هدف اسرائیل از همکاری با رژیم شاه در حوزه کشاورزی چه بود؟؛

کاشت بذر نفوذ سیاسی در زمین دشت قزوین/ امپراتوری اسرائیل در ایران

در 16 دی 1341ش، سه ماه پس از زمین‌لرزه قزوین، قراردادی در سکوت خبری رسانه‌ها و مخفیانه برای تصویب به مجلس سنا رفت که زمینه‌ساز امپراتوری اسرائیل در ایران بود
کاشت بذر نفوذ سیاسی در زمین دشت قزوین/ امپراتوری اسرائیل در ایران

پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در دو دهه آخر حکومت محمدرضا پهلوی، موضوع ارتباط با رژیم غاصب اسرائیل به یکی از مسائل اصلی شاه تبدیل شده بود. در حالی که رابطه سیاسی بین دو کشور به صورت رسمی نمودی نداشت، اما روابط اقتصادی، فنی و امنیتی بین دو کشور در جریان بود. در این بین، همکاری در حوزه کشاورزی برای دو طرف اهمیت بیشتری داشت؛ چراکه هم بستر آن بیشتر فراهم بود و هم این‌گونه همکاری‌ها حساسیت کمتری را بین افکار عمومی ایرانیان برمی‌انگیخت.
 
زلزله‌ای که بهانه آغاز یک رابطه شد
اگرچه ایران در اسفند 1328ش (مارس1950م) رژیم غاصب اسرائیل را به صورت «دو فاکتو» به رسمیت شناخت و کنسولگری خود را در بیت‌المقدس افتتاح کرد، اما تا پس از کودتای 28 مرداد 1332 روابط ایران و رژیم صهیونیستی نمود بیرونی چندانی نداشت. در این دوره بود که اسرائیل در چهارچوب راهبرد «محورهای پیرامون» علاقه‌مندی خود را به گسترش روابط با ایران اعلام کرد. بر اساس این راهبرد، که دیوید بن گوریون اولین نخست‌وزیر اسرائیل، طراح آن بود، اسرائیل باید روابط خود را با کشورهای پیرامون جهان عرب به‌ویژه ترکیه و ایران توسعه می‌داد. از نظر بن گوریون، تحکیم روابط دوجانبه با چنین کشورهایی می‌توانست در درازمدت اسرائیل را از انزوای سیاسی خارج و منافع اقتصادی و امنیتی آن را در برابر کشورهای عربی تأمین کند.[1] 
 
ازآنجاکه اسرائیلی‌ها برای توسعه صنایع خود به‌شدت به دنبال تأمین نفت بودند، ملاقات‌های فراوانی بین مدیران اقتصادی آنها و رژیم شاه صورت گرفت که به انعقاد یک قرارداد نفتی در سال 1336 انجامید. حدود یک سال بعد در ملاقاتی که بین محمدرضا پهلوی و لوی اشکول، وزیر دارایی اسرائیل، انجام شد، شاه برای نشان دادن حسن نیّت خود آمادگی ایران را برای صدور نفت بیشتر به اسرائیل اعلام کرد.[2]  
 
فراتر از قرارداهای نفتی، جدی‌ترین عرصه همکاری اقتصادی بین رژیم پهلوی و اسرائیل در زمینه کشاورزی رخ داد. این همکاری به موازات اجرای اصلاحات ارضی و با استفاده از کارشناسان و تکنسین‌های اسرائیلی در طرح‌های توسعه کشاورزی ایران رقم خورد. در سال 1340ش حسن ارسنجانی، وزیر وقت کشاورزی ایران، به اسرائیل سفر کرد تا بستری برای همکاری بیشتر در زمینه کشاورزی ایجاد شود. یک سال بعد، آغازگر این همکاری با وقوع یک فاجعه طبیعی رخ داد.
 
دهم شهریور سال 1341ش زلزله‌ای به بزرگی 7 ریشتر پهنه شرقی تهران و جنوب قزوین را لرزاند که بر اثر آن، بیش از دوازده‌هزار نفر کشته و تعداد زیادی از روستاها ویران و اراضی کشاورزی دچار آسیب شد. وقوع این زلزله بهانه لازم را به حکومت پهلوی داد تا از دریچه همکاری‌های عمرانی و کشاورزی روابط خود با رژیم صهیونیستی را تقویت کند.
 
موشه دایان و چند تن از همراهان در سفر به ایران به اتفاق لطف‌الله حی
موشه دایان و چند تن از همراهان در سفر به ایران به اتفاق لطف‌الله حی
شماره آرشیو: 314-۱۳۹ح
 
در این روند «پروژه کشاورزی دشت قزوین» جایگاه ویژه‌ای داشت. بیشترین تلاش در این زمینه باز هم از سوی حسن ارسنجانی رقم خورد. چند روز پس از زلزله قزوین، موشه دایان، وزیر کشاورزی اسرائیل، به دعوت ارسنجانی ضمن بازدید از منطقه، طرح اولیه همکاری ایران و اسرائیل برای بازسازی عمرانی و احیای کشاورزی منطقه را ارائه کرد. همچنین ارسنجانی از مئیر عزری، نماینده اسرائیل در ایران، نیز خواست زمینه‌های این همکاری را به‌صورت حداکثری فراهم کند.
 
مئیر عزری
مئیر عزری
شماره آرشیو:۱-۱۳۵ع
 
امضای قرارداد در سکوت خبری و آغاز رفت‌وآمد اسرائیلی‌ها به قزوین
در 16 دی 1341ش و سه ماه پس از زمین‌لرزه قزوین، این قرارداد منعقد و توسط نخست‌وزیر و وزیران دارایی و کشاورزی ایران به امضا رسید. سران حکومت پهلوی هماهنگ با اسرائیلی‌ها، این روند را در سکوت خبری و مخفیانه پیش بردند. وقتی قرارداد برای تصویب به مجلس سنا رفت هیچ نامی از اسرائیل برده نشد؛ هرچند احتمالا برخی سناتورها در سنا از مشارکت اسرائیلی‌ها در این پروژه مطلع بودند.[3] اسرائیلی‌ها نیز در این زمینه
مخفی‌کاری کردند و مطبوعات و رسانه‌های این رژیم سخنی از همکاری‌های دوجانبه در این زمینه به میان نیاورند.[4] 
 
از شهریور تا دی‌ماه 1341ش هیئت‌های کارشناسی اسرائیلی برای برآورد اولیه طرح در منطقه رفت‌وآمد داشتند. یک گروه به سرپرستی گاد یعقوبی به مدت سه هفته بررسی‌های فنی و گروه دیگر به ریاست اریه لوبا در کنار بررسی‌های فنی، ابعاد مختلف زندگی و حیات اجتماعی مردم منطقه را نیز واکاوی می‌کرد. با تلاش لابی اسرائیل در واشنگتن وام بیست‌میلیون دلاری از بانک جهانی برای تأمین پروژه اخذ شد و اسرائیل با پشتوانه این پول کار را شروع کرد.[5] 
  
سرانجام پروژه عمران قزوین به لوبا و گروه 24نفره همراه او زیر نظر «شرکت طراحی و برنامه‌ریزی آب اسرائیل» (تاهال) واگذار شد. پیش‌بینی کارشناسان این شرکت این بود که پروژه طی یک دوره شش‌ساله و در چهار مرحله به انجام خواهد رسید، اما این پروژه تا ابتدای دهه 1350 ادامه یافت. در ادامه، حتی پروژه دشت قزوین «ب» و پروژه‌های دیگر نظیر تجهیز فنی سازمان‌های وزارت کشور با تلاش نماینده سیاسی اسرائیل در ایران به شرکت «کونتال» از زیرمجموعه‌های «تاهال» واگذار شد.[6]
 
براساس اسناد وزارت امور خارجه، 29 زمین‌شناس، متخصص آب و مهندس کشاورزی به سرپرستی اریه لوبا فعالیت خود را در پروژه دشت قزوین آغاز کردند. علاوه بر این، دوازده نفر نیروی اطلاعاتی اسرائیل نیز در چهارچوب این پروژه به ایران آمدند. کار اصلی آنان رسانه‌ای تبلیغاتی و جنگ روانی بود و غالبا در رادیو اهواز فعالیت داشتند و سعی در برهم زدن مناسبات ایران و اعراب داشتند.[7]  
 
قرارداد نهایی این مشارکت، ذیل سه قرارداد مجزا منعقد شد؛ بزرگ‌ترین قرارداد، بین سازمان برنامه ایران (PO) و شرکت «تاهال» برای طراحی مجدد سیستم آب قزوین برای افزایش بهره‌وری کشاورزی منعقد شد. قرارداد دوم بین دولت ایران و یکی از بخش‌های کشاورزی اسرائیل به‌منظور ایجاد مزارع برای آموزش فنون نوین کشاورزی بسته شد و قرارداد سوم نصیب یک شرکت اسرائیلی دیگر به نام «یونتا» (UNTA) منعقد شد. قرارداد دارای سه فصل هزینه‌های پرسنلی، اداری و سرمایه‌ای و مجموعا شامل 7 میلیون و 369 هزار ریال بود.[8]
 
در موضوع قرارداد ذکر شده بود که شرکت تاهال باید «تجارب، و تشکیلات و کارمندان خود را برای تهیه طرح اجرایی عمران کلی قزوین و فراهم کردن وسایل حداکثر استفاده از منابع آب و به‌خصوص منابع آب‌های و زیرزمینی منطقه» در اختیار سازمان برنامه ایران بگذارد. محدوده قرارداد نیز از شمال کوه‌های طالقان و از جنوب خرقان ذکر شده بود.[9] 
 
بسترسازی برای ارتباط سیاسی از دریچه  همکاری کشاورزی
استفاده از این موقعیت بادآورده برای اسرائیلی‌ها اهمیت فراوانی داشت چراکه بزرگ‌ترین طرح کشاورزی بود که تا آن زمان با یک کشور خارجی منعقد کرده بودند. از سوی دیگر با توجه به انعقاد رسمی قرارداد بین دو دولت، مقدمه‌ای برای به رسمیت شناخت اسرائیل از سوی دولت ایران محسوب می‌شد. اسرائیلی‌ها نیز آن را فرصت طلایی دیپلماسی می‌دانستند که از دل یک فاجعه برای آنان به‌دست آمده است. محمدرضا پهلوی نیز از این انعقاد قرارداد خشنود بود. وی دوبار (اردیبهشت 1345 و مهرماه 1352ش) از پروژه عضو و عمران قزوین بازدید کرد.[10]
 
بازدید محمدرضا پهلوی از دشت قزوین
بازدید محمدرضا پهلوی از دشت قزوین
شماره آرشیو: 854-۲۸۸م
 
دیوید تورگمن، دبیر دوم هیئت نمایندگی اسرائیل، در ملاقات با توماس گرین، کارمند سیاسی سفارت آمریکا در تهران، در دسامبر 1965 (دی1344) چنین گفته بود: «طرح مشاوره‌ای برنامه کشاورزی در منطقه قزوین بسیار موفق بوده‌ و ما امیدواریم که مانند آن بیشتر تأسیس بشود. دوستی بین دو کشور خیلی مودت‌آمیز است، اما هنوز یک سفارت‌خانه اسرائیلی در اینجا وجود ندارد».[11]
 
طرح دشت قزوین راه را برای نفوذ فعالانه اسرائیلی‌ها در کشاورزی ایران گشود. آنان با کسب تجربه‌ دراین‌رابطه پیشنهادهای توسعه‌ای خود در زمینه کشاورزی را در شهرهای دیگر نیز مطرح کردند؛ از جمله این اقدامات می‌توان به قرارداد بین شرکت «کشت و صنعت قره‌تپه» و «شرکت پلاسیم اسرائیل» درباره نصب و تحویل یک واحد 180هکتاری آبیاری بارانی در کشت و صنعت شهریار و همچنین طرح‌های کشاورزی در جیرفت، خوزستان و سیستان و بلوچستان اشاره کرد.[12]
  
پیامدهای منفی فعالیت اسرائیلی‌ها در دشت قزوین
اجرای پروژه قزوین محدود به کشاورزی نبود و قرار بر این بود که اسرائیلی‌ها در زمینه خانه‌سازی شهرسازی و عمران مناطق شهری نیز سهیم شوند. بااین‌حال خود اسرائیلی‌ها اذعان می‌کنند
که شهرسازی آنان چندان با شیوه زندگی مردم قزوین همراهی و همخوانی نداشت. اسرائیلی‌ها بدون در نظرگرفتن تفاوت‌های اقلیمی، جمعیتی و فرهنگی تنها براساس تجربه‌هایی که کمتر ارتباطی با شرایط منطقه داشت اقدام به ارائه راهکار می‌کردند.
 
توسعه کشاورزی قزوین فراتر از جنبه سیاسی و امنیتی، از حیث فنی نیز اشکالات عمده‌ای داشت؛ اول اینکه با حفر چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق سطح آب‌های زیرزمینی پایین آمد و قنات‌های روستاهای منطقه خشکید و روستاییان از آب اندک خود نیز به سود صاحبان سرمایه محروم شدند.
 
در طرح اسرائیلی‌ها، اساس آبیاری بر حفر چاه عمیق بود و استفاده از منابعی همچون قنات و آب‌های سطحی در اولویت نبود. قرار بود به‌وسیله تلمبه‌های قوی حدود نُه‌میلیون مترمکعب آب زیرسطحی مورد استفاده قرار گیرد که از طریق حفر چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق تا عمق دویست متر انجام می‌شد. تدوین‌کنندگان طرح می‌دانستند که حفر این چاه‌های عمیق به قنات‌های منطقه خسارت جدی وارد می‌کند، اما با ادعای پرداخت غرامت به خسارت دیدگان آن را عملیاتی کردند. عزری نیز در خاطراتش به حفر چاه‌های عمیق در این منطقه اشاره کرده و آن را مایه افتخار کارشناسان اسرائیلی دانسته است؛ این در حالی است که مردم منطقه نیز شدیدا با حفر چاه مخالف بودند و آن را باعث خشک شدن قنات‌ها و از بین رفتن کشاورزی می‌دانستند.[13]
 
از لحاظ تولید محصولات نیز ملاک، سود حداکثر در حداقل زمان بود و نه یک تولید دائمی؛ نتیجه این نحوه کشت، فرسودگی و فرسایش سریع خاک بود. ضمن اینکه از لحاظ مالکیت، این منطقه به‌تدریج تحت تصرف سران نظامی و غیرنظامی درمی‌آمد. ضمن اینکه اسرائیل بر آن بود تا در درازمدت و با گسترش این طرح‌های  توسعه در نقاط دیگر کشور، کشاورزی ایران را به خود وابسته کند.
 
نمایی از مزرعه نهال‌کاری‌شده سیدضیاءالدین طباطبایی در الله آباد قزوین
نمایی از مزرعه‌ای در قزوین
شماره آرشیو: 13206-۳ع
 
حضور اسرائیلی‌ها در منطقه دشت قزوین مردم مسلمان منطقه را به‌شدت حساس کرده بود به‌ویژه که در تیرماه 1349ش امام خمینی(ره) در نامه‌ای خطاب به فضلای حوزه ضمن هشدار شدید درباره هجوم سرمایه‌داران و کارشناسان آمریکایی و اسرائیلی از مردم خواسته بودند از هرگونه معامله و دادوستد با اسرائیلی‌ها احتراز جویند. پیش از آن نیز امام خمینی(ره) در سخنرانی معروف خود در خرداد 1342 نیز نسبت به برنامه‌های اسرائیل برای کشاورزی ایران هشدار داده بودند.
 
نتیجه‌گیری
همکاری رژیم پهلوی و اسرائیل در پروژه کشاورزی دشت قزوین چیزی فراتر از یک همکاری ساده اقتصادی بود. شاه سعی داشت به موازات نزدیکی به آمریکا، متحد راهبردی آن در منطقه، یعنی اسرائیل، را نیز در کنار خود داشته باشد. این پروژه فتح بابی برای ورود اسرائیل به سایر عرصه‌های اقتصادی ایران با چراغ سبز رژیم پهلوی محسوب می‌شد و ازاین‌رو بود که روزنامه اسرائیلی «عل همیشار» به‌درستی این پروژه را امپراتوری اسرائیل در ایران نامیده بود.[14] اسرائیلی‌ها در همکاری‌های کشاورزی خود با ایران به دنبال فشار آوردن به ایران برای به رسمیت شناختن آن کشور بودند. برای آنها مهم بود که یک کشور مسلمان همچون ایران دولت آنها را به‌صورت «دو ژور» به رسمیت بشناسد. از سوی دیگر، آنها با حضور مستقیم در جامعه ایران به دنبال کسب محبوبیت در افکار عمومی و قبح‌زدایی از رابطه جوامع مسلمان با اسرائیل بودند. ارتباط اقتصادی و اجتماعی اسرائیلی‌ها با  ایرانیان مسلمان می‌توانست تابوی همکاری با یهودیان در چشم مردمان خاورمیانه را که به‌شدت نسبت به برقراری رابطه با اسرائیل حساس بودند بشکند.
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . علی فلاح‌نژاد، مناسبات ایران و اسرائیل در دوره‌ی پهلوی دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 111.
[2] . علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران «دولت دست‌نشانده» 1357-1320، تهران، قومس، 1376، ص 412.
[3] . رضا زارع، ارتباط ناشناخته، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384، ص 172.
[4] . ندا عظیمی زواره، «تحلیلی بر چگونگی همکاری پهلوی و اسرائیل در پروژه دشت قزوین»، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش 65 (تابستان 1398)، ص 9.
[5] . علی‌اکبر ولایتی، ایران و تحولات فلسطین، تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1380، ص 175.
[6] . مئیر عزری، خاطرات، به کوشش غلامرضا امامی، تهران نشر علم، 1393، ص 440.
[7] . رضا زارع، همان، ص 174.
[8] . ندا عظیمی زواره، همان، ص 14.
[9] . همان، ص 15.
[10] . علی‌اکبر ولایتی، همان، ص 176.
[11] . علی فلاح‌نژاد، همان، ص 210.
[12] . ندا عظیمی زواره، همان، ص 13.
[13] . همان، ص 17.
[14] . همان، ص 24.
https://iichs.ir/vdcdz90x.yt0ox6a22y.html
iichs.ir/vdcdz90x.yt0ox6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما