روش ساواک برای مقابله با جنبش‌های مسلحانه؛

شکار چریک

بعد از سرکوب قیام 15 خرداد توسط رژیم پهلوی برخی از جریان‌های سیاسی به این نتیجه رسیدند که مبارزه قانونی با حکومت نتیجه‌ای ندارد؛ ازاین‌رو به مبارزه مسلحانه روی آوردند. این مسئله سبب شد در دهه‌های 1340 و 1350 فعالیت گروه‌هایی با خط مشی مسلحانه در ایران افزایش یابد. حکومت هم با تقویت ساواک درصدد برآمد تهدیدهای این گروه‌ها را خنثی کند
شکار چریک
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ بعد از سرکوب قیام 15 خرداد 1342 توسط رژیم پهلوی برخی از جریان‌های سیاسی به این نتیجه رسیدند که مبارزه قانونی با حکومت نتیجه‌ای ندارد؛ ازاین‌رو به مبارزه مسلحانه روی آوردند. این مسئله سبب شد در دهه‌های 1340 و 1350 فعالیت گروه‌هایی با خط مشی مسلحانه در ایران افزایش یابد. حکومت هم با تقویت ساواک درصدد برآمد تهدیدهای این گروه‌ها را خنثی کند. در این نوشتار بر آن هستیم تا روش‌های مختلف ساواک برای مهار گروه‌های چریکی را مرور کنیم.
 
ایجاد شبکه‌های مبارزاتی وابسته یکی از روش‌هایی بود که ساواک از آن برای به دام انداختن سازمان‌های چریکی استفاده می‌کرد. در این روش به طور معمول ساواک فرد یا افرادی از گروه‌های چریکی را که دستگیر شده بودند جذب و سپس آنها را آزاد می‌کرد، اما وانمود می‌کرد که آنها فرار کرده‌اند. این افراد موظف بودند تحت کنترل ساواک گروه‌هایی ایجاد و از طریق آن مخالفان را شناسایی و به سازمان امنیت معرفی کنند. یکی از افرادی که چنین مأموریتی را برعهده داشت سیروس نهاوندی بود.
 
سیروس نهاوندی، از اعضای کنفدراسیون دانشجویی و فعالان چپ در اروپا بود که بعد از مدتی فعالیت در کنفدراسیون، عضو سازمان انقلابی حزب توده ایران شد؛ سپس در سال 1344 برای آموزش دوره‌های چریکی به چین رفت. او پس از بازگشت به ایران سهم مؤثری در تشکیل سازمان رهایی‌‌بخش خلق ایران داشت. ساواک نهاوندی را در آذر 1350 دستگیر کرد. او در بازداشتگاه با ساواک به‌شرط اینکه از گروه او کسی اعدام نشود، وارد معامله شد. علت این تقاضا وجود برخی از خویشاوندان او در گروه بود. در بازداشتگاه نهاوندی همکاری با ساواک و جاسوسی برای این سازمان را قبول کرد. بر این اساس او با نقشه ساواک، به بهانه بیماری به بیمارستان نظامی منتقل شد و به‌ظاهر فرار کرد.[1]
 
نهاوندی بعد از فرار ساختگی با کمک ساواک، سازمان آزادی‌بخش خلق‌های ایران را بنیان گذاشت و از این طریق سعی کرد در دانشگاه‌ها و شهرستان‌ها مخالفان رژیم پهلوی را شناسایی کند. بااین‌حال برخی از اعضای سازمان به او شک کردند و خواستار پیگیری این موضوع شدند. قرار بر این شد که در جلسه‌ای با حضور نهاوندی، این مسئله بررسی شود. جلال دهقان، یکی از اعضای سازمان، این مسئله را با نهاوندی در میان گذاشت. نهاوندی اسحله خودش را به او داد و گفت: اگر فکر می‌کنی من با ساواک ارتباط دارم، من را بکش. در روز جلسه، همگی منتظر آمدن نهاوندی بودند، اما پیش از آنکه پای او به جلسه برسد، ساواک به محله برگزاری جلسه یورش برد و همه افراد حاضر را دستگیر کرد. در این یورش همه حاضران بازداشت و البته یازده نفر از جمله جلال دهقان کشته شدند.[2]
 
فرستادن نفودی به درون گروه‌های چریکی یکی از روش‌های ساواک برای شناسایی اعضای این گروه‌ها بود. عباس سورکی، از بنیان‌گذاران سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران، ضیا ظریفی و منوچهرکلانتری و حشمت‌الله شهرزاد از افرادی بودند که در سال 1345 مشتاقانه به مبارزه مسلحانه روی آوردند. در گروه سورکی فردی به نام ناصر آقایان خبرچین ساواک بود. در جلسه‌ها اعضا به این نتیجه رسیدند که مبارزه مسلحانه برای تغییر وضع سیاسی ضروری است. گروه دو شاخه نظامی و سیاسی تأسیس کرد. افراد به کوهنوردی می‌رفتند و تمرین تیراندازی می‌کردند. آنها به این نتیجه رسیدند که به اسلحه نیاز دارند. در روز 19 دی 1345، ناصر آقایان، خبرچین ساواک که اسلحه برای آنها تهیه کرده بود، قرار ملاقات می‌گذارد و سلاح‌ها را تحویل می‌دهد؛ سپس چند ساعت بعد جزنی، از رهبران چریک‌های فدایی خلق، و برخی دیگر از اعضا توسط ساواک دستگیر شدند.[3]
 
عباس شهریاری، از اعضای حزب توده که توسط ساواک جذب شده بود، از دیگر افرادی است که در دستگیری گروه‌های چریکی به رژیم بسیار کمک کرد. تعدادی از چریک‌های فدایی خلق در مرداد سال 1347 تصمیم گرفتند از طریق مرز عراق از ایران فرار کنند. آنها برای این منظور با عباس شهریاری تماس گرفتند تا او از طریق ارتباطاتی که با قاچاقی‌های انسان در خوزستان داشت، ترتیب فرار آنها را بدهد. شهریاری برای جلب اعتماد آنها، یک گروه از این عده را از مرز عبور داد، اما گروه دوم را به کلبه‌ای در حوالی اروندرود هدایت کرد و در آنجا این افراد توسط ساواک دستگیر شدند.[4]
 
سازمان مجاهدین خلق نیز از سازمان‌های التقاطی بود که در دهه 1340 با هدف مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی ایجاد شد. این سازمان در سال 1349 به یک توده‌ای سابق، که در واقع نفوذی ساواک شده بود، به ‌نام شاهمراد دلفانی، اعتماد کرد و برای تأمین نیازهای خود با وی وارد ارتباطاتی شد. دلایل سازمان برای برقراری ارتباط با دلفانی انتقال نیروهای آموزش‌‌دیده خود از اردوگاه‌های
فلسطینی به درون مرزهای ایران، تهیه اسلحه برای انجام عملیات و در نهایت شناخت دقیق منطقه کُردنشین جهت اهداف استراتژیکی در آینده و انتقال برخی نیروها به این دیار بود. ساواک از طریق دلفانی، نسبت به یک گروه سازمان‌‌یافته که در حین طرح‌ریزی عملیات‌هایی علیه رژیم بود، آگاهی یافت، اما ساواک در دستگیری افراد سازمان، تعجیلی از خود نشان نداد و در وهله اول تلاشش این بود که اطلاعات بیشتری از آن به‌دست آورد.[5]
 
مجاهدین خلق برنامه داشتند که عملیات چریکی را پس از آن شروع کنند که افرادشان آموزش نظامی دیدند، اما واقعه سیاهکل در بهمن ۱۳۴۹ موجب شد که ایشان زودتر وارد فاز نظامی شوند. آنها اولین عملیات خود را برهم‌زدن جشن‌های ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی تعریف کردند، اما ازآنجاکه مهمات خود را از فردی که به خدمت ساواک درآمده بود تهیه کردند، نقشه‌شان نقش بر آب شد و در نتیجه بسیاری‌شان در 1 شهریور ۱۳۵۱ دستگیر شدند.[6]
 
برخی از افراد پس از ندامت از فعالیت چریکی و عقاید پیشین خود جذب نهادهای دولتی شدند. هرچند به‌ظاهر این افراد دیگر ارتباطی با مبارزان نداشتند، ساواک با کمک آن‌ها می‌توانست افراد مخالف حکومت را شناسایی کند. یک نمونه آن کوروش لاشایی است که پس از شکست در برنامه‌ریزی مسلحانه تحت لوای سازمان انقلابی حزب توده ایران و ابراز ندامت، کار خود را به‌عنوان دبیرکل لژیون خدمت‌گزار بشر آغاز کرد.[7]
 
بدنام کردن اعضای وابسته به گروه‌های چریکی از طریق اطلاعاتی که از طریق نفوذی‌ها به دست ساواک می‌رسید، یکی دیگر از راه‌های مقابله با جنبش‌های چریکی بود. در این زمینه می‌توان به بدنام کردن حمید شوکت، از اعضای سازمان انقلابی حزب توده، اشاره کرد. پرویز ثابتی، از مقامات امنیتی ساواک، در کنفراس خبری خود عکس حمید شوکت را همراه با مائو منتشر و اعلام کرد که او وابسته به چین است؛ همچنین ساواک با انتشار هزینه‌های تلفن او در آلمان این مسئله را تبلیغ می‌کرد که او با پول گرفتن از کشورهای کمونیستی در حال مبارزه با ایران است.[8]
 
پرویز ثابتی، رئیس اداره سوم ساواک، در حال گفت‌وگوی مطبوعاتی در محل کمیته مشترک ضد خرابکاری
پرویز ثابتی، رئیس اداره سوم ساواک، در حال گفت‌وگوی مطبوعاتی در محل کمیته مشترک ضد خرابکاری
 
استفاده از افراد دستگیرشده برای شناسایی سایر اعضا یکی دیگر از روش‌های ساواک برای شناسایی چریک‌ها بود. پرویز ثابتی، مدیر امنیت داخلی ساواک، از همکاری مسعود رجوی با ساواک خبر داده و گفته است: «در بازجویی همکاری می‌کرد. خبر یک درجه تخفیف او را که دادیم به روزنامه‌ها نوشتیم که رجوی در جریان بازجویی همکاری کرده و شامل یک درجه تخفیف می‌شود. او معترض شد که من چه همکاری داشته‌ام؟ این در حالی بود که مسعود در بازجویی خیلی آدم معرفی کرده بود».[9]
 
 شاید این مطالب برای شما هم جالب باشد:
 
 مأموران تمام‌قد سیا، از کاظم تا مسعود
 
 سخاوت بی‌دریغ یک سوپر مبارز، در لو دادن همراهان تشکیلاتی!
 
 از تحرک کمونیست‌ها تا نقش ساواک در رشد رجوی

 
 
 
پرویز معتمد، مأمور عملیاتی ساواک، نیز از همکاری رجوی با این سازمان خبر داده و گفته است: «مسعود رجوی را با ماشین گشت می‌بردم توی خیابان که آدرس نشان بدهد. خانه محمد حنیف‌نژاد، رهبر مجاهدین، به اتفاق محمد حیاتی را او لو داد. من رنگ خانه را دقیق یادم هست. من در دستگیری حنیف‌نژاد شرکت داشتم. به خاطر همین همکاری‌ها بود که با تلاش مسئولان ساواک رجوی تخفیف گرفت. چرا ساواک برای بقیه این تخفیف را نگرفت؟»[10]
 
دادگاه اعضای دستگیرشده مجاهدین خلق. در تصویر ردیف جلو: ناصر صادق، محمد بازرگانی، مسعود رجوی، علی میهن‌دوست و منصور بازرگان دیده می‌شوند
دادگاه اعضای دستگیرشده مجاهدین خلق. در تصویر ردیف جلو: ناصر صادق، محمد بازرگانی، مسعود رجوی، علی میهن‌دوست و منصور بازرگان دیده می‌شوند
 
وحید افراخته، از اعضای سازمان مجاهدین، هم از دیگر افرادی بود که بعد از دستگیری، همکاری گسترده‌ای با ساواک کرد. لو دادن چند خانه مهم سازمانی، لو دادن افراد مبارز به‌ویژه روحانیان و مذهبی‌ها، کمک به یافتن فراری‌های سازمان در گشت‌های کمیته مشترک، دادن طرح‌های مختلف برای دستگیری نیروهای مذهبی، کشف رمز اسناد به‌دست‌‌آمده از مبارزان، همراهی با بازجویان در بازجویی از دستگیرشدگان از جمله اقداماتی بود که وحید افراخته برای ساواک انجام داد.[11]
 
بررسی روش‌های مبارزه ساواک با گروه‌های مسلح در دهه‌های 1340 و 1350 نشان می‌دهد که این سازمان از روش‌های مختلفی مانند فرستادن نفوذی در بین این گروه‌ها، ایجاد گروه‌ها و  شبکه‌های دروغین مبارزاتی، استفاده از افراد دستگیرشده برای شناسایی سایر افراد استفاده می‌کرد. به‌کارگیری این روش‌ها سبب شد در عمل بسیاری از اعضای این گروه‌ها قبل از آنکه بتوانند اقدام مؤثری انجام دهند، اعضایشان دستگیر و راهی زندان شوند.
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. باقر مرتضوی، حلقه گمشده (سیروس نهاوندی)، کلن، انتشارت فروغ، 1393، صص 11-13.
[2]. همان، ص 48.
[3]. رفیق‌کشی، کتاب تراژدی ضمیمه ماهانه تراژدی، ویژه نوروز 1403، ص 151.
[4]. همان، ص 152.
[5]. لطف‌الله میثمی، آنها که رفتند (جلد دوم خاطرات لطف‌الله میثمی)، تهران، نشر صمدیه، 1384، ص 65.
[6]. یرواند آبراهامیان، اسلام رادیکال: مجاهدین ایرانی، ترجمه فرهاد مهدوی، آلمان، نشر نیما، 1386، ص 161.
[7]. کورش لاشایی، جنبش چپ از درون (گفت‌وگو با کورش لاشایی)، تهران، اختران، 1381، ص 210.
[8]. حمید شوکت، جنبش دانشجویی: کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی)، تهران، نامک، 1391، ص 287.
[9]. پرویز ثابتی، در دامگه حادثه، آمریکا، شرکت کتاب، 1390، صص 282-284.
[10]. ایرج مصداقی، «قتل رهبران چریک‌هایی فدایی به روایتی دیگر (گفت‌وگو با پرویز معتمد، مأمور عملیاتی ساواک)»، مجله ثانیه، ش 6 (بهمن 1395)، ص 18.
[11]. مهدی حق‌بین، از مجاهدین تا منافقین، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1392، ص 81.
https://iichs.ir/vdchv-ni.23nmmdftt2.html
iichs.ir/vdchv-ni.23nmmdftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما