داریوش همایون که روزی به رستوران «باواریا» رفته بود، تعریف میکرد که دختر صاحب رستوران بهسرزنان پیش ما که آقا به داد ما برسید. اینها پدر ما را درآوردند که نمیدانم استیک باید این جوری باشد، سیبزمینی باید این جوری باشد. آخر به حزب چه مربوط است؟
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ حزب رستاخیز ملت ایران سرشناس به «حزب رستاخیز» به عنوان تنها حزب فراگیر، به دستور محمدرضا پهلوی در ۱۱ اسفند ۱۳۵۳ش تأسیس شد. حزب بر پایه سه اصل نظام شاهنشاهی، قانون اساسی و انقلاب شاه و ملت و با هدف رهبری یکپارچه و متحد برای نیل به توسعه اقتصادی و اجتماعی شکل گرفت. طراحان و نیز پیشبرندگان حزب رستاخیز، از کارشناسان جوان علوم سیاسی از دانشگاههای آمریکایی بودند که عمدتا تحت تأثیر دیدگاه ساموئل هانتینگتون قرار داشتند و معتقد بودند تنها راه نیل به ثبات سیاسی در کشورهای در حال توسعه ایجاد حزب دولتی منضبط است. بنابراین، حزب به عنوان نهادی اقتدارگرا و فراگیر به مداخله در تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی مذهبی پرداخت. بنابر این مقدمه کوتاه، سؤال اصلی نوشتار حاضر این است که حزب رستاخیز چه نقشی در سیاستهای اقتصادی ایران مابین سالهای 1353-1357ش ایفا نمود و دامنه مداخله آن در برنامهها و فعالیتهای اقتصادی این دوره تا چه اندازه بود.
جناحبندی حزبی: تئوریهای دوگانه اقتصادی
همزمان با تأسیس حزب رستاخیز، تشکیل جناحهایی در درون حزب نیز پیشبینی شد. شاه به تشکیل دو جناح در درون حزب تمایل نشان داد و به امیرعباس هویدا، نخستوزیر و دبیرکل وقت حزب رستاخیز، دستور داد در اولین فرصت، مقدمات تشکیل و فعالیت جناحهای حزبی فراهم شود. در تیر ۱۳۵۴ش، کمیتههای مختلف حزب رستاخیز تشکیل شد و دو جناح اصلی حزب، جناح پیشرو و ترقیخواه (به رهبری جمشید آموزگار)، و سازنده (به رهبری هوشنگ انصاری) اعلام موجودیت کردند.[1] آموزگار و انصاری علاوه بر رهبری دو جناح حزبی به ترتیب، وزارت کشور، وزارت دارایی و امور اقتصادی را نیز اداره میکردند. روزنامه «آیندگان» یک روز پس از اعلام تشکیل دو جناح، خطوط کلی نگرش و فعالیت هر یک از آنها را به شرح زیر منتشر کرد:
«جناح آموزگار که خود را ترقیخواه میخوانند طرفدار نوسازی جامعه ایرانی، گسترش سریع ظرفیتهای اقتصادی، عدم تمرکز و اصلاحات اداری، مبارزه با فساد و حیف و میل، دفاع از منابع طبیعی، توزیع عادلانه ثروت، بهبود و بالا بردن کیفیت زندگی، افزایش سطح زندگی طبقات کمدرآمد و کارگران و کشاورزان و... است. این جناح خواستار پیشرفت توأم با صداقت و درستکاری است. جناح انصاری، که لیبرال سازنده نام گرفته، سازندگی در کلیه بخشهای اقتصادی و اجتماعی و کشاورزی و آموزشی را به عنوان مهمترین هدف خود تلقی میکند و برنامه جناح لیبرال سازنده عبارت خواهد بود از سازندگی بهطور اعم، یعنی سازندگی نیروی انسانی اعم از نسل آینده، سازندگی از نظر ساختن زیربــنای کلیه بخشهای اقتصادی، کـشاورزی، روستایی با تکیه بر توزیع عادلانه درآمد و همچنین تکیه کامل بر سازندگی از جنبههای اجتماعی. تهیه طرحهای نوسازی به مفهوم ارائه و تهیه طرحها پس از تصویب حزب بر عهده جناح لیبرال سازنده خواهد بود. علاوه بر آن، جناح لیبرال سازنده در صورت عدم اجرای صحیح برنامهها و طرحهای حزب، وظیفه انتقاد سازنده را نیز بر عهده خواهد گرفت».[2]
هوشنگ انصاری رهبر جناح لیبرال سازنده حزب رستاخیز
در دوران دبیرکلی امیرعباس هویدا
شماره آرشیو: 15-8858الف
بدینسان دامنه فعالیتهای حزب دیگر فقط به ارائه برنامهها و تئوریهای سیاسی مرتبط با قدرت دولت محدود نبود، بلکه در طرح و اجرای آموزهها و سیاستهای اقتصادی دولت نیز نقشی فعال را برعهده گرفت. با رشد حزب، دولت بر طبقه متوسط حقوقبگیر، طبقه متوسط مرفه، طبقه متوسط سنتی بهویژه بازار، طبقه کارگر و تودههای روستایی تسلط همهجانبهای پیدا کرد.[3] همچنین، برنامههای متعددی را برای نظارت بر نهادهای اقتصادی و نیز کنترل و برخورد با آنها به اجرا درآورد که در برخی موارد ــ مانند مبارزه با گرانفروشی ــ بسیار فراتر از مسئولیتهای یک حزب بود.
تلاش برای نظارت بر اصناف
یکی از مهمترین برنامههای حزب رستاخیز در حوزه اقتصاد یورش به نهادهای اقتصادی سنتی از جمله اصناف و بازار بود. همزمان با سازماندهی سیاسی، حزب تکاپوهای اقتصادی خود را آغاز کرد. بهانه ورود حزب رستاخیز به بازار زمانی شکل گرفت که اقتصاد کشور پس از یک دوره رشد مبتنی بر افزایش قیمت نفت، دچار گرانی و تورم در کالاهای اساسی مردم شد. دولت بهجای حل ریشهای ماجرا، درصدد برآمد تا با استفاده از این واقعه، یکی از طبقات مخالف خود را مورد حمله قرار دهد. در وهله نخست، اصناف قدیمی را منحل و اصناف جدید را جایگزین آنها کرد و با هدف نظارت بیشتر اتاقهای اصناف را جایگزین شورای عالی اصناف کرد. به فاصله کوتاهی، اتاق اصناف در شانزده شهر منحل[4] و اصناف از کار قیمتگذاری کنار گذاشته شدند و کارت عضویت دو هزار ناظر صنفی باطل شد.[5]
در همین راستا، حزب با گشایش شعبههای مختلفی در بازار، تلاش کرد بر قیمتها نظارت داشته باشد و از این طریق، قیمت خریدوفروش اجناس را نیز تعیین کند.[6] افزون بر این دولت با تأسیس شرکتهای دولتی برای واردات و توزیع مواد غذایی اصلی بهویژه گندم، قند و شکر، گوشت و... پایه اقتصادی بازار را آشکارا تهدید میکرد؛ به گونهای که مغازهداران ناراضی تهران سخن به اعتراض گشودند که دولت میخواهد با تأسیس شرکتهای دولتی و فروشگاههای زنجیرهای بزرگ، ارکان جامعه ایران را از بین ببرد.[7] در ادامه این فعالیتها، حزب رستاخیز با تشکیل شوراهای صنفی، تعداد بسیاری از بازاریان را جریمه، تبعید و محکوم به زندان کرد.
اصل چهاردهم انقلاب سفید و مبارزه با گرانفروشی
برنامههای حزب در مرحله دوم وارد فاز جدیدی شد. البته معلوم نشد که چگونه یک حزب سیاسی میتوانست در مورد امور اقتصادی که نه بلکه مشخصا در مورد گرانفروشی وارد عمل بشود. این معضل را محمدرضا پهلوی به گمان خود حل کرد. ازآنجاکه اصل چهاردهم انقلاب سفید مبارزه با گرانفروشی بود، شاه از هویدا درخواست کرد تا این اصل را با تکیه بر تشکیلات حزبی به عمل آورد. فرمان اصل چهاردهم در تیر 1354ش از طرف شاه به حزب رستاخیز صادر شد که براساس آن «تعیین و تثبیت مداوم قیمتها، توزیع صحیح کالاها بر اساس سود عادلانه، مبارزه پیگیر با استثمار مصرفکنندگان و پایان دادن به عادت ناپسند گرانفروشی» از وظایف اصلی حزب اعلام شده بود.[8] به دنبال این دستور، فریدون مهدوی، وزیر بازرگانی، ستادی تشکیل داد و در آن از دانشجویان و علاقهمندان استفاده کرد تا کمیتهای ویژه تشکیل دهند و در روزنامهها نیز به طور وسیع اعلام شد که حزب و دولت مصمماند با گرانفروشی مبارزه کنند.[9]
امیرعباس هویدا هنگام سخنرانی در گردهمایی حزب رستاخیز ایران
شماره آرشیو: 1180-8975ه
برای این منظور ابتدا به جمعآوری اطلاعات پرداختند؛ سپس کمیتههای ویژه به کارهای عملی دست زدند؛ یعنی مراجعه به مراکز فروش و جمعآوری لیستی از گرانفروشان. ستاد در 25 مرداد 1354ش اعلام کرد که «به طور ضربتی در زمینه وظایف محوله خواهد کوشید و با بسیج صدها تن از نیروهای جوان و فعال و علاقهمند به امور حزبی کار مبارزه با گرانفروشی را پیگیری خواهد کرد».[10] در آذر 1354ش، کمیسیون شاهنشاهی نظارت بر طرحهای عمرانی تشکیل شد تا حزب و دولت را در مبارزه با گرانفروشی یاری کند. به فرمان محمدرضا پهلوی در بهمن همین سال دادگاههای سیار مبارزه با گرانفروشی تشکیل شد و افراد بسیاری مورد شناسایی و محاکمه قرار گرفتند.[11]
اعضای دادگاه شعبه سیار مبارزه با گرانفروشی
شماره آرشیو: 1-1765-124ط
کار بازرسان دولتی و هزاران دانشجوی عضو حزب این بود که قیمت صدها قلم کالا را به قیمتهای قبل از دیماه 1353ش برسانند. درحالیکه سیاستهای غلط اقتصادی دلیل اصلی افزایش تورم شده بود. بازرسان ابتدا به جان واحدهای تولیدی افتادند و آنها را وادار کردند که قیمتها را کاهش دهند. وقتی تنبیه و سرکوب صاحبان صنایع و تجار و بازرگانان مؤثر نیفتاد، بازرسان دولتی و جوانان روانه بازارها شدند و صدها فروشنده و مغازهدار را جریمه کردند. بیش از 7500 نفر دستگیر شدند و بیش از 600 مغازه تعطیل شد.[12]
حزب رستاخیز با این اقدام، عملا با بازاریان اعلام جنگ کرد؛ اقدامی که هیچیک از دولتها و حکومتهای قبلی نتوانستند انجام دهند یا در انجام آن ناموفق بودند. همین مسئله نیز سبب بدبینی بخش عمدهای از فعالان عرصه اقتصاد به حزب و برنامههای آن گردید. داریوش همایون، در بخشی از خاطراتش، مبارزه حزب با گرانفروشی و بسیج دانشجویان دانشگاه تهران برای کنترل قیمتها را اتفاقی بد میداند:
«مثلا سلمانی زنانه که خانمها با کمال میل پنجاه تومان و صد تومان آن موقع میدادند، اصلا عین خیالشان نبود، گفتند نخیر! این مثلا باید پانزده تومان بگیرد... رفتند مغازهها را بستند، مردم را اذیت کردند. من وقتی شدم قائممقام حزب رستاخیز، با خانمم رفتیم رستورانی که [اسمش] "باواریا" بود، آدمی هم بود سبیلهای خیلی درشتی داشت. با دخترش اداره میکرد. دخترش آمد سر و سینهزنان پیش ما که آقا به داد ما برسید. چی شده؟ میگفت اینها پدر ما را درآوردند که نمیدانم استیک باید این جوری باشد، سیبزمینی باید این جوری باشد. آخر به حزب چه مربوط است؟ خلاصه ما آمدیم با آموزگار صحبت کردیم، حزب را از این کار درآوردیم ولی آسیبزده شده بود. حزب بدنام و شکستخورده شد با این کارها».[13]
نکته دارای اهمیت آن است که تمرکز قدرت در حزب رستاخیز و ورود آن به تمامی حوزههای اقتصاد و بازار نه تنها شرایط اقتصادی را بهبود نبخشید، بلکه مداخلههای بیحد و حصر آن در امور اقتصادی کشور، اوضاع را به زیان رژیم پیچیده و پیچیدهتر کرد. اقدامات و برنامههای حزب نه تنها نتوانست ایدههای تئوریسینهای آن را محقق سازد، بلکه ازقضا سرکنگبین صفرا فزود و حتی برنامههایی مانند مبارزه با گرانفروشی، که در حالت عادی باید با استقبال جامعه روبهرو میشد، مورد انتقاد شدید قرار گرفت.
فرجام سخن
یکی از مهمترین اشتباهات محمدرضا پهلوی در حزب رستاخیز، وارد کردن آن به امور اقتصادی بود؛ اموری مثل نظارت بر عملکرد اصناف، مبارزه با گرانفروشی و دولتی کردن منابع و کارخانهها که موجبات نارضایتی شدید قشرهای بازاری سنتی، روحانیون و کارخانهداران مدرن و حتی کارگران را فراهم کرد.
پینوشتها:
[1] . شجاعالدین شفا، گاهنامه پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی، ج 3، تهران، سهیل، 1360، ص 3022.