مرضیه ذاکری، تدوینگر کتاب «خانهدار مبارز» در گفتوگو با خبرنگار پژوهشکده تاریخ معاصر گفت: معمولا وقتی صحبت از نقش زنها در پیروزی انقلاب میشود، بیشتر به حضور زنان در تظاهرات و راهپیماییها اشاره میشود که جنبه عمومیتر ماجراست، اما غیر از حضور خانمها در تحصنات و تظاهرات، ما زنهای زیادی داشتیم که به معنای واقعی مبارز و فعال بودند
به گزارش روابط عمومیپژوهشکدهتاریخ معاصر؛ تاریخنگاری انقلاب اسلامی عمیقا به «روایت زنان» این انقلاب و طبعا به خود انقلاب بدهکار است. زنان شهید انقلاب و دفاع مقدس، زنان مبارز پیش از انقلاب، همسران مبارزان انقلاب، همسران رزمندگان و شهدا و آزادگان و جانبازان، معلمان و مبلغان فرهنگی و... هنوز بهراستی روایت نشدهاند؛ زنانی که محور خانواده بودهاند و حضور آنها در عرصههای گوناگون، مساوی با همراهی و حضور اعضای خانواده در انقلاب بوده است. کتاب «خانهدار مبارز» (خاطرات شفاهی اقدس حسینیان) روایت یکی از همین زنان مبارز و فعال اجتماعی در دهههای 13۵۰ و 13۶۰ مشهد است. این کتاب براساس سیر زمانی مرتب شده است و چهار محور اصلی دارد که شامل ازدواج و ورود اقدس حسینیان به تیم شهید فرودی، شرکت در راهپیمایی 17 دیماه سال 1356 و دستگیری و زندانی شدن، فعالیت در جهاد سازندگی و زندگی روزمره راوی خاطرات است. کتاب «خانهدار مبارز»، که تحقیق آن برعهده مرضیه ذاکری و زهرا احسنمقدم بوده و در سال 1401 توسط انتشارات راهیار منتشر شده است، در سومین دوره جایزه کتاب تاریخ انقلاب اسلامی ــکه با همکاری پژوهشکده تاریخ معاصر و خانه کتاب و ادبیات ایران در دیماه 1402 برگزار شد ــ عنوان «اثر برگزیده بخش تاریخ شفاهی» را بهدست آورد؛ ازهمینرو پس از گفتوگو با حجتالاسلام سعید فخرزاده، دبیر بخش تاریخ شفاهی این دوره از جایزه کتاب تاریخ انقلاب اسلامی، به سراغ خانم مرضیه ذاکری، تدوینگر کتاب «خانهدار مبارز» رفتیم تا با او درباره این کتاب و شاخصههایش صحبت کنیم.
در بحث تدوین کتاب «خانهدار مبارز» (خاطرات شفاهی خانم اقدس حسینیان)، چقدر به اصل مصاحبه وفادار بودید و چقدر این کتاب متأثر از قلم حضرتعالی و فضاسازی ذهنی شماست؟
بسم الله الرحمن الرحیم. یک نکته مهم و در واقع اصل اساسی که در نوشتن کتاب تاریخ شفاهی باید رعایت کنیم، همین نکته است؛ یعنی وفاداری به صحبتهای راوی و اصل محتوایی که راوی در اختیار قرار داده است. ما در نوشتن تاریخ شفاهی به هیچ وجه نباید تخیل را وارد فضای نوشتنمان بکنیم. این خط قرمز تاریخ شفاهی و در واقع مرز متمایزکننده آن از داستان است، ولی به این معنا نیست که نمیتوانیم از ابزارهای داستاننویسی بهره ببریم. ما از تکنیکهای داستاننویسی برای جذاب و روان و خواندنیتر شدن روایت استفاده میکنیم؛ مثلا شروع خوب، گرهافکنی، تعلیق، توصیف، شخصیتپردازی. همه اینها در تاریخ شفاهی هم میتواند وجود داشته باشد، اما تفاوتش این است که ما اینها را باید از دل خاطرات کشف کنیم، نهاینکه خودمان بسازیم و خلقش کنیم. به نظرم همین هم هست که کار نوشتن تاریخ شفاهی را سختتر میکند؛ مثلا ما باید تمام جزئیاتی که برای توصیف یک خانه، یک اتاق یا یک حادثه و موقعیت نیاز هست را از دل خاطرات راوی بیرون بکشیم تا بتوانیم آن را بنویسیم؛ بنابراین نوشتن تاریخ شفاهی یک مرحله قبلتر دارد و آن تحقیق است؛ تحقیقی که مبتنی بر مصاحبه است؛ یعنی گفتوگو با راوی. محقق بتواند حرف دقیقتر و با جزئیات بیشتری از راوی درباره خاطرات بپرسد و هر چه قدر بتواند قصه و ماجرای بیشتری از خاطرات راوی بیرون بکشد، در نهایت متن جذابتری خواهد داشت. برای همین ایدئال ما در تاریخ شفاهی این است که محقق و نویسنده یک نفر باشد. وقتی خود نویسنده با راوی همصحبت میشود، آن حرکات و لحن راوی را از نزدیک مشاهده و درک میکند، خیلی بهتر میتواند با راوی همراهی کند و در نتیجه متن هم متن قویتری خواهد شد.
در کتاب «خانهدار مبارز» هر چه که آمده، تماما مستند و حرفهای خود راوی است. این را خانم حسینیان تأیید کرده است. ما در کتابهای تاریخ شفاهی در نهایت از راوی این تأییدیه را میگیریم که آنچه در کتاب آمده مستند است و روایت خود راوی است. من به هیچ وجه چیزی از خودم وارد کتاب خانهدار مبارز و روایت خانم حسینیان نکردم.
مرضیه ذاکری
یعنی به اصل مصاحبه وفادار بودید
بله، کاملا.
و آنچه را مد نظر راوی است در تدوین مد نظر قرار دادید.
بله، عینا روایت خود راوی است. تنها کاری که من کردم چیدن مطالب در کنار هم و ارتباط دادن آن به هم بود؛ طوری که هم منطق درستی داشته باشد و هم خواندنیتر و جذابتر باشد و این یعنی استفاده از همان تکنیکها و ابزارهای داستاننویسی که بتواند در نهایت متن را به یک متن خواندنی تبدیل کند. خوشبختانه خانم حسینیان حافظه تصویری خوبی هم داشت و وقتی از جزئیات میپرسیدی، کمتر پیش میآمد که بگوید یادم نیست. خب این باز کار را برای نویسنده کتاب خاطرات شفاهی راحتتر میکند و جزئیاتی را که میخواهد راحتتر بهدست میآورد.
سه عامل یک خاطره را جذاب میکند: اول موضوع خاطره است؛ دوم جنس روایت است و دیگری قلم تدوینگر. حال شما توفیق این کتاب را در کدام بخش پررنگتر میبینید؟
حقیقتا اینکه قلم چقدر در جذابتر شدن این روایت تأثیر داشته را بقیه باید نظر بدهند، من خودم نمیتوانم بگویم، ولی در بازخوردی که در این مدت بعد از چاپ شدن کتاب گرفتم، به این هم اشاره کردهاند که قلم در در خواندنی شدن کتاب تأثیر داشته، ولی من کلا فکر میکنم موضوع فعالیت سیاسی خانمها پیش از انقلاب اساسا موضوع جذابی است و کمتر هم به آن پرداخته شده است. معمولا وقتی صحبت از نقش زنها در پیروزی انقلاب میشود، بیشتر به حضور زنان در تظاهرات و راهپیماییها اشاره میشود که جنبه عمومیتر ماجراست و البته در نوع خودش هم یک کنشگری حساب میشود و اهمیت دارد. بههرحال همان موقع (پیش از انقلاب) هم همه این کار را نمیکردند؛ یعنی احتمالا همه در راهپیماییها شرکت نمیکردند، اما اینکه یک خانم دائم پیگیر خبر راهپیماییها و تظاهرات باشد، اینکه کجا، چه ساعتی راهپیمایی شروع میشود و هر روز قابلمه غذایش را روی چراغ فیتیلهاش بگذارد و در هوای سرد و برف و باران دست بچههایش را بگیرد و برود توی خیابان، این هم در نوع خودش کار کمی نیست. با در نظر گرفتن شرایط آن زمان که گاهی خطر جانی هم برایشان داشته است. ما در راهپیمایی روز 9 دی مشهد پنج خانم شهید داریم که دو نفر آنها دو دختر نوجوان هستند. پس راهپیمایی شرکت کردن و تظاهرات هم کار کمی نیست. غیر از حضور خانمها در تحصنات و تظاهرات، ما زنهای زیادی داشتیم که به معنای واقعی مبارز و فعال بودند، اما خاطرات کمی از آنها در مقایسه با مردان روایت و منتشر شده که به نظرم باز هم موضوع مغفولی است. ما باید روایتهای زنانه بیشتری از مبارزاتشان در سطوح و موقعیتهای مختلف داشته باشیم. دانشجو، دانشآموز، زنان شاغل و خانهدار چه نسبتی با انقلاب داشتند؟ کنشگریشان نسبت به مسائل اجتماعی به چه نحو بوده؟ با چه چالشها، مسائل و مشکلاتی دست و پنجه نرم کردهاند؟ در فضای قبل از انقلاب که ترس از ساواک در بین مردم بسیار جدی بوده، طوری که حتی جرئت مبارزه را از خیلی از مردان گرفته، ورود یک زن به این میدان کار بسیار بزرگی است. با در نظر گرفتن اینکه خطرات ورود زنان به این عرصه هم بهمراتب بیشتر از مردهاست. ما در خاطرات داریم که حتی خانوادههایی که همه مردهایشان پای کار انقلاب بوده و فعالیت سیاسی میکردهاند، نسبت به ورود دختران و زنانشان به این عرصه منع شدیدی داشتند که طبیعی هم هست. ترسی که از گرفتار شدن زنها به دست ساواک وجود داشته، این مسئله را خیلی حساستر میکرده است.
«خانهدار مبارز» بهنوعی یک نوع روایتگری تاریخ اجتماعی را هم دربر دارد. خاطراتی از این دست چقدر میتواند در فهم بهتر ما از تاریخ معاصر تأثیر داشته باشد؟
قبل از اینکه این سؤال را جواب بدهم، نکتهای از سؤال قبل در زمینه عامل جذابسازی باقی ماند و آن هم اینکه به نظرم خود نوع ورود حسینیان هم به این قضیه جالب بود. اینکه خانه و زندگیاش را پاتوق فعالیتهای سیاسی کرده و رفتوآمد آدمهای انقلابی، حساسیت ماجرا را خیلی بیشتر میکند. معمولا خانه برای آدمها جایی است که در آن احساس راحتی و امنیت و آرامش دارند. هر چقدر هم که در بیرون از خانه فعالیتهای خطرناک و چالشی داشته باشند، وقتی به خانه میرسند امنیت دارند. اما خانم حسینیان در تمام این سالها یک زندگی راحت در چهاردیواری خانهاش نداشته و خانهاش که باید یک فضای امن و راحتی باشد دقیقا تبدیل به یک محل پر از اضطراب و ترس و استرس و نگرانی برایش شده. غیر از این، تمام دارایی و داشتههایشان را برای پیشرفت مسیر مبارزهشان به خدمت گرفتند. این هم یکی از موضوعاتی است که در این جنس خاطرات کمتر داشتهایم.
در مورد سؤال آخرتان، خب تاریخ شفاهی در واقع ثبت تاریخ از زبان مردم است. در حقیقت در تاریخ شفاهی انقلاب قصد داریم انقلاب را از زبان مردم روایت کنیم. حالا هر چقدر کتابهایی از جنس کتاب «خانهدار مبارز» که روایت زنانه دارند، بیشتر باشند، قطعا در واضح شدن تاریخ انقلاب بیشتر کمک میکنند. زنها همیشه نیمی از جامعه را تشکیل میدهند و بنابراین اینکه زنها کجای آن قصه یا مقطع تاریخی یا واقعه بودهاند مهم است و در واضح شدن کلیت ماجرا تأثیر دارد. به نظرم اگر ما به صورت یکطرفه فقط خاطرات مردها را از این مقطع تاریخی بخوانیم، ناقص است.
مرضیه ذاکری هنگام اهدای جوایز
در آیین پایانی «سومین دوره جایزه کتاب تاریخ انقلاب اسلامی»
این سفارش امام خمینی هم هست که در سال 1367 که سیدحمید روحانی نامهای مینویسند و تأکید میکنند که تاریخ را از زبان تودههای مردم بنویسیم و حتی تأکید میکنند آن را مستند به صدا و تصویر کنیم، نکته امام و نگرانیای که ایشان داشتند این بود که مبادا تاریخ انقلاب اسلامی تحریف بشود و اگر ما روایت نکنیم، کسانی هستند که میآیند برای ما روایت میکنند که اتفاقا هیچ درکی از انقلاب و نسبتی هم با آن نداشته و ندارند و در نهایت انقلاب را آن طور که تمایل دارند نشان داده بشود، روایت میکنند، نه آن طور که بوده. پس اگر روایت نکنیم، روایت میشویم.