با تأسیس و فعالیت شرکت نفت ایران و انگلستان در سال 1288ش در ایران، عده زیادی از ایرانیان و همچنین انگلیسیها و هندیها به استخدام این شرکت درآمدند. کارگران ایرانی در کارهایی چون ساختمانسازی، حمل و نقل، سرویس، باراندازی و تخلیه بار مشغول فعالیت بودند. این در حالی بود که نیروهای رده بالای شرکت شهروندان انگلیسی بودند
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ با کشف نفت که از آن به عنوانی طلای سیاه یاد میشود زندگی بومی افراد در هر مکانی تحول مییابد. در واقع درآمد حاصل از کشف و استخراج نفت آن قدر زیاد است که در صورت به وقوع پیوستن، زندگی ساکنان محلی را دچار تغییرات اساسی میکند و میتواند سطحی از رفاه را برای آنان به ارمغان آورد. با این حال، این امر در مورد بسیاری از کشورها در طول تاریخ مصداق نداشته است؛ بهخصوص کشورهایی که در یکی دو سده اخیر درگیر رقابت قدرتهای استعماری بودهاند و این امکان برایشان فراهم نشده است تا از این موهبت طبیعی کمال بهره را برند. یکی از این کشورها ایران در دوره قاجاریه و پهلوی است.
از هنگامی که نفت در دوران قاجاریه کشف شد ایران عرصه تاخت و تاز دو قدرت استعمارگر روس و انگلستان بود. در واقع از هنگامی که برای اولین بار امتیاز کشف و استخراج نفت به یک تبعه انگلیسی به نام ویلیام ناکس دارسی واگذار شد موضوع نفت یکی از چالشهای اساسی ایران بوده است؛ اینکه سهم ایران و شهروندانش از این سوخت فسیلی چقدر است و چگونه میتوان منافع ملی را از طریق آن تأمین کرد. این چالش در دوره رضاشاه نیز ادامه یافت هنگامی که وی امتیاز نفت را پاره کرد و در آتش انداخت و در نهایت مجبور شد با فشار غربیها قرارداد جدیدی امضا کند و در نهایت شرکت نفت ایران و انگلستان را از آن منتفع ساخت.
در این میان، آنچه کمتر مورد بحث قرار گرفته است نقش شهروندان ایرانی در شرکت نفت ایران و انگلستان است که به عنوان طرف اصلی قرارداد باید بیشترین بهره را از این منبع طبیعی میبردند؛ موضوعی که با واقعیت فاصله بسیار داشت و در عمل عکس آن اتفاق افتاد. بر این اساس، تلاش خواهیم کرد در سطور زیر این مسئله را مورد ارزیابی قرار داده و جایگاه کارکنان ایرانی شرکت نفت ایران و انگلستان را در مقایسه با کارکنان خارجی بررسی کنیم.
آغاز استخراج و کشف نفت
پس از آنکه تلاش برای استفاده از ذخایر معدنی ایران و به طور خاص نفت با لغو امتیاز رویتر به پایان رسید در دوره مظفرالدینشاه این فعالیت با جدیت تمام از سر گرفته شد و با وساطت وزیر مختار انگلستان دارسی برای سرمایهگذاری در ایران معرفی شد. او موفق شد امتیاز تفحص، استخراج، حمل و نقل و فروش نفت و مواد مشتقه از آن را به جز استانهای شمالی به مدت شصت سال کسب کند. در نهایت در سال 1287ش بهرغم اینکه دارسی تقریبا دیگر از کشف نفت ناامید شده بود در مسجد سلیمان تلاشها به نتیجه رسید و اولین چاه نفت کشف شد.[1]
تأسیس شرکت نفت ایران و انگلستان
در سال بعد یعنی 1288ش شرکت نفت ایران و انگلستان تأسیس شد و وزارت دریاداری انگلستان طرف قرارداد شرکت شد و با سرمایهگذاری 2 میلیون و 200 هزار لیر صاحب 52 درصد از سهام شرکت شد. حال دیگر منافع شرکت نفت نبود که در ایران درگیر بود بلکه طرف اصلی دولت انگلستان بود که شرکت باید منافع آن را دنبال میکرد. بهتدریج نفت ایران آماده استفاده بینالمللی شد و برنامه تأسیس شرکت نفت آبادان نیز ریخته شد. در نتیجه نیاز به نیروی کار و کارگر بیش از پیش احساس شد. تا سال 1299ش نزدیک به بیستهزار کارگر و نیروی کار به استخدام شرکت نفت ایران و انگلستان درآمد. همین شرکت سی سال بعد 55 هزار نیرو را در استخدام داشت و پانزدههزار نیرو نیز برای پیمانکاران شرکت کار میکردند. نخستین کارکنان و کارگران شرکت نفت از میان دهقانان جنوب کشور و برخی از عشایر مرکزی انتخاب شدند. برخی از آنها چون با ارباب خود کار میکردند و اربابشان نیز با شرکت نفت در ارتباط بود حقوقی بابت کارهای خود دریافت نمیکردند. البته برخی نیز به استخدام شرکت درآمدند. این کارگران در کارهایی چون ساختمانسازی، حمل و نقل، سرویس، باراندازی و تخلیه بار مشغول فعالیت بودند. این در حالی بود که نیروهای رده بالای شرکت شهروندان انگلیسی بودند.[2]
در ورودی شرکت سهامی نفت انگلیس و ایران (سال 1934)
شماره آرشیو:۶۶-۱۶۲-الف
شرایط کارکنان و کارگران ایرانی پس از قرارداد 1933م
اما مسئله استخدام کارکنان و کارگران ایران در شرکت از همان ابتدا محل اختلاف دولت ایران و شرکت نفت بود. پس از آنکه قرارداد جدید نفت میان ایران و شرکت نفت در سال 1933م بسته شد انتظار میرفت که شرایط کار برای نیروهای ایرانی شاغل در شرکت بهتر شود. بر اساس بند یکم ماده شانزدهم از قرارداد جدید مقرر شده بود که شرکت، صنعتگران و مستخدمین فنی و اقتصادی خود را تا جایی که ممکن است از افراد دارای صلاحیت و باتجربه ایرانی استخدام کند؛ همچنین نیروهای غیرفنی و متخصص نیز به طور کامل باید از شهروندان ایرانی باشند. بر طبق بند دو نیز مقرر شد هر سال از کارکنان غیرایرانی شرکت کاسته و به صورت تصاعدی فضا و موقعیت کار برای شهروندان ایرانی فراهم شود، اما شرکت به آن بخش از قرارداد استناد میکرد که بحث از صرفهجویی و اولویت منافع شرکت بود.[3]
این روند شرایط را برای نیروی کار ایرانی بسیار سخت کرده بود. از یکسو کارهای سخت بیشتر به کارکنان ایرانی سپرده میشد و ازآنجاکه برخی از کارکنان شرکت انگلیسی و هندی بودند مشاغل راحتتر و بهخصوص کارمندی برای آنان در نظر گرفته شده بود. این امر بهخصوص از آن رو صورت میگرفت که هندیها کمتر به شرایط کاری اعتراض میکردند و به نوعی آرامتر بودند. از سوی دیگر حقوق کارگران ایرانی بهرغم شرایط سخت کاری بسیار پایین بود و به آنان بسیار اجحاف میشد به نحوی که برخی از آنان از پس هزینههای زندگی برنمیآمدند و همیشه مقروض بودند. این در حالی بود که دولت وقت ایران نیز نظارت چندانی بر فعالیت شرکت نمیکرد و تلاشی برای بهبود شرایط کاری نیروهای ایرانی از خود نشان نمیداد. همین روند بود که کارکنان و کارگران ایرانی را بر آن داشت تا صدای خود را بلند کنند. در واقع بهتدریج و با سختتر شدن شرایط کار برای نیروهای ایرانی شرکت، افکار و اندیشههای چپ در میان کارگران ایرانی گسترش پیدا کرد، به تشکیل اتحادیه کارگری منجر شد و سرانجام اعتصابات کارگری را رقم زد.[4]
چند تن از کارگران هنگام استخراج نفت
شماره آرشیو: 8186-۴ع
دستهبندی کارکنان و کارگران شرکت
یعقوبینژاد کارکنان و کارگران شرکت را به سه دسته تقسیم میکند: دسته اول شامل کارمندان ارشد بود که بیشتر آنها اروپایی و آمریکایی بودند و شامل تعداد بسیار کمی هندی و ایرانی نیز میشد. دسته دوم کارمندان رده پایین بود که بیشتر هندی و برخی نیز ایرانی بودند. اینها از حقوق کمتری نسبت به دسته اول برخوردار بودند با این حال از برخی مزایای شرکت استفاده میکردند. در سال 1325ش از جمع کل هفتادهزار نفری که کارمند رده پایین محسوب میشدند 1500 نفر آنان ایرانی و بقیه خارجی بودند. دسته سوم کارگرانی بودند که از حقوق ناچیزی برخوردار بودند و به بینامها معروف شده بودند. دلیل آن هم این بود که برای شناسایی آنها به جای فامیل از شماره کارگری برایشان استفاده میشد یا در بهترین حالت اسم کوچک آنها را صدا میزدند و به نام خانوادگی آنها توجه نمیشد. این دسته مرکب از شصت تا هفتادهزار از اهالی محل بودند که شامل کارگران فنی تا کارگران ساده و باربر یا همان کارگر روزمزد میشدند.[5]
کارگران ساده با نام دی. ار. دی. نیز نامیده میشدند و همان گونه که پیشتر شرح آن رفت از قشر محروم و ستمدیده شرکت محسوب میشدند. قسمت ناراحتکننده ماجرا این بود که کارگران ساده اغلب مهاجر بودند و به امید دست یافتن به رفاه و موقعیت مالی بهتر و همچنین آزادی فردی و اجتماعی بیشتر از روستا و شهر خود مهاجرت کرده بودند و در شرکت نفت ایران و انگلستان مشغول کار بودند. اما در عمل شرایط نامساعد کاری و هوای گرم جنوب نصیبشان شده بود و به نوعی حاشیهنشین شده بودند.[6]
میزان حقوق و دریافتی
به گفته شاغلین در شرکت در سال 1306ش حقوق کارگران ماهی شش تومان بود. حتی حقوق بهترین متخصص ایرانی از 45 تومان تجاوز نمیکرد. فقط کارمندانی بیش از 45 تومان دریافت میکردند که روابط سری با شرکت نفت داشتند.[7] در سال 1321ش شرکت پذیرفت که تقریبا 30 درصد به حقوق کارگران اضافه کند و همراه با آن جیره قند و شکر در اختیار کارگران بگذارد. بدینترتیب دستمزد آنها به چهارده تومان افزایش پیدا کرد، ولی افزایش روزافزون هزینههای زندگی و کاهش ارزش پول ملی، کمیابی مایحتاج و از همه بدتر کرایه گزاف مسکن سبب شد افزایش حقوق و مزایای کارگران افاقه نکند و آنها دچار سختی در معیشت و زندگی شوند.[8]
تبعیض از دیگر مسائلی بود که در ارتباط با نیروهای ایرانی شاغل در شرکت روا داشته میشد؛ به عنوان مثال فروشگاههای شرکت تا سال 1933م تنها به کارکنان انگلیسی شرکت جنس میفروختند و تنها هنگامی به کارکنان ایرانی خدمات ارائه میکردند که برای وارد کردن کالاهای خود معافیت گمرگی دریافت میکردند. کارگران ایرانی حتی در زمینه آب آشامیدنی و خنک نیز در مضیقه بودند و درحالیکه بافت مدرن شهر که بیشتر ساکنان آن را کارمندان انگلیسی شرکت در بر میگرفت از چنین مشکلی رنج نمیبردند کارگران ایرانی که در بافت سنتی بودند شرایط بسیار سختی داشتند. این در حالی بود که کارگران در هوای گرم خوزستان و آبادان نیاز به آب آشامیدنی خنک داشتند.[9]
خروج کارکنان انگلیسی شرکت نفت از ایران پس از خلع ید
شماره آرشیو: 3745-۴ع
پینوشتها:
[1]. فواد روحانی، تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، 1352، ص 59.
[2]. محمدرضا علم و سکینه کاشانی، «بررسی عملکرد شرکت نفت ایران و انگلستان در مقابل نیروی کار بومی»، پژوهشهای تاریخی ایران و اسلام، ش 18 (1395)، صص 165-166.
[3] . ابوالفضل لسانی، طلای سیاه یا بلای ایران، تهران، امیرکبیر، 1357، ص 223.
[4] . محمدرضا علم و سکینه کاشانی، همان، صص 166-167.
[5] . علی یعقوبینژاد، رئیس نفت، بیجا، یادواره کتاب، 1373، ص 182.
[6] . ایرج ولیزاده، انگلو و بنگلو در آبادان، تهران، نشر سیما هنر، 1391، ص 205.
[7] . کاوه بیات و مجید تفرشی، خاطرات دوران سپریشده، تهران، انتشارات فردوس،1370، ص 116.
[8] . مصطفی فاتح، پنجاه سال نفت ایران، تهران، نشر علم، 1384، ص 435.
[9] . شاهرخ وزیری، نفت و قدرت در ایران، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران، انتشارات عطایی، 1380، ص 231.