پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
در آغاز این گفتوشنود، مناسب است که شمایی از منش و سیره اخلاقی شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی را برای ما ترسیم کنید. خصال شخصیتی ایشان را چگونه دیدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. شاید بیان این خاطره، به خودی خود بتواند پاسخی به پرسش شما باشد. در مقطعی که
شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی از نجف به تبریز میآمدند، ساواک در شهر زنجان مانع از حرکت ایشان شد و آقا مجبور شدند تا مدتی را در آن شهر بمانند. خانم ایشان میخواستند مقداری پول، قند و چای به آن بزرگوار برسانند و این کار را به من محول کردند. من رفتم و دیدم جلوی درب منزل محل اقامت آقا و حتی در داخل آن، مأمور گذاشتهاند! وارد منزل شدم و با آیتالله قاضی روبوسی کردم. واقعا ایشان را به اندازه پدرم دوست داشتم. من عاجز از بیان صفات این مرد بزرگ هستم! آقا از کسی که به ایشان خدمت میکرد، پرسیدند: «از بیوک آقا بپرس ناهار خورده؟» من با شرمندگی توضیح دادم که «خیر». دستور دادند که برایم ناهار بیاورند. بعد هم گفتند: «
آیتالله طالقانی دارند میآیند». حیاط آن منزل بزرگ بود و جمعیت زیادی هم در آن حضور داشتند. آقای طالقانی آمدند. رفتار صمیمانه آنها بایکدیگر، بسیار جالب بود. مهم این بود که در آن شلوغی، به واسطه یکی از افراد از من پرسیدند که میخواهم بمانم یا بروم؟ گفتم: میروم. فرمودند: «اگر میخواهی بروی، دیروقت است...» و خودشان ماشین گرفتند و مرا فرستادند. ایشان قبل و بعد از آن، همواره برای ما جوانانِ آن دوره، مانند یک پدر بودند. من در آن دوره، مقلد
آیتالله حکیم بودم. خاطرم هست که پیش از آن، یک بار به نجف رفتم و آقا خودشان، با من به منزل آقای حکیم آمدند و حرفهایم را برای ایشان ترجمه کردند. ایشان بسیار مواظب ما بودند؛ چون ما نابلد بودیم! در مورد دیگر یادم هست که موقعِ سفر آقا به سوریه، عدهای از جوانانِ آنجا موقعی که خبر آمدن ایشان را شنیده بودند، به ملاقاتشان آمدند و آقا برایشان صحبت کردند. اخلاق، ادب و نفوذ کلام آن بزرگوار، جوانان ایرانی و حتی غیرایرانی را جذب میکرد.
یکی از نکات جالبی که از خصوصیات اخلاقی آن بزرگوار به یاد دارم این است که ایشان مخالف پول جمع کردن در مسجد بودند. یک بار از آقا پرسیدم: چرا شما مخالف این کار هستید؟ گفتند: «وقتی در مسجد پول جمع میکنید، یک وقت هست که کسی پول همراهش ندارد که بدهد و جلوی دیگران خجالت میکشد! بهتر است که به چند خیّر مراجعه کنید که هزینه مسجد را بدهند و نیاز به این کار نباشد...».