چرا انگلستان می‌خواست تنها قدرت منطقه خلیج فارس باشد؟

فرصتی که آب‌های خلیج فارس به انگلستان می‌داد...

در بحبوحه جنگ‌های اول و دوم ایران و روسیه در خلیج فارس بود که سر و کله انگلیسی‌ها پیدا شد. این قدرت استعمارگر هنگامی که ایران را سرگرم جنگ با روسیه دید و خلأ قدرت در منطقه را احساس کرد به بهانه مبارزه با دزدان دریایی به خلیج فارس نیرو فرستاد و با حکام محلی قرارداد تحت‌الحمایگی امضا کرد
فرصتی که آب‌های خلیج فارس به انگلستان می‌داد...
 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ یکی از مسائل مهم در حوزه روابط بین‌الملل و سیاست خارجی منازعه میان ابرقدرت‌ها و قدرت‌های بزرگ است. این رقابت می‌تواند ابعاد مختلفی به خود بگیرد و دامنه موضوعی آن شامل مسائل مختلفی باشد. اما بی‌شک یکی از مسائل مهم در رقابت میان ابرقدرت‌ها موضوع دامنه نفوذ و حضور آنها در سایر نقاط جهان است. این امر آنجا اهمیت دو چندان پیدا می‌کند که منطقه کانون رقابت بعد راهبردی پیدا کند و تأثیر آن بر مسائل کلان بین‌المللی چشمگیر باشد. یکی از این مناطق خلیج فارس است که شاهد حضور و رقابت ابرقدرت‌ها از دیرباز در آن بوده‌ایم.
 
در این میان شاید بتوان گفت که حضور انگلستان در منطقه خلیج فارس بیش از سایر ابرقدرت‌ها مد نظر بوده است. در واقع هرچند اولین قدرت بین‌المللی و استعمارگر که پایش به منطقه خلیج فارس باز شد پرتغال بود، اما حضور انگلستان در این منطقه بسیار طولانی بود و ابعاد مختلفی را دربر می‌گرفت. بر این اساس، تلاش خواهد شد در سطور زیر حضور انگلستان در خلیج فارس و دلایل آن بررسی شود.
 
سابقه حضور انگلیسی‌ها در خلیج فارس
سابقه حضور انگلیسی‌ها در خلیج فارس به دوران صفویه باز می‌گردد. بااین‌حال، این حضور بیشتر جنبه اقتصادی داشت و هنوز ابعاد سیاسی و امنیتی به خود نگرفته بود. شاید حضور انگلستان در دوران قاجاریه را بتوان سرآغاز حضور سیاسی و نظامی این کشور در منطقه خلیج فارس دانست. در واقع در بحبوحه جنگ‌های اول و دوم ایران و روسیه بود که سر و کله انگلیسی‌ها در خلیج فارس پیدا شد. این قدرت استعمارگر هنگامی که ایران را سرگرم جنگ با روسیه دید و خلأ قدرت در منطقه را احساس کرد به بهانه مبارزه با دزدان دریایی به خلیج فارس نیرو فرستاد و با حکام محلی قرارداد تحت‌الحمایگی امضا کرد. رهبران سیاسی در انگلستان حتی به این مقدار هم بسنده نکردند و تلاش کردند قرارداد نفتی با کشورهای منطقه خلیج فارس امضا کنند.[1]
 
نفت زمینه‌ساز سلطه
شاید مهم‌ترین قرارداد و سرآغاز عملیات استخراج اکتشاف نفت در ایران را بتوان قرارداد دارسی دانست که توسط شخصی با همین نام در سال 1901م با دولت ایران امضا و تلاش شد نفت ایران استخراج و صادر شود. البته انگلستان به ایران قناعت نکرد و کشورهای دیگر منطقه نیز از این سیاست انگلستان بی‌نصیب نماندند. ابتدا عراق بود که تصاحب منابع نفتی‌اش مورد نیاز شد و جنگ جهانی اول موتور سوخت انگلستان را بیش از پیش روشن ساخت و نفت عراق در این زمینه راهگشا بود. این روند ادامه پیدا کرد و حتی کشوری مثل کویت نیز از رویکرد انگلستان در قبال نفت خلیج فارس بی‌بهره نماند و دست‌اندازی به منابع نفتی این کشور نیز توسط رهبران انگلستان در دستور کار قرار گرفت. همه اینها در کنار صدور منابع نفتی عظیم کشورهای مختلف از خلیج فارس، خود یکی از عوامل اصلی حضور انگلستان در این گلوگاه راهبردی بود که سبب می‌شد دست بالا در تحولات بین‌المللی و در رقابت ابرقدرت‌ها نصیب انگلستان شود.[2]
 
هند حلقه طلایی زنجیره مستعمرات
به‌رغم اهمیت مطالب مطرح‌شده در بالا و اهمیت نفت برای انگلستان، حضور در خلیج فارس فقط به دلیل این طلای سیاه نبود. در واقع انگلستان منافع راهبردی‌تری از حضور در خلیج فارس داشت که یکی از آنها حفظ موقعیت خود در هندوستان بود. در واقع در میان مستعمرات انگلستان در این مقطع تاریخی مهم‌ترین حلقه هند به‌شمار می‌آمد و برای انگلستان مهم بود که هیچ قدرتی نتواند به آن دست‌اندازی کند و آن را از چنگش درآورد. هر از گاهی هم که قدرت‌هایی همچون آلمان و روسیه قصد داشتند به انگلستان فشار بیاورند و منافع این کشور را تهدید کنند هند را نشانه می‌گرفتند و سعی می‌کردند از این طریق انگلستان را تحت فشار قرار دهند. این سیاست نیز چندان بی‌دلیل نبود و اهمیت هند برای انگلستان به دلایل مختلف بسیار زیاد بود.
 
شاید یکی از دلایل اهمیت هند برای انگلستان موقعیت انکارناپذیر این کشور در دسترسی به دریا بود. در حقیقت انگلستان از طریق هند بود که می‌توانست به آب‌های گرم دسترسی پیدا کند و نفوذ خود را در جنوب آسیا گسترش دهد و اندازه و ابعاد قدرت خود را در رقابت با قدرت‌های بزرگ و به‌ویژه روسیه بیش از پیش سازد. به همین دلیل بود که یکی از مطامع توسعه‌طلبانه روس‌ها در این منطقه کشور هند بود و هر وقت مسکو قصد ضربه زدن به لندن را در سر می‌پروراند یکی از اهداف
بدون تردید تصرف هند بود؛ به‌ویژه که روسیه با دسترسی به آسیای مرکزی و نزدیک شدن به هند می‌توانست سر بزنگاه به انگلستان ضربه وارد کند و با تصرف هند موازنه قوا را در منطقه به نفع خود تغییر دهد. در حقیقت در این بازه زمانی مهم‌ترین رقیب روسیه انگلستان به‌شمار می‌آمد و تصرف هند می‌توانست دست بالا را در تحولات جهانی به روسیه دهد. به همین دلیل بود که انگلستان تلاش می‌کرد حضور خود را در منطقه خلیج فارس به حداکثر رساند تا از این طریق یک موازنه قوا در برابر روسیه ایجاد کند و دست این کشور را از هند کوتاه سازد.[3]
 
انقلاب بلشویکی در روسیه
حضور انگلستان در منطقه خلیج فارس فقط به این دو دلیل محدود نمی‌شد. در واقع دلایل دیگری نیز برای حضور این قدرت استعمارگر در منطقه می‌توان ذکر کرد که اهمیت آنها اگر بیشتر از دلایل بالا نباشد کمتر نیز نیست. بی‌شک یکی از دلایل مهم دیگر حضور انگلستان در خلیج فارس در طولانی‌مدت، انقلاب بلشویکی در روسیه بود که در سال 1917م به پیروزی رسید و دنیا را همچون یک زلزله تکان داد؛ به‌گونه‌ای که بسیاری از قدرت‌های بزرگ و در رأس آن انگلستان را بر آن داشت تا با آن مقابله کنند و آن را در حد امکان محدود سازند. در واقع انقلابی که در روسیه اتفاق افتاد به دلیل مبنای ضد استعماری‌اش انگلستان را بر آن داشت تا حضور خود را در منطقه خلیج فارس پررنگ سازد؛ به‌ویژه که این کشور با کشورهای مختلف منطقه خلیج فارس قرارداد تحت‌الحمایگی داشت و بیم آن می‌رفت که امواج انقلاب مارکسیستی در روسیه به کشورهای منطقه خلیج فارس نیز سرایت کند و منافع انگلستان و دنیای غرب به خطر افتد؛ برای نمونه شیخ‌نشین‌های مسقط و کویت تحت‌الحمایه انگلستان به‌شمار می‌آمدند و هر لحظه امکان تغییرات ساختاری در این مناطق وجود داشت. یا حتی می‌توان به جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی اشاره کرد که زیر سلطه انگلستان بودند و با این کشور قرارداد همکاری داشتند. در این مورد حتی در یمن تحولاتی به نفع چپ‌ها رخ داد و این کشور به دست نیروهای مارکسیست افتاد. در واقع در سال 1967م بود که نیروهای انگلیسی در پی جنگ‌های داخلی یمن از بندر یمن خارج شدند و پایگاه خود را به بحرین منتقل کردند.[4]  
 
 انگلیسی‌ها در میان اعراب
انگلیسی‌ها در میان اعراب
 
خروج آمریکا از انزوا
آخرین دلیل و شاید آنچه اهمیت کمتری نسبت به موارد دیگر دارد ظهور و افزایش حضور یک ابرقدرت دیگر به نام آمریکا در صحنه جهانی و منطقه خلیج فارس بود که شاید یکه‌تازی انگلستان در منطقه خلیج فارس را با چالش روبه‌رو می‌کرد و این روند باعث می‌شد انگلستان بیشتر اصرار کند تنها قدرت منطقه خلیج فارس باشد. در واقع هرچند آمریکا و انگلستان هر دو از جمله قدرت‌های غربی به‌شمار می‌آمدند و در یک بلوک سیاسی و نظامی تعریف می‌شدند، در نهایت به تعبیر سعدی دو پادشاه در اقلیمی نگنجند و در نهایت می‌بایست یکی از این دو کشور خلأ قدرت را در منطقه خلیج فارس به لحاظ امنیتی پر می‌کردند؛ به همین دلیل، حضور آمریکا در منطقه خلیج فارس و استفاده از موقعیت ژئواکونومیک و ژئواستراتژیک آن می‌توانست خطری برای امپراتوری انگلستان محسوب شود که به تعبیر بسیاری در مقطعی آفتاب در آن غروب نمی‌کرد و دامنه آن بسیار گسترده بود. البته در نهایت و با افول قدرت انگلستان در دهه 1970م آمریکا بود که جای انگلستان را در منطقه گرفت و به عنوان ناظم منطقه خلأ قدرت را پر کرد.[5]
 
در مجموع باید گفت که دلایل حضور انگلستان در منطقه و اینکه این کشور می‌خواست تنها ابرقدرت منطقه خلیج فارس باشد همچون سایر مسائل حوزه علوم اجتماعی متعدد است. شاید مهم‌ترین دلیل این خواست، منابع عظیم نفتی و غیرنفتی در منطقه بود که سبب می‌شد لندن به دنبال حضور یکه و تنهای خود در آن باشد. در این میان، از هند نیز نباید غافل شد. در واقع حضور سایر ابرقدرت‌ها در خلیج فارس سبب می‌شد هند، که مهم‌ترین مستعمره انگلستان در آن مقطع به‌شمار می‌آمد، در معرض تهدید قرار گیرد و همین امر زمینه‌ساز نگرانی انگلستان را فراهم سازد. در نهایت، باید به تأثیر پیروزی انقلاب بلشویکی در روسیه و خروج ایالات متحده آمریکا از انزوا اشاره کرد که بی‌شک هر کدام خطری برای حضور بلندمدت لندن در خلیج فارس به‌شمار می‌آمدند و می‌توانستند در نهایت منافع این قدرت استعماری را تهدید کنند. بر این اساس بود که انگلستان می‌خواست تنها قدرت بزرگ در منطقه خلیج فارس باشد تا هر چه می‌خواهد انجام دهد.
 
 
پی‌نوشت‎‌ها:
 
[1]. میثم طاهری بن چناری، «سابقه استعمار انگلستان در خلیج فارس»، مرکز مطالعات خلیج فارس، موسسه مطالعات ژئوپلیتیک، استراتژیک، تاریخ و جغرافیای خلیج فارس، قابل دسترسی در:
http://www.persiangulfstudies.com/fa/pages/385
[2] . لئونارد موزلی و محمود طلوعی، بازی قدرت، سازمان انتشارات هفته، 1368، صص 20-28.
[3] . ایرج ذوقی، مسائل سیاسی و اقتصادی نفت ایران، تهران، پاژنگ، 1370، ص 8.
[4] . همایون الهی، خلیج فارس و مسائل آن، تهران، نشر قومس، 1373، ص 70.
[5] . جمشید جزء محمدپور، «حضور بریتانیا در خلیج فارس»، تاریخ معاصر، ش 37 (1385)، ص 7.
https://iichs.ir/vdca0unu.49nmm15kk4.html
iichs.ir/vdca0unu.49nmm15kk4.html