در تاریخ همواره رهبران سیاسی کشورها در پی ایجاد ارتشهای قوی و تقویتساز و برگ نظامیشان بودند. این امر در دوران معاصر نیز صادق است. با این حال، علاقه برخی از رهبران به توسعه صنایع نظامی و تقویت و تجهیز ارتش تحت امرشان کمی عجیب به نظر میرسد. این امر در مورد محمدرضا پهلوی نیز مصداق پیدا میکند
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ در تاریخ همواره رهبران سیاسی کشورها در پی ایجاد ارتشهای قوی و تقویتساز و برگ نظامیشان بودند. این امر در دوران معاصر نیز صادق است. با این حال، علاقه برخی از رهبران به توسعه صنایع نظامی و تقویت و تجهیز ارتش تحت امرشان کمی عجیب به نظر میرسد. این امر در مورد محمدرضا پهلوی نیز مصداق پیدا میکند. او که خود یک پرورشیافته مکتب نظامیگری بود بسیار تلاش کرد ارتشی قوی را بنا نهد؛ به نحوی که این نهاد بتواند بر مشکلات ساختاری نظام پهلوی و شیوه حکمرانی شخص شاه سرپوش نهد و شاه را به حکمرانی بیرقیب در عرصه سیاسی ایران بدل سازد.
این رویکرد به شکلی ادامه پیدا کرد که رژیم پهلوی در دهه 1350ش و هنگامی که به درآمدهای نفتی فراوانی دست پیدا کرد به عنوان بزرگترین خریدار اسلحه و مهمات آمریکایی در جهان غرب مطرح شد. به دنبال در پیش گرفتن این سیاست بود که ایران در فاصله زمانی بسیار کمی از نظر طرفداران سلطنت به بزرگترین ارتش در منطقه غرب آسیا بدل گردید.[1]
با این حال به دلیل وابستگی عمیق ارتش ایران به مستشاران نظامی غربی و بهخصوص آمریکایی و نیز تجهیزات وارداتی، این قدرت کاذب در عمل به جای اینکه در راستای منافع مردم ایران قرار گیرد به ابزاری بدل گردید که منافع آمریکا و جهان سرمایهداری را دنبال میکند. در حقیقت شاه از آنجا که نظامیان را پشتیبان خود میدانست، هدف اصلی خود را تجهیز این ارتش برای دفاع از ــ نه کشور و مردم بلکه ــ خاندان سلطنتی قرار داده بود؛ چرا که بنیاد ارتش در ایران از یک سو وابسته به قدرتهای سلطهجوی خارجی و از سوی دیگر متکی به درآمدهای سرشار نفتی بود و اگر هم ارتش میخواست گامهایی در جهت منافع مردم بردارد نمیتوانست این کار را انجام دهد. اما آنچه ماجرا را تشدید میکرد منافع قدرتهای خارجی بود که شخص شاه را به خرید هر چه بیشتر تسلیحات نظامی از غرب تشویق میکرد.[2]
بر این اساس تلاش خواهیم کرد در سطور زیر به مسئله نقش و تأثیر دولت آمریکا در تسلیح ارتش شاهنشاهی بپردازیم و منافع این کشور را در این زمینه مورد ارزیابی قرار دهیم.
آغاز جنگ سرد و ضرورت تسلیح ارتش ایران
با پایان یافتن جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد و رویارویی دو ابرقدرت شرق و غرب، وجود ایران در حلقه نظام سرمایهداری اهمیت دو چندان پیدا کرد. ارتش فروپاشیده پهلوی نیاز به بازسازی و نوسازی هر چه بیشتر داشت و این کاملا مطابق با منافع راهبردی آمریکا در جهان سوم بود. به همین دلیل بود که برنامه نوسازی نیروهای نظامی و انتظامی ایران توسط مستشاران و مشاوران نظامی آمریکا بدون درنگ و فوت وقت و بلافاصله بعد از اشغال کشور آغاز شد. مضاف بر این، حفظ ثبات داخلی ایران برای واشنگتن اهمیت داشت؛ زیرا مخاطرات داخلی میتوانست امنیت یکی از متحدین اصلی آمریکا در منطقه خاورمیانه را با چالش روبهرو سازد و این امر منافع ملی آمریکا را به خطر میانداخت.[3]
بازدید محمدرضا پهلوی و همسرش فوزیه از اردوگاه نظامیان آمریکایی در ایام جنگ جهانی دوم در تهران
شماره آرشیو: 662-۱۲۱پ
این در حالی بود که برنامه نوسازی در ابعاد اقتصادی و اجتماعی هنوز کلید نخورده بود و کشور درگیر مشکلات بعد از جنگ بود. به عبارت ساده با توجه به اهمیتی که ایران به دلیل همسایگی با شوروی داشت و همچنین موقعیت راهبردی در خلیج فارس، نوسازی نیروهای نظامی ایران یک اقدام عاجل و ضروری تلقی میگردید. در همین راستا در اردیبهشت سال 1321ش دولت آمریکا و ایران در مورد حضور مستشاران نظامی آمریکا در ایران برای بازسازی ژاندارمری و ارتش به توافق رسیدند. احمد ساعد، وزیر امور خارجه وقت ایران، با امضای قراردادی با لوئیس دریفوس، وزیرمختار آمریکا، زمینه حضور اولین گروه از مستشاران نظامی آمریکایی را فراهم کرد.[4]
عدهای از مستشاران آمریکایی در تهران
شماره آرشیو: ۱-1159-۱۲۸م
نقش آمریکا در تسلیح ارتش بعد از کودتا
به دنبال دستیابی مجدد محمدرضا پهلوی به قدرت در سال 1332ش سیاست افزایش نفرات و تجهیز ارتش در دستور کار دولت شاهنشاهی قرار گرفت. در همین چهارچوب است که خرید وسایل نظامی مدرن و وابستگی فزاینده نظامی به غرب و به صورت خاص آمریکا برای تأمین نیازهای تسلیحاتی ارتش گسترش یافت و بخش قابل توجهی از بودجه کشور به خرید تسلیحات بهخصوص از ایالات متحده اختصاص داده شد. در همین ارتباط فردوست میگوید استراتژی نظامی شاه در سالهای بعد از کودتای 28 مرداد در سه عنصر خلاصه میشود: نظارت شدید و بروکراتیک شاه بر ارتش، استفاده تمامعیار از مستشاران آمریکایی در امور ارتش و در نهایت تبدیل ارتش به زرادخانه تسلیحات آمریکایی.[5]
آمریکا و ارتش شاهنشاهی در دهههای 1340 و 1350ش
بهتدریج با افزایش قیمت نفت در دهه 1340ش و درآمد هنگفت تهران از فروش ششمیلیون بشکه نفت در روز، خرید تسلیحاتی ایران از آمریکا رو به فزونی گذاشت. البته این روند در دوره جان اف کندی به دلیل سیاستهای لیبرالی خاصی که داشت تا حدودی با افول روبهرو شد. اما با روی کار آمدن لیندون جانسون و به واسطه روابط گرم وی با شاه و به عنوان هدیه پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، تهران قراردادی تسلیحاتی به ارزش دویستمیلیون دلار با آمریکا منعقد کرد.[6]
روابط ایران و آمریکا در دوره ریاستجمهوری جانسون دو ویژگی اساسی داشت: تسلط آمریکا بر دستگاه ارتش از یکسو و سیاست معامله تسلیحاتی و انعقاد قراردادهای خرید و فروش با تکیه بر مدرنترین تسلیحات نظامی از سوی دیگر. ایران نیز به دلیل داشتن درآمدهای نفتی ظرفیت مناسبی برای خرید تجهیزات و ادوات نظامی داشت.[7]
در مجموع هزینههای نظامی ایران از 210 میلیون دلار در سال 1341ش با بیش از شش برابر افزایش به تقریبا یک و نیم میلیارد دلار در سال 1350ش رسید. با صرف این هزینهها بود که تشکیلات نظامی ایران بعد از پتروشیمی و نفت از نظر فنی پیشرفتهترین تشکیلات بهشمار میآمد. تا سال 1350ش تولیدات صنایع نظامی داخلی محدود به تولید مسلسل و سلاحهای سبک بود. این در حالی بود که ایران همچنان به واردات بیرویه سلاح ادامه میداد.[8]
دهه 1350ش و به قدرت رسیدن ریچارد نیکسون در ایالات متحده نقطه عطفی در روابط نظامی و امنیتی تهران و واشنگتن تلقی میشود. نیکسون و وزیر امور خارجه آن، هنری کسینجر، با عطف توجه به تجربیاتی که از جنگ ویتنام کسب کرده بودند با طرح دکترین دو ستونی سعی نمودند مسئولیتهای دفاعی و منطقهای را به متحدان خود واگذار کنند. به تعبیر کسینجر آمریکا دیگر هیچگاه اشتباه خود را در اعزام نزدیک به نیم میلیون سرباز به ویتنام تکرار نخواهد کرد.[9]
از این رو بود که ایران به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب گردید و در کنار عربستان، مسئولیت حفاظت و حراست از منافع آمریکا را در خارومیانه و خلیج فارس عهدهدار شد. شاه ایران خود نیز به نوعی این نقش را پذیرفت و اعتقاد داشت که سرنوشت ایران به گونهای رقم خورده است که آمریکا وزن و نقش منطقهای ایران را میپذیرد و نقش ژاندارمی را به ایران محول مینماید. بدینترتیب هنوز دو ماه از روی کار آمدن نیکسون در آمریکا نگذشته بود که مجلس سنای ایالات متحده آمریکا در فروردین سال 1349ش ضرورت فروش اسلحه به ایران را تصویب و حتی اسم ایران را از کمیته بررسی فروش تسلیحات به متحدین در سنا و وزارت دفاع مستثنی کرد.[10]
از اوایل سال 1349 تا اوایل سال 1354ش 6/ 9 میلیارد دلار صرف جنون تسلیحاتی شاه شد. در ادامه همین جریان گروه مستشاری نظامی جهت تعمیر و نگهداری تجهیزات فروختهشده و همچنین آموزش نظامی ایران عازم تهران شدند؛ برای نمونه تنها شرکت سازنده اف-14 قریب به هشتصد مستشار نظامی را روانه ایران کرد.[11]
جولیوس هلمز (سفیر) به اتفاق ژنران ماکسول تیلور و ژنرال اکهارت،
رئیس ستاد نیروهای مسلح و رئیس هیئت مستشاران نظامی آمریکا در ایران
شماره آرشیو: ۱-5462-۴ع
بر اساس آمار تعداد مستشاران نظامی در ارتش ایران از شانزدههزار نفر در سال 1351ش به نزدیک 24000 هزار نفر در سال 1354ش رسید. علاوه بر این ایران مرکزی برای لابی کمپانیهای اسلحه شده بود. طبق اظهارات ژنرال ویلیامسون، رئیس هیئت مستشاران نظامی آمریکا در دهه 1970م هر هفته به صورت متوسط نماینده 35 کمپانی برای رایزنی و عقد قرارداد وارد ایران میشدند.[12]
این مناسبات گسترده حتی بعد از کنارهگیری نیکسون نیز ادامه پیدا کرد و در دوران جرالد فورد به واسطه حضور کسینجر در وزارت امور خارجه تداوم یافت. این روابط به حدی محکم شده بود که حتی کارتر لیبرال نیز نتوانست چندان تغییری در آن بهوجود آورد و شاه از طریق دوستان خود همچون دیوید راکفلر، هنری کسینجر و حتی جرالد فورد توانست کارتر را برای سرازیر کردن سیل تسلیحات به ایران متقاعد کند؛ برای مثال، در سال 1977م قرارداد خرید هواپیمای پیشرفته آژاکس به مبلغ 23/ 1 میلیارد دلار با تهران به امضا رسید و روند گذشته همچنان تداوم یافت.[13]
در سال 1357ش گزارش شده است که از کل واردات سال گذشته، یعنی سال 1356ش، حدود 30 درصد متعلق به بخش نظامی است که بخش اعظم آن به خرید تسلیحات از آمریکا اختصاص دارد.[14] در نهایت انقلاب اسلامی بود که بر این روند خط بطلان کشید و تجربیات هشتساله جنگ به رهبران سیاسی در تهران نشان داد که مفهوم خودیاری در روابط بینالملل چه اهمیت والایی دارد.
در مجموع ایران در دوران جنگ سرد به دلیل برخورداری از موقعیت ژئوپلیتیکی خاص خود و هممرز بودن با اتحاد جماهیر شوروی اهمیت خاصی در تمام دکترینهای سیاست خارجی آمریکا داشت. این امر تجهیز دفاعی و نظامی ایران را بیش از پیش ضروری جلوه میداد. مضاف بر این شاه ایران به واسطه نداشتن پایگاه اجتماعی مردمی همواره گمان میکرد با تقویت ارتش میتواند ضعف اساسی و ساختاری نظام شاهنشاهی را به نوعی جبران کند. درآمدهای نفتی بهخصوص در دهه 1340ش و 1350ش مزید بر علت شد و سیل عظیمی از تجهیزات و ادوات نظامی آمریکایی روانه ایران گردید.
پینوشتها:
[1]. فرد هالیدی، دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران، ترجمه فضلالله نیکآیین، تهران، امیرکبیر، 1357، ص 73.
[2] . محمدباقر حشمتزاده، ایران و نفت، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1379، ص 139.
[3] . سیدعلی مرتضوی امامی زواره، «قراردادهای تسلیحاتی شاه با آمریکا، انگلیس، فرانسه و شوروی»، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش 59 (1396)، ص 99.
[4] . غلامرضا نجاتی، تاریخ بیستوپنجساله ایران، تهران، انتشارات رسا، 1373، ص 509.
[5] . حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1378، ص 483.
[6] . علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران (دولت دستنشانده 1320-1357)، تهران، نشر قومس، 1376، ص 285.