نگاه محمدرضا پهلوی به بخش خصوصی؛

سرمایه‌‎داری دهه 1350 زیر سایه اندیشه چپ

چرایی اتخاذ رویکرد محمدرضا پهلوی نسبت به سرمایه‌داری صنعتی بدون بررسی تحولات ایدئولوژیک صورت‌گرفته در حکومت وی ناممکن می‌نماید
سرمایه‌‎داری دهه 1350 زیر سایه اندیشه چپ

پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ مناسبات اقتصادی از جمله مهم‌ترین مواردی بود که رابطه حکومت محمدرضا پهلوی با جامعه را نشان می‌داد. شاه با در اختیار گرفتن کامل قدرت پس از کودتای 28 مرداد 1332 همه امور را در دست گرفت. رویکرد وی نسبت به سرمایه‌داری صنعتی نیز با توجه به شرایط متغیر بود و از یک استراتژی مشخصی پیروی نمی‌کرد. این نوشتار به برخی مؤلفه‌های رویکرد محمدرضا پهلوی در قبال سرمایه‌داری صنعتی اختصاص یافته است.
 
در میانه ناسیونالیسم و چپ‌گرایی
چرایی اتخاذ رویکرد شاه نسبت به سرمایه‌داری صنعتی بدون بررسی تحولات ایدئولوژیک صورت‌گرفته در حکومت وی ناممکن می‌نماید. تبیین ایدئولوژی نظام شاهنشاهی طبیعتا بر عهده روشنفکران حکومتی چپ در چهارچوب فعالیت‌های حزب رستاخیز گذاشته شد. این روشنفکران در نوشته‌های خود برای توجیه نظام سیاسی موجود که با تأسیس حزب رستاخیز آشکارا شکل تک‌حزبی متمرکز مبتنی بر فرماندهی واحد شده بود،[1] نوعی تفکر سیاسی به‌اصطلاح ایرانی‌شده ایدئولوژی‌های غربی را به نمایش گذاشتند که بیش از آنکه در تضاد با تفکرات سیاسی مخالفان رژیم حاکم باشد، رقیب آنها به نظر می­رسید. خاستگاه فکری اغلب روشنفکران حکومتی که در حزب رستاخیز گرد هم آمدند ملی‌گرایانه بود و این البته با منویات شاه به‌ویژه پس از «انقلاب سفید شاه و ملت» که به‌وضوح گرایش‌های ناسیونالیستی و چپ داشت، سازگاری داشت.[2]
 
روشنفکران حکومتی در واقع به توضیح و توجیه نظری منویات و اعمال شاه می‌پرداختند که اتفاقا در بسیاری موارد با تفکرات و آرمان‌های سیاسی آنها همسو بود. البته طبیعی است که در آشفته‌بازار سبقت‌جویی در مدح حاکم دیکتاتور فرصت‌طلبانی هم پیدا می‌شدند که بدون اعتقاد به هیچ نوع ایدئولوژی صرفا در پی کسب مقام و قدرت خودنمایی می‌کردند. شاه از همان ابتدای به قدرت رسیدن در شهریور ۱۳۲۰ نشان می‌دهد که او به نوعی ناسیونالیسم باور دارد. پس از آنکه در انقلاب سفید بنای فئودالیسم سنتی در حال تضعیف بود، فئودال‌های بزرگ املاک خود را فروخته و به جای آن سهام کارخانه‌های جدید را خریدند و به تأسیس دانشگاه‌ها و مدارس عالی و متوسطه «ملی» پرداختند و کاروبار کشاورزان نیز از فئودالیسم سنتی رها شد و به فئودالیسم دولتی بانک کشاورزی و شرکت‌های زراعی و امثال آن منتهی شد. در چنین شرایطی زمانی که جامعه نسبت به این پدیده واکنش نشان داد، حتی شاه مخلوع هم برای خالی نبودن عریضه لب به گله و شکایت از فئودالیسم صنعتی و اداری و آموزشی و نظایر آن گشود.[3]
  
در سودای کنترل بخش خصوصی
دلیل عمده اتخاذ رویکردهای مختلف و متناقض محمدرضا پهلوی نسبت به سرمایه‌داری صنعتی به اندیشه اصلی وی پیرامون آن بر می‌گردد. درست است که شاه به توصیه برخی تکنوکرات‌ها به علت کمبود منابع مالی دولت راه توسعه بخش خصوصی را در دهه ۱۳۴۰ هموار کرد، اما هیچ‌گاه اجازه نداد این بخش به صنایع بزرگ استراتژیک و زیربنایی مانند نفت، گاز، پتروشیمی، فولاد و... وارد شود. زمانی که با افزایش درآمدهای نفتی در دهه ۱۳۵۰ مشکل کمبود منابع مالی دولت برطرف شد، سیاست رژیم سلطنتی گسترش همه‌جانبه اقتصاد دولتی و سرکوب و تحدید بخش خصوصی بود. شاه از بزرگ شدن سرمایه‌های خصوصی واهمه داشت و چنین پدیده‌ای را «فئودالیسم صنعتی» می‌نامید که باید به هر شکل ممکن جلوی آن را گرفت.[4] به همین دلیل بود که تدوین و رشد نهادهای لازم که برای اداره یک اقتصاد سرمایه‌داری ضروری است، مورد توجه قرار نگرفت؛ چرا که ساختار سرمایه‌داری ساختاری است که به طور عمده بر اساس قرارداد بین عوامل اقتصادی اداره می‌شود. این قراردادها برای مؤثر و مفید بودن به نهادهای متعدد نیاز دارد؛ حق و حقوق مصرف‌کنندگان، یا تولیدکنندگان یا حتی کارگران و سرمایه‌داران از جمله این نهادهاست. رابطه دولت و بخش خصوصی باید تعریف شود و حوزه‌های کاری هم مشخص باشد. در حکومت محمدرضا پهلوی به دلیل همان عنصر کنترلگری، این حوزه­ها نامشخص و تعریف‌نشده باقی ماند.[5]
 
ساختار اقتصاد ایران در دهه ۱۳۵۰ به‌شدت دولتی‌تر شد و سهم بخش خصوصی در کل فعالیت‌های اقتصادی رو به کاهش نهاد؛ مضافا اینکه مداخله دیوان‌سالاری دولتی در بازارها فزونی گرفت که نمونه بارز آن تصویب قوانین و مقررات برای قیمت‌گذاری بود. فضای سیاسی کشور نیز با تأسیس حزب واحد سراسری رستاخیز و قلع‌وقمع مطبوعات نسبتا مستقل نسبت به قبل بسته‌تر شد. سیاست خارجی کشور در رابطه با قدرت‌های سلطه‌طلب امپریالیستی
جنبه به‌ظاهر انتقادی‌تری یافته بود که از نشان دادن نوعی استقلال از دو بلوک غرب و شرق حکایت می‌کرد. نشانه‌های این سیاست را از یک طرف در جریان بحران نفتی اول و اصرار ایران به افزایش قیمت نفت به‌رغم درخواست‌های مکرر دول غربی می‌توان دید. از طرف دیگر مداخله نظامی ایران در ظفار علیه چریک‌های مارکسیست حکایت از بی‌پروایی ایران نسبت به حامیان این جنبش کمونیستی داشت.
 
مطبوعات وابسته به حزب رستاخیز پر بود از تحلیل‌های افشاگرانه درباره امپریالیست‌های شرقی و غربی و ستایش از سیاست «مستقل ملی» ایران. طرفه اینکه ایدئولوژی سیاسی اقتصادی رژیم سلطنتی بسیار شبیه به ایدئولوژی اپوزیسیون چپ‌گرا و ناسیونالیست شده بود؛ یعنی از لحاظ سیاسی بر استقلال از دو بلوک شرق و غرب تأکید داشت و از جهت اقتصادی به سوی نوعی سوسیالیسم دولتی گام بر می‌داشت. در این سال‌ها ظاهرا همه به سیاق مد روشنفکری زمانه دهه 1350 ضد امپریالیست (ناسیونالیست) و ضد سرمایه‌داری (سوسیالیست) شده بودند.[6]
 
پیشتاز این رویکرد حزب توده بود؛ چرا که این حزب رژیم پهلوی را رژیمی وابسته به جبهه امپریالیست آمریکا و استبدادی می‌دانست؛ به همین دلیل خواستار جایگزینی آن با رژیمی ملی بود. هرچند حزب توده انقلاب را راه سرنگونی رژیم پهلوی می‌دانست، بر آن بود که برای آمادگی ذهنیت توده‌های مردم برای انقلاب باید کار فرهنگی و سیاسی انجام گیرد. در چنین شرایطی رژیم پهلوی برای مقابله با حزب توده نمی‌توانست طرفدار کامل و بدون قید و شرط سرمایه‌داری باشد. این مسئله بهانه‌ای شد برای در دست گرفتن کنترل بخش خصوصی.
 
مقابله با سرمایه‌داری صنعتی
شاه در دهه 1350 علیه سرمایه‌داری صنعتی موضع‌گیری داشت. گرچه در نظام سرمایه‌داری ایران، دست بخش خصوصی برای غارت توده‌ها باز بود و پس از آنکه با توصیه جان. اف. کندی در دهه 1340، نظام در تغییر ساختار، از کلان زمین‌داری و شیوه تولید فئودالی به سوی سرمایه‌داری گام بر می‌داشت، موضع این بخش بسیار مستحکم‌تر از قبل شد، اما اینک در نیمه دهه 1350 مسائلی وجود داشت که شاه نسبت به سرمایه‌داری صنعتی موضع‌گیری انتقادی اتخاذ کرد. نقش بسیار گسترده دولت در برنامه عمرانی پنجم در پرتو درآمد هنگفت نفت، عدم توجه لازم نظام به امکانات دلخواه بخش خصوصی برای توسعه، تلاش دولت در جهت اخذ مالیات بیشتر از بخش خصوصی در سال 1354، کاهش سود تولیدکنندگان بخش خصوصی در شرایط تورمی که سیاست قیمت‌گذاری از سوی دولت آن را تشدید می‌کرد، از جمله مسائلی بود که باعث تیرگی روابط دولت و بخش خصوصی شد. در حقیقت مجموع این شرایط دست به دست هم داد تا محمدرضا پهلوی در شرایط حساس علیه سرمایه‌داری صنعتی موضع‌گیری کند.[7]
 
بدین ترتیب شاه از ابتدای دهه 1350 مواضع تندی را علیه طبقه سرمایه‌دار صنعتی اتخاذ و اجرا کرد. از این دهه، کارفرمایان صنعتی ناگزیر شدند تا خود را با سیاست‌های اجباری و تحمیل‌شده از سوی حکومت که بدون جلب رضایت و گاه حتی اطلاع آنها وضع می‌شد، نظیر فروش اجباری سهام به کارکنان یا برنامه‌های تقسیم سود میان کارکنان، تطبیق دهند. نتیجه این سیاست‌ها ایجاد احساس عدم اطمینان و مسئولیت‌ناپذیری طبقه سرمایه‌دار صنعتی و خروج بخشی از سرمایه‌هایشان به خارج از کشور بود. به این ترتیب بود که در سال‌های پایانی حکومت پهلوی، سیاست‌های اعلانی و اعمالی حکومت در قبال سرمایه‌داری صنعتی، به طور بی‌سابقه‌ای متمایل به رویکردی سوسیالیستی و چپ شده بود؛ یعنی دقیقا به سمت و سویی که از جانب آن با بیشترین مخالفت‌ها یا کارشکنی‌ها در زمینه توسعه صنعتی مواجه شده بود.[8]
 
فشرده سخن
عوامل متعددی در شکل‌گیری رویکرد محمدرضا پهلوی نسبت به بخش خصوصی و سرمایه‌داری صنعتی دخیل هستند. در وهله اول باید توجه داشت که شاه هیچ‌گاه مستقل بودن بخش خصوصی را نپذیرفت. عمدتا حوزه نفوذ این بخش تا جایی بود که موانع مالی دولت را برطرف سازد. عامل مهمی که باعث می‌شد شاه در برخی از سال‌ها همانند دهه 1350 علیه سرمایه‌داری صنعتی موضع انتقادی اتخاذ کند، ریشه دواندن اندیشه‌های چپ در ایران بود. شاه گمان می‌کرد که با اتخاذ مواضع انتقادی نسبت به جریان صنعتی می‌تواند تا حدودی رضایت طرفداران جریان چپ را به‌دست آورد. این شکل برخورد با سرمایه‌داری صنعتی مانع از شکوفایی آن در دوره پهلوی دوم و درنتیجه ایجاد نارضایتی جدی شد.
 
پی‌نوشت‌‎ها:
 
[1]. اصغر صارمی شهاب، حزب رستاخیز ملت ایران به روایت اسناد (1357-1353)، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، صص 20- 22.
[2]. مظفر شاهدی، حزب رستاخیز، اشتباه بزرگ: خودکامگی در ایران عصر پهلوی، ج 1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1383، صص 107-110.
[3]. موسی غنی‌نژاد، اقتصاد و دولت در ایران، تهران، اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی، 1395، صص 331-332.
[4]. همان، صص 332- 333.
[5]. احمد سیف، نگاهی با دوربین به اقتصاد ایران (از مشروطه تاکنون)، تهران، نشر کرگدن، چ دوم، 1398، صص 173-180.
[6]. موسی غنی‌نژاد، همان، صص 331-332.
[7]. هدی صابر، فروپاشی/ نگاهی به درون رژیم شاه، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، چ دوم، 1398، صص 204- 211.
[8]. محمدتقی دلفروز، دولت و توسعه اقتصادی: اقتصاد سیاسی توسعه در ایران و دولت‌های توسعه‌گرا، تهران، آگاه، 1393، صص 304-319.
https://iichs.ir/vdcfetd0.w6djcagiiw.html
iichs.ir/vdcfetd0.w6djcagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما