«فهم مشترک امام خمینی با مردم، به مثابه رمز پیروزی انقلاب اسلامی» در گفت‌وشنود با عباس سلیمی نمین

برداشت امام از اسلام و نه کاریزمای ایشان، جامعه ایران را جذب کرد

شیوه ارتباطی رهبر کبیر انقلاب اسلامی با جامعه ایران و در نگاهی کلان‌تر مردم جهان، از جمله سرفصل‌های شاخص در شناخت آن بزرگ است. در گفت‌وشنود پی‌آمده، عباس سلیمی نمین، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، به جوانب گوناگون این موضوع پرداخته است
برداشت امام از اسلام و نه کاریزمای ایشان، جامعه ایران را جذب کرد
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر

شما بارها در تبیین نحوه رهبری امام خمینی، از تعبیر «دیپلماسی عمومی» استفاده کرده‌اید. این تعبیر به چه معناست و در تاریخ چه تأثیری در رهبری انقلاب‌های جهان داشته است؟
بسم الله الرحمن الرحیم. «دیپلماسی عمومی» یکی از نمادهای رهبری حضرت امام خمینی(ره) و بدین معناست که اگر می‌خواهید بر جامعه‌ای تأثیر بگذارید، باید تفکر آن جامعه را با خود همراه کنید. غربی‌ها این را از انقلاب اسلامی آموخته‌اند، منتها در جهت نادرست به‌کار می‌برند! ویژگی‌های رهبری حضرت امام، همگی برگرفته از مکتب اسلام است؛ لذا شناخت آن، به میزان شناخت واقعی ما از اسلام بازمی‌گردد. مردم نقطه اتکای امام در این انقلاب بودند و ایشان سعی کردند با اتکا به معارف و احکام اسلام، در آنان تحول بنیادین ایجاد کنند و به‌هیچ‌وجه به قدرت‌های مرسوم اتکا نداشته باشند. امام معتقد بودند که بدون اتکا به قدرت‌های ظاهری و با چنگ زدن به ریسمان الهی، می‌توان در انسان‌ها تحول ایجاد کرد و به تبع آن، جامعه را دگرگون ساخت. این نگاه پس از اولیا و انبیا، برای نخستین بار بود که مطرح می‌شد. غربی‌ها نام این تحول را، تحول نرم گذاشتند و سعی کردند انقلاب اسلامی را بشناسند و از آن الگوبرداری کنند، که بی‌تردید به دلیل درگیر بودن با مفاهیم فکری و اعتقادی مادی و متفاوت با نگاه اسلامی، تصور نمی‌کنم بتوانند به این شناخت برسند.
 
عباس سلیمی نمین
 
غالبا این موضوع مطرح می‌شود که معاصرینِ امام خمینی ایشان را نشناختند و آیندگان خواهند شناخت. ارزیابی شما دراین‌باره چیست؟
نمی‌‌توان حکم کلی داد. جوانانی بودند و هستند که حضرت امام را ندیدند، اما ایشان و پیامشان را خیلی خوب شناختند و بین آنها و رهبر کبیر انقلاب اسلامی، پیوند قلبی و اعتقاد عمیقی برقرار شد. عده‌ای هم بودند که ظاهرا به امام نزدیک بودند، ولی بین آنها و امام پیوندی برقرار نشد و بعضی از آنها، حتی در مقابل امام هم ایستادند!
نسلی که با امام حرکت کرد، صداقت ایشان را در مواجهه با مسائل درک کرد و ایضا دید که رهبران سیاسی دنیا برای حفظ موقعیت خود، چه جنایت‌هایی را مرتکب می‌شوند و چگونه پا بر روی مصالح مردم خود می‌گذارند، اما امام همه بلاها و سختی‌ها را به خاطر مردم، به جان خریده است. آنها امام را از نزدیک نمی‌دیدند، اما مواضع امام را کاملا دنبال می‌کردند و به‌عینه می‌دیدند که ایشان در شرایط مختلف چگونه عمل می‌کند.
 
به باور شما، شناخت این نسل آگاه و فداکار از امام خمینی، چگونه ایجاد شد؟
حضرت امام به زبان فطرت سخن می‌گفت و فطرت‌های بیدار، با این زبان آشنا بودند. مضافا بر اینکه امام، بینش و صداقت بی‌نظیری داشت و شرایط اجتماعی را به طور دقیق می‌شناخت. نشانه‌اش هم، نزدیک شدن روزافزون جوانان به امام بود، درحالی‌که علی‌القاعده مردم به‌خصوص جوانان، به مرور زمان از رهبران خود فاصله می‌گیرند. جامعه ما به این نقطه رسیده بود که امام قابل اتکاترین رهبر سیاسی است. برخی از رهبران در یک مقطع تاریخی منجمد می‌شوند، اما امام در طول زمان و بر فراز آن حرکت می‌کرد! ایشان شمّ تاریخی نافذ و مؤثری داشت. بر تاریخ مسلط بود و از تاریخ بهره می‌برد. برخی اطلاعات تاریخی خوبی دارند، ولی نمی‌توانند از آنها برای تحلیل رویدادهای جاری استفاده کنند و زیر انبوه یافته‌های تاریخی خود، دفن می‌شوند! یک رهبر سیاسی، موقعی می‌تواند خوب و مؤثر عمل کند، که هم تاریخ بداند و هم قدرت استنباط از تاریخ داشته باشد. برخی از رهبران سیاسی معاصر ما، در دوران نهضت ملی منجمد شدند و می‌خواستند با جهت‌گیری‌ها و شعارهای آن دوره، مناسبات بعد ازکودتای 28 مرداد را تحلیل کنند، درحالی‌که شرایط به کلی فرق کرده بود. قبل از 28 مرداد، استبداد به آن معنا شکل نگرفته و نهادینه نشده بود. به عبارت دیگر استبداد متمرکز رضاخانی از بین رفته بود و استبداد جدید، هنوز نتوانسته بود جای آن را پر کند. حضور قوای متفقین هم خواسته یا ناخواسته، فضای سیاسی بازی را در ایران ایجاد کرده بود. اما بعد از کودتا، آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها توانستند استبداد سازمان‌یافته‌ای را شکل بدهند؛ به همین دلیل دیگر شعارهای قبل از کودتا به‌کار نمی‌آمد. قبل از کودتا می‌شد گوشه چشمی به دربار داشت و تا حدوی استبداد را با خود همراه کرد، اما بعد از کودتا دیگر از این خبرها نبود! به همین دلیل شعار جبهه ملی که: شاه باید سلطنت کند و نه حکومت، معنا و کارآیی خود را از دست داد. امام براساس تجربه‌های تاریخی خود، به این نتیجه رسید که به برکشیده بیگانگان نمی‌شود تکیه کرد، درحالی‌که در دوران نهضت ملی، برخی تصور می‌کردند که می‌توانند با اتکا به بیگانه کار را پیش ببرند، یا اینکه استبداد را می‌شود سر عقل آورد و با او همکاری کرد! مردم می‌دیدند که امام تحلیل درستی از شرایط دارد و لذا به ایشان اعتماد کردند و رابطه میان امام و مردم، به سهولت و گستردگی شکل گرفت. مردم متوجه شدند که امام با درایت و فهمی که دارند، دیگر اجازه نخواهند داد تجربه‌های تلخ مشروطه و نهضت ملی تکرار شود.
 
برخی در دوران حاضر، با ادعای دوری از شخصیت‌پرستی، سعی دارند که جوانان را از ارتباط با میراث امام خمینی و بزرگان انقلاب اسلامی دور کنند. تحلیل شما درباره این رویکرد چیست؟
شخصیت‌پرستی، قطعا رفتار قابل دفاعی نیست. اما فرق است بین شخصیت‌پرستی و استفاده از ذخایر فکری و معرفتی بزرگان. حتی اگر شخصیتی در دوران خود بسیار برجسته هم باشد، نباید جامعه را به او محدود کنیم و اجازه ندهیم فراتر از او برود! اما ما درباره امام، چنین کاری نکرده‌ایم و نخواهیم کرد. ما امام را بهترین مفسر و تبیین‌گر مکتب اسلام می‌دانیم. شخصیت امام از این جنبه برای ما جذاب است که عقبه معرفتی و فکری ایشان، به والاترین مکتب انسان‌ساز، یعنی اسلام، برمی‌گردد. ما در نگاه امام، تبلور یک مکتب را می‌بینیم. جامعه ما متأثر از کاریزمای امام نبود، بلکه متأثر از فهم عمیق ایشان از اسلام بود.
 
عباس سلیمی نمین
 
این برداشت، چه مصادیق و مؤیداتی در سیره امام خمینی دارد؟
مثلا وقتی امام با حرکت مسلحانه مخالفت می‌کردند و می‌گفتند: من شرعا نمی‌توانم ترور را تأیید کنم، این نشانه درک درست و عمیق ایشان از اسلام بود، در صورتی که در دوران مبارزات، گروه‌هایی بودند که علاقه داشتند دست به ترور بزنند! بعد هم دیدیم که مرور زمان، نشان داد که برداشت امام از مبانی اسلامی، چقدر درست بوده است. کسانی که در وادی خطیر رهبری جامعه حرکت می‌کنند، اگر مبانی قوی فکری نداشته باشند، از بین می‌روند! امام در سال 1349 و 1350 گوشزد کردند که حرکت مسلحانه غلط است و گروه‌هایی که به دنبال این شیوه از مبارزه بودند، خودشان در سال 1355 به این جمع‌بندی رسیدند که حرکت مسلحانه رویکرد نادرستی بوده است.
 
و سخن آخر؟
ما با شخص امام خمینی رابطه برقرار نکردیم، بلکه با ایشان به عنوان عالم برجسته‌ای که مفسر و مبیّن اسلام بود و از این جهت که همواره از منابع بالادستی اسلامی، استنباط‌های قوی و روزآمد می‌کرد، ارتباط برقرار کردیم. نگاه امام، ناب‌ترین تفقهی بود که می‌شد از دین داشت. در واقع ما از طریق امام، با دین پیوند خوردیم. امام شجاع‌ترین فردی بود که استنباط‌های اسلامی را به ما عرضه کرد و هرگز برای حفظ خود، حکمی از احکام اسلامی را تعطیل نکرد. ما امام را صرفا یک شخصیت یا فیلسوف برجسته نمی‌دیدیم که استنباط‌های شخصی خود را عرضه می‌کند، بلکه ایشان را پیونددهنده خودمان به اسلام می‌دیدیم و به همین دلیل است که هرگز امام را جدای از اسلام تعریف نمی‌کنیم.
https://iichs.ir/vdcfvcd0.w6dmeagiiw.html
iichs.ir/vdcfvcd0.w6dmeagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما