، فلسفی، دینی درباره مسائل تئوریک جهت مبارزه با این تهاجم و ایجاب خودآگاهی فرهنگی دست زد. ایشان چه در مرکز اسلامی هامبورگ، و چه در جلسات هفتگی و ماهانه خود در ایران، همواره به جوانان ایرانی و دانشجویان مسلمان در انجام تعالیم اسلامی کمک میکرد.[9]
شهید آیتالله دکتر بهشتی در حال سخنرانی در مرکز اسلامی هامبورگ آلمان
ایشان با ورود به آلمان، و درنتیجه اقدامات مشارالیه و همکاری انجمنهای اسلامی، اتحادیهای با عنوان «اتحادیه انجمنهای اسلامی فارسیزبان» در کشور آلمان، شعبه آخن تشکیل داد و ضمن تهیه کتب و مطالعه آثار مطهری، بازرگان و طالقانی، آنها را تشویق کرد که از طریق آموزش و پرورش، به هممسلکهای خود در جهت شناساندن اسلام به نوجوانان اقدام کنند.[10]دکتر شهید مفتح نیز از سنگر دانشگاه جهاد اسلامی را حمایت کرد و با سخنرانی در انجمن اسلامی دانشگاه تهران و برپایی جلساتی در مسجد جاوید برای آموزش عقاید اسلامی، کلاس تفسیر، کلاس جامعهشناسی اسلامی این راه را تداوم بخشید.[11]
سخنرانی شهید آیتالله دکتر محمد مفتح در دانشکده الهیات دانشگاه تهران
در روزهای اوجگیری انقلاب اسلامی (سال 1357)
نتیجهگیری
شخصیتهای روحانی یادشده، علاوه بر احیای هویت و حیات فرهنگی اسلامی و بازگشت تفکر به جامعه، زمینه را برای وحدت نخبگان، در دو سطح حوزه و دانشگاه فراهم کردند که پیامد آن منع نفوذ و تسلط دشمنان در ذهن آنها، ایجاد فضای گفتوگو و تعامل میان طرفین، اذعان به داشتن هدف و دغدغه مشترک، و شکلدهی به زبان مشترک و سرانجام درک متقابل از مفاهیم، مسائل و اندیشههای طرفین است.
[4]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، بازوی توانای اسلام، آیتالله طالقانی، ج 1، کتاب بیستونهم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1381، ص 330.
[9]. یاران امام به روایت اسناد ساواک (کتاب سوم)، شهید آیتالله دکتر سید محمد حسینی بهشتی، ویراست دوم، تهران، وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چ دوم، 1389، ص 42.