پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
به عنوان نخستین سؤال، از چه مقطعی با شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی آشنا شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من از دوازدهسالگی در مسجد مقبره و مسجد شعبان ــ که مراکز تبلیغ دینی و فعالیتهای انقلابی بودند ــ در خدمت شهید
آیتالله قاضی طباطبائی بودم. ایشان شبهای پنجشنبه، در منزلشان روضهخوانی داشتند. همین طور در روزهای شهادت ائمه(ع) نیز در منزل عزاداری برپا میکردند و سپس برای نماز، به مسجد مقبره میرفتند. در ایام محرم و رمضان هم، این برنامهها برقرار بود. بسیاری از طریق شرکت در اینگونه جلسات، با آن بزرگوار آشنا شدند.
در شخصیت و منش آیتالله قاضی طباطبائی، چه ویژگیهایی برجسته بودند؟
ایشان جز از خدا، از هیچ کس و هیچ چیز ترسی به دل راه نمیدادند؛ به همین دلیل همواره در راهپیماییهای انقلاب اسلامی در تبریز، همراه با مردم و در صف مقدم حرکت میکردند. بسیار خوشاخلاق و خوشصحبت بودند و همه دوست داشتند به منزل ایشان بروند و از صحبت
هایشان بهرهمند شوند. بسیار متوجهِ حال فقرا بودند. ما رفیقی داشتیم، به نام حاج نادر تانکرساز. آقا به ایشان میفرمودند که نان، گوشت، مرغ و سایر مایحتاج را تهیه کند و به فقرا برساند. ایشان هم همراه با چهار نفر از دوستانش، این اقلام را تهیه میکرد و بعد از اذان مغرب و عشا، به محلههای فقرنشین تبریز میبرد و به دست نیازمندان میرساند. آقای قاضی، تقریبا همه خاندانها و اقشار گوناگون مردم تبریز را میشناخت و از وضعیت معیشتی آنها باخبر بود. درباره حقالناس هم، بسیار حساس بود. یک بار ساواک چند نفر را اشتباهی بهجای من و عدهای از رفقا، که اعلامیههایی را جابهجا میکردیم، گرفته بود. آقا بلافاصله به ساواک زنگ زد و گفت: «آنها را اشتباهی گرفتهاید و خانوادههایشان منتظر و نگران هستند؛ آزادشان کنید!».