پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
کشتار یهودیان در سال 1945 در آلمان برای یهودیان باقی مانده «خوش بینی شادیآفرینی به همراه داشت. آرزوهای زندههای باقیمانده یهودیان اروپایی مورد توجه قرار گرفت و انتقال آنان به فلسطین در یک مقیاس قابل توجهی با حمایت و تأیید جهانی انجام، و کامنولث یهودیان تشکیل شد.» 46 این کشتار همان چیزی بود که هرتزل به دنبالش بود. او معتقد بود که تا مسئله یهودیان جنبه سیاسی به خود نگیرد، حل نمیشود. هلوکاست برای یهودیان همچون آتشی بود که بر ابراهیم نبی گلستان شد. زیرا برای صهیونیستها شادی آفرین و حلال مشکلات بود. لذا چنان که گفتیم با دامن زدن و همراهی با یاران هیتلر، از آن نهایت استفاده را بردند.
مسئله زنده نگهداشتن احساسات «ضد یهود» یا یهودستیزی از دید صهیونیستها مهمترین عامل موفقیت آنان در کلیه زمینهها بوده است. یوری ایوانف با استفاده از کتاب آلفرد لیلی ینتال نوشته است: «نه سازمانهای مذهبی و نه سازمانهای متعدد غیرمذهبی یهودیان، هیچ یک مایل نیستند چنین سلاح مؤثری را از دست بدهند. اگر تعصب را از میان بردارند، آن وقت مؤمنی وجود نخواهد داشت. به محض اینکه قدمهای موفقیتآمیزی را در جهت از بین بردن تعصب برداشتید، سرچشمه وجوه لازم برای فعالیتهای ملی یهود خواهد خشکید. از این رو، هیچ گونه حمله علمی بر یهودستیزی ممکن نیست و این توطئهای بین پیشوایان دین و ملیون و سایر رهبران سازمانهای یهود است.» 47
وقتی در سال 1940 مسئله ضد یهود در آلمان نازی از بین رفت «... صهیونیستها خود به صراحت گفتند اینک به منابع جدید یهودستیزی نیاز است؛ لذا لازم بود چنین منابعی را بسازند» و چه وقیحانه بن گورین در این زمینه اظهار نظر کرده است. او با صراحت کامل اعلام داشته بود که: «من از اعتراف به این نکته شرم ندارم که اگر قدرت میداشتم، چنان که آرزویش را میدارم، گروهی از جوانان کاری را جدا میکردم، جوانان هوشمند، شایسته و فداکار نسبت به آرمان ما و مشتاق و آرزومند کمک به رهایی یهودیان. آن وقت این جوانان را به ممالکی میفرستادم که یهودیانشان غرق در خودخواهی گناه آلودند.» وظیفه این جوانان این بود که خود را غیریهودی جلوه دهند... و یهودیان را با شعارهای ضدیهود به ستوه آورند ـ شعارهایی مانند «یهودی قاتل» ... یهودی به فلسطین برگرد و ...» و بدینوسیله به مهاجرت وامیداشتم. 48 جالب است که جزو ادعیه، خاخامها در کنیسهها دعا میکردند که: خداوند! این «یهودآزاری» را که همچون موهبتی به کمک یهودیان آمده است، از صحنه گیتی محو نسازد!
بن گورین معتقد بود که در آن صورت توطئهگری او هزاران بار از نتایج موعظه هزاران فرستاده بیشتر بود.
امروزه دیگر این ترفند در نزد انسانهای پایبند به اصول اخلاقی، رنگی ندارد. این نکته را مایر ویلنر یکی از نمایندگان در مجلس اسرائیل به صراحت بیان داشت. او گفت: «یهودستیزی هرگز به حال هیچ ملتی مفید نبوده است؛ نه به حال کسانی که سیاست برتری نژادی را علیه یهودیان اعمال کردند و نه هم یهودیانی که همان سیاست را علیه اعراب به کار میبرند». 49 در اعلامیهای که عدهای از روزنامهنویسها، شعرا و نویسندگان اسرائیلی منتشر کردند، نوشته شده است: «... تحکم بر ملتی دیگر به تباهی اخلاق ستمگران منتهی میشود... ملتی که بر ملت دیگر ستم روا میدارد، با این کار ناچار آزادی خود و افراد خود را فدا میکند.»
تصور یهودیان از «قوم برگزیده» باعث شد تا آنها هرگز خود را با دیگران همسان و همطراز نبینند. مسئله نژادپرستی در دین یهود به حدی است که حتی در سال 1965 وقتی بیست و ششمین کنگره صهیونیستها در شهر بیتالمقدس تشکیل شد، این نکته از مسائل بسیار حساس گفتگوها بود و مورد تأکید قرار گرفت. در قطعنامه آن کنگره آمده است: «آداب و رسوم و سنن یهود باید دقیقآ در گتوها ]محله یهودیها[ حفظ شود. و نژاد خالص یهود و ارزشهای آن نباید در سایر نژادها محو و یا مستحیل گردد.» 50
به جرأت میتوان آغاز پیدایش این تز نژادپرستی را از زمان ظهور قوم یهود دانست. شاید یکی از دلایلی که موجبات تنفر علیه صهیونیستها را فراهم کرده است، همین عقیده برتری نژادی آنان باشد.
آرنولد توین بی معتقد بود که صرف نظر از مسائلی که در طول تاریخ بر قوم یهود گذشته و باعث شده است که آنان به خود و یکدیگر نزدیک شوند، آنها فراموش نکردهاند که «قوم یهودند.» آن نژادپرستی که خصیصه ذاتی یهودیان است، آنها را در هر کجای جهان باشند، به یکدیگر نزدیک میکند.
عدهای معتقدند که یهودیان، افرادی باهوش و ذکاوت و دارای تحصیلات عالیه میباشند. اینها مشخصات یهودیان «اشکنازی» است که هسته اولیه صهیونیسم را هم کاشتند و به تشکیل دولت اسرائیل ختم کردند. اینها همه اروپایی و از نژادی غیر از قوم 51 یهود میباشند. بسیاری از اروپائیان، از جمله آنانی هستند که تغییر مذهب دادهاند، در حالی که خون فرزندان اسحاق را در رگها ندارند.
یهودیان اصیل همان «سفاردیم» ها یا یهودیان خاورمیانه میباشند که جز نفرت و خصومت نسبت به اعراب، چیز دیگری نداشتند که تقدیم دولت غاصب یهود کنند. اصولا در مقایسه با «اشکنازی»، یهودیان خاورمیانه از لحاظ علم و صنعت بسیار عقب افتاده بودند. یهودیان آفریقایی بویژه «فلاشاها» که از کشور حبشه به آن جا رفتند، از یهودیان خاورمیانه هم عقبماندهترند. در حالی که شاید ادعای آنان که از یهودیان اصیل هستند، بیجا نباشد. زیرا اتیوپی سرزمین ملکه سباست که با سلیمان ازدواج کرد و دین یهود را با قسمتی از قوم بنی اسرائیل به آن جا برد.
در یک جمعبندی نهایی میتوان گفت در واقع، تاریخ این عقده خویشتن برتربینی اسرائیلیان که فلسطینیها را به حساب نمیآورند، «ریشه دیر پایی در تاریخ صهیونیسم دارد.» و میتوان آن را میراث هرتزل و وایزمن دانست. یکی از صهیونیستهای آمریکایی وقتی در سال 1929 به فلسطین رفت و رفتار یهودیان رابا فلسطینیان دید، «از دین سیاسی خود برگشت.» او در یادداشتهای خود نوشت: «مهاجرین یهودی، عربها را همچون نژادی نامتمدن تحقیر میکنند. بعضی از آنها، از اعراب به عنوان هندی شمردگان سرخ و برخی دیگر به عنوان وحشی نام میبرند ... یهودیان به ساکنین بومی صرفآ همچون حاشیه نشینانی از قرن سیزدهم مینگرند. به همین دلیل، چنین میپندارند که صهیونیستها قادرند از راه معامله و تشویق و آزار، دیر یا زود عربها را برانند و بعد فلسطین را تبدیل به خانهای ملی برای یهودیان کنند.» 52 در واقع، چنین برداشتی را اکنون نیز میتوان در نظریههای رهبران و یهودیان مهاجر دید و «در بیاعتقادیهای غرب و بخصوص ایالات متحده نسبت به حقوق فلسطینیها سراغ کرد.» 53 در حقیقت باید گفت که فلسطینیان «فدای» مطامع اسرائیلیان شدهاند.
منبع: برگرفته از کتاب یک پیمانه آب یک پیمانه خون نوشته عذرا خطیبی
صفحه 1
صفحه 2
______________________________
46. Peter Gross, op. cit, P. 207.
47. یوری ایوانف، صهیونیسم، صفحه 151 .
48. همان کتاب و صفحه.
49. همان کتاب، صفحههای 197 ـ200 .
50. علی اوغور، کنگره صهیونیستها، ترجمه جعفر سعیدی، صفحه 69 .
51. به توضیح مربوط به کتاب قبیله سیزدهم در مورد این نودینان مراجعه شود.
52. نوام چامسکی. مثلث سرنوشت، صفحه 94 .
53. همان کتاب، صفحه 94 .
https://iichs.ir/vdcdkz0x.yt0kx6a22y.htmlکشتار یهودیان در سال 1945 در آلمان برای یهودیان باقی مانده «خوش بینی شادیآفرینی به همراه داشت. آرزوهای زندههای باقیمانده یهودیان اروپایی مورد توجه قرار گرفت و انتقال آنان به فلسطین در یک مقیاس قابل توجهی با حمایت و تأیید جهانی انجام، و کامنولث یهودیان تشکیل شد.» 46 این کشتار همان چیزی بود که هرتزل به دنبالش بود. او معتقد بود که تا مسئله یهودیان جنبه سیاسی به خود نگیرد، حل نمیشود. هلوکاست برای یهودیان همچون آتشی بود که بر ابراهیم نبی گلستان شد. زیرا برای صهیونیستها شادی آفرین و حلال مشکلات بود. لذا چنان که گفتیم با دامن زدن و همراهی با یاران هیتلر، از آن نهایت استفاده را بردند.
مسئله زنده نگهداشتن احساسات «ضد یهود» یا یهودستیزی از دید صهیونیستها مهمترین عامل موفقیت آنان در کلیه زمینهها بوده است. یوری ایوانف با استفاده از کتاب آلفرد لیلی ینتال نوشته است: «نه سازمانهای مذهبی و نه سازمانهای متعدد غیرمذهبی یهودیان، هیچ یک مایل نیستند چنین سلاح مؤثری را از دست بدهند. اگر تعصب را از میان بردارند، آن وقت مؤمنی وجود نخواهد داشت. به محض اینکه قدمهای موفقیتآمیزی را در جهت از بین بردن تعصب برداشتید، سرچشمه وجوه لازم برای فعالیتهای ملی یهود خواهد خشکید. از این رو، هیچ گونه حمله علمی بر یهودستیزی ممکن نیست و این توطئهای بین پیشوایان دین و ملیون و سایر رهبران سازمانهای یهود است.» 47
وقتی در سال 1940 مسئله ضد یهود در آلمان نازی از بین رفت «... صهیونیستها خود به صراحت گفتند اینک به منابع جدید یهودستیزی نیاز است؛ لذا لازم بود چنین منابعی را بسازند» و چه وقیحانه بن گورین در این زمینه اظهار نظر کرده است. او با صراحت کامل اعلام داشته بود که: «من از اعتراف به این نکته شرم ندارم که اگر قدرت میداشتم، چنان که آرزویش را میدارم، گروهی از جوانان کاری را جدا میکردم، جوانان هوشمند، شایسته و فداکار نسبت به آرمان ما و مشتاق و آرزومند کمک به رهایی یهودیان. آن وقت این جوانان را به ممالکی میفرستادم که یهودیانشان غرق در خودخواهی گناه آلودند.» وظیفه این جوانان این بود که خود را غیریهودی جلوه دهند... و یهودیان را با شعارهای ضدیهود به ستوه آورند ـ شعارهایی مانند «یهودی قاتل» ... یهودی به فلسطین برگرد و ...» و بدینوسیله به مهاجرت وامیداشتم. 48 جالب است که جزو ادعیه، خاخامها در کنیسهها دعا میکردند که: خداوند! این «یهودآزاری» را که همچون موهبتی به کمک یهودیان آمده است، از صحنه گیتی محو نسازد!
بن گورین معتقد بود که در آن صورت توطئهگری او هزاران بار از نتایج موعظه هزاران فرستاده بیشتر بود.
امروزه دیگر این ترفند در نزد انسانهای پایبند به اصول اخلاقی، رنگی ندارد. این نکته را مایر ویلنر یکی از نمایندگان در مجلس اسرائیل به صراحت بیان داشت. او گفت: «یهودستیزی هرگز به حال هیچ ملتی مفید نبوده است؛ نه به حال کسانی که سیاست برتری نژادی را علیه یهودیان اعمال کردند و نه هم یهودیانی که همان سیاست را علیه اعراب به کار میبرند». 49 در اعلامیهای که عدهای از روزنامهنویسها، شعرا و نویسندگان اسرائیلی منتشر کردند، نوشته شده است: «... تحکم بر ملتی دیگر به تباهی اخلاق ستمگران منتهی میشود... ملتی که بر ملت دیگر ستم روا میدارد، با این کار ناچار آزادی خود و افراد خود را فدا میکند.»
تصور یهودیان از «قوم برگزیده» باعث شد تا آنها هرگز خود را با دیگران همسان و همطراز نبینند. مسئله نژادپرستی در دین یهود به حدی است که حتی در سال 1965 وقتی بیست و ششمین کنگره صهیونیستها در شهر بیتالمقدس تشکیل شد، این نکته از مسائل بسیار حساس گفتگوها بود و مورد تأکید قرار گرفت. در قطعنامه آن کنگره آمده است: «آداب و رسوم و سنن یهود باید دقیقآ در گتوها ]محله یهودیها[ حفظ شود. و نژاد خالص یهود و ارزشهای آن نباید در سایر نژادها محو و یا مستحیل گردد.» 50
به جرأت میتوان آغاز پیدایش این تز نژادپرستی را از زمان ظهور قوم یهود دانست. شاید یکی از دلایلی که موجبات تنفر علیه صهیونیستها را فراهم کرده است، همین عقیده برتری نژادی آنان باشد.
آرنولد توین بی معتقد بود که صرف نظر از مسائلی که در طول تاریخ بر قوم یهود گذشته و باعث شده است که آنان به خود و یکدیگر نزدیک شوند، آنها فراموش نکردهاند که «قوم یهودند.» آن نژادپرستی که خصیصه ذاتی یهودیان است، آنها را در هر کجای جهان باشند، به یکدیگر نزدیک میکند.
عدهای معتقدند که یهودیان، افرادی باهوش و ذکاوت و دارای تحصیلات عالیه میباشند. اینها مشخصات یهودیان «اشکنازی» است که هسته اولیه صهیونیسم را هم کاشتند و به تشکیل دولت اسرائیل ختم کردند. اینها همه اروپایی و از نژادی غیر از قوم 51 یهود میباشند. بسیاری از اروپائیان، از جمله آنانی هستند که تغییر مذهب دادهاند، در حالی که خون فرزندان اسحاق را در رگها ندارند.
یهودیان اصیل همان «سفاردیم» ها یا یهودیان خاورمیانه میباشند که جز نفرت و خصومت نسبت به اعراب، چیز دیگری نداشتند که تقدیم دولت غاصب یهود کنند. اصولا در مقایسه با «اشکنازی»، یهودیان خاورمیانه از لحاظ علم و صنعت بسیار عقب افتاده بودند. یهودیان آفریقایی بویژه «فلاشاها» که از کشور حبشه به آن جا رفتند، از یهودیان خاورمیانه هم عقبماندهترند. در حالی که شاید ادعای آنان که از یهودیان اصیل هستند، بیجا نباشد. زیرا اتیوپی سرزمین ملکه سباست که با سلیمان ازدواج کرد و دین یهود را با قسمتی از قوم بنی اسرائیل به آن جا برد.
در یک جمعبندی نهایی میتوان گفت در واقع، تاریخ این عقده خویشتن برتربینی اسرائیلیان که فلسطینیها را به حساب نمیآورند، «ریشه دیر پایی در تاریخ صهیونیسم دارد.» و میتوان آن را میراث هرتزل و وایزمن دانست. یکی از صهیونیستهای آمریکایی وقتی در سال 1929 به فلسطین رفت و رفتار یهودیان رابا فلسطینیان دید، «از دین سیاسی خود برگشت.» او در یادداشتهای خود نوشت: «مهاجرین یهودی، عربها را همچون نژادی نامتمدن تحقیر میکنند. بعضی از آنها، از اعراب به عنوان هندی شمردگان سرخ و برخی دیگر به عنوان وحشی نام میبرند ... یهودیان به ساکنین بومی صرفآ همچون حاشیه نشینانی از قرن سیزدهم مینگرند. به همین دلیل، چنین میپندارند که صهیونیستها قادرند از راه معامله و تشویق و آزار، دیر یا زود عربها را برانند و بعد فلسطین را تبدیل به خانهای ملی برای یهودیان کنند.» 52 در واقع، چنین برداشتی را اکنون نیز میتوان در نظریههای رهبران و یهودیان مهاجر دید و «در بیاعتقادیهای غرب و بخصوص ایالات متحده نسبت به حقوق فلسطینیها سراغ کرد.» 53 در حقیقت باید گفت که فلسطینیان «فدای» مطامع اسرائیلیان شدهاند.
منبع: برگرفته از کتاب یک پیمانه آب یک پیمانه خون نوشته عذرا خطیبی
صفحه 1
صفحه 2
______________________________
46. Peter Gross, op. cit, P. 207.
47. یوری ایوانف، صهیونیسم، صفحه 151 .
48. همان کتاب و صفحه.
49. همان کتاب، صفحههای 197 ـ200 .
50. علی اوغور، کنگره صهیونیستها، ترجمه جعفر سعیدی، صفحه 69 .
51. به توضیح مربوط به کتاب قبیله سیزدهم در مورد این نودینان مراجعه شود.
52. نوام چامسکی. مثلث سرنوشت، صفحه 94 .
53. همان کتاب، صفحه 94 .
iichs.ir/vdcdkz0x.yt0kx6a22y.html