کارنامه حزب «ض. الف/ ضد اجنبی»؛

پیدایش و انحلال حزب «محمد چاقو»

مهر 1306ش بود که شاه برای گردش راهی استا‌ن‌های شمالی کشور شد. او چند روز بعد، وقتی که به تهران بازگشت، دستور داد حزب محمد چاقو منحل شود؛ حزبی که فعالیتی مخفی و نیمه‌علنی داشت و عضوگیری‌اش سری بود
پیدایش و انحلال حزب «محمد چاقو»
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ حزب «ض. الف» که با عنوان حزب «ضد اجنبی» هم شناخته می‌شد، در زمره معدود احزابی است که در دوره پهلوی اول تأسیس شد. این حزبِ حکومتیِ بسته به رهبری سرهنگ محمدخان درگاهی، رئیس تشکیلات نظمیه و از خدمت‌گزاران وفادار رضاشاه، و سرهنگ کریم آقاخان بوذرجمهری، رئیس بلدیه، در تقابل با حزب ایران نو در اواسط سال 1306ش بنیان گذارده شد. با این حال، ستاره اقبالش دوامی نیاورد و با سرعت رو به افول نهاد و بساط آن در کمتر از دو ماه برچیده شد. این حزب اهمیت و شهرت چندانی در میان احزاب دوره پهلوی ندارد، اما نوشتار پیش‌رو می‌کوشد با بررسی آن ابعاد دیگری از تاریخ معاصر، به‌ویژه تاریخ احزاب در ایران، را نشان دهد.
 
تأسیس احزاب دولتی با چاشنی تمامیت‌خواهی
رضاشاه در راه رسیدن به تخت سلطنت از همکاری و همراهی احزاب و گروه‌های سیاسی بسیار سود برد. به اعتقاد پژوهشگران، احزاب یکی از عناصر اصلی برکشیدن رضاخان سردار سپه به پادشاهی بودند.[1] مهم‌ترین احزابی که در آغاز به قدرت رسیدن رضاخان در صحنه سیاسی ایران فعال بودند عبارت‌اند از: حزب اصلاح‌طلب، حزب تجدد، حزب سوسیالیست و فرقه کمونیست. قدرت گرفتن رضاخان از راه ائتلاف با حزب محافظه‌کار اصلاح‌طلب، در مجلس چهارم آغاز شد؛ سپس وی با بهره‌گیری از مقام وزارت جنگ و داخله، مجلس مؤسسان را از طرفداران خود در حزب تجدد و اصلاح‌طلبان پر کرد؛ بنابراین، شگفتی‌آور نبود که اکثریت قاطع مجلس، واگذاری سلطنت به خاندان پهلوی را تصویب کنند.[2]
 
با وجود این، رﺿﺎﺷﺎه از ﻫﻤﺎن آﻏﺎز ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﺮ آن ﺷﺪ ﺗﺎ اﯾﻦ ﺳﺘﻮن‌های ﺣﻤﺎﯾتی را به خود واﺑﺴﺘﻪ کند و در اﯾﻦ کار ﻗﺎﻃﻌﺎﻧﻪ ﻋﻤﻞ کرد؛ واﺑﺴتگی اﯾﻦ عناصر ﻗﺪرت ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر اﻗﺘﺪار ﺷﺨﺺ ﺷﺎه، اﯾﺠﺎد حکومتی ﻗﺎﺋﻢ ﺑﻪ ﻓﺮد و در شکل ﺟﺪﯾﺪ ــ دولت مطلقه ــ ﺑﻮد؛ ازاین‌رو، احزاب دولتی جدیدی نیز همچون ایران نو، ض. الف و... از سوی شاه و مهره‎‌های قدرتمندی مانند عبدالحسین تیمورتاش تأسیس شدند. به اعتقاد یک ناظر خارجی قصد رضاشاه و اطرافیانش از تشکیل احزابی مانند ایران نو عبارت بود از: «نخست ایجاد یک حزب نیرومند به قصد تشکیل یک اکثریت منضبط در مجلس و تضمین اینکه بشود طرح‌های اصلاحی رادیکال را تصویب و قانونی کرد و دوم بسیج و سازمان‌دهی افسران ارتش، کارگزاران و برخی عناصر گسترده‌تر جامعه در پشت سر شاه از راه عضوگیری در مقیاس گسترده‌تر».[3]
 
رضاشاه در سال‌‎های اول سلطنت به اتفاق عبدالحسین تیمورتاش و محمدعلی فروغی
 تیمورتاش، با نگاهی که گویی به دلیل نزدیکی به شاه، رقبایی چون درگاهی و حزب ضد. الف
را در برابر قدرت خود و حزبش، ایران نو، ناچیز می‌بینید، در کنار رضاشاه و محمدعلی فروغی ایستاده است
شماره آرشیو: 850-172ع
 
به دنبال تشکیل حزب ایران نو، رضاشاه که به نقش و کارکرد احزاب آشنا شده بود، برای حذف حزب مطیع ایران نو ایده راه‌اندازی یک حزب سیاسی خودساخته دیگر به نام حزب ض. الف یا «حزب ضد اجنبی‌ها» را مطرح و «به رئیس پلیسش دستور داد اداره حزب دیگری موسوم به ضد اجنبی‌ها را... برعهده بگیرد...».[4] به نظر می‌رسد که با توجه به شرایط ایران در آن مقطع تاریخی، هدف شاه و طراحان نظام سیاسی پهلوی راه‌اندازی حزبی بود که قدرت مطلق در عرصه سیاست را از آن خود کند و رفته‌رفته بتواند نظامی تمامیت‌خواه و تک‌حزبی را در ایران حاکم سازد.
 
پیدایش حزب «ض. الف» در سایه نظمیه رضاشاهی
همان‌گونه که اشاره شد، چندی پس از تأسیس حزب ایران نو، جناحی دیگر در دولت به مقابله با آن قد علم کرد و حزب «ض. الف» را تشکیل داد. زمان دقیق تأسیس حزب ض. الف مشخص نیست، اما اولین گزارش‌های مربوط به این حزب نشان می‌دهد که در مرداد یا شهریور 1306ش بنیان گذارده شده است. ماژور ویلیام فریزر، وابسته نظامی انگلیس در تهران، در روز 11 شهریور گزارشی برای لندن ارسال کرد و در آن خبر تأسیس این حزب را داد. فریزر نوشت به تازگی جریانی در مخالفت با حزب ایران نو برخاسته و به‌سرعت در حال تقویت و عضوگیری است. رهبری جریان مخالفان در دستان سیدمحمد تدین، وزیر معارف، است و سرهنگ محمدخان درگاهی، رئیس تشکیلات نظمیه و از خدمت‌گزاران وفادار رضاشاه، هم او را همراهی می‌کند. فریزر شکل‌گیری حزب ض. الف را بدون رضایت شاه ندانسته و معتقد است: «اینکه درگاهی بدون رضایت شاه به جریان مخالف پیوسته باشد همان‌قدر بعید است که وزیر دربار برخلاف نظر شاه عضو حزب جدید شده باشد».[5]
 
سرهنگ کریم‌آقا بوذرجمهری (رئیس بلدیه) و سرهنگ محمود درگاهی (رئیس  نظمیه) در کنار فرج‎‌الله بهرامی (رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی) و سرتیپ مرتضی یزدان‌پناه (فرمانده لشکر یک مرکز)
سرهنگ کریم‌آقا بوذرجمهری (رئیس بلدیه) و سرهنگ محمود درگاهی (رئیس  نظمیه)
رهبران حزب مخفی ضد اجنبی
شماره آرشیو: 688-1ع  

حزب ض. الف برخلاف حزب ایران نو، فعالیتی مخفی و نیمه‌علنی داشت. مدت کوتاهی بعد از پیدایش، مشخص شد که مقصود از حزب ض. الف، «حزب ضد اجنبی» بوده است. رهبری
این حزب را سرهنگ محمدخان درگاهی، رئیس نظمیه، و سرهنگ کریم آقاخان بوذرجمهوری، رئیس بلدیه، بر عهده داشتند. عضوگیری این حزب فرایندی سری داشت و اعضای حزب، که در هسته‌های سه‌نفره سازمان‌دهی می‌شدند، پس از پشت سر گذاشتن آزمایش و سوگند وفاداری پذیرفته می‌شدند. بدین‌ترتیب حزب ضد اجنبی، از همان آغاز کار با نوعی رمز و راز توأم بود؛ به‌خصوص آنکه دستگاه اطلاعاتی نظمیه سهم چشمگیری در شکل‌گیری این حزب و عضوگیری آن داشت.

حزب ضد اجنبی در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور تقریبا هیچ فعالیتی انجام نداد. این حزب با نظمیه، که نزد جامعه ایرانی به‌شدت منفور بود، نسبت داشت. درباره این حزب در جامعه اصطلاحات متعددی شایع و رایج شد. برخی عنوان ض. الف را مترداف «ضبط املاک» دانستند که اشاره به غصب و ضبط املاک مردم از سوی حکومت و نظمیه و بلدیه داشت. گروه دیگری آن را «ضد آدم» خواندند و تصریح کردند که این حزب، حزب حیوانات است. دسته‌ای هم آن را معادل «ضامن چاقوی ایران» تفسیر کردند که به محمد درگاهی، رئیس نظمیه، اشاره داشت؛ چرا که او سال‌ها قبل به محمد چاقو معروف بود.[6]
 
عدم پایایی تحزب و پایان زودهنگام حیات ض. الف
تحزّب در ایران تابع مشروطه‌گی و رهاوردی از تجربه جوامع غربی بود که همراه ملزومات مشروطه، مانند دموکراسی، آزادی، مساوات، قانون، مجلس و تفکیک قوا، و بدون توجه به شرایط پیدایی و امکان کارآمدی آن وارد فرهنگ سیاسی آن عصر شد و در مجلس، به‌ویژه مجلس دوم، بیشتر خود را نمایان ساخت.[7] در دوره مشروطه، سیر فعالیت احزاب پس از مجلس دوم، در مجالس سوم، چهارم، و پنجم، با مرام‌ها و اهداف گوناگون ادامه یافت تا اینکه به‌تدریج با قدرت یافتن رضاخان و محدود شدن آزادی و استقرار حکومت مطلقه وی، که زمینه فعالیت احزاب را با شیوه‌های گوناگون از بین برد، تحزّب در ایران به ضعف، رکود و سرانجام فروپاشی دچار شد.
 
در حقیقت، رضاشاه پس از سود جستن از احزاب سیاسی در دستیابی و تثبیت قدرت، به مقابله با احزاب برخاست. در سال‌های ۱۳۰۴ تا ۱۳۰۶ش به دنبال دستگیری‌های وسیع رهبران سیاسی و ممنوعیت فعالیت حزب اصلاح‌طلبان، حکومت به انحلال حزب سوسیالیست و سرکوبی حزب کمونیست پرداخت.[8] افزون بر این، بالا گرفتن درگیری میان دو حزب ایران نو و ض. الف نیز برای آنها پایان خوبی نداشت؛ چراکه «... درحالی‌که احزاب رقیب با هم درگیر بودند و در کارهای هم وقفه ایجاد می‌کردند... رضاشاه دستور انحلال ضد اجنبی‌ها را صادر کرد و سپس کارمندان دولتی را از عضویت در هر حزبی از جمله ایران‌ نو منع کرد».[9] بدین‌ترتیب، حزب ض. الف در مهر 1306ش از میدان سیاست و رقابت حذف شد.
 
در روزهای پس از این رویدادها، فعالیت حزب ایران نو نیز افت چشمگیری کرد و سه ماه بعد از تعطیلی حزب ض. الف، یعنی در دی‌ماه 1306، اتفاق مشابهی برای حزب ایران نو افتاد و حزب منسوب به عبدالحسین تیمورتاش هم مجبور شد به فعالیت‌هایش پایان دهد. اگرچه شاخه پارلمانی آن به نام «ترقی» تا سال ۱۳۱۱ش پابرجا بود، ولی فعالیت آن در همان سال ۱۳۰۶ش ممنوع شد.[10] از آن پس تا پایان دوره رضاشاه هیچ حزب و گروه دیگری در صحنه سیاسی ایران نتوانست به صورت قانونی و آزاد فعالیت کند؛ چرا که به قول نویسنده کتاب «تهران‌دموکرات»، «در زمان رضاشاه هر کس واژه حزب را به زبان می‌آورد، احتمال زندانی‌شدن خود را هم در نظر می‌گرفت».[11]
 
فرجام سخن
یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های حزب ض. الف، تضاد آن با حزب معروف ایران نو بود که به صورت خاص، در درگیری در جناح‌های حکومت رضاشاه بروز و ظهور یافت. چهره‌های شاخص جناحین که اختلافات را عمیق می‌کردند، از یک‌سو عبدالحسین تیمورتاش، وزیر دربار و طراح اصلی حزب ایران نو، و از سوی دیگر سیدمحمد تدین، وزیر معارف، و سرهنگ محمد درگاهی، رئیس تشکیلات نظمیه، بودند. جناح رقیب برای جا نماندن از تیمورتاش، دست به تأسیس حزب ض. الف زدند و همین امر به شکل‌گیری تضاد و اختلاف در ساختار حکومت منجر شد. اختلافات به قدری بالا گرفت و به نهادهای مختلف حکومت سرایت کرد که رضاشاه سرانجام دستور داد هر دو حزب تعطیل شوند و به فعالیت خود پایان دهند. نکته شایان تأمل در تمامی این ماجراها این است که هر دو حزب و اعضای اصلی آن تحت حمایت، نظارت و کنترل مستقیم رضاشاه بودند و همین امر این موضوع را به ذهن متبادر می‌سازد که تأسیس و پایان زودهنگام حیات احزابی مانند ض. الف در حقیقت نوعی تلاش رضاشاه برای کنترل و نظارت نخبگان سیاسی قدرتمند توسط یکدیگر از یک‌سو و نمایش نوعی تحزب تصنعی در فضای سیاسی کشور، به قصد مخفی‌سازی گرایش‌های اقتدارگرایانه و استبدادی خود از سوی دیگر بوده است.
  
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، 1377، ص۳۰۷.
[2]. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، ۱۳۷۷، صص 167-۱۶8.
[3]. تورج اتابکی، تجدد آمرانه، جامعه و دولت در عصر رضاشاه، ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، ۱۳۸۵، تهران، انتشارات ققنوس، ص 96.
[4]. همان، ۱۳۸۵، ص ۹۹.
[5]. اسناد وزارت امور خارجه انگلستان، 34/ 34/ 4109.
[6]. جعفرقلی‌خان امیربهادر، خاطرات سردار اسعد بختیاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، اساطیر، 1372، صص 206-207.
[7]. منصوره اتحادیه، مرامنامه و نظام‌نامه‌های احزاب سیاسی (در دومین دوره مجلس شورای ملی)، تهران، تاریخ ایران، 1361.
[8]. یرواند آبراهامیان، همان، ص۱۷۳.
[9]. تورج اتابکی، همان، ص ۹۹.
[10]. همان‌جا.
[11]. رحمت مصطفوی، تهران دموکرات، تهران، سلسله، 1363، ص۳۲.
 
https://iichs.ir/vdcce0qi.2bqpe8laa2.html
iichs.ir/vdcce0qi.2bqpe8laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما