در اوایل سال 1357 نیز کسی از امام درباره انجمن پرسیده بود و امام در پاسخ فرموده بودند که «شاه باید برود». آن شخص به گمان اینکه امام مقصود او را درنیافته بود باز پرسش خود را تکرار کرد و امام همان پاسخ را داد
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ اسلام نقش مهمی در افراد تأثیرگذار و اثرگذار در تحولات تاریخی، اجتماعی و سیاسی ایران از گذشته دور تا به امروز داشته است که اغلب در دورههای تاریخی، عامل پیشبرنده فرهنگ سیاسی و مؤلفه دگرگونساز آگاهی در جامعه بوده است. شرط تحقق دگرگونیهای یادشده، تلفیق دو مفهوم «دین» و «سیاست» است که بستر را برای اجرایی کردن آن آماده میکند. گاهی افراد یا جریانهای وابسته به آن، با افراطوتفریط، ماهیت دگرگونساز سیاست را جایگزین انفعال سیاسی و دوری از آن میکنند که نتیجهاش حفظ وضع موجود و تأیید تجلیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی هرگونه سازمان سیاسی برآمده از «نظام غیر اسلامی» است. حجتیه یکی از انجمنهایی است که با انفعال سیاسی، به جدایی دین از سیاست معتقد بود و دیدگاهی مغایر با نظر امام خمینی(ره) در پیش گرفت. این جستار بر آن است چگونگی و چرایی رویکرد امام را نسبت به این انجمن مورد واکاوی قرار دهد.
روش و هدف مبارزه انجمن حجتیه؛ گم کردن هدف اصلی
انجمن حجتیه مهمترین وظیفه خود را مبارزه با بهائیت میدانست و بر این نکته تأکید میکرد که امروز امام زمان(عج) جز مبارزه با بهائیها، خدمت دیگری را از ما نمیپذیرد و انتظار ندارد.[1] تعدادی از رهبرانشان آنچنان بهائیت را بزرگ کردند که انگار در این مملکت تنها خطر، خطر بهائیت است و تهدید بزرگتر دیگری همانند شاه و حکومتش وجود ندارد.[2] بنابراین گم کردن هدف اصلی، راه نادرست اندیشه حجتیه را در رابطه با «اولویت و مرتبه مبارزه» نشان میدهد؛ روش و هدفی که در جهت مخالف نظر و روش امام خمینی(ره) قرار داشت.
برای مثال، امر به معروف و نهی از منکر، یکی از اندیشههای بنیادین دینی است که نهتنها بر همه واجب است، بلکه نشانه پویایی جامعه در جهت تغییر رفتارهای نامطلوب به سمت هنجار اسلامی است. این اصل همواره در نزد «اسلام انقلابی» امام خمینی(ره) وجود داشت و همین مسئله نقطه شروع افتراق انجمن با نهضت امام خمینی را پدید آورد. در ادامه به نظر امام در مورد افتراقات و نفی روش و بینش انجمن حجتیه در دوران تبعید ایشان خواهیم پرداخت.
الف) مبارزه با معلولها بهجای مبارزه با علتها
افتراق راهبردی میان انجمن و نهضت اسلامی ازیکطرف، و بیعملی انجمن حجتیه نسبت به حکومت طاغوت، استبداد سیاسی و کژروشی آن نسبت به عدالت، سبب شد مبارزه با معلولها مانند بهائیت، پپسیکولا، و طرح مسائل انحرافی و خرافات، بهجای مبارزه با علتها که سرمنشأ فساد، بیعدالتی، ظلم و استعمار و استثمار بود، بر اندیشه انجمن غلبه یابد و روش جداگانهای را در پیش گیرد؛ روشی که مورد تأیید امام قرار نگرفت؛ چنانکه آقای گرامی طی نامهای نظر امام را در مورد عملکرد انجمن و آقای حلبی میپرسد که امام پاسخ میدهند: «راجع به شخصی که مرقوم شده بود جلساتش ضررهایی دارد از وقتی مطلع شدهام تأییدی از او نکردهام و انشاءالله تعالی نمیکنم».[3]
عدم تأیید یادشده، بر اساس مواضع انجمن در قبال رژیم بوده است؛ بدین ترتیب که انجمن نهتنها روش سازش با رژیم را در پیش گرفت، بلکه سردمداران انجمن بارها مواضع رژیم را مورد تأیید قرار میدادند؛ چنانکه در قیام 15 خرداد، به جای آنکه مسئولیت خونهای بهناحق ریختهشده را متوجه رژیم طاغوت کند، آن را به گردن امام امت میگذارد و حتی اصل حرکت را مورد مؤاخذه قرار میدهد.[4] در اوایل سال 1357 نیز کسی از امام درباره انجمن پرسیده بود و امام در پاسخ فرموده بودند که «شاه باید برود». آن شخص به گمان اینکه امام مقصود او را درنیافته باز پرسش خود را تکرار کرد و امام همان پاسخ را داد و بدین ترتیب نشان داد که مقصودش آن است که مسئله اصلی شاه است نه بهائیان. این سازش و عدم مبارزه به حدی بود که ساواک سلوک اجتماعی انجمن را به انقلابیون گوشزد و آن را بهعنوان یک الگو معرفی میکرد.
ب) غایت انجمن و محافظهکاری سیاسی
مفهوم «انتظار»، ظهور «دولت حق» و برقراری «عدالت مطلق»، نهتنها به مبارزه با حکومت پهلوی منجر نشد، بلکه به نقشه ذهنی انجمن با تفسیر نادرستی از دوران انتظار و جلوگیری از هرگونه مداخله اعضا در امور سیاسی انجامید، به حدی که آن انتظار به وضعیتی اسارتبخش، ویرانگر و فلجکننده تبدیل شد. توجیه آنها بر بیعملی و جلوگیری اعضا از سیاستورزی، که در اساسنامه انجمن درج شده است، بر این استدلال متکی است که هرگونه اصلاح محکوم است؛ چون هر گناه و حقکشی، مقدمه ظهور است؛ بنابراین اصلاح مانع از ظهور امام میشود.
در دوران پیش از انقلاب، جهتگیری فکری انجمن نهتنها سکوت و سازش، بلکه خدمت به دستگاه طاغوت بود؛ چنانکه حلبی در یکی از سخنرانیهایش گفته بود: «چندی است تحریض میکنند، ولی چه از آب درمیآورند؟ چریک. چی از آب درمیآورند؟ مفسد، خرابکار، موذی به اجتماع، مضر به نظم. مواردی تشویق میکنند که آنی که به عمل میآید، بر ضرر تمام میشود؛ چون طبق اسلام تشویق نمیشوند».[5] این برچسبها شبیه اتهاماتی بود که حکومت طاغوت به مخالفان نسبت میداد. امام امت در مقابل میفرمودند: «از بس اجانب و عُمالشان به گوش ما خوانده است که آقا برو سراغ کارت، سراغ مدرسه و درس و تحصیل، به این کارها چکار دارید؟ این کارها از شما برنمیآید... ما هم باورمان آمده که کاری از ما نمیآید و اکنون من نمیتوانم این تبلیغات سوء را از گوش بعضی بیرون کنم».[6]
ج) تقیه و جنگ بزرگ؛ خدمت یا خیانت
انجمن بر این باور بود که هر مبارزهای نیروها را تلف میکند. انجمن سازش خود با رژیم، عدم مبارزه و تأیید آن را غیر از ساقط بودن هر قیامی قبل از ظهور، با عنوان دیگری مانند «تقیه» توجیه میکرد. اما امام امت در مقابل این دیدگاه میفرمودند: «تقیه برای حفظ اسلام و مذهب بود که اگر تقیه نمیکردند مذهب را باقی نمیگذاشتند، تقیه مربوط به فروع است؛ مثلا وضو را اینطور و یا آنطور بگیر، اما وقتیکه اصول اسلام، حیثیت اسلام در خطر است جای تقیّه و سکوت نیست. اشکال سر آنهاست که عمامه بر سر گذاشته و چهار کلمه هم اینجا و آنجا و جای دیگر خوانده و یا نخوانده و برای شکم و یا بسط ریاست به این دستگاهها پیوستهاند».[7] در همین راستا، حضرت امام، چه در سخنرانی معروف خود در مورد کاپیتولاسیون و چه در کتاب «ولایت فقیه»، بارها دخالت در امور سیاسی را یک تکلیف شرعی دانسته بود. به همین خاطر، امام معتقد است نباید ساکت نشست و به همین دلیل میگوید: من اعلامخطر میکنم... این آقایانی که میگویند باید خفه شد و دم نیاورد، آیا در این مورد هم میگویند باید خفه شد؟ در اینجا هم ساکت باشیم و دم نیاوریم؟ ما را بفروشند و ما ساکت باشیم، استقلال ما را بفروشند و ما ساکت باشیم والله گنهکار است کسی که داد نزند؛ والله مرتکب کبیره است کسی که فریاد نزند... امروز تمام گرفتاری ما از آمریکاست؛ تمام گرفتاری ما از اسرائیل است. اسرائیل هم از آمریکاست. این وکلا هم از آمریکا هستند؛ این وزرا هم از آمریکا هستند، هم دستنشانده آمریکا هستند.[8]
د) مخالفت با حکومت اسلامی
انجمنیها «اقدام به تشکیل حکومت اسلامی در دوران غیبت را به معنای قائل شدن اتمام رســالت برای امام زمان(عج) و برافراشتن پرچم خلاف و دجالی میپنداشتند و معتقد بودند که تشکیل حکومت اسلامی در غیاب حضرت حجت به شکست میانجامد».[9] انسانشناسی حجتیها بر این استوار بود که «همیشه تا ظهور و قیام در سنگر تقیّه و استتار و سکوت و عدم تظاهر به مخالفت با دشمن و در کمینگاه صبر به سر ببریم».[10] امام امت در برابر این دیدگاه میفرمایند: «هرکه اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، منکر اجرای احکام اسلام شده است و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است. از زمان غیبت صغری هزاروچند صدسال میگذرد و ممکن است سالیان دیگر هم بگذرد و مصلحت اقتضا نکند امام تشریف بیاورند. آیا در طول این مدت زیاد باید احکام اسلام زمین بماند و اجرا نشود؟!».[11]
نتیجهگیری
انجمن برخلاف حرکت اسلام سیاسی و انقلابی امام خمینی(ره) و با اعتقاد به جدایی دین از سیاست، نیروی خود را مصروف عوامل فرعی نمود و از مبارزه با اصل و ریشه بیعدالتی، که همان حکومت طاغوت شاه باشد، غافل ماند. این عملکرد، با نقد امام و عدم تأیید این گروه از طرف او مواجه شد. درمجموع، انجمن در روش، محافظهکار و فاقد تمایل به گرایش اسلام سیاسی و به ولایتی قائل بود که از اوامر ولی و نایب برحقش امام خمینی، عدول و نافرمانی کرد.