این روزها با شدت گرفتن آلودگی هوا یا بر سر زبان افتادن نام گونههای در حال انقراضی همچون یوزپلنگ ایرانی یا گونههای منقرض شدهای همچون ببر مازندران که ببرهای همسایه مان روسیه هم نتوانستند جای آنها را بگیرند و بیماری مشمشه یا شاید از غم انقراض این پسرعموی ایرانی دق کردند نام «سازمان حفاظت محیط زیست» نیز در گوشمان زنگ می زند. اما تاریخچه تشکیل این سازمان باز میگردد به یک رسم قدیمی و تاریخی در کشورمان یعنی شکار؛ رسمی که هرچند در روزگاری دور مطابق ...
این روزها با شدت گرفتن آلودگی هوا یا بر سر زبان افتادن نام گونههای در حال انقراضی همچون یوزپلنگ ایرانی یا گونههای منقرض شدهای همچون ببر مازندران که ببرهای همسایه مان روسیه هم نتوانستند جای آنها را بگیرند و بیماری مشمشه یا شاید از غم انقراض این پسرعموی ایرانی دق کردند نام «سازمان حفاظت محیط زیست» نیز در گوشمان زنگ می زند. اما تاریخچه تشکیل این سازمان باز میگردد به یک رسم قدیمی و تاریخی در کشورمان یعنی شکار؛ رسمی که هرچند در روزگاری دور مطابق غارنوشتهها برای بقای انسانها بود اما تکرار بی رویه آن موجب شده تا امروز بسیاری از حیوانات بومی این سرزمین مانند ببر میانکاله فقط نامشان باقی بماند زیرا خودشان در طول تاریخ به وسیلهای برای تفریح و سرگرمی پادشاهان خوشگذران و اطرفیانشان تبدیل شدند بی آنکه هیچ نهادی سازمانی از آنها حمایت کند. تاریخچه تشکیل سازمان حفاظت محیط زیست با تاریخ رسم شکار در ایران گره خورده است و بازخوانی تاریخی این رسم کهن در دوران های گوناگون خالی از لطف نیست.
شکار مکتبی برای تعلیم و تربیت در روزگار هخامنشیان کشورما ایران، به دلیل تنوع گیاهی و اقلیمی کم نظیر، دارای حیات وحش بسیارمتنوع بوده و از جنبه شکار در سراسر دنیا، شکار و شکارگری در ایران ریشهای دیرینه دارد و ایرانیان، خاصه شاهان این سرزمین و ایلخانان عشایر این دیار ، به شکار همچون سنتی تاریخی علاقهمند بودهاند. هخامنشیان شکار را مناسبترین مکتب برای تعلیم و تربیت و آموزگار حقیقی فنون جنگ، سحرخیزی، بردباری، تحمل سختیها، آموختن نظم و ترتیب به کودکان و نوجوانان میدانستند و فرزندانشان را از کودکی در این مکتب میپروراندند. نخجیرگاههای وسیعی در دوره هخامنشیان مختص شکار پادشاهان احداث شد که در آن گونههای وحشی همچون شیر، ببر، پلنگ، خرگوش، غزال، گورخر و ... را در فضای آزاد، که به صورت مشجر درآمده بود، رها، و به شکار آنها اقدام می کردند، تا حدی که شکار در زندگی شخصی شاه هخامنشی از ویژگی خاصی برخوردار بود و از حالت تفنن و سرگرمی فراتر رفته و ارزش اعتقادی پیدا کرده بود و از افتخارات شاه محسوب میشد، چنانکه بر کتیبه گور کوروش نوشته شده است: «من دوستدار دوستانم بودم. من بهترین سوار و زبردستترین تیرانداز و سرآمد شکاربانان شدم». علاقه و وابستگی به شکار، بعد از ۵۰۰ سال به ساسانیان، که خود را وارث هخامنشیان میدانستند، منتقل شد و تا آنجا گسترش یافت که فعالیت عمده و تفریح پادشاهان و بزرگان ساسانی را شکل داد. اهمیت شکار برای پادشاهان ساسانی تا حدی بود که لقب «نرسی»، که نام هفتمین پادشاه ساسانی است، را از نخشیرگرد (نخجیرگان) ــ یعنی شکارکننده حیوانات ــ گرفتهاند و بهرام پنجم، که در شکار تبحر و مهارت خاصی داشت، به «بهرام گور» شهرت یافت. 1
ولع خونریزی و بیجان کردن حیوانات در سلسلههای بعدی
شواهد فراوان ادبی و تاریخی در منابع فارسی بیانگر این نکته است که سلاطین سلسلههای متوالی در ایران ــ از قبیل غزنویان، سلجوقیان و اتابکان، مغولان و تیموریان ــ و همچنین خلفای اموی و عباسی به شکار حیوانات ولع خاصی داشتند و گاهی در خونریزی و بیجان کردن حیوانات، درندهخویی را به نهایت میرساندند. در دوران صفویه، امیرشکار را «امیر شکارچی باشی» ــ یعنی رئیس میرشکاران ــ میخواندند و در عداد امرای بزرگ مملکتی بود. بنابه نوشته شاردن، چهارمین شغل دستگاه سلطنتی، شغل امیر شکار بود که هزاران تن شکاریار را در سراسر مملکت در اختیار داشت و در ضمن رسیدگی به جنگلها و شکارگاههای مملکتی را نیز عهده دار بود. دوران حکومت قاجاریه، خصوصاً سلطنت طولانی ناصرالدین شاه، دوران رواج انواع تفریحات، شکار و گرمی بازار قوشدارباشیها، میرشکارباشیها و تفنگدارباشیها بود. در این زمان مناطق و املاک بسیاری به قرقگاههای سلطنتی و خصوصی برای شکار اختصاص داده شد. دست نوشتهها و خاطراتی که از حکام، سلاطین و شاهزادگان به جای مانده، خود نشان دهنده بسیاری از سهل انگاریهای ایشان در قبال حفظ حیات وحش ایران است. ناصرالدین شاه چندین ماه از سال را، با وجود مشکلات و خطرات آن زمان، در سفر و شکار میگذرانید و بسیاری از کارگزاران حکومتی را، که چندان علاقه و شاید بنیهای برای این کار نداشتند، با خود همراه میکرد که حتی گاه به مرگ برخی از آنان که از لحاظ سنی فرتوت بودند منجر میشد؛ چنان که عینالملک، که مورد محبت شاه بود، در منطقه کن در شمال غربی تهران در حین شکار شاهانه جان داد که موجبات تکدر خاطر شاه را فراهم کرد، به طوری که از آن سال دیگر برای شکار به کن نرفت.
شکار در سراسر مملکت برای همه در همه جا مجاز بود، به استثنای شکارگاههای سلطنتی مجاور پایتخت که تحت حفاظت شکاربانان قرار داشت. این شکاربانان، طبق معمول، در قبال گرفتن رشوه شکارچیان را بدان مناطق راه میدادند. شکارگاههای پایتخت مراکز شکار اطراف تهران عبارت بودند از: کَن، دوشانتپه، درهلار، شهرستانک، سرخه حصار و قلعه حسنخان. البته در مسافرتهای طولانی شاه نیز مناطق بسیاری از ایران در زمره مناطق قرق شده قرار میگرفتند. حیواناتی که شکار میشدند، عبارت بودند از: کفتار، گرگ، شغال، روباه، دله، یوزپلنگ، سیاهگوش، شیر بدون یال خوزستان، پلنگ، خرس، قوچ ، آهو و... . سازمان حفاظت محیط زیست به مدد حیوانات شکاری آمد پس از انقلاب مشروطه و انقراض قاجاریه، مالکان بزرگ و سران ایلات و عشایر رونق دوبارهای به شکار بخشیدند. قبل از شکلگیری قشرشکارچیان محلی، شکار منحصر به طبقهای خاص بود که شکارگاههای اختصاصی و کلیه لوازم و امکانات شکار را در اختیار داشتند. ولی با برکناری این قشر، شکارگاههای اختصاصی نیز در معرض تجاوز دیگران، به ویژه شکارچیان محلی، قرار گرفت و موجب کاهش قابل توجه جمعیت بسیاری از جانوران قابل شکار ایران شد. شکار بیش از حد، به تشکیل «کانون شکار ایران» در سال ۱۳۳۵، و وضع مقررات مربوط به شکار در ایران انجامید. در 1346 «سازمان شکاربانی و نظارت بر صید: جایگزین کانون شکار و در۱۳۵۰ «سازمان حفاظت محیط زیست» جایگزین سازمان مذکور گردید. راه ورسم شکار آهو در رساله «نخجیرنامه» اهمیت به شکار را میتوان در نوشتههای آن دوران نیز دنبال کرد. رساله «نخجیرنامه»، که در 1331 توسط مصلحالسلطنه ولد مرحوم محمد ابراهیمخان صدر اصفهانی نوشته شده است، شامل چند فصل در شکار آهو و قوچ و میش و بزپازن است. نمونهای از مندرجات این رساله را در زیر نقل می کنیم:
هرگاه شخص شکارچی بخواهد در صحرایی که تنها سواره آهو بزند ، باید وارد بر آن صحرا که شد، اولاً آرام حرکت کند. هرگاه دو نفر یا سه نفر باشند، باید پس و پیش بیفتند، بهاتفاق با هم حرکت کنند و از هم سوا نشوند و آهو را رم ندهند. زیرا که اگر پس و پیش بیست قدم از یکدیگر [دور و پراکنده] شدند، آن دسته آهو رم کرده دیگر بهزودی نمیتوان دماق آهو را گرفت. باید اول که در صحرا آهو را با دوربین یا چشم که دیدید، هرچند سوار که هستند، قافلهوار، برادر من، پهلوی هم بیایید، ملایم، نه چهارنعل؛ ملایم به راه رفتن اسب حرکت کرده به سمت آهو بروند؛ پهلوی آهو را گرفته، آهو را کم کم از مکانی که هست و به تو نگاه میکند، او را بدون رم انداخته به دماق آهو بروند به طرف دست راست آهو، به دماق او، که او به دست چپ شما حرکت کرده بیاید که برای تفنگ انداختن خوش دست بشود. کمکم بیایید تا به جایی که اگر آهو رم کند، سوار بتواند در سر آهو برسد و جلوگیری کند و اسب بتازند تا آنکه برسند به دماق آهو و تفنگ بیندازند. 2
شکار در دوره پهلوی در دوره پهلوی، صید و شکار محدود به گروههای خاصی از متمکنین شد و قرقگاهها و شکارگاههای سلطنتی فراوانی با خرج هنگفت در گوشه و کنار ایران ایجاد گردید. اداره شکاربانی دربار، زیرنظر خانواده آتابای ــ ابوالفتح و کامبیز ــ دارای ارج و قرب زیادی بود. از اعضای خانواده پهلوی، عبدالرضا پهلوی تبدیل به شکارچی بینالمللی شده بود و حتی در بسیاری از کشورها که ارتباط چندانی هم با ایران نداشتند، مانند کره شمالی و مغولستان، به شکار نایابترین گونههای حیات وحش میپرداخت. از مجموعه شکارهای وی موزه نسبتاً وسیعی در کاخ سعدآباد شکل یافته است.
حفاظت از محیط زیست پس از انقلاب به حفظ محیط زیست و صدور قوانین در این رابطه پس از انقلاب توجه دو چندانی شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای اولین بار در قانون اساسی ایران یک اصل (اصل ۵۰) به امر حفاظت از محیط زیست اختصاص یافت که ضرورت و اهمیت این مسئله را از دیدگاه جمهوری اسلامی ایران نشان میدهد طبق این قانون، هر نوع فعالیتی که باعث تغییر و تخریب غیرقابل جبران محیط زیست انسان، اعم از خشکی و دریا شود، ممنوع است. اگر تخریب را از بین بردن شرایط و موقعیت طبیعی یک منطقه و یا بهرهبرداری بیش از ظرفیت محیط تعریف کنیم، پس هر عملی که توسط انسان در طبیعت صورت گیرد، موجب تخریب آن میشود. اگر تخریب در حد قابل جبران باشد، طبیعت پس از یک دوره دوباره آن را ترمیم خواهد کرد.
قلیانکشی ناصرالدینشاه بر قوچ شکار شده در دوشان تپه طهران
ثریا اسفندیاری، محمدرضا پهلوی، و ابوالفتح آتابای در شکار فیل