«شهید سیدمرتضی آوینی و نشو و نمای گروه جهاد» در گفت‌وشنود با سیدمحمد بهشتی؛

او زبان روایتِ جنگ را یافت

در گفت‌وشنود پی‌آمده، سیدمحمد بهشتی کارنامه شهید سیدمرتضی آوینی را بازخوانده، که در روزگاری مورد انتقاد وی بوده است. بااین‌همه تجمیع روایت‌هاست که تصویری واقعی از یک شخصیت را شکل می‌دهد. این گفت‌وشنود نیز، از همین روی نشر می‌یابد. امید آنکه مفید آید
او زبان روایتِ جنگ را یافت
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
آشنایی شما با شهید سیدمرتضی آوینی، چگونه و در چه شرایطی روی داد؟
در سال 1358 همراه با آقایان انوار و دکتر نعیمی ــ که در مرکز تحقیقات تلویزیون کار می‌کردند ــ به گلستان سفر کردیم. در آنجا در روستایی، عده‌ای داشتند کار می‌کردند، که یکی از آنها شهید سیدمرتضی آوینی بود. هنوز جهاد سازندگی تشکیل نشده بود و آنها داشتند به‌نوعی فعالیت‌های جهادی را انجام می‌دادند و مشکلات روستا را رفع می‌کردند.
 
این کار به صورت خودجوش انجام می‌شد؟
بله؛ چون هنوز نهادی برای این کار تشکیل نشده بود. دوستان تصمیم گرفتند از این فعالیت‌ها فیلم بگیرند و تجهیزات لازم را در اختیار شهید آوینی و همکارانشان قرار دادند. آنها هم موقعی که برگشتند، فیلمی را که گرفته بودند، آوردند. در این زمان جهاد سازندگی هم شکل گرفته بود و آقای انوار و چند تن از دوستان در صداوسیما، گروهی به نام جهاد سازندگی را راه انداخته بودند. آقای انوار با من تماس گرفتند و گفتند: «خوب است که این گروه با توجه به توانایی‌هایی که دارد، در گروه جهاد فعال شود». خود آقای آوینی هم خیلی علاقه داشت که مستقیما مجموعه تجهیزاتی را در اختیار داشته باشد و کار کند. من به بخش تولید صداوسیما رفتم و این تجهیزات را برایشان گرفتم. بعد از مدت کوتاهی، در خوزستان سیل آمد و خسارت‌های زیادی هم وارد آورد. قرار شد این گروه بروند و فیلم مستندی را تهیه کنند. بعد از آن آقای آوینی علاقه نشان داد که در زمینه مناسبات اجتماعیِ دیرپا کار کند و مجموعه «خان‌گزیده‌ها» تولید و از صداوسیما پخش شد. به فاصله اندکی، چون من در رادیو مسئولیت سنگینی داشتم، ناچار شدم از تلویزیون بروم و دیگر در جریان کار این گروه نبودم. در این موقع جنگ شروع شد و گروه جهاد تلویزیون و مخصوصا خودِ آوینی، نقش بزرگی ایفا کردند. ایشان حقیقتا پارتیزان بود و خیلی خوب تشخیص می‌داد که باید چه کار کند. به همین دلیل بلافاصله وارد صحنه شد. گروه‌های مختلفی را به جبهه فرستاد و مجموعه ارزشمند روایت فتح را ساخت، که تا آخر جنگ و حتی پس از آن و تا زمان شهادتش تهیه می‌شد. من تا سال 1361 در صداوسیما بودم و بعد به وزارت ارشاد و بنیاد فارابی رفتم.
 
سیدمحمد بهشتی شیرازی

شهید آوینی در زمره منتقدین عملکرد بنیاد فارابی بود. اکنون و پس از سال‌ها، ارزیابی شما از انتقادات ایشان چیست؟
ما منتقد کم نداشتیم، ولی ایشان در زمره منتقدان اهل نظر بود. اکثر منتقدین ما اهل نظر نبودند و نقدهایشان به کار ما نمی‌آمد، اما نظرات ایشان ارزشمند بودند. البته ایشان در دو سه سال آخر عمر که با سینمای حرفه‌ای بیشتر آشنا شده بود، مخصوصا زمانی که عضو هیئت داوری جشنواره فجر شد و از نزدیک مشکلات و معضلات حرفه‌ای را دید و متوجه شد که وقتی در سطح چنین موضوع وسیعی مسئولیت را به عهده می‌گیری، دیگر نمی‌توانی گزینش‌های خاص و محدود داشته باشی، نظراتش تعدیل شدند و ما به یکدیگر نزدیک شدیم و گاهی به‌خصوص درباره جشنواره با هم صحبت‌هایی داشتیم که مبتنی بر مسائل و اتفاقات جاری سینما بود.
 
 اختلاف نظر شما و دوستانتان با شهید آوینی، از چه سنخ و حول چه مسائلی بود؟
اختلافات ما، در مقام نظر نبود و بیشتر سیاسی شده بود! یعنی که دو طرز فکر متفاوت نداشتیم! به همین دلیل غالبا این سؤال برای هر دو طرف مطرح بود که دعوا بر سر چیست؟ علت هم این بود که ما در قبال همه سینما مسئول بودیم، اما آنها نقش انجمن اسلامی سینما را ایفا می‌کردند! به همین دلیل هم خود را از سایر جریان‌های فکری سینما متمایز می‌کردند و وقتی می‌دیدند که شما با نحله‌های فکری دیگر هم حشر و نشر دارید، اختلاف سیاسی پیدا می‌شد. اما وقتی شهید آوینی از نزدیک با شرایطی که ما در آن به سر می‌بردیم آشنا شد، متوجه شد که ما واقعا اختلاف نظر جدی نداریم و این اختلافات، به نوع نگرش ما به شرایط برمی‌گردد و نه به مبانی فکری و اعتقادی ما.
 
لطفا به چند نمونه از این اختلافات اشاره داشته باشید.
مثلا عده‌ای بودند که به سینما نگاهی صرفا حرفه‌ای داشتند و فرهنگِ ایران اسلامی دغدغه‌شان نبود و بر این باور نبودند که فرهنگ اسلامی، می‌تواند در عرصه سینما حرف تازه‌ای داشته باشد. طبیعی است که ما برای اینکه زبان خودمان را پیدا کنیم، باید صاحب یک مکتب سینماییِ مربوط به خودمان می‌شدیم. آنها سعی داشتند به ما بفهمانند که تلاشمان بیهوده است. ما هم معتقد بودیم که باید فیلم ایرانی داشته باشیم و سینمای ایران، طبعا موضوعش ایران است. البته ما چون مسئولیت کل سینما را داشتیم، نمی‌توانستیم این حرف را بلند بگوییم، ولی شهید و دوستانش می‌گفتند که انجمن اسلامی سینما هستند و نسبت به سینما، نقش اپوزیسیون را بازی می‌کردند! چیزی که امروز هم، متأسفانه تا حد زیادی وجود دارد.
به‌هرحال ما می‌خواستیم سینمایی داشته باشیم که ریشه‌هایش در سرزمین خودمان باشد و هر جای دنیا که عرضه ‌شود، همه بفهمند که مربوط به ایران است. خیلی‌ها حرف‌های زیادی را می‌زدند و بعد که آثارشان را می‌دیدی، فاصله بین حرف‌ها و آثارشان از زمین تا آسمان بود! شاید تنها آوینی بود که حرف‌هایش محکم بودند. به همین دلیل من واقعا یادم نمی‌آید که با آوینی کشمکشی داشته باشم. خیلی‌ها حرف اضافی می‌زدند، در صورتی که آوینی به همان حرفی که می‌زد، واقعا عمل می‌کرد. به همین دلیل حساب آدم با او سرراست بود.
 
نقش شهید آوینی را در شکل دادن به سینمای مستند جنگ، چگونه می‌بینید؟ ایشان در این عرصه، چه تحولاتی ایجاد کردند؟
شهید آوینی ارزش‌های قابل توجهِ زیادی داشت. ایشان در سینمای مستند، مخصوصا مستند جنگ، نقش فوق‌العاده مهمی را ایفا کرد و در ثبت و ضبط آنچه در دفاع مقدس اتفاق افتاد، باب تازه‌ای را گشود. او کسی بود که با تفکر به سراغ سینمای مستند رفت و تلاش کرد که با این سینما، زبان بیان چیزهایی را پیدا کند که تا قبل از آن، فاقد زبانِ بیانِ سینمایی بود. در واقع ایشان بیشترین سهم را در ایجاد زبانِ بیان، یعنی انعکاس آنچه که هست و بیان صحیح آن داشت. به همین دلیل می‌توان گفت که ایشان، مبدع نوعی از بیان سینمایی است که مختص به فرهنگ خودمان است. یکی از کارهای مهم ایشان، ثبت و ضبط گفتنی‌های هشت سال دفاع مقدس بود. به همین دلیل ما در آثار ایشان، همان چیزهایی را می‌بینیم که حقیقتا اتفاق افتاده، که مسئله بسیار مهمی است.
 
از نظر شما وجه نویسنده و منتقد بودن شهیدآوینی برجسته‌تر است یا فیلمساز و مستندساز بودن ایشان؟
به نظر من این دو موضوع، چندان از یکدیگر قابل تفکیک نیستند. کسی که اهل نظر است، نمی‌تواند نسبت به مسائل سینما بی‌تفاوت باشد و اگر دست به قلم هم باشد، قطعا درباره آنچه که می‌بیند، می‌نویسد. تجربه‌های ایشان در نوشتن و فیلم ساختن، تجربه‌های یک فرد با ویژگی‌های منحصر به خود اوست و نه تجربه‌های دو نفر که با هم تفاوت داشته باشند. البته بسیاری از نوشته‌های ایشان، معطوف به شرایط روز جامعه بود و طبعا با تغییر شرایط، کاربرد زمان خودش را ندارد. اما بسیاری از انتقادات ایشان فارغ از قید و بندهای زمانی و مکانی است و اگر درست بازبینی و احیا شوند، بسیار آموزنده هستند و همچنان می‌توان از آنها استفاده کرد.
 
در سال‌های آخر عمر، شهید آوینی را چگونه دیدید؟
مراودات ما در سال‌های آخر عمر ایشان، بیشتر شده بود. ایشان بسیار پخته‌تر و بالغ‌تر از گذشته می‌نمود و برای تجربیات گذشته، ارج قائل می‌شد.
 
دیدگاه شما درباره فرآیند کنونی معرفی شهید آوینی به نسل جوان چیست؟
اسطوره‌سازی، مانع از ایجاد ارتباط نزدیک و مناسب با افراد نخبه می‌شود. کسانی از روی سوداگری این کار را می‌کنند و می‌خواهند چهره‌هایی را بسازند که نمره‌شان 20 است، درحالی‌که هیچ آدمی را نداریم که فراز و نشیب‌هایی را در زندگی طی نکرده و متحول نشده باشد. اسطوره‌سازها می‌خواهند بگویند که یک فرد از قبل از تولدش، نمره‌اش 20 بوده و تا آخر عمر هم 20 گرفته است! قطعا آوینی اسطوره نیست، ولی انسانی است که همواره در پی اصلاح خود بود و روی اشتباهاتش اصرار نداشت. اسطوره‌ها به کار جوان ما نمی‌آیند. شخصیت تأثیرگذاری مثل آوینی، فقط با نگاه واقع‌بینانه است که به کار نسل جوان می‌آید.
https://iichs.ir/vdcaminu.49nyy15kk4.html
iichs.ir/vdcaminu.49nyy15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما